زیتون ـ جلیل فقیهی: مرکز آمار ایران در تازهترین گزارش خود اعلام کرده است که در سال ۱۳۹۶، متوسط «هزینه» سالانه یک خانواده شهری ۳۳ میلیون تومان و متوسط «درآمد» سالانه آن ۳۷ میلیون تومان بوده است. به بیان دیگر، مجموع هزینههای یک خانواده شهری در هر ماه حدود ۲ میلیون و ۷۵۰ هزار تومان و مجموع درآمدهای آن حدود ۳ میلیون تومان بوده است.
از کل هزینه یک خانواده شهری حدود ۲۳ درصد (سالانه حدود ۸ میلیون تومان) مربوط به هزینههای خوراکی و دخانی و حدود ۷۷ درصد (سالانه حدود ۲۵ میلیون تومان) مربوط به هزینههای غیرخوراکی (شامل مسکن) بوده است.
در سال ۱۳۹۶، متوسط هزینه سالانه یک خانواده شهری نسبت به رقم مشابه در سال ۱۳۹۵ حدود ۱۵/۷ درصد افزایش داشته است. این رقم تقریبا برابر با رشد متوسط «درآمد» سالانه یک خانواده است.
در سال ۱۳۹۶ مجموع هزینههای یک خانواده شهری در هر ماه حدود ۲ میلیون و ۷۵۰ هزار تومان و مجموع درآمدهای آن حدود ۳ میلیون تومان بوده است
در تابستان سال ۱۳۹۷، شاخص قیمتها نسبت به تابستان سال ۱۳۹۶ حدود ۲۶ درصد افزایش داشت. با توجه به ادامه روند افزایش قیمتها در ۳ ماهه پاییز امسال، انتظار میرود که متوسط هزینههای کل یک سال خانواده نیز دستکم به همین اندازه افزایش یابد. از طرف دیگر، با اینکه هنوز اطلاعات دقیقی در مورد درآمدهای ماههای سپری شده از سال جاری منتشر نشده است، اما با توجه به عدم افزایش حقوقها همپای افزایش قیمتها و همچنین رکود تورمیای که اقتصاد ایران در سال جاری تجربه کرده، پیشی گرفتن متوسط هزینه خانوادهها از درآمدهای آنها دور از ذهن نیست.
پیشی گرفتن هزینهها از درآمدهای خانوادهها البته مسبوق به سابقه است و آخرین بار در سال ۱۳۹۲ اتفاق افتاد، اما از آن سال تا به حال و با نفس گرفتن اقتصاد ایران بعد از روی کار آمدن دولت روحانی، همواره متوسط هزینههای یک خانواده شهری کمتر از درآمدها بوده است.
در سال ۱۳۹۷ با توجه به عدم افزایش حقوقها همپای افزایش قیمتها و همچنین رکود تورمیای که اقتصاد ایران در سال جاری تجربه کرده، پیشی گرفتن متوسط هزینه خانوادهها از درآمدهای آنها دور از ذهن نیست
در اقتصاد، پیشی گرفتن هزینه از درآمد به این معنی است که احتمالا خیلی از افراد برای گذران زندگی و برآمدن از عهده هزینهها مجبورند برخی از هزینههای خود را به ماهها و سالهای آینده موکول کنند و یا با گرفتن اعتبار در شکلهای مختلف (وام خانه، استفاده بیشتر از کارتهای اعتباری و غیره) تاثیر فزونی کسری درآمد را جبران کنند. در ایران، به علت ضعیف بودن مکانیسمهای اعتباری و ضعف سیستم وامدهی بانکها، طبقه فرودست متحمل فشار بیشتری در اثر افزایش هزینهها خواهد شد.
متوسط درآمد و هزینه سالانه یک خانواده شهری (میلیون تومان)
نان و مسکن
در بین هزینههای خوراکی و دخانی، بیشترین سهم با حدود ۲۲ درصد مربوط به هزینه آرد، نان و فرآوردهای آن است. این رقم حدود ۵ درصد کل هزینههای یک خانواده را در بر میگیرد.
ترکیب هزینههای خوراکی و دخانیات سالانه یک خانواده شهری در سال ۱۳۹۶
در بین هزینههای غیرخوراکی بیشترین سهم با حدود ۴۳ درصد مربوط به هزینه مسکن است. این رقم در حدود یک سوم کل هزینههای سالانه یک خانواده شهری است.
حدود ۶۶ درصد خانوادههای شهری مالک خانههایی هستند که در آن سکونت دارند. بالا بودن نسبی این عدد در ایران در قیاس با بسیاری از کشورها یکی از عواملی است که توان خانوادهها را در مقابل افزایش تورم بالا میبرد. چراکه تورم معمولا روی خانوادههایی بیشتر اثر میگذارد که در خانههای استیجاری سکونت دارند. خبر خوب برای اقتصاد ایران این است که درصد خانوادههای شهری صاحب خانه تقریبا در تمامی دهکهای درآمدی یکسان است.
ترکیب هزینههای غیر خوراکی سالانه یک خانواده شهری در سال ۱۳۹۶
درآمدهای متفرقه
در حالی که دستمزد حاصل از مشاغل رسمی و حقوق بگیری و دستمزد حاصل از مشاغل آزاد غیر حقوق بگیری (کارفرما یا کارگر مستقل) به ترتیب حدود ۳۴ درصد و ۱۶ درصد از کل درآمد خانوادهها را تامین میکند، حدود ۵۰ درصد از کل درآمد از محل منابع متفرقه تأمین شده است. درآمدهای متفرقه دریافتیهایی هستند که از طریقی غیر از اشتغال اعضای خانواده به دست میآیند، مانند پول حاصل از اجاره خانه، حقوق بازنشستگی، یارانه و نظایر اینها.
ترکیب درآمدهای سالانه یک خانواده شهری در سال ۱۳۹۶
دسترسی به امکانات رفاهی
تقریبا همه خانههای شهری به آب لولهکشی و برق دسترسی دارند. همچنین ۹۴ درصد از خانوادهها صاحب گاز لولهکشی و ۷۵ درصد از آنها صاحب تلفن هستند.
تنها حدود نیمی از خانوادههای شهری صاحب خودروی شخصی هستند. این عدد در قیاس با کشورهای پیشرفته بسیار پایین است. در حالی که حدود ۸۴ درصد از خانوادههای متعلق به بالاترین دهک درآمدی صاحب دستکم یک خودروی شخصی هستند، بیشتر از ۹۶ درصد خانوادههای متعلق به پایینترین دهک درآمدی، خودرو شخصی ندارند. همین اعداد نشان دهنده اوج میزان تبعیض آمیز بودن هزینهای است که دولت صرف پایین نگهداشتن قیمت بنزین میکند. در حالی که تنها ۴ درصد از خانوادههای کمدرآمدترین اقشار جامعه از یارانه بنزین استفاده میکنند، بیش از ۸۴ درصد از مرفهترین خانوادهها غرق لذت استفاده از بنزین ارزان قیمتی هستند که پول آن از جیب تکتک افراد جامعه پرداخت شده است (نرخ بنزین در ایران بعد از ونزوئلا ارزانترین در جهان است). به بیان دیگر، پایین نگه داشتن قیمت بنزین با صرف هزینههای زیاد عملا سیاستی ناعادلانه و به ضرر خانوادههایی است که دسترسی کمتری به خودرو شخصی دارند.
گرانترین و ارزانترین استانها
در سال ۱۳۹۶، تهران گرانترین استان ایران، با متوسط هزینه ماهیانه حدود ۴ میلیون تومان برای یک خانواده شهری بوده است. کرمان ارزانترین استان است که متوسط هزینه ماهیانه در آن حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان در سال ۱۳۹۶ بوده است.
از دیدگاه درآمدی، خانوادههای ساکن در استان تهران صاحب بیشترین میزان درآمد در سال ۱۳۹۶ بودهاند. متوسط درآمد ماهیانه یک خانواده شهری در تهران حدود ۴ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بوده است. استان آذربایجان غربی با حدود ۲ میلیون تومان کمترین متوسط درآمد ماهیانه یک خانواده شهری را به خود اختصاص داده اند.
وضعیت سواد و اشتغال سرپرستان خانواده
در ۳۷ درصد از خانوادههای شهری هیچ کدام از اعضای خانواده شغل ندارند. این رقم برای پایینترین دهک درآمدی، حدود ۷۶ درصد است که رقم بسیار قابل توجهی است.
حدود ۱۴ درصد از سرپرستان خانواده بیسواد هستند. بزرگی این عدد موقعی بیشتر به چشم میآید که نگاهی دقیقتری به دهکهای مختلف درآمدی داشته باشیم. در حالی که در بین خانوادههای شهری تنها حدود ۲ درصد از سرپرستان خانواده در پردرآمدترین دهک کشور بیسواد هستند، این درصد برای کمدرآمدترین دهک کشور حدود ۵۵ درصد است (بیش از ۲۷ برابر). این تفاوت زیاد میتواند نشاندهنده نابرابری زیاد در دسترسی به تحصیل در دهکهای مختلف درآمدی باشد.
در ۳۷ درصد از خانوادههای شهری هیچ کدام از اعضای خانواده شغل ندارند. این رقم برای پایینترین دهک درآمدی، حدود ۷۶ درصد است که رقم بسیار قابل توجهی است
به طور کلی، با توجه به عدم دسترسی دهکهای پایین درآمدی به شغل مناسب و بسیاری دیگر از امکانات رفاهی و با توجه به افزایش هزینههای زندگی در سال جاری، به نظر میرسد اتخاذ سیاستهای حمایتی مناسب از جانب دولت بیش از هر زمان دیگری ضروری است.
4 پاسخ
ثبل از اینکه در دومین انقلاب پیای در سال ۱۳۶۰ توتالیتاریسم بر جامعه ما حاکم شود یکی از شعارهایی که حالا بشدت سانسور شده و دیده نمیشود. شعار نان مسکن آزادی بود حضرت استاد. اینکه شما برای مکتبتان انقلاب فرمودید صحیح است ولی اینکه همه ملتی که با هم در یک انقلاب متحد شده بودند دارای افکارا ندیشه ها آمال و خواست های متفاوت تا متضاد بودند هم از تجربیاتی حضوری من است. تا آنجاکه تقریبا بالای ۶۰ درصد همراهان انقلابی در یک دهکده کوچک که معمولا مذهبی تر هستند، از جوانان مجاهد، فدایی، توده ای، ملی گرا و امثالهم بودند بقول اردلان سرافراز تو مسجد شاعر چپ تو کافه مومن مست . سرگیجه ای بود. لطفا همه یک انقلاب و یک ملت را به اسم یک شعار و یک اندیشه مصادره نکنید. این ظلمی است بزرگ.موفق باشید
جور درنیاید !
مگر ما برای اقتصاد انقلاب کردیم؟!
ما برای مکتبمان انقلاب کردیم !
جور در نیاید ! مگر ما برای اقتصاد انقلاب کردیم؟!
ما برای مکتبمان انقلاب کردیم !
این حرفها خلاف اسلام و بالاتر از آن خلاف مصالح نظام مقدس است !
دروغ می گویند
وقتی شما تو شهری که متولد شدی ، بزرگ شدی نمی تونی یک خونه استاندارد بخری. باید چند سال پول جمع کنی آخر یک لگنی مثل پراید بخری بعد می بینی یارو از فلان شهرستان اومده و تو شهر تو ۱۰ تا خونه می خره و ۴ تا ماشین ۵۰۰ میلیونی زیر پاشه و می بینی چطور این پول رو بدست آورد و جواب اینه که با دزدی و رشوه و اختلاص و ژن خوب و هزار تا کثافت کاری.
مشکل اینجاست که از بغال سر کوچه تا داخل اتاق رییس جمهور فساد هست.
دیدگاهها بستهاند.