زیتون- آیدا قجر: انتخابات پیشروی مجلس خبرگان در معرض توجه مضاعف بازیگران سیاسی و افکار عمومی قرار گرفته است. کهولت سن و بیماری آیتالله خامنهای را شاید بتوان مهمترین علت افزایش اهمیت خبرگان پنجم دانست. طبق قانون وظیفه انتخاب رهبر به عهده خبرگان است و از آنجا که طول هر دوره این مجلس ۸ سال خواهد بود بنابراین فرضیه انتخاب جانشین برای آقای خامنهای در خبرگان بعدی قوت میگیرد. شورای نگهبان قانون اساسی، با رد صلاحیت بسیاری از نامزدهای اصلاحطلب و مستقل برای مجلس خبرگان، عملا این انتخابات را مهندسی کرده است. با این حال برخی تحلیلگران اعتقاد دارند که در فضای فعلی هم نباید از خبرگان غافل شد. «تقی رحمانی» تحلیلگر سیاسی ساکن پاریس از جمله این تحلیلگران است. به باور او اگر هاشمی رفسنجانی و طیفی از نیروهای همسو با وی در خبرگان دست بالا را داشته باشند در لحظه تصمیمگیری برای انتخاب رهبر آینده دست به انتخابی متفاوت از طیف محافظهکار و نزدیک به نظامیان خواهند زد. متن کامل گفتگو را بخوانید:
آقای رحمانی٬ انتخابات خبرگان به دلایل مختلف به انتخاباتی مهم تبدیل شده است. چرا تاکنون جریانهای مختلف سیاسی به خبرگان به چشم ارگانی تاثیرگذار نگاه نکردند ولی امروز در پی به دست آوردن جایگاهی در آن هستند؟
اهمیت خبرگان در تمام ۳۷ سال اخیر برای جریاناتی که به تغییر تدریجی میاندیشند مورد غفلت قرار گرفت. اگر مورد غفلت قرار نمیگرفت شاید امروز انتخابات خبرگان به شکل انتخابات مجلس نزدیکتر شده بود. این غفلت حتی از دور اول خبرگان و نگاهی که ما به اختیارات این مجلس داشتیم وجود داشت. بعد از مرگ آقای خمینی این غفلت کاهش پیدا نکرد و حتی روشنفکران مسلمان نیز نسبت به آن غافل بودند. غفلتی که البته از روی اعتقاد صورت گرفت. یعنی این گروههای مختلف سیاسی از جمله آقای بازرگان و نهضت ازادی به دلیل عدم اعتقاد به نظام دینی یا ولایت فقیه به خبرگان توجهی نکردند. غفلتی که تا قبل از جریان اصلاحات به نظر من قابل توجیه است اما این غفلت در دوران اصلاحات دیگر توجیهی نداشت. در آن دوره جمهوریت نزد طیفهای نزدیک به جبهه مشارکت تئوریزه میشد و ملی مذهبیها و نهضت آزادیها نیز به دلیل عدم اعتقاد به ولایت فقیه از آن استقبال میکردند که با وجود التزام به قانون اساسی، جمهوریت مال ما و اسلامیت مال شورای نگهبان. این تقسیم کار عملا تمامی اختیارات را به دست شورای نگهبان داد. در حالیکه به گفته آقای روحانی٬ قانون اساسی دارای تناقضات و تعارضات است اما باید اجرایی شود.
ما میدانیم که در بسیاری از استانهای کشور کاندیداهای خبرگان با رای بسیار پایینی به این مجلس راه پیدا کردند. حتی همین الان ۹ نماینده بدون رقابت وارد خبرگان میشوند. این مساله نشان میدهد که تا چه اندازه این مجلس خودمانی و در انحصار دیدگاههای سنتی یا سنتی افراطی بوده است. غفلتی که از آن صحبت کردم باعث شده که نظارت در مجلس خبرگان و نظارت این مجلس بر رهبری عملا فراموش شود. در عینحال مساله نظارت خبرگان بر رهبری به مسالهای غیرقابل گفتوگو تبدیل شده و بعضیها میگویند وظیفه ما حمایت از رهبری است. چنین حمایتی اساسا انتخابات را بیمعنی میکند. در حالیکه در هر نظامی بخشی از وظیفه مجلس٬قانونگذاری است و بخشی دیگر نظارت. حتی مجلس فعلی نیز همین کار را میکند و گاهی با دولت اصطکاک پیدا میکند. پس وقتی نهاد انتخاباتی مطرح میشود حتی اگر حمایت هم انجام دهد اما بخشی از وظیفهاش نظارت است. در حالیکه این مساله در خبرگان منتفی شده است. اینجاست که تجربه آقای هاشمی رفسنجانی مهم میشود. ایشان گفته بود رهبری بایستی زماندار باشد و روی کار رهبر نظارت صورت بگیرد. این دیدگاه حتی در خبرگان نیز مخالفانی دارد. به گفته هاشمی وقتی مساله نظارت بر رهبری نزد آقای خامنهای مطرح شد ایشان گفت که اگر این نهادها حاضر هستند میتوانند به شما گزارش بدهند. با این حال تنها نهادی که حاضر به ارایه گزارش شد صدا و سیما بود و آنهم فقط یکبار اتفاق افتاد. غفلت از خبرگان همچنان وجود دارد و امروز به مرحلهای رسیدیم که مشکل زیادتر شده و اهمیت خبرگان هم افزایش پیدا کرده است. اگر خبرگان از دوره اصلاحات مورد توجه قرار میگرفت لااقل میتوانست مانند نسبت مجلس خبرگان با رهبری و نهادهای زیر نظر او مثل نسبت مجلس شورای اسلامی با رییسجمهور یا وزرای او باشد.
با توجه به این سابقه، تحلیلتان از شرایط فعلی و انتخابات خبرگان امروز چیست؟ حال که انگار از غفلت گذشتهایم چه چیزی در بطن انتخاب رهبر جدید باعث اهمیت خبرگان شده است؟
با توجه به بیماری آقای خامنهای ما در کشور با گرایشی از نظامیان سیاسی مواجه هستیم که دیدگاهشان به اقای خامنهای نزدیک است و به تعبیر آقای هاشمی رفسنجانی که نفر دوم نظام و اعتبار انقلاب و حکومت است سپاه نقشی برای دیگران قایل نیست. به تعبیری میتوان گفت چیدمانی که آقای خمینی نه بر اساس دموکراسی که بر اساس دیوانسالاری ایرانی چید بر هم خورده است. او به جای شاه مقام ولایت فقیه را قرار داد سپس رییسجمهور، نخستوزیر، مجلس و بعد نظامیان. یعنی نظامیان در مرحله چهارم بودند. اقای خامنهای به دلیل مسایل گوناگون چیدمان را تغییر داده و نظامیان را بعد از خود و سپس نهادهای دیگر انتخابی را چیده است. یعنی نظامیان میخواهند کشور را با دیدگاههای نزدیک به اقای خامنهای کنترل کنند. ما در چنین شرایطی قرار داریم اما از طرف دیگر مشکلات اقتصادی و اجتماعی و خواست جامعه ژلهای مدنی ایران چنین نیست. همین مسایل باعث شد که در سال ۱۳۹۲ علیرغم میل آقای خامنهای و سپاه، آقای روحانی رییسجمهور شود. آقای خامنهای و سپاه به این خواسته تن دادند.
اهمیت مجلس خبرگان آینده در این است که در صورت نبود آقای خامنهای چهرههای کارگزار از ساختار مهمتر میشود. چهرههایی مانند حسن خمینی، هاشمی رفسنجانی، روحانی و چهرههایی که آقای هاشمی آنها را به شرکت در انتخابات ترغیب کرد و البته اکثر آنها رد صلاحیت شدند. این دوره از انتخابات بسیار مهمتر جلوه میکند چون مطابق نظرسنجیها مشخص شده که تمایل برای تعیین سرنوشت سیاسی در جامعه قوت گرفته و به سمت درستی حرکت کرده است. از طرف دیگر رایی که در خبرگان داده میشود پیامی به آقای خامنهای خواهد بود که گرایش ما به چه سمتی است. اینها کنشهای سیاسی است و بحث ایدئولوژی و عقیده مطرح نیست. بیشتر مردم از این منظر نگاه میکنند که رهبری که قرار است انتخاب شود چقدر به تمایلات مردم نزدیک خواهد بود.
رد صلاحیتها مثل فوتبال میماند که قبل از شروع بازی به تیم مقابل میگویند فلان بازیکن در زمین حضور نداشته باشد.
در بررسی صلاحیتهایی که صورت گرفته بسیاری از اصلاحطلبان و حتی مستقلها رد صلاحیت شدهاند اما شما معتقدید که رایهای مردم میتواند واجد پیامی برای آقای خامنهای باشد.
نظرسنجیها حاکی از آن است که اگر چهرههای مشخصی در خبرگان به خصوص در تهران و استانهای بزرگ که سهمیه بیشتری دارند کاندیدا شوند با رای بسیار زیادی جناح سنتی و سنتی افراطی را عقب میرانند. در دو لیستی که سرلیست آنها یک طرف آقای جنتی باشد و در مقابل آقای هاشمی یا حسن خمینی باشد اساسا نسبت رای در تهران قابل مقایسه نیست و این مساله پنهانی برای نظام نیست. درست است که رد صلاحیتها صورت گرفته اما رد صلاحیت اقای هاشمی صورت نگرفته است. برنامه جناح تندرو حکومت کنترل آقای هاشمی حتی در خبرگان است. چون حذف آقای هاشمی هزینهٔ بیشتری دارد. از طرف دیگر آقای هاشمی مایل است ترکیبی از افراد در انتخابات شرکت کنند که بتوانند مقداری از دیوانسالاری و بروکراسی حکومت را در مقابل نگاه نظامیان تقویت سازند. اگر روزی آقای خامنهای نباشد، مجلس خبرگان توسط نظامیان تحت فشار قرار خواهد گرفت که چه کسی انتخاب خواهد شد. همین الان بخشی از سپاه نظرشان روی آقای لاریجانی قوه قضاییه است. البته گاهی نام پسر آقای خامنهای هم شنیده میشود که در مقابل آن نام آقای حسن خمینی مطرح است. پس این کشمشی جدی بین گرایش نظامی و جناح بروکرات است. به تبع جامعه مدنی ایران که هنوز رایاش تعیینکننده نیست اما تاثیرگذار است، بازیگر میشود. مثل سال۱۳۹۲ که تحولخواهان گرچه کاندیدای مورد نظر خود را نداشتند اما به کاندیدایی رای دادند که از نظامیان دورتر باشد. این مساله پیامی به نظامیان و آقای خامنهای است و نوعی سیاستورزی ممکن در چهارچوب مناسباتی است که در جامعه وجود دارد.
رد صلاحیتها مثل فوتبال میماند که قبل از شروع بازی به تیم مقابل میگویند فلان بازیکن در زمین حضور نداشته باشد. با این حال تلاش جامعه مدنی و برخی بروکراتها هنوز برای تایید صلاحیت برخی از کاندیداها وجود دارد. در واقعیت شکل انتخاباتی ایران چنین است که اگر بالای ۵۰ درصد مردم در رایگیریها شرکت کنند به افرادی رای میدهند که از دیدگاههای آقای خامنهای و نظام دورتر باشند. خود این مساله پیام روشنی به همراه دارد. ضمن اینکه آقای خامنهای همانطور که در مساله هستهای عمل کرد، نشان داده که بعضی وقتها خلاف میل خود و در جهت مصلحت اقدام میکند. بنابراین شما شاهد کشمکشی در درون حکومت بین بروکراتها هستید که به جامعه توجه دارند و نظامیانی که میخواهند خواست خود را به پیش ببرند. خواست جامعه ایران، حتی احزاب سیاسی بیرون از حکومت و بخشی از احزابی که امروز غیرقانونی منحله اعلام شدهاند عقبراندن جناح نظامیان است. این کشمکش به نظر من همچنان ادامه دارد.
وجود اقای هاشمی در خبرگان در صورت نبود اقای خامنهای برگ برندهای برای خود اوست. ولی مهم این است که ترکیب خبرگان چه باشد و برای همین آقای هاشمی بر تایید صلاحیت آقای حسن خمینی تاکید دارد
یعنی شما معتقدید که ممکن است خامنهای در موضوع رد صلاحیت حسن خمینی دخالت کند؟ صرفا برای او یا مثلا برای افرادی چون کاظم صدیقی نیز وارد عمل خواهد شد؟
این مساله منوط به اخبار درونی است که من اطلاعی از آن ندارم. اما میخواهم بگویم که آقای خامنهای تردیدهایی دارد و آقای هاشمی رفسنجانی مطابق همین تردیدها موضعگیری میکند. در مورد مساله برجام و هستهای نیز آقای هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی روی تردیدهای اقای خامنهای مانور دادند و برجام صورت گرفت. مواجههای در جریان است که نتیجه آن هنوز مشخص نیست. به نظر من تردیدهای آقای خامنهای هنوز ادامه دارد. ایشان قبلا خط و نشان میکشید اما امروز این مساله کمتر شده و سعی میکند با توجه به دولت، اپوزیسیون آن نباشد با وجود آنکه در برخی اوقات با سیاستهای دولت همسو نیست. پس این مساله تا روزی که نتیجه نهایی بررسی صلاحیتها اعلام شود معلوم نیست. ولی به مواجههای که صورت گرفته دقت کنید. واکنش آقای هاشمی را به رد صلاحیت آقای حسن خمینی با دو علت میتوان تحلیل کرد: یکی اینکه ایشان روی همین تردیدهای آقای خامنهای مانور داد و دیگری آنکه عصبانی بود و خواست به جامعه هشدار بدهد. در هر صورت باز هم لیست جناح مقابل در جامعه رای چندانی نخواهد داشت به این دلیل که هیاتهای نظارت با هیاتهای اجرایی متفاوت هستند و ما میدانیم که چانهزنی همچنان ادامه دارد. به نظر من در این مرحله تلاش باید به گونهای باشد که تعداد بیشتری تایید صلاحیت شوند. ضمن اینکه از نظر من آقای حسن خمینی اگر در آزمون شرکت میکرد بهتر بود و شاید امروز میتوانستند با دست پرتری مواجه شوند. ولی شورای نگهبان ایران که گفتمان خشونت را دبیر آن در جامعه نهادینه کرده و در نماز جمعه به هرکس بخواهد توهین میکند ادبیاتی را سامان داده که ادبیات تند نفرت است که در جامعه تاثیر خوبی نگذاشته است. باید سعی کرد مطابق قانون عمل کرد اما متاسفانه این شورا بدون دلیل افراد زیادی را رد صلاحیت کرده و به بسیاری اتهامات اخلاقی زده در حالیکه هیات نظارت مطابق قوانین با چهار نهاد دیگر مشورت کرده ولی شورای نگهبان که باید عملا حامی قانون باشد؛ قانون را دور زده است. بیقانونی شورای نگهبان، حرکت تاکتیکی غلط آقای حسن خمینی را تا حدی توجیه میکند.
ایا نشانههایی تا به حال وجود داشته که آقای خامنهای به دنبال تعیین جانشین خود است؟
اولا انتخاب رهبر به وسیله مستقیم آقای خامنهای چندان مقبول نیست که در سنت آقای خمینی هم وجود داشته است. سوال این است که چه خبرگانی تشکیل شود که بر خواسته رهبری صحه بگذارد. نگرانی آقای هاشمی به همین خاطر است که خبرگان آینده صد در صد در انتخاب رهبر تاثیر دارد. وجود اقای هاشمی در خبرگان در صورت نبود اقای خامنهای برگ برندهای برای خود اوست. ولی مهم این است که ترکیب خبرگان چه باشد و برای همین آقای هاشمی بر تایید صلاحیت آقای حسن خمینی تاکید دارد. چون اگر ایشان با رای زیادی در تهران به مجلس خبرگان وارد شود خود به خود چنین مجلسی نمیتواند به نظر آقای حسن خمینی بیاعتنا باشد. از طرف دیگر آقای حسن روحانی که به دلیل برجام محبوبیتاش در جامعه افزایش داشته در خبرگانی که بدون آقای خامنهای شکل بگیرد یکی از شانسهای رهبری است و این مساله را سپاه نیز میداند. باید این گمانهزنیها انجام شود و به جامعه اعلام شود تا آرامآرام جامعه به درک ضرورتی برسد.
خود شما اگر ایران بودید در انتخابات شرکت میکردید؟
وقتی شما تحلیل میکنید که انتخابات مهم است نمیتوانی غیر از آن باشی. من معتقد هستم که در گذشته نگاه ما به خبرگان درست نبوده است. در انتخابات شرکت کردن یا نکردن هر دو موضعگیری است. اگر من در ایران بودم با توجه به تایید صلاحیتها موضع میگرفتم ضمن اینکه الان به نظر من انتخابات مجلس نیز بسیار مهم است. شما متناسب با مرحلهبندی در انتخابات برخورد میکنید. زمانی ممکن است کاندیدایی نداشته باشید ولی وقتی کاندیداهایی وجود دارد این مساله مهم میشود.
یک پاسخ
تحلیل منصفانه ای بود و بسیار عالی و دقیق. مو لای درزش نمیره
دیدگاهها بستهاند.