دیدیم که راهبه‌ها بچه‌ها را کشتند

اشباح یتیم‌خانه (۱)

زیتون- علی کلائی: یتیم‌خانه‌ها یا همان پرورشگاه‌ها قرار بوده که مکانی برای حمایت از کودکانی باشد که  پدر و مادرهای واقعی‌شان به هر دلیلی امکان مراقبت و سرپرستی از ایشان را ندارند. اما در دهه‌های ۳۰ تا ۵۰ در قرن گذشته‌، سیستم یتیم‌خانه‌ها و بالاخص یتیم‌خانه‌هایی که تحت نظارت نهادهای مذهبی کلیسایی در ایالات متحده آمریکا و برخی دیگر از کشورهای جهان اداره می‌شد، بارها شاهد تضییع سیستماتیک حقوق کودکان، تجاوزهای جنسی و شکنجه و فجایعی بود که هنوز که هنوز است پرداختن به آن‌‌ها برای قربانیان و کسانی که در خصوص آنها تحقیق و پژوهش می‌کنند، دردناک است و یادآور فجایعی است که  با‌ وجدان انسانی منافات دارد.

آنچه در ادامه می‌خوانید برگردان به فارسی گزارشی مبسوط از کریستین کنیلی، محقق و پژوهشگر ارشدی است که چهارسال بر این مسئله در آمریکا و دیگر کشورهای جهان تحقیق و پژوهش کرده است. این گزارش اما به طور مشخص به داستان و پرونده یتیم‌خانه کاتولیکی سنت جوزف در برلینگتون در ایالت ورمونت آمریکا تمرکز کرده و به بازخوانی و طرح این پرونده مشخص پرداخته است. این گزارش در ۲۷ آگوست ۲۰۱۸ در وبگاه بازفید  به زبان انگلیسی منتشر شده است.

***

دیدیم که راهبه ها بچه ها را کشتند: اشباح یتیم‌خانه کاتولیکی سنت جوزف
کریستین کنیلی

بخش اول

در یک بعد از ظهر روزهای آخر تابستان بود که سالی دیل، پرت شدن پسرک از پنجره طبقه چهارم به پائین را به خاطر آورد.
«انگار یه جور ضربه خورد و …» کف دستهایش را روبروی خودش به سمت پائین گرفت. با دست راستش به روی دست چپش ضربه زد و و دستهایش را جمع کرد و پائین آورد.

برای لحظه ای همه سکوت کردند.
«پرید؟»  [این‌را]یکی از وکلایی که در آنجا حاضر بود پرسید!

«خب! فکر می کنم همونطور که میگید. یک پرش بود» دختر پاسخ داد و بعد گفت «و به زمین افتاد.»

«سالی» که سوگند یاد کرده بود که حقیقت را بگوید، تلاش می‌کرد تا توضیح بدهد. او ادامه داد «اولین چیزی که دیدم وقتی بود که بالا رو نگاه کردم، صدای شکستن شیشه پنجره را شنیدم و دیدم دارد به پائین می افتد. ولی چشم هایم درست نمی دید.»

او به بالا، به جایی که تصور می کرد که پنجره شکسته باشد اشاره کرد و بعد به صورتش اشاره کرد و گفت که «آن لباس خاص، آنچه که او پوشیده بود را از یاد نمی برم.»

سالی گفت که یک راهبه را دیده که در درگاه پنجره ایستاده بود. بعد دستهاش رو در مقابلش صاف کرد و گفت که «دستهاش هم اینطوری بود.»

«فقط دو نفر آن دور و اطراف بودند.» و بعد سالی ادامه داد که آن دو نفر خودش و راهبه همراهش بوده اند. و بعد با صدایی که گیجی و سردرگمی در آن هویدا بود یادش آمد که پرسیده، خواهر؟ (به راهبه ها خواهر روحانی می گویند.)

خواهر (روحانی) گوش سالی را گرفت و او را به سمت دیگر حیاط برد. خواهر روحانی به او گفت که تخیل بسیار قوی ای دارد. «بچه جان باید برویم و برای آن راه حل و چاره ای پیدا کنیم».

سالی فهمید که پسر بچه در سال ۱۹۴۴ یا زمانی در همان حوالی از پنجره سقوط کرده است، چون او همان روز داشته به خوابگاه دختران بزرگتر می رفته! دخترها معمولا در شش سالگی به آنجا می روند. اگرچه ساکنان یتیم خانه سنت جوزف در برلینگتون در ایالت ورمونت خیلی اطلاع درستی از سن و سالشان ندارند، درست نمی دانند خواهر و برادرشان چه کسانی هستند و حتی نام آنها را هم نمی دانند. این هم یکی از «خصوصیات انسانی» است که وقتی از درهای این یتیم خانه وارد می شوند، از آنها ستانده می‌شود و از آن تهی می گردند. سالی سقوط پسرک را در شهادتی در ششم نوامبر ۱۹۹۶ و به عنوان بخشی از دادخواستی که ۲۸ ساکن سابق یتیم خانه علیه راهبه ها، اسقف اعظم و آژانس نظارت اجتماعی ای که مسئولیت نظارت بر یتیم خانه را در عهده داشت، تعریف و طرح کرد.

من تمام نوار ویدئویی ۱۹ ساعته این شهادت دلخراش و تلخ را بعد از دو دهه که از آن می گذشت دیدم. در آن زمان رسوایی آزار جنسی کلیسای کاتولیک برملا شد و سکوتی که اسرار آن را می پوشاند را شکست. برای کسانی که این کلیسا را متهم می کردند ساده تر بود که در انظار عمومی ظاهر شوند و مطالبشان را بیان کنند و همچنین برای مردم نیز امر ساده تر شده بود که این رسوایی را باور کنند. حتی اگر این رسوایی آنقدر فجیع بود که باور کردنش سخت بنماید. وحتی اگر این رسوایی دهه ها پیش و زمانی که طرح کنندگان شکایت کودکانی بیش نبودند روی داده باشد. و حتی اگر کسانی که علیه آنها اقامه دعوی شده بود کسانی بودند که از ارکان جامعه به شمار می آمدند.

با وجود همه این افشاگری ها و آشکار شدن حقایق مثل آنچه که در گزارش ماه آگوست ۲۰۱۸ هیئت عالی منصفه ایالت پنسیلوانیا در این خصوص که چگونه کلیسا، تبه کاری های صدها کشیش را مخفی و لاپوشانی کرده آمده است، بخش سیاه و پنهان ماجرا که داستان سالی نیز به آن ارتباط دارد، هنوز نامکشوف و ناگفته باقی مانده است. این داستان، ماجرای آزار و اذیت بی رحمانه فیزیکی و روانی کودکان گیر افتاده و در بند است. از پس هزاران مایل فاصله و دهه ها فاصله زمانی، این آزار و اذیت ها به گونه وحشت آوری ساختاری شبیه به هم دارند. آدمهایی که در یتیم خانه بزرگ شده اند می گویند که آنها را مجبور به زانو زدن و یا ایستادن برای ساعت‌ها می کردند. ایستادن هایی گاهی با دستانی باز شده از بدن و گاهی با دولا شدن و گرفتن کفش و پوتین هایشان و گاهی با فشارها و سختی های دیگر. مجبورشان می کردند که استفراغشان را بخورند. از پنجره یا روی یک دیوار و یا در محل شستن لباس‌ها در طبقات زیرین به‌صورت سروته آویزانشان می کردند. بچه ها را گاهی وقت‌ها، گاها برای روزها در کابینت، کمد لباس یا اتاق زیرشیروانی زندانی می کردند و گاهی این زندانی کلا فراموش می شد و کسی به سراغش نمی آمد و روزها در آن محل به سر می برد. به بچه ها می گفتند که بستگانشان آنها را نمی خواهند و برای همیشه باید از برادران و خواهرانشان جدا باشند. از آنها سوء استفاده جنسی می کردند. آنها بچه ها را تحقیر می کردند.

و از همه تلخ تر، دردناک‌تر و سیاه‌تر داستان بچه هایی است که به یتیم خانه وارد می شدند و اما هیچ گاه از آنجا زنده بیرون نمی آمدند.

داستان هایی را خود من در خصوص این مرگ‌ها از ساکنان پیشین سیستم یتیم‌خانه‌های کاتولیکی در آمریکا شنیده ام که این مرگ‌ها تصادفی و یا طبیعی نبودند و بلکه ناشی از خشونت عریان راهبه ها در این پرورشگاه ها و یتیم خانه ها بوده است. خود «سالی» مشاهدات خودش را از دست‌کم دو رویداد منجر به مرگ این یتیم ها در یتیم خانه سنت جوزف که در واقع قتل این کودکان بوده، تعریف و تشریح کرده است.

به نظر می رسد که بیش از ۵ میلیون آمریکایی دورانی را در یتیم خانه ها در این کشور در قرن بیستم سپری کرده اند. به طور مشخص و در دوران اوج این مسئله در دهه ۱۹۳۰، سیستم یتیم خانه ها در آمریکا، ۱۶۰۰ نهاد و مجموعه را در زیر پوشش خود داشت که بخشی از مخارج آن توسط خیرین تامین می شد. البته مخارج این یتیم خانه به طور معمول توسط نهادهای مذهبی و بالاخص کلیسای کاتولیک پرداخت می شد.

در خارج از ایالات متحده آمریکا و در دو دهه گذشته، سیستم یتیم‌خانهًها و نتایج زیان بار ناشی از آن به‌صورتی کاملا دقیق و قابل توجه مورد بررسی و مداقه جدی قرار گرفته است. در کانادا، بریتانیا، آلمان، ایرلند، و استرالیا، بسیاری از نهادهای رسمی دولتی شهادتهایی از شاهدین این سیستم را ثبت و ضبط کرده اند و به‌صورتی دقیق دریافته اند که کودکانی که به این یتیم خانه ها فرستاده شده اند – در بسیاری از موارد یتیم خانه های کاتولیکی – قربانیان آزار و اذیت های بسیاری از سوی مسئولان این یتیم خانه ها بوده اند. تحقیقات دولت بریتانیا در سال ۱۹۹۸ می گوید که در چهار خانه از محل های نگه داری ایتام که توسط کشیش‌های مسیحی در استرالیا اداره می شد، بدرفتاری های شدید و بسیار دردناک و سختی با کودکان شده است. در این تحقیقات به عنوان مثال نقل شده که در یک مورد “«برادران مسیحی» یکی از این یتیم‌خانه‌ها بر سر اینکه چه کسی می‌تواند به یک کودک ۱۰۰ بار تجاوز کند مسابقه گذاشته‌اند! در این تحقیقات تمرکز سوالات بر مسئله سوء استفاده جنسی بوده و در حوزه های دیگر به مانند آسیب های جسمی و یا قتل تدقیقی صورت نگرفته، اما گزارش سعی کرده آن حوزه ها را هم به طور اجمال پوشش دهد. گزارش ها حاکی از آن است که صدمات و فشارهای بی حد و حصری که انجام شده، نه صرفا نتیجه یک رفتار سوء استفاده‌گرانه فردی که نتیجه آزار و اذیت و فشارهایی سیستماتیک بوده است.

در ایالات متحده اما تا کنون چنین رسیدگی دقیقی نسبت به مسائلی این‌چنین صورت نگرفته است. حتی امروزه نیز بحث‌هایی این‌چنین در خصوص یتیم‌خانه‌ها چه به صورت رسمی، چه در متن جامعه و چه حتی در محاکم کمتر گفته می شود به سختی شنیده و باور می گردند. موارد معدودی از شکایت ها در خصوص یتیم خانه ها هم که مطرح شده استثنائاتی بوده اند که از با تفاوتی از کنار آن گذر شده است. نهادهای خصوصی کوچک چند هزار دلاری هم در میان آنها بوده است. نهادهای دولتی هم به ندرت ادعاها و اتهامات مطرح شده را پیگیری کرده اند.

در چنین وضعیتی من در جریان سفری که چهار سال طول کشید به اطراف و اکناف آمریکا و همچنین نقاط مختلف جهان سفر کردم تا تحقیقاتی را در خصوص این تجربه و واقعیت زندگی در آمریکا به انجام برسانم. و در جریان این تحقیق سرانجام بر یتیم‌خانه سنت جوزف تمرکز کردم. جایی که دادخواست‌های ساکنین پیشینش قدری از تاریکی رویدادهای آن را به سوی روشنایی افکنده است.

ساکنین پیشین یتیم خانه سنت جوزف از شکنجه‌شدن‌هایی، چه به صورتی شدید و مستقیم و چه به روش های عجیب و غریب سخن گفته اند که ظاهرا تنها در موارد خاص و به صورت تنبیهی لحاظ و انجام می شده و اما در واقع امری عادی و طبیعی و روزمره بوده است. داستان‌های نقل شده از سوی افراد مختلف از ساکنین سابق این یتیم خانه به شدت شبیه به هم است و همین بر اعتبار و ارزش و صحت آنها می افزاید. این گزارش‌ها یتیم خانه سنت جوزف را از فضایی کوچک و بسته که با قوانینی ظالمانه، در پس دیوارهای آجری اش و تنها چند مایل پس از خیابان‌های قدیمی و عجیب مرکز شهر برلینگتون اداره می شد، به در آورد و آن را به معرض دید و قضاوت همگان کشید.

در ابتدای امر و زمانی که تحقیق و پژوهش را در این خصوص آغاز کردم، فکر می کردم که همه واقعیت های یتیم خانه سنت جوزف، رونوشت های رسمی و خاطرات تلخ معدود بازماندگان این یتیم خانه را پیدا کرده ام. اما پس از چند سال فهمیدم که ماجرا بسیار عمیق تر این‌هاست و موارد بسیاری برای یافتن و ثبت و ضبط وجود دارد. مواردی بسیار بسیار بیشتر از آنچه که خود ساکنان این یتیم خانه می دانستند در دادگاه دهه ۹۰ میلادی نامکشوف باقی مانده است. ده ها هزار صفحه مدارک و اسناد که برخی از آنها هم سری بودند و همچنین ده ها گفتگو و مصاحبه که انجام شد دریافتم که یتیم خانه سنت جوزف و بقیه یتیم خانه های آمریکا پر از فاجعه و فضیحت است و یافته‌هایم دلیلی بر اثبات این مدعا بود.

اسقف اعظم برلینگتون، خیریه های کاتولیک ورمونت، خواهران پیرو مشیت الهی، راهبه ها و خواهران روحانی که با مجموعه سنت جوزف همکاری داشتند، همه اینها در خصوص اتهامات و مسائل مطرح شده سکوت پیشه کردند و حاضر به گفتگو با من در این خصوص نشدند. و تنها در پایان کار، منسینیور جان مک درموت از اسقفان اعظم برلینگتون توضیح کوتاهی را ارائه داد: «به آگاهی می رساند که اسقف اعظم برلینگتون مسئله آزار و اذیت کودکان را به صورت جدی پیگیری کرده و مسئله را به صورت رسمی به مقامات ذیربط گزارش می کند. گذشته قابل جبران نیست اما این نهاد تمام تلاش خود را برای حفاظت از کودکان و نگه‌داری از ایشان کرده و خواهد کرد.»

برای دهه‌ها «سالی دیل» به مانند بسیاری از کودکان رشد یافته در یتیم خانه سنت جوزف از سخن گفتن در خصوص آنچه بر آنها گذشته بود پرهیز می کرد. بسیار از این کودکان یتیم بعدها ازدواج کردند، صاحب فرزند و نوه شدند و اما نگذاشتند کسی از گذشته آنها و اینکه ایشان در این یتیم خانه پرورش یافته و بزرگ شده اند آگاهی حاصل کند. برخی از ایشان دیگر نتوانستند به کسی اعتماد کنند و با کسی ارتباط داشته باشند. رابرت ویدمن، وکیل سالی دیل اما امکان این را فراهم کرد که صدای این کودکان شنیده شود و دنیای خارج از دیوارهای یتیم خانه فجایعی که درون دیوارهای آن رخ داده را بشنود و به رسمیت بشناسد.

تلاش حقوقی به مدت سه سال به طول انجامید و مجموعه حقوقی ویدمن را به شدت تحت تاثیر قرار داد و احساسات آنها را برانگیخت و به کار گرفت. دهه ها بعد او این پرونده را از جمله پیچیده ترین و سنگین ترین پرونده های مورد بررسی در تمام عمرش برشمرد.

برای ساکنین سابق یتیم خانه سنت جوزف، و یتیم خانه های مشابه در آلبانی، کنتاکی و مونتانا که تجربیاتی مشابه را در یتیم خانه ها داشتند، این تلاش و مبارزه حقوقی وجه دیگری هم داشت. آن‌ها در این تلاش امکانی را داشتند که پیش از آن برایشان میسر نبود. امکان شنیده شدن و امکان فهمیده شدن و اینکه آنچه بر سرشان آمده است را دیگران باور کنند.

مسئله برای کلیسای کاتولیک هم بسیار حائز اهمیت بود. در صورت پیروزی شاکیان بر کلیسای برلینگتون، امکان آن بود که یک مسئله محلی و محدود به منطقه ای مشخص بدل به مسئله ای بسیار بزرگتر و تاثیرگذار تر شود. این مسئله از نظر اقتصادی و مالی هم می‌توانست تاثیرات بسیار مهمی را بر جای بگذارد. ویدمن و یتیم هایی که شکایت کرده بودند تهدیدی بسیار مهم علیه کلیسا به شمار می آمدند و کلیسا تلاش می کند تا هرآنچه در چنته دارد برای مقابله با این تهدید رو کند و به میدان بیاورد…

ادامه دارد …

توضیح: کریستین کنیلی، محقق و پژوهشگر ارشد مقیم ملبورن در استرالیاست. او نویسنده دو کتاب است.
کتابهای او «اولین کلمه: پژوهشی در ریشه های زبان» و کتاب دومش «تاریخ ناپیدای نژاد انسانی: چگونه دی ان ای و تاریخ، هویت و آینده ما را شکل دادند» نام دارند.
این گزارش مبسوط در وبگاه بازفید در تاریخ ۲۷ آگوست ۲۰۱۸  به این آدرس منتشر شده است: https://www.buzzfeednews.com/article/christinekenneally/orphanage-death-catholic-abuse-nuns-st-josephs

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. با سلام. آیا این فاجعه میتوانست در یک پرورشگاه غیر دینی اتفاق بی‌افتاد؟ بلی میتوانست. پس چرا این همه جنجال و اعتراض؟ چون ما یک روحانی‌ ( چه زن و چه مرد) را نماینده خدا و مظهر نیکو کاری میدانیم. گویند روزی پرنده‌ای به حضرت سلیمان شکایت برد که یک روحانی‌ چشم او را کور کرده است. سلیمان دستور به تقاص داد که چشم آن مرد را باید در آورد. پرنده گفت نه، ریش او را بزنید چون من فریب ریش این روحانی‌ را خوردم. حال حکایت ماست. برای انجام یک کار نیک نیازی به دین و دین دار نیست. هر انسان آزاده‌ای میتواند کار نیک انجام دهد. کاری که در کشور ما اتفاق افتاده، دین و دین دار، ازادگی و انسانیت ما را به زوال کشاند

  2. ازار جنسی تنها در کلیسای کاتولیک رواج ندارد ، دوستی میگفت وضعیت هر تازه واردی دو حالت دارد ، اگر خوش بر و رو باشد مورد عنایت است تا از ریخت بیافتد ، والا این عنایت تا ورود تازه وارد بعدی ادامه دارد !

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »