اثرات منطقه‌ای خروج آمریکا از سوریه

مهدی نوربخش

ترامپ رئیس جمهور امریکا در روز ۱۹ دسامبر اعلام کرد که ۲۲۰۰ سرباز و درجه‌دار ارتش امریکا از سوریه خارج می‌شوند. توجیه او برای خروج امریکا از این کشور شکست داعش در سوریه و پایان ماموریت واشنکتن در این کشور است. ترامپ از ابتدای ریاست‌جمهوری خود مخالف مداخله نظامی امریکا در کشورهای دیگر بخاطر هزینه اینگونه درگیری‌ها بوده . او اعتقاد دارد که امریکا نباید هزینه اینگونه درگیری هارا به تنهایی قبول کرده و کشورهای درگیر نیز می‌بایست در تامین این هزینه سهم بسزایی داشته باشند. او باره ها اعلام کرده بود که ارتش امریکا در سوریه نخواهند ماند و در پایان ماموریت خود که شکست داعش است از این کشور خارج می‌شود. یکی از مشکلات ترامپ حتی با کشورهای عضو پیمان اتلانتیک شمالی (NATO) این است که او باور دارد که انها بطور عادلانه در هزینه های این معاهده بین‌المللی شرکت نکرده و بیشترین هزینه ان توسط امریکا تامین می‌شود. او به‌عنوان یک ناسیونالیست بومی گرا (Nativist)، بر انزوای سیاسی و اقتصادی امریکا (Isolationism) به‌خاطر هزینه بالای رهبری دنیای غرب تاکید داشته و در روابط تجاری به‌دنبال قراردادهای کشوری (Bilateralism) به‌جای بین المللی (Multilateralism) بوده است. او همچنین به قراردادهای بین‌المللی نظیر قرار داد محیط زیست سال ۲۰۱۶ در پاریس پای‌بند نبوده و برای نهادهای بین المللی نظیر سازمان ملل متحد و سازمان هایی نظیر تجارت جهانی (World Trade Organization) انچنان اهمیتی قائل نیست. به‌همین دلیل او وارد یک جنگ تجاری با کشورهای اروپایی و اسیائی برای ایجاد یک توازن در واردات و صادرات با کشور خود و این کشورها شده است. اصولا این شیوه برخورد با دنیا و روابط سیاسی و اقتصادی بین المللی، ایدئولوژی رهبران دست راستی دنیا را شکل می‌دهد.

در یک مکالمه تلفنی بین اردوغان و ترامپ در روز جمعه ۱۴ دسامبر، رئیس جمهور امریکا به رئیس جمهور ترکیه گفته بوده که او از سوریه خارج می‌شود. در این مکالمه تلفنی اردوغان تاکید کرده بود که داعش در سوریه شکست خورده  و انچه از این نیرو بجای مانده است گروه اندکی‌ست که دولت ترکیه قادر است بزودی انرا نابود کرده و به کار این گروه را در سوریه خاتمه دهد. بعد از این مکالمه تلفنی، بسیاری از اطرافیان ترامپ کوشش کردند که اورا از گرفتن این تصمیم منصرف کنند اما تلاش انها به نتیجه ای نرسید. به‌دنبال اعلام توییتی ترامپ که ارتش امریکا سریعا از سوریه خارج می‌شود، ژنرال جیم متیس ، وزیر دفاع امریکا، معترضانه استعفا داد و بسیاری از دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان کنگره امریکا این تصمیم را بسیار سرخود، عجولانه و بدون مشورت با دیگران تلقی کرده و انرا در جهت حفظ منافع مریکا ندانستند. لینزی گرام، سناتور جمهوری‌خواه کنگره که حامی بسیاری از سیاست‌های ترامپ بوده، به‌ یکی از مخالفین سر سخت این تصمیم ترامپ تبدیل شد.

اما دولت اردوغان بعد از ورود ارتش امریکا به سوریه و کمک به کردها در شمال این کشور (شرق فرات) برای مقابله با داعش، سخت منتقد واشینگتن شده بود. او باره ها اعلام کرده بود که امریکا در حال حمایت از «تروریست‌های» کرد در شمال سوریه است. او این کردهارا وابسته به PKK می‌داند. در شمال سوریه کردهای یگان‌های مدافع خلق (People’s Protection Units-YPG) که شاخه نظامی حزب اتحاد دموکراتیک کردهای سوریه (Democratic Union Party-PYD) است، با حمایت دولت امریکا داعش را در این قسمت از سوریه شکست داده و از بسیاری از زمین‌های تسخیر شده بیرون راندند. اردوغان بارها اعلام کرد که برای پاکسازی این بخش از سوریه، مداخله نظامی خواهد کرد. کردهای یگان‌های مدافع خلق بین ۳۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ جنگنده در این بخش از سوریه داشته اند. اردوغان از این رودررویی با کردهای سوریه برای تحریک احساسات ناسیونالیستی و حمایت از خود در درون ترکیه استفاده کرده است. خطر این بود که چنانچه اردوغان تصمیم برای مداخله نظامی در این بخش سوریه بگیرد، امریکا مجبور شود که در مقابل یک عضو پیمان اتلانتیک شمالی قرار بگیرد.

خروج امریکا از سوریه بدون شک دو برنده اصلی داشته است. کشورهای روسیه و ترکیه برندگان اصلی خروج نیروهای امریکایی از سوریه هستند. دولت اسرائیل بازنده موقت این خروج و ایران در صورت ایجاد همکاری‌های نزدیک با دو بازیگر اصلی صحنه سیاست سوریه، یعنی ترکیه و روسیه، شاید بتواند از این خروج بهره برداری سیاسی کنند.

روسیه بعد از به بن بست کشیده شدن جنگ‌های داخلی سوریه در سال ۲۰۱۵ میلادی، با حمایت ایران در این کشورمداخله نظامی کرد. جنگ‌های داخلی سوریه به‌خاطر اینکه ایران یک نیروی هوایی قوی نداشته تا بتواند مخالفین اسد و گروه‌های جهادی را در این جنگ شکست دهد به بست کشیده شده بود. نیروی هوائی روسیه نقش کلیدی در شکست گام به‌گام مخالفین اسد و نیروهای جهادی داخلی و خارجی در این کشور داشت. استراتژی بمباران هوائی بدون تبعیض پوتین در چچنیا در سوریه نیز بکار گرفته شد تا مخالفین در جنگهای داخلی شکست داده شده و دولت اسد سقوط نکند. اسد اگرچه دولت خودرا مدیون تلاش‌های ایران می‌داند اما نقش روسیه را در بقاء خود بسیار مهم و کلیدی می‌داند. بدون دخالت نظامی روسیه در سوریه، جنگ‌های داخلی در این کشور می‌توانست برای سالها ادامه پیدا کند و چه بسا این کشور یا بزودی تقسیم می‌شد و یا سازمان ملل متحد با حمایت قدرت‌های بزرگ سرنوشت دیگری برای ان رقم می‌زد. مداخله نظامی روسیه در سوریه شروعی برای افزایش نفوذ مسکو در خاورمیانه شد. ترکیه و عربستان به‌دنبال حمایت غرب برای سقوط اسد و اسرائیل بدنبال دخالت نظامی دولت اوباما در سوریه بود. دولت اوباما و ترامپ هر دو بعد از تجربه دخالت نظامی امریکا در عراق و دخالت نظامی امریکا و کشورهای اروپائی در لیبی به مشکل سوریه محتاطانه برخورد کرده و نمی‌خواستند که وارد جنگ‌های داخلی این کشور شوند. روس‌ها ارام ارام روابط بسیار نزدیکی با اسرائیل، کشورهای عربی منطقه و ترکیه بر قرار کردند. اردوغان به‌عنوان یک منتقد سیاست‌های امریکا به پوتین نزدیک‌تر شد تا جائی‌که این نزدیکی برای ناتو مشکل‌ساز و غیر قابل تصور شد. ترکیه برای خرید S-400 به سراغ روسیه رفته و پوتین اعلام گفته بود که برای نگهداری اسرار محرمانه تکنوژی سلاح‌های خود به ترکیه اعتماد می‌کند. ناتو هشدار داده بود که خرید S-400 از روسیه با نوع سلاح‌های ناتو متناقض و ناسازگار است. پوتین اعلام کرد که همانند به رسمیت شناختن منافع اسرائیل در سوریه، منافع استراتژیک ترکیه در سوریه را به رسمیت می‌شناسد. به‌مرور زمان پوتین به اردوغان نشان داد که نقش او برای ایجاد صلح در سوریه کلیدی‌ست و او یک همراه و هم‌پیمان برای حل مشکل سوریه بشمار می‌رود. اسرائیل و کشورهای عربی نیز بعد از استنکاف امریکا برای دخالت مستفیم در سوریه و برای حفظ منافع خود در سوریه به مرور زمان بر روسیه بیشتر تکیه کردند. خروج امریکا از سوریه به پوتین این امکان را می‌دهد که با دست بازتری در سوریه عمل نموده و روابط بهتری با اسرائیل و کشورهای عربی منطقه برقرار نماید. پوتین خروج امریکارا از سوریه به فال نیک گرفته و ادعا کرد که اصولا از ابتدا دخالت نظامی امریکا در سوریه غیر قانونی بوده است چون اسد از واشینگتن برای این دخالت دعوت نکرده است.

پیروز دوم خروج امریکا از سوریه، ترکیه بوده است. اگرچه اردوغان منتقد سیاست های امریکا در سوریه بود اما هرگز نمی‌خواسته است کشورش با داشتن یکی از ارتش‌های بزرگ دنیا از پیمان ناتو و یا از منظومه اتحادیه اروپا و غرب بیرون اید. اردوغان به خوبی می‌داند که منافع کشورش با نزدیکی به غرب بهتر از نزدیکی به روسیه تامین می‌شود. کشورهای غربی و امریکا در ترکیه سرمایه گذاری‌های قابل توجهی کرده‌اند. ترکیه برای ساخت دوقطعه تکنولوژِی برای هواپیماهای F-35، قراردادی به مبلغ ۱۲ میلیارد دلار با امریکا امضا کرده است. ترکیه خودرا مدیون تکنولوژی غرب و امریکا در ایجاد اقتصادی پرتوان می داند. تکنولوژی غرب خصوصا به صنعت اسلحه و تانک‌سازی در ترکیه کمک شایانی کرده است. اردوغان در ابتدای جنگ‌های داخلی سوریه از امریکا خواسته بود که در جهت سقوط دولت اسد کمک نموده اما اوباما حاضر نشده بود که در جنگ‌های داخلی سوریه مستقیما شرکت کند. اردوغان همچنین از دولت ترامپ خواسته بود که در حمله به مواضع نظامی دولت سوریه نقش مهم تری ایفا نماید اما متیس تصمیم گرفته بود که با حمایت از کردهای یگان‌های مدافع خلق (YPG) اهداف نظامی خودرا در مقابله با داعش دنبال کند. در می ۲۰۱۷ خبر حمایت امریکا از YPG علنی شد. اردوغان که YPG را جزوی از PKK می‌داند، سخت به سیاست‌های امریکا در سوریه انتقاد کرد و همچنان برای دو سالی منتقد سیاست‌های واشینگتن در سوریه ماند. اردوغان همچنین به عنوان دشمن محمد بن سلمان از اینکه غرب اورا یک اصلاح گر میدانست و ترامپ حاضر شده بود روابط خاصی را با عربستان سعودی پایه گذاری کند، سخت ناراضی بود. او به دنبال فرصتی بود تا محمد بن سلمان را به چالش بکشد و به غرب ثابت کند که تغییرات درون عربستان سعودی با محمد بن سلمان بنیادین نیست و خصوصا امریکا نباید ترکیه را به‌عنوان یک قدرت منطقه ای در مقابل عربستان سعودی نادیده بگیرد. قتل فجیع خاشقجی در ترکیه که به‌دستور محمد بن سلمان عملی شده بود، فرصت بزرگی برای اردوغان فراهم اورد تا اعتبار صوری محمد بن سلمان را سخت خدشه دار کند. در یک پروسه حساب شده و طولانی خبر قتل خاشقجی توسط دولت ترکیه اعلام شد، هرروز خبرهای جدیدی اشاعه پیدا می‌کرد تا هفته ها خبر قتل این روزنامه نگار در دنیای غرب تیتر اصلی محافل خبری قرار گیرد. در این پروسه و با پخش قطره ای خبر قتل خاشقجی، دولت عربستان سعودی نیز با اشتباهات بزرگی در قبول مسئولیت در این قتل، بیشتر به بی اعتباری خود کمک کرد. قتل خاشقجی نقطه شروعی برای بازسازی روابط اردوغان و ترامپ بود. در ۱۲ اکتبر، دادگاهی در ترکیه کشیش امریکائی اندرو برنستن را ازاد کرد. دستگیری این کشیش به مناقشه بزرگی بین ترامپ و اردوغان تبدیل شده بود. بعد از ازادی این کشیش، اردوغان و ترامپ و دو دولت ترکیه و امریکا به طور مستقیم وارد تبادل خبر و نظر برروی قتل خاشقجی شدند. اطلاعات فراهم اورده دولت ترکیه نهایتا به سازمان جاسوسی امریکا سیا کمک کرد تا اعلام کند که محمد بن سلمان در قتل خاشقجی مستقیما دخالت داشته است. ترامپ و اردوغان تا حدی روابطشان عادی شده بود که کنگره امریکا با حمایت ترامپ دیگر به محدودیت‌های گذشته خود برای فروش اسلحه های امریکائی نظیر F-35 و یا دیوار اهنین پترویات (Patriots) اصرار نداشت. اردوغان مستقیما در کنفرانس G20 که در تاریخ ۳۰ نوامبر تا ۱ دسامبر در ارژانتین برقرار شده بود درباره خروج امریکا از سوریه با ترامپ به صحبت نشسته بود. پیش از تلفن روز جمعه ۱۴ دسامبر بین رهبران امریکا و ترکیه، اردوغان چندین بار با ترامپ برروی خروج امریکا صحبت کرده بود تا انکه نهایتا منجر به تصمیم ترامپ برای خروج امریکا از سوریه شد.

با تشویق خروج امریکا از سوریه، دولت ترکیه بیش از گذشته به‌ عنوان یک بازیگر اصلی در صحنه سیاست سوریه تبدیل می‌شد. اکنون او و پوتین به عنوان بازیگران اصلی این صحنه در باز سازی سیاسی سوریه می‌توانند نقش مهمی ایفا نمایند. اردوغان با اسد سر اشتی نداشته و نهایتا کوشش خواهد کرد که بعد از یک دوره اسد از صحنه سیاست سوریه به کنار گذاشته شود. اگر چه در گذشته اردوغان نتوانسته بود زمینه را برای سقوط دولت اسد مهیا کند اما اکنون بعنوان یک بازیگر اصلی در این صحنه می‌تواند برای نظرات خود زمینه های عملی ایجاد کند. اردوغان همچنین با دست بازتری می‌تواند شمال شرقی سوریه را از کردها YPG پاکسازی کند. مادامی که نیروهای امریکائی در این منطقه مستقر شده بودند، دولت ترکیه فقط به تهدید کردها بسنده کرده بود اما اکنون دست او برای یک حمله نظامی باین منطقه کاملا باز خواهد بود. در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۸ ارتش ترکیه با عملیاتی بنام شاخه زیتون به عفرین در شمال سوریه حمله کرد تا این منطقه را از کردها پاکسازی کند. این حمله با تبانی و چراغ سبز روسها صورت گرفته بود. اردوغان از پوتین خواسته بود که دولت اسد با حمایت روسیه و ایران در طول مداخله نظامی این کشور در افرین به ادلب حمله نکنند. پوتین به اردوغان تعهد داده بود که ادلب از تعرض نیروهای اسد مصون خواهد ماند. اردوغان هم اکنون به فکر ایجاد عفرین دومی در شمال شرقی کشور سوریه است. تنها راهی که برای کردهای YPG سوریه برای ممانعت از حمله ترکیه به انها در این منطقه مانده است، مذاکر با دولت اسد است. در روز ۲۸ دسامبر، حزب دموکراتیک کردهای سوریه PYD با دولت سوریه وارد مذاکره شده و ارتش دولت اسد خودرا به مرزهای شهر منبیج رسانده است.

اما بازنده موقت خروج امریکا از سوریه اسرائیل است. ناتانیاهو کوشش زیادی کرده بود تا دولت اوباما را تشویق کند که در سوریه مداخله نظامی کند اما دولت اوباما از دخالت در جنگهای داخلی سوریه اجتناب ورزیده بود. با انتخاب ترامپ، راست افراطی در اسرائیل و شخص ناتانیاهو بسیار خوشحال شده بودند که یک حامی جدی در واشنگتن پیدا کرده اند. خروج ترامپ از برجام، نزدیکی رئیس جمهور امریکا به عربستان سعودی، به رسمیت شناختن پایتخت اسرائیل در بیت المقدس و حمایت مطلق ترامپ از راست افراطی در اسرائیل، درست سیاستی بود که ناتانیاهو در خاورمیانه دنبال کرده بود. برای اولین بار در تاریخ سیاست خارجی امریکا، ترامپ و نیوکان های امریکائی در طراحی سیاست خارجی واشینگتن در خاورمیانه با ناتانیاهو به شور و مشورت می نشستند. خروج ترامپ از سوریه چیزی بود که درجه داران بالای ارتش اسرائیل نظیر گادی ایزنکات و رئیس موساد به ناتانیاهو گوشزد نموده بودند. بسیاری در تیم ترامپ بارها به اسرائیلی ها گفته بودند که زودتر از اینکه در مورد خروج امریکا از سوریه تصمیمی گرفته شود، به ناتانیاهو و دولت اسرائیل خبر داده خواهد شد تا برای انجام تمام کارهای ضروری اقدام شده و امنیت اسرائیل با تهدیدی روبرو نکردد. اما این بار با ناتانیاهو در این مورد مشورتی نشده بود و ترامپ بر خلاف میل بسیاری از اطرافیان خود و همچنین وزیر دفاع امریکا، جیم متیس، شخصا تصمیم گرفته بود که از سوریه خارج شود. اسرائیلی ها تعجب کرده اند که چگونه اردوغان توانسته بود در یک پروسه چند ماهه ترامپ را برای چنین کاری راضی کند. امنیت اسرائیل درست در راستای تهدیدی ست که ایران در سوریه می تواند برای این کشور ایجاد کند و خصوصا دسترسی سپاه پاسداران به راه های زمینی برای ارسال اسلحه برای حزب الله لبنان از طریق این کشور دغدغه بزرگ اسرائیل بوده است. اسرائیلی‌ها خصوصا نگران خروج امریکا از منطقه التنف که شاهراه ارسال اسلحه از ایران به لبنان از طریق سوریه هستند . یک مقام اسرائیلی که نخواسته نامش فاش شود به المانیتور در تاریخ ۲۱ دسامبر گفته بود «ترامپ در حقیقت کلید سوریه را به پوتین داد. …مشکل اینست که او این کلید را بدون هیچ قید و شرطی و مجانی به روسیه داده است. وقتی در نظر گرفته می‌شود که او یک تاجر با تجربه است، انسان شگفت زده میشود، برایش قابل قبول نیست و انسان را افسرده می‌کند.» اما اسرائیلی‌ها سوریه را در طول ماههای گذشته به یک ازمایشگاه مقابله با ایران تبدیل کرده بودند. انها قادر شده بودند که استراتژی‌های مختلف جنگی خودرا در سوریه با ایران به ازمایش گذارند. با نزدیکی ناتانیاهو به پوتین، روسیه منافع امنیتی اسرائیل در سوریه را به رسمیت شناخته و به همین دلیل با نشان دادن چراغ سبز به اسرائیل و با اشتراک گذاری اطلاعات ، این امکان را برای ارتش اسرائیل فراهم اورده که کرار مواضع ایران را در سوریه بمباران کند. یک درجه دار دیگر ارتش اسرائیل به المانیتور گفته بود، «موفقیت ما در مقابله با سپاه پاسداران در سوریه و جلوگیری از ایجاد پایگاهای نظامی این نیرو در این کشور در طول دو سال گذشته، خروج امریکا از سوریه را برای ما اسانتر می‌کند». اسرائیلی‌ها بر این باورند که کاملا موفق شده اند با تهدید ایران در سوریه مقابله کرده و حتی در زمان‌های مختلف اگرچه امریکا اماده کمک نظامی در مقابله با ایران باین کشور در سوریه بوده است، اما هیچگاه کمک نظامی واشینگتن برای اسرائیل ضروری به‌نظر نرسیده است. بهر حال اگرچه اسرائیلی‌ها از خروج امریکا از سوریه دچار شوک شده اند اما سیاستمداران این کشور خودرا قادر به دفاع از مرزهای خود دانسته و اعتقاد دارند که مادامی‌که امریکا در خاورمیانه می‌ماند و در کشورهای مختلف پایگاه نظامی دارد، امنیت اسرائیل به مخاطره جدی کشیده نخواهد شد.

اما ایا ایران می‌تواند از خروج امریکا از سوریه استفاده کند؟ چقدر این خروج نظامی می‌تواند به افزایش نفوذ ایران در سوریه کمک کند؟ دو بازیگر اصلی صحنه سیاست سوریه در این مرحله انتقال، روسیه و ترکیه خواهند بود. ایران تا پیش از مداخله نظامی روسیه در سوریه، نفوذ بالایی در سوریه داشته اما این نفوذ با ورود روسیه و اکنون ترکیه بصحنه سیاست سوریه توان گذشته خودرا از دست داده است. ایران می‌توانست در طول چهارسالی‌که هنوز مجبور نشده بود از روسیه برای مداخله نظامی در سوریه دعوت کند و پای پوتین را بمنطقه باز نماید، مخالفین دولت سوریه و اسد را پای میز مذاکره برای یک صلح پایدار دعوت کند. اما در طول تمام این سالها و حتی زودتر از اینکه پای جبهه النصره و داعش به سوریه باز شوپ، ایران به فکر حفظ اسد بوده است.

ایران مرتکب سه خطای استراتژیک در سوریه شده است. اول: ایران قادر نبوده و تلاش نکرده که بحران ایجاد شده در سوریه را از ابتدا مدیریت کند. همانند گرفتن سفارت امریکا در ایران و جنگ عراق با کشور ما، و ایجاد روابط خارجی با ثبات با کشورهای مختلف جهان و نهادهای بین المللی، رهبران سیاسی کشورما قادر نبوده اند که در این چهل سال بعد از انقلاب، بحران‌های پیش روی کشور را درک کرده و خوب مدیریت کنند. ایران از درک جامعه سوریه، بافت استبدادی قدرت در این کشور و احتمال دخالت کشورهای ذینفع در سیاست سوریه کاملا غافل ماند. نتیجه ان کمک به اضمحلال کامل کشوری شد که بسیاری اعتقاد دارند هرگز به گذشته خود بر نخواهد گشت. در جنگ با عراق اینگونه غفلت اثرات مخربش را بعد ها ظاهر شد. رهبران سیاسی کشور بر این باور بودند که باید به داخل خاک عراق رفته، بصره را تسخیر و انگاه با عراق مذاکره کنند. ایت‌الله خمینی حتی به مذاکره با عراق مادامی که صدام رئیس دولت این کشور بود شک داشت. انها فکر نکرده بودند که تنها بازیگر صحنه سیاست عراق نبوده و زمانی که وارد خاک عراق شویم تمام معادلات سیاسی بهم خواهند خورد. دومین مشکل ما در سوریه برخورد ایدئولوژیک به سیاست خارجی و مدیریت اوضاع در جنگ داخلی سوریه بود. منافع ملی ما با حفظ دولت اسد در سوریه تامین نمی‌شد. ایران برای توسعه «عمق استراتژیک» ضد اسرائیلی خود وارد سوریه شده بود. این استراتژی با حفظ منافع ملی ما هیچ رابطه ای نداشت. این استراتژی در جهت منافع ایدئولوژیک مردان قدرت کشور ما بود. اکنون روسیه و ترکیه بدنبال منافع سیاسی خود در سوریه است که به امنیت و منافع ملی اشان کمک می کند . روسها به دنبال ایجاد بندر نظامی در سوریه و ازدیاد نفوذ سیاسی در منطقه و ترکیه به دنبال پاک‌سازی کردها از مرزهای خود و بسط توسعه سیاسی در این کشور است. هیچکدام منافع خاص ایدئولوژیک در این کشور ندارند. اگرچه اردوغان در این راستا دنبال تحریک احساسات ملی گرایی کاذب مردم خود است، اما نهایتا می‌تواند به عنوان یک توجیه منافع ملی و امنیتی از ان بهره گیرد. ما به سوریه رفته‌ایم تا با حفظ یک مستبد، در کشور ثالثی برای حقوق مردمی مبارزه کنیم. اگرچه دفاع از حقوق فلسطینیان بسیار قابل تقدیر است اما اکنون برای منافع ملی کشورما با اقتصادی ناتوان چه میتواند انجام دهد و ایا راهکارهای دیگری برای این دفاع وجود نداشته و ندارد؟ مشکل ما در سوریه در حال حاضر همکاری با دوکشوری نظیر ترکیه و روسیه است که اهدافشان با کشور ما برای باز سازی سیاسی سوریه فرق فاحشی دارد. دولت اسد و روسیه اجازه نخواهند داد که ایران بدنبال ایجاد پایگاه نظامی در سوریه بوده و شروع کننده جنگی در درون این کشور با اسرائیل باشد. خارج از انکه هرگز چنین جنگی بر خلاف ادعای کاذب سپاهیان در توان کشور ما نیست، که امکان وقوع ان در خاک سوریه نیز وجود ندارد. ایدئولوژی بسط نفوذ ایران در سوریه برای توسعه عمق استراتژی ضد اسرائیلی ایران همینجا به ابطال کشیده شده و به بن بست میرسد. مشکل دیگر دنبال کردن اهداف ایدئولوژیک در سیاست خارجی اینست که روزگار ان سپری شده و در هرجای دنیا منافع ایدئولوژیک دولتی در مقابل منافع ملی کشور دیگری قرار گیرد، اولی با شکست روبرو می‌شود. سومین مشکل ما در سوریه که پایی در برخورد ایدئولوژیک کشور ما به بحران سوریه داشت، از دست دادن اعتبار جهانی کشور ما بعد از این دخالت نظامی در خاورمیانه و جهان بود. داشتن اعتبار در بین مردم دنیا که از اعتبار اخلاقی (Moral Authority) یک کشورسرچشمه می‌گیرد خود ابزار کارسازی برای حفظ امنیت ملی یک کشور است. متاسفانه مردان قدرت ما با مداخله نظامی در سوریه و دفاع از یک مستبد، اعتبار کشور مارا کاملا خدشه دار کرده اند.

اگر ایران بخواهد از خروج امریکا از سوریه بهره برداری سیاسی کند، سیاست‌هایش در این کشور نمی‌تواند جدا از سیاست‌های ترکیه و روسیه شکل گیرد. در ابتدای ماه سپتامبر، کنفرانس ترکیه، ایران و روسیه درباره وضعیت ادلب در تهران بر گزار شد. در این کنفرانس اقای روحانی با اردوغان در مورد حل مشکل ادلب همراه نبود، او طرف پوتین را گرفت. پوتین و روحانی حل مشکل ادلب را در یک راه حل نظامی می‌دیدند. کمتر از دو هفته از این ماجرا نگذشته بود که اردوغان و پوتین در سوچی دیدار نموده و در مورد برخورد سیاسی و نه نظامی به مشکل ادلب با یکدیگر توافق نمودند. در ابتدای ماه اکتبر، اردوغان رهبران روسیه، المان و فرانسه را به ترکیه دعوت کرد تا حمایت انهارا در مورد ادلب و حل مشکلات سوریه کسب کند. ایران به این کنفرانس دعوت نشده بود به‌خاطر اینکه اردوغان تصمیم گرفته بود که با قدرت‌های بزرگتری در این رابط تبادل نظر کند. اگر در این ماجرا درسی باشد، ان درس پیچیدگی‌های سیاست خارجی است که اگر به آن توجه نشود، کشور با مشکلات روبرو می‌شود. متکی شدن بیش از حد ایران به روسیه در سوریه و از دست دادن استقلال در طراحی سیاست خارجی و انچه به منافع ملی کشور کمک می‌کند، نتیجه روندی‌ست که در کشور ما در پیش گرفته شده است.

امریکا در خاورمیانه می‌ماند. خروج ترامپ از سوریه دست اسرائیل را با توجیه امنیت ملی در منطقه بازتر می‌کند. اسرائیلی‌ها بسیار کوشش کرده‌اند که به کشورهای عربی منطقه نشان دهند که تنها کشوری‌که در خاورمیانه می‌تواند جلوی ایران بایستد، اسرائیل است. بعد از خروج امریکا از سوریه، و خصوصا با استعفای جیم متیس، وزیر دفاع امریکا که اعتقاد داشت که باید در برجام ماند و با ایران بطور نظامی روبرو نشد. اسرائیلی‌ها دستشان بیشتر از گذشته باز خواهد شد تا زمینه هایی را برای درگیری با ایران تدارک ببینند. در سفر سرزده روز ۲۶-۲۷ خود به عراق، ترامپ تاکید کرد که امریکا در عراق می‌ماند.

امریکا اگرچه از سوریه بیرون رفته است اما در منطقه مانده و می‌ماند و یکی از بزرگترین پایگاه‌های نظامیش در قطر است. کشور ما در خاورمیانه و در سوریه در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. هرگز نباید اجازه داد که هدف اسرائیل برای درگیری با ایران درست زمانی که کابینه ترامپ کاملا به دست راستی های امریکا افتاده است، جامه عمل بپوشاند. دولت ترامپ از طرفی با مشکلات اقتصادی و قانونی مختلفی در امریکا روبروست و از طرف دیگر اسرائیلی‌ها با رفتن متیس دست خودرا در خاورمیانه بازتر دیده، که هردو می‌تواند به دشمنان ایران کمک کند تا کشور مارا با چالش‌های امنیتی روبرو کند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. با سلام و عرض ارادت. نظام مقدس جمهوری اسلامی از همه طرف تحت فشار است. این بار فشار داخلی هم به خوبئ احساس میشود. ممکن است راه نجات خود را در یک در گیری بزرگ و یا جنگ ببیند. امام خمینی گفت که این جنگ برای ما برکت است، ما همه صلوات فرستادیم. تاریخ به ما نشان داده که در سایه یک جنگ مقدس و بنام جهاد در راه خدا همه کار میتوان کرد. هر جنایتی اگر بنام جهاد باشد موجه و مقدس است. پس جنگ و کشتار برای بقای نظام مقدس اسلامی بد نیست. ثواب هم دارد

  2. نفوذ ایران در سوریه به دو عامل بستگی داشت ، دلارهای نفتی و شهادت طلبی ولاییون ، که هر دو هم ته کشیده است !

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »