۱- هربرت مارکوز (Herbert Marcuse) در کتاب خواندنی «انسان تک ساحتی» (One-Dimensional Man) در تحلیلی جامع در نقد دو نظام «سرمایه داری» و «کمونیستی»، به رشد و تولید «سرکوب اجتماعی»(Social Repression) همزمان و موازی با کاهش «پتانسیل انقلابی گری» اشاره می کند و ماحصل این رویکرد را، از رهگذر ایجاد «نیاز قلابی» (False Need) به مصرف، تربیت انسانهای تک ساحتی در جوامع می داند. در مسیر ایجاد این نیاز کاذب و اجباری، صدالبته تمام نظام ارزشی و آموزشی و تبلیغی و فرهنگی (سینما و موسیقی و تئاترو…) در خدمت درآمده است تا سیستم به حیات خود ادامه دهد. (انسان تک ساحتی، هربرت مارکوز، ۱۹۶۴)
نظریه ایی که وی در این کتاب به دست می دهد، همچون هر نظریه دیگری، دارای اصول جهانشمول و فروع بومی و منطقه ایست. به دیگر سخن، می توان از روح و مبنا و الگویی که وی در این کتاب برای فهم انسان در دوران تکنولوژی به دست داده است، در جهت فهم دیگر تحولات جوامع سود جست، بدون اینکه اسیر مصادیق و فروع بومی و غیرکاربردی نظر وی شد.
۲- لیندا زاگزبسکی، (Linda Zagbski) استاد فلسفه و اخلاق در کالج کینگفیشر دانشگاه اوکلاهما، در کتاب «نظریه انگیزش الهی» (Divine Motivation Theory) در تحلیل صورت و ساختار نظام فلسفه اخلاق خود، رمز تفاوت و انحصار هر نظریه فلسفی را در «نظم اولویت بخشی» (Order of Priority)آن نظریه می داند. به عبارت دیگر، هر نظریه را باید بر اساس فهرست اهمیت و تقدم و تأخر عوامل تحقق و ایجاد یک پدیده فهم کرد و از نظرات بدیل تمیز داد. (نظریه انگیزش الهی، لیندا زاگزبسکی، ۲۰۰۴).
می توان نظر وی را در فهم نظریات، به دیگر نظامات فکری تعمیم داد و مدعی شد در هر تحلیلی ولو جامعه شناسیک، نظم اولویتی که تحلیل گیر به عوامل دخیل در پدیده مورد بررسی می دهد، عامل تمایز آن تحلیل از دیگر تحلیلهاست.
۳- عرفان کسرایی در یادداشتی با عنوان «بن بست درجهان واقعی: پرخاشگری در فضای مجازی» در صفحه «ناظران می گویند» بی بی سی فارسی چنین تحلیل کرده که به دلیل نبود جامعه مدنی طبیعی در جامعه ایرانی، و بن بستی که در واقعیت ایران رخ داده، فضای مجازی عرصه ایی شده است برای بروز خشم و پرخاشگری حاضرانش. (نقل به مضمون). وی در جمله پایانی مطلب در اشاره ایی بسیار گذرا و مختصر به دیگر عوامل بوجودآورنده رفتار پرخاشگرانه و خشمگین ایرانیان در فضای مجازی چنین می گوید: «ضمن اینکه توهین و پرخاش، تنها عاملی نیست که فضای بحث را مسدود می کند و جو غالب گفتمان سازنده را مسموم. به هم ریختن فضای گفتمان دو ضلع دیگر نیز دارد. بیان نظریات تحریک آمیز و انکار واقعیات و دردها و مشکلات جامعه و انکار وجود مخالفان و هویت آنها از سویی و مساله تهدید مخالفان به سرکوب و نفی نیز به عنوان اضلاع دیگر در به هم ریختن فضای گفتمان در جامعه ایرانی را نباید نادیده گرفت.» (وبسایت بی بی سی فارسی، ۶ اکتبر ۲۰۱۸)
نظمی که وی در آن، عوامل مسموم کننده فضای مجازی را اولویت بندی می کند اینچنین است:
-توهین و پرخاش
– بیان نظریات تحریک آمیز و انکار واقعیات و دردها و مشکلات جامعه و انکار وجود مخالفان و هویت آنها
– تهدید مخالفان به سرکوب و نفی
مطلب وی در واقع تحلیلی است از چرایی وجود توهین و پرخاش، و به چرایی دو عامل دیگر نمی پردازد.
نگارنده این سطور، مایل است مبتنی بر نظریه مارکوز، ریشه اصلی وضع اسفبار حضور و اظهار نظر ایرانیان را در فضای مجازی در «تک ساحتی» بودن انسان ایرانی امروز بیابد. (روشن است که در اینجا رویکردی «توصیفی» (Descriptive) و نه توصیه ایی (Evaluative) اتخاذ شده است.)
در برشمردن عوامل تک ساحتی شدن ایرانیان، بنا به نظر زاگزبسگی، عامل صدرنشین در جدول عوامل و اولویتها بیان می شود و به هیچ وجه، پرداختن به عامل اصلی به نظر نویسنده، مانع و نافی نقش و حضور عوامل دیگر نیست.
حاکمان نظام جمهوری اسلامی، انسانهایی بودند که به تعبیر عبدالکریم سروش در سخنرانی «زیست تک منبعی»، فهم و برداشتی تک ساحتی از مجموعه مفاهیم تاریخی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی داشتند و این نگاه تک ساحتی که ریشه در «تک منبع» بودگی داشت در تمام ۴ دهه حضورشان در قدرت، در تمام شئون ایرانیان رسوخ و نفوذ کرد و تقویت شد. در نظام ارزشی حاکمان جمهوری اسلامی، در جهت حفظ نظام (مساوق با قدرت و به عنوان اصلی ترین جنبه و ساحت نظم سیاسی) پاگذاردن بر هر امر «بدیهی» ایی جائز و پرداختن به تنها یک جنبه از جوانب مختلف هر پدیده ایی مبتنی بر اقتضای قدرت و تحکیم آن، ضروری است. ریزش این نگاه در نظام آموزشی، ارزشی، تبلیغی، تحلیلی و فرهنگی ۴ دهه اخیر، ماحصلی ندارد جز تربیت انسانهایی بشدت «تک ساحتی» و «بدیهی ستیز» و البته در هر دوی اینها «متعصب و پرخاشگر». مردمانی که به مدت ۴ دهه دیده اند کلیت نظام حاکم، بدیهی ترین اصول اخلاقی، سیاسی، فرهنگی و قانونی را عندالاقتضا نه تنها نادیده می گیرند بل سرکوب و تخفیف می کنند، به نحو غیرمستقیم و به شکل ناخودآگاه جمعی و فردی، منکر عملی و روشی بدیهیات در هر پدیده ایی از جمله در «سیاست ورزی» و «حضور در دنیای مجازی» می شوند. فهرست توجیهات تراژیک و در عین حال خنده دار دستگاه تبلیغاتی نظام جمهوری اسلامی در برخورد با مشکلات و ناکارآمدیها و تحولات روزانه جامعه و کشور ایران، از نخستین روزهای استقرار، از یک سو و از سوی دیگر، نظام ارزشی- آموزشی ایی که در ۴ دهه کاملاً و انحصاراً در خدمت انسانهای «تک منبعی» بوده و کارکردش قلب مفاهیم و بدست دادن خوانشی «تک ساحتی» از تاریخ، اخلاق، سیاست و قانون و … بوده، نتیجه ایی جز آنچه می بینیم نمی تواند داشته باشد.
ازینرو، اگرچه عرفان کسرایی به درستی، نبودن جامعه مدنی و بن بست جاری را از جمله عوامل اصلی پرخاشگری ایرانیان در فضای مجازی، به عنوان عرصه ایی فراگیر از ظهور و بروزش، می داند، اما به نظر می رسد ریشه این پرخاشگری و عصبیت را در بدیهی ستیزی و تک ساحتی بودن ایرانیان باید سراغ گرفت. وگرنه اگر عامل اصلی پرخاشگری را در نبود جامعه مدنی بدانیم، مثلاً وضع امروز جامعه آمریکا را، بویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ و روی کار آمدن ساکن فعلی کاخ سفید، و با حضور قوی جامعه مدنی و بالاتر بودن اکثر شاخصهای فرهنگی نسبت به جامعه ایران، نمی توان در چارچوب الگویی کسرایی تحلیل کرد.
2 پاسخ
آقای ابراهیمی باسلام؛ شما در این وجیزه وجود نظام ولائی در جامعه ایران وتک ساحتی بودن آن را عامل تغییر ژنتیکی ملت ایران در طول چهار دهه ورشد آنها!!!در این سمت تلقی کرده ائید ولذا با این جمله بدیهی آقای کسرائی که نبود جامعه مدنی وسرکوب وانکار واقعیات از طرف حاکمیت موجب واکنش پرخاشگری آنهم در سطح وسیعی ازطرف مردم میشود را انکار نموده ائید؟!!وآن را تازه بن بست بدیهیات در کشور میدانید.باید بر این استفاده نادرست از سخنان مارکوزه تاسف خورد:فعلا در طول چهاردهه تغییر خلقیات ملت از طریق تغییر ژنتیک !!!منتفی است ولذا موضوع بر میگردد به واکنش مقطعی در قبال معضل ضد انسانی وقانونی حاکمیت ولایت مضحکه که موجب بر آشفتگی کنشگران وبروز رفتار پرخاشگرانه از سوی آنان است ولذا سخن آقای کسرائی عین صوابست والبته اگر شرایط دیگری پیش بیاید که ملت بتواند با رای عقیده خود را بیان کند،مطمئنا این معضلات بر عکس تخیل جنابعالی بر طرف خواهد شد ولذا باید از این سخن توهین آمیز وبچه گانه شما در باب کلیت ایرانیان در امر بدیهی ستیزی وتک ساحتی بودن؛ در گذشت ومثال شما در مورد ترامپ صد در صد خطا وعین اشتباهست واگر ترامپ را از نظر ساختار روانی وعصبی نامتعادل بگیریم ،آن ربطی به ملت بزرگ امریکا ندارد ونباید ترامپ را معادل ملت امریکا دانست که آن عین جوهره وذات ضدیت با بدیهیات خواهد بود.امید است در همانند سازیها وبرداشتها ی اصولی از رای ونظر خردمندان وصاحبان اولوالالباب دقت بیشتری مبذول نمائیم وگرنه نتیجه کار اهانت به کلیت جامعه ایران خواهد بود ودر عین حال اخباط واقعیت:برلب بامی، تو ای مست مدام_پست بنشین،یا فرودآ،والسلام%
تو مملکتی که روز یادبود نیروی پلیسش بجای اطمینان بخشی به مردم بابت برخورد با متخلفین اجتماعی اقدام به تحویل دهی ده ها دستگاه خودروی ضدشورش فاتق به ناجا میکنند تا زهرچشمی از ملت گرفته باشند عملا تمام راه های سیستماتیک اعتراض مسدود است مگر مقابله به مثل و اقدامات خشن میدانی در مقابل وحوش سرکوبگر
دیدگاهها بستهاند.