سوال : یک بخش از سوال ناظر به عصمت پیامبر بود که می خواستند آنرا بیشتر توضیح بدهید و به طور مشخص تر سوال شده بود که احاطه پیامبران به علم امروزی چطور بوده است؟
جواب : من پاسخ این قبیل مسائل را تا حدودی در آن مقاله قرائت نبوی از جهان (شماره اول ) آورده ام من به طور کلی مبنایم این است که در مورد پیامبران می توان دو جور قضاوت کرد و این می تواند برای شما یک اصلی باشد و دنبال کنید یک وقت این است که ما قبلا می نشینیم و تعریف می کنیم برای خودمان که پیامبر چه کسی است با مقدمات فلسفی و مقدمات کلامی ما مشخصاتی برای پیامبر ذکر می کنیم که مقتضات بیان فلسفی و کلامی ماست . ما می گوییم پیامبر یعنی این یعنی این یعنی این یک مشخصاتی برایش قائل می شویم و بعد کسانی که در طول تاریخ آمدند دعوی پیامبری کرده اند نگاه می کنیم به آنها هر کدام را که درست تشخیص دادیم که به نظر ما این پیامبر است می گوییم پس همه این مشخصاتی که ما قبلا با دلایل فلسفی و کلامی معین کرده بودیم پس حتما در این آقا وجود دارد حالا اعم از این که نشانه ای در او ببینیم از آن صفات یا نه مثلا می گوییم دلیل فلسفی داریم دلیل کلامی داریم که پیامبر باید عالم همه علوم باشد مثلا یا علوم اولین و آخرین باشد و یا همان طور که پاره ای از فلاسفه اسلامی گفتند پیامبر باید کسی باشد که به تمام عالم صغیر و عالم کبیر و اینها احاطه داشته باشد و چه و چه بعد وقتی می بینند که کسی دعوی پیامبری کرده می گویند پس همه آن چیزهایی که ما با این دلایل به آن رسیده بودیم در این آدم هست اعم از آن که در گفته های او از فلان علم شیمی یا فلان علم فیزیک چیزی وجود داشته باشد یا نه و وقتی از آنها می پرسیم می گویند خوب لازم ندیده است آنها را بگوید می دانسته ولی لازم ندیده است آنها را بیان کند یا از او نپرسیده اند تا بگوید این یک جور بر خورد است .اگر کسانی این طور برخورد کرد باید از آنها بپرسیم که این دلایل فلسفی و کلامی شما چگونه دلایلی است و آن دلایلشان را بررسی کنیم ببینیم که این دلایل واقعا آن قدرت را دارد که چنین نتیجه ای از آن گرفته شود بنده معتقدم چنین دلایل فلسفی و کلامی وجود ندارد یک وقت هم این است که طور دیگر بررسی میکنیم که پیامبران در طول تاریخ ظاهر شده اند و آنچه که بوده اند نشان داده اند که چه اند و که اند و در باره چه موضوعاتی اظهار نظر می کنند در باره چه موضوعاتی اظهار نظر نمی کنند همان طور که یک دانشمند علوم طبیعی با زندگی خودش با اعمال خودش با کتاب های خودش نشان می دهد که این آدم چه کاره است و تخصصش در چه امریست نمی توانیم در باره یک دانشمند فیزیک بگوییم که او شیمی هم می دانسته ولی نخواسته اظهار نظر بکند ایشان در باره فیزیک اظهار نظر کرده است تا آنجا که ما میدانیم یا فیلسوفان هم همین طور اند ما فیلسوفان را درباره شان قضاوت می کنیم بر اثر آثاری که از انها مانده است و آنچه که گفته اند آنچه که نوشته اند یعنی همان طور که در عرایض قبلی ام در متن سخنرانی به آنجا رسیدم به آنجا رسیدم. یا این که کسی ساز زن بسیار خوبی است ما حالا بیاییم و بگوییم که نه ایشان بسیار خوب هم آواز بلد بود بخواند اما نخواند این نمیشود یک کسی که آواز خیلی خوب می خواند بگوییم که او ساز هم خوب می تواند بزند ولی خوب نزده این کار را هم نمی شود کرد در باره پیامبران هم قضاوت ها این گونه است به نظر من، یعنی بنده عقیده ام این است و صحیح را بر این می دانم و دارم نظر خودم را بیان می کنم که در باره قضاوت کردن درباره این که پیامبران چه می دانستند و چه نمی دانستند، علم آنها چه قدر بوده است. باید تاریخ را بررسی کرد باید آثار آنها را بررسی کرد باید آن قلمرو هایی را که آنها در آن قلمرو سخن گفته اند. آنها را باید بررسی کرد دید در چه زمینه ای اینها مطالبی گفته اند هر قدر که گفته اند و اظهار داشته اند همان را میتوان برای انها نوشت. ما حالا چقدر کتب مقدسه یهود و نصارا چه در قرآن خودمان که من بیشتر متمرکز می شوم روی قرآن، قرآن ما که مهمترین اثر پیامبر است ما وقتی قرآن را می بینیم نه در آن علم شیمی را می بینیم و نه علم فیزیک و نه از این قبیل چیزها، علوم جدید. یک چیزهای دیگر در آنجا می بینیم راه انسان را به سوی خدا هموار می کند این کتاب بنا بر این می توانیم بگوییم که کار پیامبر این بوده است که راه انسان به سوی خدا را هموار بکند و همان طور که در مقاله قرائت نبوی از جهان بنده نوشته ام قرآن تفسیر پیامبر است از هستی. تفسیر موحدانه پیامبر است با امداد الهی از هستی معنای هستی حقیقت هستی بنیاد هستی آینده هستی آغاز هستی این است دین آدمی را دارد در واقع به آدمی ارشاد می کند و نشان میدهد . وقتی از پیامبر چیزی بیش از این در دست نمانده ما چه دلیلی داریم بر این که پیامبر شیمی هم می دانسته فیزیک هم می دانسته، این هیچ دلیلی نداشته و این هیچ منقصتی برای هیچ کسی نیست چه نقصانی است برای پیامبری که راه انسان را به سوی خدا باز می کند که شیمی نگفته باشد یا ندانسته باشد مگر این منقصت است چه نقصی است این ؟ این بود پاسخ بنده به این سوال
سوال در مورد عصمت پیامبر توضیح
جواب: آهان پس عصمت را یواش گفتید من متوجه نشدم در مورد عصمت چه پرسیدند
– سوال اصلی این است که در مورد عصمت پیامبر است که شما در صحبتتان گفتید برخی کاستی ها در وجود ایشان بوده است. سوال ناظر به این بحث است.
جواب: ببینید خانمها و آقایان من باز هم در آن مقاله قرائت نبوی مطلبی راجع به عصمت نوشته ام آنچه که مسلم است ازقرآن به دست می آید از اظهارات خود پیامبر به دست می آید پیامبر در آن وظیفه اصلی که بر عهده داشته عصمت داشته است به این معنا که او وظیفه اش دعوت به خدای یگانه بوده هیچ وقت دعوت به خدای یگانه را منحرف نمی کرد به دعوت به غیر خدا به این معنی درست است پیامبر همیشه دعوت به خدا می کرده . شما سراسر قرآن را از اول تا آخر بررسی کنید یک جا نمی بینید که پیغمبر از این اصل منحرف شده باشد . یعنی به غیر خدا دعوت کرده باشد به غیر آن موحدانه زیستن دعوت کرده باشد، بله در این دعوتش معصوم بود و از آن راه منحرف نمی شده است . این را نمی شود انکار کرد اما معنای بیش از این عصمت یعنی چه ؟؟ باز دو تا مساله در این جا مطرح می شود در خود قرآن گفته شده است، پاره ای از تعبیرات این چنینی است که در باره برخی از انبیا گفته شده است که فلان نبی فلان جاگناهی داشت بعد استغفار کرد . در مورد آدم گفته شده است که (عصی) ، معصیت کرد در مورد خود پیامبر گفته شده است که لیغفر ا… ما تقدم من ذنبک و ما تاخر این آیه قرآن است دیگر تا این که خدا بیامرزد از تو گناهی که سر زده در قبل و بعد. بنابر این یک مساله این است که آیا مرتکب گناه می شده یا نمیشده که این مساله محل اختلاف است میان مسلمانان و علمای مسلمان که در طول تاریخ این محل اختلاف بوده است. پاره ای بوده اند که گفتند بله ممکن بوده است از پیامبر هم گناهی سربزند . این مساله همیشه در طول تاریخ یک مساله اختلافی بوده است. و اگر فرضا یک گناهی سر می زده به آن وظیفه اصلی ودعوت اصلی به هیچ وجه لطمه ای نمی زده است. شاید بتوان گفت قل انما انا بشر مثلکم را هم یک چیزی این طوری از آن فهمید که ممکن است از یک انسان خطای این طوری هم سر بزند. این یک مساله . مساله دیگری که بنده گفتم آن تاریکی هایی که پیدا می شد و این حرفها این دیگر عالم دیگری است این از خواص بشر بودن است این روایت به خود پیامبر مستند است که من برای شما خواندم که تاریکی هایی می آیند، وهم هایی می آیند، خیالهایی می آیند که من همیشه سعی می کنم اینها را کنار بزنم خوب این از خواص بشر بودن است بشر یک چنین چیزهایی را دارد. این که به نظر بنده هیچ لطمه ای به وظیفه پیامبری نمی زند .انسان است. آنچه که مهم است این است که انسان در تلاش مجدانه ای باشد برای برکنار زدن این وهم ها و خیالها این مهم است. اصلا من یک چیزی به شما بگویم خواهش می کنم بروید بعد از این مسائل را از این زاویه مطالعه کنید شما فکر می کنید که این همه عبادت که به پیامبر و اولیای خدا مثلا حضرت علی نسبت داده شده ، این ها یعنی چه؟ می شود نیایش مصنوعی کرد می شود کسی در خودش احساس نقص و تاریکی نکند و باز نیایش واقعی بکند؟ چرا ما در این زمینه ها هیچ نمی اندیشیم ؟ یک وقت نیایش کردن تقلید است بر اثر تربیت است عادت است که خیلی از ما این طور نیایش می کنیم اما اگر کسی واقعا نیایش کند بخواهد پرواز کند بخواهد از آن چهار چوب بیرون بیاید و در درونش گشایشی پیدا شود چه کسی این کار را با تمام وجود انجام می دهد؟ اگر کسی همیشه درونش گشایش باشد آیا امکان دارد دوباره این کار را انجام دهد؟ تحصیل حاصل بکند به اصطلاح اگر کسی تشنه نباشد دنبال آب می رود؟ ما از سویی به پیشوایان دین نسبت می دهیم که آنها از صمیم قلبشان نیایش می کردند. مثلا در حالات حضرت علی گفته شده که طوری نیایش می کرد که چنان به خود می پیچید که آدم مار گزیده در نهج البلاغه هست آخر اگر کسی در خودش نقصی و یا ضعفی احساس نکند و تمام وجوش بر انگیخته نشده باشد که از آن نقص و از آن ضعف بیاید بیرون می تواند نیایش واقعی بکند اصلا؟ این که ادا در آوردن می شود اینها نشان می دهد که تصوراتی که ما در باره اینها داریم در باره پیشوایان دین داریم خیلی تصورات ساده عوامانه بی مطالعه است. آنها هم این محدودیتهای انسانی داشتند و آنها هم میخواستند از این محدودیت های انسانی بیرون بروند و نیایش آنها و نیایش ما فرقش در این است که آنها همتی داشتند آن چیزی که عرفا خیلی روی آن تاکید می کنند همت. متاسفانه من خیلی حافظه ام ضعیف است و نمی توانم اشعار متناسب را برای شما بخوانم . همتی که آنها داشتند یعنی چنان از درون خیز بر می داشتند از درون به سمت مقصد اعلای خودشان. همت خیز برداشتن، ما نداریم هی رسوب می کنیم همان چیزی که اسمش کسالت است بطالت است تنبلی است یا هر چیزی آنها این را نداشتند خیز برمی داشتند خیز برداشتن از همت آغاز می شود این است فضیلت آنها نه این که محدودیت نداشتند والا این عباداتی که به آنها نسبت می دهند معنا ندارد نیایش های واقعی معنا پیدا نمیکند آن وقت، و یا بعضی دعا ها را میخوانیم توجه نمی کنیم این دعا ها را به ائمه نسبت می دهند اما در عین حال آنها در دعاها می آیند می گویند که خدایا من سپاسگزارم که چقدر اعمال ناشایستی که از من دیدی تو پوشاندی این حرفها یعنی چه مثلا در دعای کمیل اگر درست یادم باشد این جمله است و کم من قبیح سترته تو اعمال قبیح از من دیدی اما پوشاندی دیگران از آن باخبر نشدند یا دعای این گونه که ا…م اجعلنی خیرا مما یظنون بی این هم در دعاها هست خدایا مرا بهتر از آن قرار ده که مردم در باره من تصور میکنند من آنچیزی که مردم تصور می کنند نیستم آنها فکر می کنند من یک پارچه نورم مثلا. من خودم می دانم این طور نیستم. مرا بهتر از آن قرار بده. ببینید خیلی مسایل هست وقتی اینها را بررسی میکنیم می بینیم ما دچار مبالغاتی هستیم به طوری که پیشوایان دینی خود را از انسانیت بیرون می بریم آنها را میان خدا و انسان قرار می دهیم حالا ریشه های این از کجا آمده است که من در این جا عقایدی دارم که مساله تجسد مسیحیت در کلام اسلامی و فرهنگ اسلامی خیلی تاثیر گذاشته است حالا طولانی شد ببخشید . بنابر این آنچیزی که من می توانم در این زمینه عرض بکنم این هاست.
توضیح : پرسش و پاسخِ عصمت و علم پیامبر در سخنرانی محمد مجتهد شبستری به مناسبت رحلت پیامبر(ص) در انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شده.
تاریخ سخنرانی : ۸۷/۱۲/۴
منبع: صدا نت
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…