زیتون- یلدا امیری: پس از انتشار تصاویری از آیتالله العظمی شبیری زنجانی در کنار محمد خاتمی، رییس دولت اصلاحات، آیتالله محمد یزدی نامه ای سرگشاده و تند نوشت و در آن خطاب به آیت الله العظمی شبیری زنجانی خواستار احترام به نظام حاکم شد. این نامه با جملاتی تهدید آمیز پایان یافته بود: «یادآور میشوم مقام و احترام شما در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است، پس لازم است این احترام و شئون مرجعیت را رعایت فرموده و ترتیبی اتخاذ فرمائید این گونه مسائل دیگر تکرار نگردد. ان شاء الله»
اینکه محمد یزدی از جایگاه یک روحانی حکومتی یکی از مراجع بزرگ سنتی ایران را تهدید میکند، موضوع جدیدی نیست و به بحث استقلال حوزه علمیه و مرجعیت شیعه باز میگردد. چنین تقابلی میان روحانیون حکومتی و روحانیون سنتی سابقهای طولانی دارد. نفوذ علما در حکومت ایران طی دو دوره افزایش یافت؛ اول با تشکیل دولت صفوی و طی دوران حکومت آن سلسله که نزدیک به دو قرن و نیم طول کشید و دوره دوم آغاز سلطنت فتحعلی شاه قاجار تا زمانی که جنگهای ایران و روس به وقوع پیوست. اتفاقات تاریخی نهضت تنباکو و انقلاب مشروطه در واقع عرصه بروز و نمایش نفوذ علما در جامعه و سیاست ایران بود.
تبعیت مردم از روحانیت در این دوره به حدی رسید که کسروی مینویسد: تنها دو گروه در عصر ناصری تا پیش از مشروطه در ایران وجود داشت، یکی شاه و دیگری روحانیت: «در این زمان در ایران رشته کار به دست دو گروه می بود: یکی درباریان و نزدیکان شاه که سخنی به او نتوانستی رسانید و دیگری علما که مردم را توانستندی شورانید.»
پیش از آن احکام دین –فقهی که توسط فقهای سنتی در زندگی معنوی و اجتماعی مردم نقشی مهم ایفا میکرد. این نقش شامل معین شدن تکلیف افعال اختیاری مردم مسلمان در زندگی اجتماعی و حفظ نظم و رفع اختلافهای میان مردم از طریق عمل به احکام فقها بود. عمل به این احکام، هم عمل به فرمان خداوند تلقی میشد و هم اجرای عدالت و اخلاق به حساب میآمد و هم نظم اجتماعی را بر مبنای رفع اختلافها و نزاعها تامین میکرد و اینگونه زندگی روزانه مردم میگذشت.
در ابتدای دوره قاجاریه شرایطی ایجاد شد که موقعیت علما در حکومت ایران تقویت شد. سلسله قاجار یک سلسه پادشاهی شیعی بود به همین دلیل برای بهدست آوردن مشروعیت سلطنت و تثبیت قدرت خود در جامعه به علما نیاز داشت. حکومت قاجار به دلیل وجود اهرمهای قدرت اجتماعی در دست روحانیون و احترامی که مردم برای علما قائل بودند، ناچار بود روحانیون را یکی از اجزاء طبقه حاکمه سنتی به شمار آورد. در دوران قاجار از سویی روحانیون مستقل سنتی با انتقال مراکز آموزش دینی به عراق دور از دسترس حکومت برای استقلال دستگاه مذهبی تلاش میکردند و از سوی دیگر شاهان قاجار روحانیت حکومتی خود را ایجاد کردند و به روحانیون وابسته القابی مانند صدرالعلما و سلطان العلما میدادند. شیخ الاسلام و امام جمعه در هر شهری منصوب پادشاه بود.
انقلاب مشروطه نیز یکی دیگر از مظاهر تقابل میان روحانیون مستقل و روحانیون حکومتی است. اختلاف میان روحانیان مشروعهطلب که در راس آنها شیخ فضلالله نوری قرار داشت و روحانیان مشروطهخواه، از عوامل شکست مشروطهخواهان به شمار میآید. نتیجه مخالفت شیخ فضلالله با مشروطیت، به سود حکومت استبدادی بود، او پادشاه و سلطنت را در حقیقت سلطان اسلام میدانست، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه را سلطان اسلام میدانست و چون قانون اساسی و متمم آن از اختیارات پادشاه کاسته بود، شیخ فضلالله مجلس را نفرین کرد که چرا اختیارات سلطانِ اسلام را محدود کردید. هنگامی که عدهای از مشروطهخواهان در پادگان «حر» در تهران توسط محمدعلی شاه به دار آویخته میشوند، شیخ فضلالله خداوند را شکر کرد که آن خانه اشرار توسط سپاه ابابیل ویران شد.
اما بهطور کلی میتوان گفت تا پیش از پیروزی انقلاب، میان نظام حوزه و نظام حکومت دوگانگی اساسی وجود داشت. نظام سیاسی در اصول اعتقادی شیعیان، خلافت را تنها از آن خداوند و برگزیدگان او میداند و همواره مشروعیت نظامهای مختلف سیاسی را زیر سوال میبرد. همین موضوع باعث میشد علمای سنتی و مستقل شیعه در طول تاریخ در مقابل حکومت و در کنار مردم بایستند.
با پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران و حاکم شدن اسلام سیاسی در کشور، عملا تقابل میان روحانیون حکومتی و روحانیون سنتی یا مستقل ابعاد تازهای یافت. از یک سو مخالفت بخشی از روحانیون سنتی و مستقل به مقوله ولایت فقیه و از سوی دیگر اختصاص بودجههای دولتی به حوزههای علمیه که در واقع اقدامی در جهت وامدار کردن علما به حکومت و گرفتن استقلال از حوزه علمیه بود.
آیتالله منتظری و آیتالله حسین شیرازی دو فقیهی بودند که به دلیل مخالفت با ولایت فقیه توسط حکومت و روحانیون حکومتی با برخوردهای تندی روبرو شدند.
آیتالله منتظری یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای دینی و سیاسی در چهار دهه اخیر ایران است. صفتی که بیش از هرچیز میتوان به او نسبت داد شجاعت او است و همین شجاعت او را از فقیهی حکومتی به فقیهی مردمی در تاریخ ایران تبدیل کرد. آیتالله منتظری که جزو نظریهپردازان حکومت اسلامی، پیش و پس از پیروزی انقلاب، بود با استقرار نظام و بر سرکار آمدن حکومتی که سالها برای آن مبارزه کرده بود، دست از تحقیق علمی و فقهی برنداشت و به طور مداوم نظریات خود را تکمیل کرد. او از اواسط دهه ۶۰ اختلاف نظرهایی با آیتالله خمینی پیدا کرد و از نظریه ولایت فقیه به نظریه نظارت فقیه متمایل شد. آیتالله منتظری پس از اعتراض به اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ به دلیل سوءرفتارهای مقامها و شکنجه و اعدام مخالفان و زندانیان سیاسی به منتقد سرسخت هیئت حاکمه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد، به دلیل همین اعتراضها بود که آیتالله منتظری در روزهای آغازین سال ۶۸ و پیش از درگذشت آیتالله خمینی از تمام فعالیتهای حکومتی کنار گذاشته شد.
اعتراض او در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در اعتراض به جو ارعاب و خفقانی که برای برخی از نیروهای انقلابی پیش آورده و عدهای (از جمله فرمانده داوود کریمی) را دستگیر و زندانی نموده بودند، سخنرانی ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ در مورد مساله حکومتی شدن مرجعیت و دخالت ارگانهای دولتی در آن، رد فراقانونی بودن رهبری و تأکید بر محدود بودن قدرت رهبری طبق قانون اساسی، آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه و آزادی تشکلهای حزبی و گروهی با حمله به حسینیه و منزل ایشان و تخریب آن روبرو شد.
روح الله حسینیان، یکی از روحانیون حکومتی، به سازماندهی حمله به حسینیه و منزل منتظری اقرار کرده است. نهایتا با حکم دادگاه ویژه روحانیت که نهادی در خدمت حکومت برای برخورد با روحانیون منتقد است، در زمان دادستانی محمد ریشهری، آیتالله منتظری ۵ سال در خانه خود محصور شد.
آیتالله حسین شیرازی مجتهد و مرجع تقلید، یکی دیگر از روحانیون سنتی و مستقل است که تا کنون با حکم دادگاه ویژه روحانیت بارها به زندان رفته است او انتقادهای تندی را علیه رهبر ایران و جایگاه ولایت مطلقه فقیه مطرح کرده است. خاندان شیرازیها همواره به عنوان منتقدین حکومت پهلوی و فعلی شناخته میشود. آیتالله حسین شیرازی جایگاه ولایت فقیه را همچون حکومت فرعون میداند. شیرازیها معتقد به شورای ولایت فقها به شرط رضایت مردم بودند اما سید حسین شیرازی همانند بقیه روحانیون سنتی مستقل هر گونه حکومتی را در زمان غیبت امام شیعیان رد میکند.
موضوع اختصاص بودجههای کلان به حوزههای علمیه نیز عاملی است که عملا از تعداد روحانیون سنتی و مستقل کاسته و بسیاری را نیز به حاشیه رانده است. به دنبال لایحه بودجهای که امسال دولت به مجلس ارائه کرد تا بر اساس آن ریز بودجه بسیاری از موسسات و نهادها از جمله حوزه علمیه قم مشخص شود در مورد بودجههای حوزههای علمیه بحثهای فراوانی درگرفت و باعث شد تا مراجعی چون آیتالله صانعی نسبت به افزایش بودجه حوزههای علمیه اعتراض کنند؛ موضوعی که باعث نگرانی و اعتراض محمد یزدی شد.
یزدی ۲۰ اردیبهشت امسال در درس خارج از فقه خود گفت: «متأسفانه برخی با لباس روحانیت میگویند که حوزههای علمیه باید به شرایط قبل از انقلاب برگردند، توجیهشان این است که حوزه علمیه نباید به حکومت و دولت وابسته باشد، اما مگر ما طرفدار وابستگی حوزه به حکومت هستیم؟ حرف ما این است که باید از این حکومت الهی تمامقد حمایت کنیم. در این مسیر روحانیت هم وظیفه دارد با توجه به دینی بودن نهضت و با توجه به اینکه امام راحل از درون همین حوزهها قیام خود را شروع کردهاند، راه ایشان را تا رسیدن به همه آرمانها و شعارها ادامه دهد.»
آیتالله العظمی صانعی جزو مراجع سنتی مستقل است او در جریان بودجه سال ۹۶ نسبت به این مساله انتقادهایی مطرح کرد و گفت: «حوزه باید بر پایه خودش و مردم بایستد، بدانیم روایات دارد در مورد کسی که دنبال علوم دینی می رود، خداوند روزی او را «من حیث لا یحتسب» می رساند؛ نترسید و فکر نکنید که باید وابسته شویم و اگر وابسته نشویم چنین و چنان می شود بلکه خداوند روزی ها را مقدر کرده و آنچه را که او مقدر کرده است همان مقدرات می رسد کمااینکه خداوند «من حیث لا یحتسب» روزی حوزه های علمیه و روحانیت را رسانده است.»
اخیرا زمزمههایی مبنی بر مهاجرت روحانیون و طلبههای حوزه علمیه قم به نجف به گوش میرسد، موضوعی که محمدتقی رهبر، عضو جامعه روحانیت مبارز آنرا تایید کرده و این موج مهاجرت را نادر خوانده است. شاید این اتفاق را بتوان تلاشی دوباره برای شکلگیری حوزههای علمیه و روحانیون سنتی و مستقل دانست.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…