آینده نیروی کار ایران در بطن تحولات امروز جامعه ایران شکل و ثبات خواهد یافت. تحولاتی که دردو حوزه اجتماعی و فرهنگی نوید خواهد داد که مطالبات کلان نیروی کار ایران از حاشیه به متن جامعه کشیده خواهد شد و شاید روند تحولات در نهایت رفاه اجتماعی و کرامت انسانی برای میلیونها نیروی کار ایران فراهم کند.
روند تحول خواهی که در آن دو عنصر آگاهی و سازمان یابی نیروی کار از اهم مسائلی ست که امکان رسیدن به آن در پرتو جنبش اجتماعی رخ می نماید. جنبشی که هم اکنون در مصاف و کشاکش با استبداد مذهبی مروج آزادی خواهی است که با شرکت فعالانه نیروی کار درآن، بعد عدالت خواهانه جنبش شکوفا خواهد شد.
روشن و آشکار است که طبقات گوناگون اجتماعی در این کشاکش نقش دارند. نقشی که در این برهه از تاریخ سیاسی جدید ما غیر قابل انکار است. زیرا جامعه ما در حال تحول و دگرگونی ساختاری ست و بافت مذهبی و سنتی و اجتماعی ایران در حال تغییر است. بهرحال ما در این جا تنها به نقش نیروی کار خواهیم پرداخت و در فرصت های آتی از تاثیرات حیاتی طبقات میانه بویژه لایه های میانی و پایین آن در جنبش اجتماعی سخن خواهیم گفت.
برای ترسیم بهتر و واقعی چشم انداز نیروی کار در چند بخش تولید، آموزش ، بهداشت و خدمات موارد عینی و واقعی و زمینه های ذهنی و فرهنگی راباید در نظر گرفت و آسیب شناسی کرد تا شاید در چشم انداز تحولات اجتماعی، مطالبات نیروی کار به یکی از خواسته های اصلی جامعه مبدل شود و در یک روند شاید بخش اعظم مطالبات و خواسته های معلمان، کارگران، پرستاران و طبقات فرودست پاسخ شایسته خود را بیابد.
در اصل کارگران، معلمان و پرستاران و کلا طبقات فرودست ایران لایق زندگی بهتر و آینده ای روشن هستند. برای رهائی از سلطه و زندگی سراپا زحمت طبقات ندارهیچ مفری نیست مگر باور به نیرو و توان و همبستگی بی بدیل خویش. برهمین اساس است که نقطه عطفی در جنبش کارگری و جنبش معلمان در حال شکوفائی ست و آن پیوند این جنبش هاست. پیوند اندام وار جنبش کارگری، معلمان و دانشجویان نیاز به پروسه کافی دارد و زمان بر است.هر چند که هم اکنون در مراحل ابتدائی و آغازین است.
برای نخستین بار فعالان جنبش ها پی برده اند تنها در پرتو همبستگی ست که مطالبه محوری و تحول خواهی ادامه و تعمیق خواهد یافت. هرچند که همبستگی طبقاتی میان نیروی کار یا همبستگی اجتماعی ناشی از فعالیت های مدنی مستقل وکلا خرده جنبش ها بطور دائم تحت سرکوب دهشتناک استبداد مذهبی است اما برغم این واقعیت تلخ روند جامعه به سمت و سوئی است که دوگانه جنبش و حکومت به خوبی آشکار و پدیدار شده است.
بی گمان شخصیت های نمادین جنبش ها در فراز و فرود حرکت ها نقشی بی بدیل دارند در همین چهارچوب است که، افرادی همچون شاهرخ زمانی و رسول بداقی، با ارائه تصویرو نماد همبستگی کارگر و معلم از زندان در اول فروردین ماه ۱۳۹۴به کارگران و معلمان سرفصلی را نشان دادند که طی مدت کوتاهی تمامی محافل مستقل کارگری و کانون های صنفی معلمان ازاین همبستگی پشتیبانی و آنرا ضروری دانسته و بدان تکیه کردند. در روند همین رویکرد جدید و نو بود که فعالین جنبش ها – کارگران معلمان و دانشجویان – برای نخستین بار طی اطلاعیه ای نسبت به دستمزد سال ۹۵ کارگران اعلام موضع کردند.
رهبران واقعی جنبش ها بویژه آقایان بداقی وزمانی و … با تاکید به پیوند جنبش ها ، توجه فعالین کارگری و معلمان را به استراتژی راهبردی «اتحاد و همبستگی نیروی کار» معطوف کردند. که به نظر می رسد چنین رویکردی آغاز یک سرفصل است. سرفصلی که در میان فعالین جنبش های کارگری و معلمان وجود نداشت. در اصل رویکرد جدید طی یک سال در میان فعالین جایگاه خود را یافت. زیرا پاسخی ضروری و لازم به نیاز مبارزاتی نیروی کاربود. از طرفی همین رویکرد خود نشان دهنده تغییر نگاه به فعالیت اجتماعی بخشی از فعالین است. فعالیتی که در بطن و متن خود همبستگی و اتحاد را برای رسیدن به مطالبات عمده میکند و نشان می دهد که با ایده فشار از پایین و چانه زنی در بالا هیچ ربط و پیوندی ندارد.
هم اکنون دو رویکرد کلان نسبت به مطالبه محوری و تحول خواهی وجود دارد؛
الف – رویکرد سیاسی به مبارزات مسالمت آمیز مدنی.
در این رویکرد مبارزات مسالمت آمیز مدنی مستقل و دست آورد های ناشی از آن و مشروعیتی که این شیوه از مبارزه در بین مردم کسب کرده است را می خواهند در عرصه سیاسی استفاده و بدان تکیه کنند. ازاین بابت است که این رویکرد نه در مقابل فعالیت های اجتماعی و صنفی است که به نفی و انکار آن بپردازد ولی با اما و اگر از آن حمایت می کند.
این رویکرد از فعالیت های اجتماعی در ایران بدنبال نتیجه سیاسی کوتاه مدت است.به همین علت فعالیت های اجتماعی را بعنوان فشار از پایین تعبیر می کند تا در بالا در چانه زنی جناحهای جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار گیرد. اصلاح طلبان حکومتی بعلاوه جریاناتی همچون نهضت آزادی و گروه ملی – مذهبی ها چون استحاله جمهوری اسلامی را ممکن می دانند فعالیت اجتماعی مستقل در ایران را بعنوان فشار از پایین برای چانه زنی در بالا تنها راه ممکن عقب راندن جناح غالب جمهوری اسلامی یعنی بیت و نهادهای انتصابی بعلاوه نهادهای نظامی و امنیتی و قضائی می دانند.
ب – رویکرد اجتماعی به مبارزات مسالمت آمیز مدنی.
در این رویکرد فعالیت اجتماعی برای اهداف سیاسی نیست. تنها برای اعتلای ارزشهای انسانی اجتماعی است. به تعبیری پاسخ به نیازها و ضرورتهای ست که در عرصه عمومی وجدانهای آگاه احساس می کنند و بدان آگاهی دارند.
فعالین اجتماعی در طی چندسال گذشته به خوبی پی برده اند که ساختار سیاسی ایران نه می تواند به نیازها و ضرورت های جامعه بحران زده پاسخ دهد و نه بدنبال این امر خطیر است.
بحران های متعدد ایران را فراگرفته است و وجدان های آگاه می دانند که مهار و حل این بحران ها تنها با تقویت روزافزون عرصه عمومی ممکن است سخن کوتاه این که نجات ایران از فقر وسیه روزی ، کم آبی و نابودی طبیعت ، حل بزه کاریهای روزافزون اجتماعی و … نه توسط دولت بلکه به دست ملت ممکن و میسر است.
به نظر می رسد که بخش اعظم فعالین اجتماعی به خوبی می دانند که قدرت سیاسی در ایران امروز متمرکز است و استحاله قدرت متمرکز تنها از طریق جنبش آزادی بخش علیه سلطه استبداد مذهبی مقدور است زیرا نظام مستبد راهکارهای دمکراتیک را برنمی تابد چون با به راه افتادن راهکارهای دمکراتیک امکان از هم فروپاشیدن قدرت حاکم ممکن است. نظامی که نه مشروعیت مردمی دارد و نه بدون اتوریته امنیتی و پلیسی امکان حیات دارد. بنابراین فعالیت های اجتماعی مستقل در تمامی حوزه ها جامعه عملا در راستای جنبش ها و رودروی استبداد حاکم بر ایران است. به این معنا که هر فعالیت مدنی و مسالمت آمیز اعتراضی یا در پی تقویت جنبش نیروی کار ایران است یا در فراز جنبش زنان موثر است یا جنبش دانشجوئی را کمک می کند یا جنبش حقوق بشری یا محیط زیستی و …
نتیجه هریک از رویکردهای فوق را می توان چنین دسته بندی کرد :
رویکرد سیاسی در پی آن است که دست آوردهای نهادهای مستقل مدنی ، خرده جنبش ها را که مطالبه محورهستند را در خدمت اهداف خود گرفته و کلا فعالیت اجتماعی را به خدمت حوزه سیاست درآورد.
ما می دانیم و جامعه به خوبی تجربه کرده است که به دلیل استبداد مذهبی فعالیت مستقل سیاسی ممکن نیست. زیرا حاکمیت تمامی فضاهای حداقل سیاسی راهم مسدود کرد است. بنابر این فعالیت و فضای سیاسی جامعه را جناحهای حکومت تعیین می کنند. در همین چهارچوب تاکید می شود که نهادهای انتخابی گام به گام اصلاحات از بالا را مدیریت و اعمال خواهند کرد و هر نوع جنبشی به ضرر این روند « عقلانی » است. زیرا مطالبات را براساس «توازن قوا» ی جناح های جمهوری اسلامی می توان مطرح کرد!
این رویکرد از یکسو بدنبال مهار بحرانهای سیاسی اجتماعی و طبقاتی در ایران است و نه پاسخ به بحران های که بخشیبرخاسته از ساختارسیاسی نظام حاکم است و از طرف دیگر استحاله جمهوری اسلامی به نظام سیاسی ای با حداقل کارکردهای دمکراتیک مدنظر این رویکرد است. پرسش اصلی این است که مگر نتیجه این نظر تا به امروز حفظ وضع موجود نبوده است؟
رویکرد اجتماعی عملا به جنبش ها و جامعه جنبشی و بطور مشخص به نهادهای مستقل مدنی تکیه می کند در پی فتح همه جانبه عرصه عمومی در تمامی حوزه های فرهنگی اجتماعی ست. این راه کار وضع موجود را برنمی تابد و مطالبه محوری و تحول خواهی را در راستای تغییرات ساختاری می بیند. در رویکرد سیاسی برطرف کردن بحران های نظام سیاسی مدنظر است. حال آنکه رویکرد جنبشی مطالبه محور است و به همین دلیل توان آزاد کردن نیروی اجتماعی را دارد. به دلیل همین پتانسیل است که در کش و قوس های درگیری جناح های سیاسی حاکمیت مخصوصا در هنگام انتخابات بخشی از طیف ها و گرایشات جمهوری اسلامی برای بسیج اجتماعی بیشتر مردم در پی به صحنه کشاندن نهادهای مستقل مدنی هستند! می دانند به دلیل مشروعیت مردمی و کار اجتماعی که این نهادها در متن جامعه انجام می دهند توان بسیج لایه های از مردم را به خوبی دارند. رویکرد اجتماعی با این پرسش روبرو است که اپوزیسیون مدنی در ایران در نهایت توان آنرا کسب خواهد کرد که به طور مستقل به حوزه سیاسی وارد شود یاخیر؟
در رویکرد نخست تکیه به نقش طبقات میانه دارای اولویت است و در رویکرد اجتماعی به نظر می رسد که طبقه فرودست ایران تا حدی بویژه لایه های آگاه و غیرسنتی آن مورد نظر است.
به هرحال برای اینکه بتوان چشم اندازی واقعی و ممکن از رویکرد همبستگی مطالبه محور کارگران و معلمان و پرستاران در چهارچوب جامعه جنبشی ایران ترسیم کرد لازم است که نخست بطور فشرده ازوضعیت واقعی نیروی کار ایران – کارگران ، معلمان و پرستاران – سخن گوییم.
بخشی از نیروی کار ایران فاقد تشکلات و اتحادیه های مستقل سراسری است. فقدان اتحادیه ها و تشکلات مستقل سراسری نیروی کار باعث شده است که تاخانه کارگر و شورای های اسلامی کار و انجمن های صنفی کارگران حتی فراکسیون کارگری مجلس تقلا کنند که خود را نماینده کارگران نشان دهند تا در مهارحرکت های کارگری نقش اصلی را ایفا کنند وهمین تشکلات رسمی که استراتژی مهارجنبش و حرکت های کارگری را دردستورکار عمده خود قرارداده اند در اصل نشان از توان بالقوه جنبش کارگری است. توان و محتوایی که در شرایطی که سرکوب جنبش کارگری کم شود و یا وجود نداشته باشد امکان پویش و آغاز فعالیت های اتحادیه ها و تشکلات سراسری بوجود می آید که در آن هنگام نه تنها بدنه عمده تشکلات رسمی کارگری به سمت تشکلات مستقل کشیده شده و زمینه های استحاله این نیروی اجتماعی قابل توجه بیش از پیش فراهم می شود. بلکه مهمتر از آن فعالین مستقل بدون ترس و واهمه از دستگیری و زندان و شکنجه و اخراج از کار، به سازماندهی نیروی کار خواهند پرداخت.
در حال حاضر کارگران ایران فاقد تشکلات مستقل هستند. اعتراضات مدنی و مسالمت آمیز آنان در بخش معادن، خدمات و تولید نه تنها فاقد خصلت سراسری ست بلکه مطالبات بطور پراکنده و ناهماهنگ پی گیری می شود. بعلاوه انباشت مطالبات یعنی دستمزد عادلانه و برخورداری از حداقل های رفاهی در جامعه و هم از نقطه نظر ثبات شغلی و امنیت جانی در حین کار و پرهزینه بودن اعتراض و پرونده سازی و اخراج از کار مواردی هستند که نشان می دهد امری واقعی است.
این یک واقعیت دردناک و تاسف آور است که برغم کمیت عظیم و میلیونی نیروی کار در ایران موقعیت اسفناک حقوقی وصنفی و طبقاتی و حتی فرهنگی کارگران باعث شده است که قادر نگردند که به حداقل های حقوق انسانی و اجتماعی خویش نائل شوند نیروی کار ایران بیش از عدم آگاهی از نبود تشکلات سراسری رنج می برد به دلیل همین نقصان چنین نیروی عظیمی نمی تواند مداخله گری کند و به تعبیری قدرت متمرکز حاکم که نگهبان وضع موجود است و منافع طبقه فرادست را تامین میکند به خوبی پی برده است که تشکل یابی سراسری نیروی کار ایران در جدال و کشاکش اجتماعی و طبقاتی ایران تاثیرگذار است به همین علت اجازه فعالیت مستقل را به نیروی کار نمی دهد
شاید به علت همین مختصات نیروی کاراست که اعتراضات کارگری دست آورد قابل ملاحظه ای به همراه ندارد. بعنوان نمونه می بینیم که مسئله حقوق های معوقه که طی همین چند ساله گذشته صدها اعتراض ریز و درشت کارگری علیه آن سازماندهی شده است همچنان یکی از مشکلات کارگران ایران است و یا در حوزه افزایش دستمزد هرساله هفته های پیاپی در دی و بهمن ماه در رسانه های خبری در باره آن سخن می گویند و اعلام می کنند که نباید از خواسته دستمزد شایسته نیروی کار عقب نشینی کرد. اما درنهایت دولت و بخش خصوصی براساس منافع خویش دستمزد را تعیین می کنند.
همه ما می دانیم که اعتراضات کارگری در ایران کمتر در مجتمع های بزرگ صنعتی شکل می گیرد در واقع باید بدین پرسش اساسی پاسخی درست داد که چرا در موسسات بزرگ تولیدی نیروی کار ایران معترض نیست؟ آیا در این موسسات کارگران مشکلی ندارند؟ امنیت شغلی دارند؟ دارای حقوق و دستمزد شایسته هستند و … ؟ حال آنکه حاکمیت به خوبی می داند که سرریز شدن اعتراضات نیروی کار در کارخانه های بزرگ تولیدی می تواند بحران آفرین باشد. بعنوان مثال سال گذشته کارگران برق فشار قوی طی دو حرکت اعتراضی اعلام کردند که اگربه مطالبات شان پاسخ داده نشود با قطع برق فشار قوی ، ایران را با تاریکی مواجه خواهند کرد که طی کمتر از دو هفته در مجلس شورای اسلامی این موضوع مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تا حدودی توانستند از شکل گیری حرکت اعتراضی که می رفت برای حاکمیت پیامد در برداشته باشد جلوگیری کنند.
با توجه به تمامی موارد فوق جهت مهار حرکت های کارگری حاکمیت استراتژی روشنی دارد و هر دولت جمهوری اسلامی برای حفاظت از منافع طبقات بالا موارد زیر را پی گیری و اعمال می کند:
سرکوب اعتراضات ؛ دستگیری رهبران عملی و واقعی نیروی کار و بخشا دستگیری فله ای کارگران معترض.
نابودی محافل کارگری و ضربات جبران ناپذیر بدانها.
ایجاد محدودیت در حوزه انعکاس خبری اعتراضات کارگران و مطالبات آنان.
سرکوب و تهدید و دستگیری گزراش گران و خبرنگاران کارگری.
سخن آخر
تقلیل جامعه ایران به نیروی کار و یا نادیده گرفت نقش آن در اعتلای جنبش اجتماعی ایران نادرست است. بنابر این همبستگی و اتحاد نیروی کار ایران الهام بخش رویکردی می تواند باشد که در آن کارگران با معلمان و پرستاران ایران همگام شوند تا روحی جدید به جنبش اجتماعی ایران بدمند.
شاهرخ زمانی یکی از فعالین سرشناس کارگری بعد از سالها زندان در شهریور ماه ۱۳۹۴ در زندان مرد و رسول بداقی بعد از سالها در زندان مجددا محاکمه و به چند سال دیگر محکوم شد. این دو شخصیت مبارز و مدافع نیروی کار ایران رویکردی برای کارگران و معلمان مطرح کردند که در پرتو آن معلمان و کارگران خواهند توانست جهت گیری عدالت خواهانه جنبش آزادی خواهی ایران علیه استبداد مذهبی را زنده و پاینده نگه دارند.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…