زیتون- سولماز ایکدر: سانسور تنها بخشی از کار روزنامهنگاران٬ نویسندگان و فیلمسازان نیست، قصه زندگی هر کدام از ماست که هر روز زندگی عادیمان دست به گریبان سانسور است از پوشش٬ خوراک٬ آشامیدنی تا هر آنچه دوست داریم.
با اینحال، این واژه در زندگی برخی پررنگتر میشود؛ از جمله کسانی که کارشان تولید محتوی است.
سانسورچیها در رسانه خدایی میکنند. با خودکارهای سبز و قرمز٬ خط میکشند٬حذف میکنند٬تغییر میدهند تا مبادا «عفت عمومی جریحهدار شود»٬ «مسئولی برنجد» یا «به گمانشان غباری بر دامن رسانه» بنشیند.
برای سالنامه روزنامهای اصلاحطلب و مشهور گفتوگویی گرفته بودم با علی یونسی٬ وزیر اسبق اطلاعات و مشاور اقوام حسن روحانی.
سانسورچی روزنامه که اتفاقا سابقه کار حزبی و سیاسی را نیز در کارنامهاش داشت٬ بخش عمدهای از مصاحبه را حذف کرد. در پاسخ به اعتراضم با این مضمون که «وزیر اسبق اطلاعات نمیفهمد چه بگوید٬ اما تو میفهمی و حذف میکنی» گفت: «بله٬ او نمیفهمد اما من میفهمم.»
با رونق گرفتن شبکههای مجازی برخی از این تولید کنندگان محتوی بخشهای سانسور شده کارشان را منتشر کردند تا حداقل افکار عمومی در جریان آنچه «حذف» میشود، قرار گیرد.
ماجرای «#من_و_سانسورچی» در فضای مجازی مجددا با مجموعه توییت یحی نطنزی٬ داغ شد.
او در مجموعه توییتی نمونههایی از آنچه را در مجلات همشهری سانسور میشود، منتشر کرد.
به نوشته او هر لغتی به ویژگیهای زنان از جمله یائسگی٬ زیبایی٬ جوانی اشاره دارد از جمله «خط قرمز»های رسانه است و باید حذف شود؛ «رابطه داشتن با زنان» نیز مشمول همین قانون خواهد شد.
به گفته این روزنامهنگار همهی کلماتی که مثل «پیامبر»، «تسبیح» یا «معبد» بار مذهبی داشتند٬ در متنهای غیر مذهبی، نیز باید حذف و با کلمات خنثی جایگزین میشدند.
این مجموعه توییت جرقهای شد برای دیگر روزنامهنگاران تا به ذکر خاطراتشان از سانسور بپردازند.
نزهت امیرآبادیان در این رابطه نوشت: «دبیر سرویس بین الملل بودم تو اوج جنگ سوریه و زمانی که حماس اعلام حمایت کرده بود از گروههای مخالف دولت سوریه و به ایران پشت کرده بود. گزارش اصلی صفحه همین موضوع بود. مدیر اصلاحطلب روزنامه صدام کرد تو اتاقش و پرسید: از کجا خط می گیری؟»
امیلی امرایی٬ روزنامه نگار٬ نیز در این رابطه نوشت:
توی روزنامه یه دورهیی سانسورچی داشتیم که مرزها رو درنوردیده بود. یهبار یادداشت حمایت سینماگران در حاشیهی جشنوارهی فیلم سنسباستین رو حذف کرد. فیلمسازها از کوبا خواسته بودند روزنامهنگارها و سینماگرهای زندانی رو آزاد کنه. گفت اگه جای کوبا بذاری ایران میدونی چی میشه؟ https://t.co/eaXLE7jfU0
— Emily (@EmilyAmraee) September 27, 2018
ایمان پاکنهاد٬ دبیر تحریریه در شبکهآفتاب٬ هم به ذکر تجربهاش در این رابطه پرداخت: «مطلب دربارهی سرطان پستان بود و بهتبع تعداد کلمهی پستان زیاد. صفحه رفت پیش سردبیر و با این یادداشت برگشت: این حجم از پستان برای یک پاراگراف زیاد نیست؟»
کاربر دیگری نوشت:
در دوران دانشجویی سرمقالهای نوشتم برای یک نشریهی ادبی، موضوع آن شماره شعر معاصر بود و جملهای در متن من بود غریب به این مضمون: در سه دههی اخیر شعر معاصر فارسی مسیری رو به نشیب را طی میکند.#سانسورچی واژهی نشیب را تبدیل کرده بود به فراز.
سرمقاله را عوض کردم.#من_و_سانسورچی
— Hossein Yazdanshenas (@HYazdanshenas) September 27, 2018
سانسور در رسانهه، محدود به متن نیست؛ گاهی اوقات این عکسها هستند که به تیغ سانسور گرفتار میشوند.
طبق قانونی ننوشته عکس زن مسلمان نمیتواند بدون حجاب منتشر شود. همین موضوع میتواند انتشار تصاویر زنان مسلمان اما دارای پوششی متفاوت از قرائت رسمی جمهوری اسلامی را با چالش مواجه کند.
تجربه انتشار عکسهای بینظیر بوتو٬ نخست وزیر اسبق پاکستان٬ و مریم میرزاخانی٬ ریاضیدان ایرانی٬ از همین دست است.
انتشار عکسهای اولی با حجابی غیر از آنچه جمهوری اسلامی از زنان میخواهد و دومی بدون حجاب٬ غیر ممکن است.
گذشته از سانسورهایی که از سوی نهادهای نظارتی اعمال میشوند؛ سانسورچی هر روزنامه یا آنطور که خود دوست دارند به آن خوانده شوند «ناظر کیفی»٬ سلیقه خاص خود را دارد و آن را اعمال میکند.
ناظر کیفی رسانهای انتشار گفتوگو با یک چهره سیاسی را به صلاح مجموعهاش نمیداند. دیگری پرداختن موضوعی خاص را برنمیتابد.
سانسور محدود به رسانههای نوشتاری نیست.
سحر حقگو٬ تصویر ساز٬ در این رابطه نوشت:
سانسور فقط تو صداوسیما نبوده و نیست.همه ی مادرهایی که می کشیدم بعداز بازبینی بدون پستان و باسن شدن! #من_و_سانسورچی
— Sahar Haghgoo (@SaharHaghgoo) September 17, 2018
قصه فعالین رسانهای٬ نویسندگان و برنامهسازان صدا و سیما را شهریورماه امسال امیر مهدیژوله٬ طنز پرداز٬ از شهریورماه امسال با هشتگ «من_و_سانسورچی» آغاز کرد.
او طی چندین پست خاطراتش را از سانسور در تهیه برنامههای تلویزیونی گفت.
این هشتگ به سرعت از سوی دیگر نویسندگان یا هنرپیشگان برنامههای تلویزیونی مورد استقبال قرار گرفت.
بعضی هنرمندان به دعوت ژوله پاسخ مثبت نشان دادند و به بیان خاطراتشان از سانسورهای عجیب و غریب پرداخته اند.
از جمله مواردی که توسط زنان هنرپیشه مطرح شد٬ مشخص بودن «حجم گوش» از زیر روسری بود.
سانسورچی روزنامه که اتفاقا سابقه کار حزبی و سیاسی را نیز در کارنامهاش داشت٬ بخش عمدهای از مصاحبه را حذف کرد. در پاسخ به اعتراضم با این مضمون که «وزیر اسبق اطلاعات نمیفهمد چه بگوید٬ اما تو میفهمی و حذف میکنی» گفت: «بله٬ او نمیفهمد اما من میفهمم.»
به عنوان نمونه پرستو صالحی اعلام کرد بعد از فیلمبرداری سریال زیر آسمان شهر گوشهای خود را به تیغ جراحی سپرده است. او مینویسد: «هیچوقت جواب این دو سوال را هم نفهمیدم چرا نباید تصویر از بالارفتن از پلههای خانمها گرفته شود و دو، تکیه دادن به دیوار در هنگام ایفای نقش کجاش اروتیکه؟! و سوالهای بسیار دیگر که دیگه روم نمیشه بپرسم راستی یادم رفت بگم مژههامم بلند بود روش پودر میزدن. یعنی عاشقتونم یه عمره میگم گونههای خودمه عمل نکردم باور نمیکنین الانم میگم گوشام و عمل کردم بازم باور نمیکنین به خدا عمل کردم قسم میخورم.»
بهاره رهنما هم درباره سانسورهایی که در مورد او اعمال شده مینویسد: «در تمام این بیست و پنج سال مرتب نمای خندیدن من سانسور شد و تذکر دادند طوری بخند که دندانهایت معلوم نباشند، ولی من فقط بلدم واقعی بخندم. لابد دلیل توقیف شدن قسمت «عبدی شو» من و همسرم هم خندههای خانمان برانداز من بوده.»
بر اساس آنچه هنرپیشگان نوشتهاند٬ خوردن خیار٬ شکلات و ….. توسط زنان نیز از جمله مواردی است که در تلویزیون سانسور میشوند.