زیتون– جمعی از هنرمندان عضو فرهنگستان هنر به رییس جمهوری نامه سرگشاده نوشتند. هنرمندان در این نامه پرسیده اند:« ملاک انتصاب مدیران در نظام جمهوری اسلامی چیست؟ مدیر بزرگترین سازمان دولتی سیاستگذار هنری با چه ملاکی منصوب میشود؟ مگر ملاکها همان ویژگیهایی نیست که مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین (ع) برای مالک اشتر بر میشمارند؟ ملاکهایی چون تقوا، حسن سابقه، دانایی و توانایی و تدبیر، صلاحیت اخلاقی، داشتن ظرفیت روحی و کاری، ضابطهگرایی به جای رابطهگرایی، عدالت و صداقت، بزرگمنشی و بزرگواری در برابر مخالفان، دور اندیشی و آیندهنگری، سعه صدر، داشتن روحیه انتقادپذیری، شور و مشورت با خبرگان و اندیشمندان.» اعضای فرهنگستان در ادامه نامه شهادت داده اند که در شخصیت رییس فرهنگستان هنر دولت، محمدعلی معلم دامغانی، هیچ یک از این ویژگیها به چشم نمیخورد.
در ادامه این نامه سرگشاده آمده است:« انتصاب جناب آقای معلم دامغانی به ریاست فرهنگستان هنر یکی از تلخترین لطایفِ انتصابهای بعد انقلاب بوده است.»
متن کامل این نامه که توسط نسیم انلاین منتشر شده را در ادامه بخوانید:
به نام خدا
جناب آقای حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی
رئیس محترم جمهور و رئیس محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی
سلام علیکم
با ادب و احترام و تبریک سال نو، نیک آگاهیم که چالشهای داخلی و خارجی در حوزه سیاست و اقتصاد، به ویژه مذاکرات هسته ای و اجرای برجام، تمام وقت و انرژی و توان جنابعالی و همکارانتان را در هیأت دولت به خود معطوف ساخته است به گونهای که مجالی برای پرداختن به مسائل حوزه فرهنگ و هنر باقی نگذاشته است. با این حال به آیندهای بهتر امید بستهایم و برای شما توان مضاعف و توفیق روز افزون آرزومندیم. آنچه در پی میآید درد دل و گزارش اعتراضی جمعی از هنرمندان و اهالی حوزه فرهنگ و هنر درخصوص فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران است که به امید توجه و تدبیر از سوی جنابعالی تقدیم میگردد:
اهالی فرهنگ و هنر همواره و در تمام عرصه های دینی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی همراه مردم و همگام با دولت در رشد و بالندگی انقلاب اسلامی و تحقق آرمانهای مقدس جمهوری اسلامی تلاش کرده اند، از روزهای سخت مبارزات انقلاب و دفاع مقدس تا ایجاد جریان های اصیل فکری و دینی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی با بیانی زیبا و هنرمندانه. کافی است دقایقی با خود تصور کنید فقدان هنرمندان فرهیخته و اصیلی را که در طی این سالها آثارشان رسانه انتقال اندیشه های بزرگان دین و اخلاق و سیاست و فرهنگ شد تا فرهنگ عمومی جامعه با دریافت آثار هنری اصیل به رشد تمدّنی و فرهیختگی فکری و اخلاقی نزدیکتر شود. بیشک بسیاری از توفیقات نهضت بیداری ایران اسلامی، دفاع غیورانه از کیان دین و میهن، و پیشرفت در مسیر توسعه، مدیون حضور هنرمندان و خلق آثار هنری فاخر و الهام بخش بوده است.
همچنین نیک آگاهید که هنرمند ذهنی وقّاد و نکته سنج، و روح و روانی لطیف و حساس دارد، لذا بسیاری از زیبایی ها و جلو ههای مثبت جامعه و نیز بیماریها و دردهای انسانی و اجتماعی که از چشم کارگزاران سیاست و فرهنگ به دور میماند، در آثار هنرهای تجسمی، موسیقی، فیلم و تئاتر و شعر و… به نمایش در میآید. بیراهه نخواهد بود اگر تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی و ایران معاصر را بر تاریخ هنر این دوران منطبق بدانیم. هنرمندان اصیل همواره اهل درد و رنج و غربت بودهاند و علیرغم برخی محدودیتها و بیاخلاقیها و بی مهریها و کم لطفیها که از سوی دولتهای مختلف بر آنها تحمیل شده، تمام توان خود را مصروف خلق آثار امیدبخش و تداعیگر و الهام بخش اهداف و ارزشهای والای الهی و انسانی نمودهاند.
جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر روحانی!
هنرمندان این مرز و بوم بسی سعادتمند بودند که در سایه سار تمدن ایرانی و آموزههای و باورهای ناب اسلامی عزتمندانه جامه دین و اخلاق بر پیکر هنر کردند و باده نوش حقایق اصیل کتاب و حکمت شدند و در تجلیّات تمدنی این مرز و بوم اسلام را ایرانی و ایران را اسلامی کردند و فرهنگ و هنر را در همه دورهها تعالی بخشیدند. حال هیچچیز ویرانگرتر از زخم زدن به شأن و هویت اهالی فرهنگ و هنر نیست. امروز هنرمندان، غافل و ناآگاه نیستند که از تحوّلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری داخلی و خارجی بیخبر باشند. اینان کسانی هستند که با دستاوردها و افتخاراتی درخشان و دست و دامنی پالوده و نیالوده، هویّت بخش فرهنگ و هنر اسلامی و ایرانی بودهاند. این قوم شایسته حرمت اند و بدون آنان فرهنگ ایرانی و اسلامی نحیف و حقیر خواهد شد.
جناب آقای رئیس جمهور!
حال در این شرایط حساس تاریخی کشور توقع نداریم تحولی عظیم و شگرف در ساز و کارها و سیاستگذاریهای فرهنگی و هنری کشور ایجاد شود، نمیپرسیم چرا بودجه سالانه بخش هنر اندک است و چرا به قدر کافی سینما و آمفی تئاتر و سالن اجرای موسیقی و گارگاه هنرهای تجسمی و موزه و… نداریم. و چرا هنرمندان از حقوق اولیّه خود محرومند. زیرا از محدودیتهای دولت در توسعه کمی و کیفی فعالیتهای هنری به ویژه در بعد اعتبارات آگاهیم. اما حق خود میدانیم تا از شما بخواهیم حداقل دامان هنر را رذائل و ناپاکیها و آلودگیهای نااهلان و نالایقان بی اخلاق و حرمت شکن پاک سازید.
جناب آقای دکتر روحانی!
ملاک انتصاب مدیران در نظام جمهوری اسلامی چیست؟ مدیر بزرگترین سازمان دولتی سیاستگذار هنری با چه ملاکی منصوب میشود؟ مگر ملاکها همان ویژگیهایی نیست که مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین (ع) برای مالک اشتر بر میشمارند؟ ملاکهایی چون تقوا، حسن سابقه، دانایی و توانایی و تدبیر، صلاحیت اخلاقی، داشتن ظرفیت روحی و کاری، ضابطهگرایی به جای رابطهگرایی، عدالت و صداقت، بزرگمنشی و بزرگواری در برابر مخالفان، دور اندیشی و آیندهنگری، سعه صدر، داشتن روحیه انتقادپذیری، شور و مشورت با خبرگان و اندیشمندان.
به شهادت ما و اعتراف همگان در شخصیت رئیس فرهنگستان هنر دولت جنابعالی، جناب آقای محمدعلی معلم دامغانی هیچ یک از این ویژگیها به چشم نمیخورد. این در حالی است که برای احراز صلاحیت در جذب یک عضو هیأت علمی یا استخدام یک کارمند دولتی یا گزینش یک دانشجو، چه شرایط دشوار و مراحل دقیقی وضع شده است!
نگاهی به سوابق و عملکرد رئیس فعلی فرهنگستان هنر، جناب آقای علی معلم دامغانی، شاعر محبوب معاصر، نشان میدهد که ایشان به هیچ وجه واجد معیارهای یادشده نبوده و به جای ایجاد روحیه نشاط و حرکت و فعالیت و برنامهریزی و کار و مجاهده جدی و مستمر در عرصه فرهنگ و هنر، فرهنگستان و کالبد انسانی آن را دچار رکود و انفعال، افسردگی و بی تحرکی و تکرار نموده است. هرچند جناب معلم به عنوان یک شاعر توانمند، جایگاه شناخته شدهای در بین اهالی شعر و ادب دارند لیکن ایشان نه متخصص و نظریهپرداز فرهنگ و هنرند و نه واجد شخصیت جامع فرهنگی، و نه دارای توان و سوابق مدیریتی موفق در حوزه فرهنگ و هنر. لذا در حوزه هنر و تحقیقات فرهنگی و هنری نیز فاقد نظرات و نقدهای قابل تأمل (در قالب کتاب، مقاله یا سخنرانی) بوده و عملکرد مدیریتیشان نیز به اعتراف همگان در مراکزی نظیر مرکز موسیقی صدا و سیما و فرهنگستان هنر بسیار ضعیف و ناکارآمد بوده است.
جناب آقای رئیس جمهور!
انتصاب جناب آقای معلم دامغانی به ریاست فرهنگستان هنر یکی از تلخترین لطایفِ انتصابهای بعد انقلاب بوده است. قطعاً از روند انتصاب ایشان پس از تغییر سلیقهای اساسنامه فرهنگستانها آگاهید و نیک میدانید که با وجود مفاخر بزرگ فرهنگ و هنر، انتصاب ایشان بدسلیقهگی و کم لطفی و دهن کجی به قاطبه هنرمندان بود. حتماً شنیدهاید که ایشان با شنیدن خبر انتصابش شگفت زده شد. زیرا خود نیز میدانست چه انتخاب فاجعهباری صورت گرفته و اصرار نمود که به واسطه تشابه اسمی اشتباهی صورت گرفته و منظور «علی معلم سینماگر» بوده است نه «محمدعلی معلم دامغانی شاعر». اما وقتی حکمش به امضای جناب دکتر احمدی نژاد رسید، در اولین دیدارشان با هنرمندان و کارکنان فرهنگستان ابراز داشتتند: «من اهلیتی برای این سمت ندارم و همچون مبصری برای این مجموعه انتخاب شدهام و مدیریت و تصمیمگیری با شما اهل فن است». اما خود میدانید تکیه زدن بر صندلی مناصب حکومتی و دولتی برای افراد فاقد صلاحیّت گاهی توهّم زاست. ما معلم دامغانی را با شعرهای انقلابی و ارزشیاش دوست داشتیم و در روزهای نخست حضور ایشان در فرهنگستان هنر، به دلیل نا آشنایی و عدم تسلط ایشان بر فضای هنری و مدیریتی شاهد نوعی احترام و تواضع نسبت به بزرگان هنر بودیم، اما زمان زیاد سپری نشد و به مرور شخصیت نامتعادلِ پنهان پشت این تواضع کاذب و چهره نامهربانِ مستور در ورای شعرهای انقلابی آشکار شد.
ورود از فضای عافیتاندیشی و خوشباشیِ حلقه های شاعرانه به فضای جدی مدیریت و سیاستگذاری راهبردهای هنری در سطح ملی باعث شد ایشان تنها راه پیش روی خود را جلوگیری از تشکیل جلسات مجمع عمومی و جلسات شورای تخصصی و گروههای تخصصی در تمام این شش سال، مسکوت و معلّق و تعطیل کردن برنامهها و پروژههای تحقیقاتی و کاربردی، قطع همکاری با سازمانها و مؤسسات پژوهشی و فرهنگی و هنری، هنرمندان و صاحبنظران هنر و در نهایت ایجاد فضای ترس و اختناق و سکوت در محیط فرهنگستان ببیند. این در حالی است که طبق اساسنامه فرهنگستان هنر فعالیت و اداره فرهنگستان بدون تشکیل سالانه مجمع عمومی و شورای تخصصی و فعالیّت گروههای تخصصی ایراد قانونی دارد. هنرمندان و هنرپژوهان و چهرههای ماندگار فرهنگ و هنر با بزرگواری و حجب و حلم، حرمت شاعری ایشان را مراعات نمودند و در مقابل بی اخلاقیها و بیقانونیهای ایشان دم نزدند، اما این حفظ احترام بر توهّم ایشان دامن زد و ایشان خود را یکّه تاز میادین تصمیمگیری و عزل و نصب و نقد و نظر یافتند و هنرمندان صاحب نظر و محققان پیشکسوت و صاحبنظر را با تحقیر و توهین از فرهنگستان هنر راندند تا جایی که فرهنگستان هنر رکوددار عزل و نصبهای دولتی شد.
جناب آقای دکتر روحانی!
شاید برایتان عجیب باشد که چه شده است که درباره یک شخصیت فرهیخته با عناوینی چون چهره ماندگار ادبیات و سراینده اشعار انقلاب چنین سخن میگوییم! تعجبی ندارد، انتصاب جناب معلم دامغانی به ریاست فرهنگستان هنر دقیقاً همان اندازه نامربوط و خطاست که ریاضیدان تندمزاجی را به ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی بگمارند.
این سنت الهی است که حرکت افراد در مسیر حق امری تضمین شده نیست. برای عاقبت بخیری باید مصداق «قَد أفلَح مَن زکّاها» بود و به فرموده صائب تبریزی «هم خانه را ویرانه کن و هم خویش را بیگانه کن / و آنگه بیا با عاشقان همخانه شو همخانه شو». چه بسیار افرادی فاضل و پرهیزگار و عالمی که از راه مستقیم خارج شدند…. جنابعالی به عنوان یک عالم دینی آگاهید که حرکت هر انسانی در مسیر حق و عدالت و اخلاق مستلزم خودسازی مداوم و مستمر و تدریجی در تمام مسیر زندگی است و لذا هر روزه در ذکر نماز هدایت به صراط مستقیم را میخواهیم و از ذکر و موعظه دائمی مدد میجوییم تا غفلت ما را با خود نبرد. سعادتمند کسی است که تا انتهایِ راه سلوک نماید و در پایان مصداق «أتی بقلبٍِ سلیم» گردد. شیوه بزرگان فرهنگ و ادب و اخلاق و هنرمندان سنتی و فرهیختگان دانشگاهی ما، پالایش درونی مستمر و دائمی بوده است و نامآوران هنر و ادب شخصیتی عرفانی و اخلاقی و متعادل و رو به رشد داشتهاند. اما ظاهراً جناب معلم دامغانی خود را بی نیاز از هر مشورت و وعظ و اصلاح و رشد و تغییری میدانند.
رئیس محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی!
در جامعه ای که سالها مبارزه کرده و خون داده تا دین و مکارم اخلاق را احیا کند و از موضع امالقرای اسلام به نقد بنیانهای اخلاقی و فرهنگی و هنری غرب بپردازد، شاعری نامتعادل و غیراخلاقی، که شخصیتی آکنده از افکار آلوده و انحرافی دارد، در رأس سازمانی حساس و سیاستگذار در فرهنگ و هنر قرار میگیرد. قطعاً این از نگاه تیزبین و نکته سنج هنرمندان، یک طنز تلخ و یک فاجعه ملی است که به هیچ وجه قابل توجیه نیست. وقتی «حسنات الابرار سیئات المقربین» است درباره بیاخلاقیهای آشکار و رفتار شرمآورانه و زشت و بی محابای یک مدیر ارشد فرهنگی و یک چهره ماندگار حوزه فرهنگ و ادب چه توجیهی میتوان برای جوانان و نسل سوم انقلاب ارائه کرد؟
ما هنرمندان از شما میپرسیم چه بر سر جامعه ما آمده است که ارزشگذاریهای ظاهری و ریاکاری و نفاق و فریب چنان در لایههای بنیادین جامعه نفوذ کرده است که عدهای که داعیه دار فرهنگ و ادب و هنر و اخلاقند، با ظاهر و عنوانی موجّه و با مدح و مجیزگویی بر مسند قدرت تکیه زنند و از جایگاه قدرت بزرگترین بیاخلاقیها و بیعدالتیها و زشتکاریها را در رفتار و گفتار خود رقم زنند.
اما نکته نغز در شخصیت آقای معلم دامغانی سستی در اعتقاد به مبانی دین اسلام و ارزشهای رسمی جمهوری اسلامی است. کسی سکان کشتی سیاستگذاری هنر این کشور را به دست گرفته که از اساس اعتقادی به برخی آموزههای دینی و ارزشهای بنیادین نظام جمهوری اسلامی ندارد، و به سادگی اندیشههای حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب و مصوبات قانونی دولت و مجلس را بیهوده و بی ارزش میخواند و آرمانهای شهدا و جریانهای مقاومت را در جلسات رسمی فرهنگستان به سخره میگیرد.
جناب آقای دکتر روحانی!
ما پس از ۳۷ سال به کجا رسیدهایم؟ چرا باید پس از خون دلهای فراوان هنرمندان برای تثبیت نظام اخلاقی در فضای هنری کشور، جنابعالی و اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی از فساد اخلاقی و بی تدبیری و بی لیاقتی رئیس فرهنگستان هنر، بیخبر باشند؟ بگذارید حقیقتی را بسیار روشن با شما بازگو کنیم. مهمترین ویژگی رئیس فرهنگستان هنر کشوری که شما رییس جمهوری آن هستید، داشتن زبان و خیالی خلاق در بیان و تجسم مسائل سخیف جنسی و مزاجی تند و خشمگین در مواجهه با زیردستان است. در کدام کشور چنین است که در جلسات رسمی بزرگترین نهاد سیاستگذار فرهنگی و هنری، رئیس آن اعضای جلسه را با الفاظ رکیک و بیشرمانه خطاب کند؟! این حقیقت تلخ همان آموزههای اخلاقی و قرآنی را به ذهن متبادر میسازد که تهذیب نفس و تخلّق به اخلاق الهی، مستلزم تربیتی مستمر و عمیق است و ظواهر انسانها لزوماً گویای باطن آنها نیست.
در کجای دنیا رییس آکادمی هنر که محفل فرهیخته ترین هنرمندان و بالاترین جایگاه فرهنگی هنری هر کشوری است، در مهمترین جلسات تصمیم گیری به بیان تمایلات و علایق جنسی خود و بیان شیوه های میخواری و عشقبازی در لفافه ای از بیان ادبی می پردازد و ناتوان از کنترل خشم خویش با اهالی فرهنگ و هنر بی حرمتی روا داشته و گاهی تا برخورد فیزیکی با زیردستان پیش میرود تا به تدریج پیشکسوتان هنر و هنرمندان جوان را از فعالیت ارزشمند نا امید سازد. مگر میشود با ذهن و زبان آلوده به انحرافات اخلاقی و جنسی و با ضمیری تربیت نیافته و دمدمی مزاج سکان دار تحولات عمیق فرهنگی و هنری و بانی تعالی و رشد ارزشهای انسانی و اسلامی در هنرهای ایرانی بود؟ فراموش نکنیم که انقلاب ما قبل از هر چیز انقلابی فکری و فرهنگی و اخلاقی بر اساس مبانی اصیل اسلامی بود.
رئیس محترم جمهور!
ما هنرمندان این روزها میاندیشیم که ما چه راهی را رفته ا یم که در برخی مسیرها دقیقا به هدفهای معکوس رسیده ایم و از وادی بی اخلاقی و بی تفاوتی و بی تقوایی سر برون آورده ایم. جوانان معصوم و هنرمندان جوان را به قله های اخلاق و ارزش و جوانمردی رهنمون شدیم اما خود در برخی تصمیم های کلان مدیریتی و برخی انتصابات مهم در سراشیبی انحراف و بی تدبیری قرار گرفتیم.
ما را چه شده است که برای جذب یک دانشجوی جوان یا کارمند ساده و یا ممیّزی یک کتاب یا اثر یا رخداد هنری، با معیارهای دقیق، میزان تدیّن و اخلاق و پاکدامنی و حیا و عفت و چشمپاکی و حجاب و پایبندی اش را به اصول و ارزش های جمهوری اسلامی میسنجیم و در صورت ذرّهای ناهمخوانی، بسیار سختگیرانه آن جوان یا اثرش را کنار میگذاریم اما در انتصاب رییس یکی از بزرگترین مراکز دولتی هنر، چشم ها را می بندیم تا فردی نالایق و ناسالم که به واسطه سرودن چند شعر انقلابی آن هم در دورهای خاص، شهرتی کاذب به هم زده، بر مسند نشیند و با این کار راه را بر هر بی اخلاقی و بی تقوایی و انحراف و ظلمی باز میگذاریم تا هنرمندان و جوانان اهل هنر و محققان هنری را بیارزش سازد و سرمایهای فکری و مادی این مملکت را به باد دهد. روابط را جانشین ضوابط سازد و پروژههای نامعتبر و غیرموجه خود و نزدیکانش را بدون هیچ نظارت و داوری علمی و محتوایی و خارج از ضوابط حقوقی و مالی با اعتبارات کلان بیت المال به انجام رساند. پروژه هایی که سر سوزنی در تعالی فکری و فرهنگی هنر این مرز و بوم مؤثر نخواهند بود.
در کجای دنیا رئیس آکادمی هنر به شوخی و جدی پیران و پیشکسوتان روشن ضمیر و پاک دست هنر را انسانهای بی مصرف خطاب میکند و به آنها اتهام دزدی میزند و با الفاظ رکیک تهدید و تخریبشان میکند و بزرگان هنر را دلشکسته و رنجور از جایگاهشان به زیر میکشد؟ مگر فرهنگستان هنر محلی برای هم اندیشی قلههای درخشان هنر این مرز و بوم برای ارائه راهکارهای دقیق و عالمانه برای سیاستهای هنری کشور نیست؟ چرا پس از شش سال هنوز گروههای تخصصی فرهنگستان هیچ جلسه و مصوبه ای نداشته اند؟ چرا هیچ پروژه و طرح ملی هنری در فرهنگستان اجرا نشده است؟ مگر این انقلاب در کنار راهبردهای دینی، سیاسی، اقتصادی و علمی، به سیاستهای فرهنگی هنری نیاز ندارد؟!
جناب آقای دکتر روحانی!
بزرگترین شاخصه مدیریتی آقای معلم دامغانی فقدان رویکرد و راهبرد مشخص در حوزه فرهنگ و هنر و نا آشنایی با اصول اولیه کار سازمانی و واگذاردن اصول و مسائل کلان و پرداختن به فروع و مسائل روزمره و انتصاب بی هنران و فرومایگان و عقب راندن صاحبان فضل و کمال بوده است. ایشان نه تنها ایده و نظریه و راهبرد خاصی در جهت حفظ و اعتلای فرهنگ و هنر ایرانی اسلامی ندارند، بلکه افکار و خُلقیاتشان برای فضای مدیریت فرهنگی و هنری مضر و ویرانگر است. تنها دغدغه ایشان در تمامی سخنرانی ها، ارائه برخی هجویات و قرائتی من عندی، سلیقه ای، نادرست و سست بنیان از فرهنگ، تمدن و هنر ایرانی و تلاش بلیغ در جهت تطبیق و ترویج مفاهیم آیین مهرپرستی و آموزههای میترائیسم با آموزههای اسلامی است.
آقای معلم دامغانی نه تنها دانش و تجربه و توان مدیریت فرهنگستان هنر را ندارند، حتی فاقد صلاحیت اخلاقی و توان مدیریتی برای اداره یک جلسه کاری داخلی فرهنگستان است و تنها ثمره این جلسات در طول این چند سال تخریب و اهانت به هنرمندان پیشکسوت و اعضای گروه های تخصصی، متوقف ساختن تمام برنامه های پژوهشی و فعالیتهای ملی و بین المللی در خصوص ترویج اندیشه های حکمی هنر ایرانی اسلامی و هنر انقلاب بوده است.
رییس محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی!
به جرأت میتوان گفت آقای معلم دامغانی از زمان انتصاب خود جز عزل و نصبهای مکرّر و بی اخلاقیها و تندی های فراوان، هیچ تصمیم یا برنامه مفیدی در راستای تحقق اهداف و انجام وظایف مندرج در اساسنامه فرهنگستان نداشته است و فعالیتهای اجرا شده نیز یا ادامه برنامه های تدوین شده از دوره های قبل و یا حاصل تلاش بخشها و واحدهای تابعه و وابسته فرهنگستان بدون دخالت ایشان بوده است. در دوره مدیریت ایشان نه تنها هیچ برنامه درخور و شایستهای در جهت تقویت بنیانهای هنر دینی و ملی و تقویت ارزشهای فرهنگی و هنری انقلاب تعریف و اجرا نشده، بلکه برنامه ها و فعالیتهای ارزشمندی که از گذشته به میراث مانده بود (نظیر مجلات و کتابهای پژوهشی هنر، تشکیل جلسات گروههای تخصصی و حلقه های پژوهشی، همایشها، نشستها، کرسیهای نظریه پردازی، نقد و مناظره، تأسیس رشته ها و میانرشته های دانشگاهی هنر، نمایشگاهها، دوسالانه ها، شناسایی و معرفی چهره های ماندگار هنر، روابط دانشگاهی، تعاملات بین المللی و…) نیز توقیف و تعطیل شده و به تدریج عمده هنرمندان و پژوهشگران گروههای تخصصی و استادان دانشگاه و همکاران افتخاری از همکاری با فرهنگستان هنر مأیوس و منصرف شده اند. علیرغم آن که هنرمندان و صاحبنظران و محققان پیشکسوت و هنرمندان و پژوهشگران جوان و انقلابی و علاقمند همواره به دنبال محمل و مأمنی برای طرح ایده های خلاقانه هنری و اندیشه های فرهنگی خود هستند، اما ناتوانی جناب آقای معلم در جذب و ارتباط مؤثر با هنرمندان و صاحبنظران و اصحاب فرهنگ و هنر، و رفتار نامهربان و غیرمنطقی و تحقیرآمیز با آنان، فرهنگستان هنر را از یک سازمان فعال و مؤثر در ایفای نقش راهبردی در جریان اصیل هنر ارزشی و آرمانی انقلاب، به عزلتکدهای خاموش، بی تحرک، منزوی، راکد و منفعل تبدیل کرده است.
رئیس فرهنگستان هنر با در اختیار داشتن امکانات وسیعی همچون هشت ساختمان عظیم به ارزش هزاران میلیارد ریال با امکانات و تجهیزات فرهنگی و هنری و رسانهای نظیر فضای اداری، فضای کارگاهی، سالنها و گالریهای و کتابخانه های بزرگ و مجهز در بهترین نقاط پایتخت و نیز صدها نیروی کارشناس شامل هیأت علمی و کارشناس هنری و پژوهشی و نیروهای اجرایی و پشتیبانی، و بودجه ۱۲۰ میلیارد ریالی، در طول این سالها صرفاً به سرودن چند شعر و نگاشتن چند متن برای سایت فرهنگستان هنر بسنده کرده است. وی گاهی در دنیای مجازی، آشکارا بر هموطنان آذری توهین روا داشته و گاهی به نقد برنامه حسن صلحجو در شبکه معلومالحال BBC درخصوص فلسفه و سکس محسن مخملباف پرداخته، گاهی با ادبیاتی سخیف به «دکتر محسنیان راد» استاد ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) تاخته و گاهی با عدم مراعات شأن خود در کسوت مدیر ارشد نظام با ادبیات کوچه بازاری به اظهارات بهرام مشیری در شبکه معاندVOA و یا سخنرانی بیارزش و بیاهمیت افلاطون هلاکوئی در یکی از دانشگاههای آمریکا واکنش نشان داده، گاهی شعری طنز یا هجو برای رئیس مجلس یا وزیر مسکن و شهرسازی سروده که ضمن مخدوش ساختن جایگاه رئیس فرهنگستان، با بیان تعابیری سخیف و مضحک اعتبار ادبی خود را قربانی ساخته و باعث حیرت همگان شده است.
در چنین فضای بی ثبات غیراخلاقی و غیرفرهنگی ای، که حاصل ناتوانی جناب آقای معلم دامغانی در کادرسازی و مدیریت نیروی انسانی است، انگیزه و وجدان کاری و خلاقیت و اعتماد به نفس و عزم جهاد علمی و فرهنگی کارکنان به شدت لطمه دیده و فرهنگستان هنر تبدیل به ادارهای آرام و بی سر و صدا برای فعالیت روزمرّه عدهای مدیر و کارمند بیانگیزه و رسیدگی به امور جزئی و مسائل صنفی و اداری کارکنان شده است. هر یک از مدیران و کارکنان در نقد و اصلاح این فضا اقدامی کرد، تحقیر و توبیخ و برکنار شد و چنین رفتاری دلسردی و رخوت و ناامیدی را در بین نخبگان هنری و پژوهشگران جوان دامن زد. آیا به نظر جنابعالی با چنین وضع نابسامانی، میتوان شاهد رشد و تحولی مطلوب در جهت بالندگی فرهنگ و هنر تمدن اسلامی در سطح ملی و بین المللی بود؟ آیا چارهای جز این هست که جناب آقای معلم دامغانی به رسم ادب و اخلاق حرفهای و بر اساس آیه «إن الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلى أهلها» مسؤولیت را به فرد شایسته دیگری تحویل دهد؟
جناب آقای رئیس جمهور، آقای دکتر روحانی!
به یاد بیاورید نطق ارزشمند خود را در مراسم تنفیذ از سوی مقام معظم رهبری، وعده «حرمت و کرامت مردم» و «رشد در فضای آزاد معنوی و عقلانی» و «امید به آیندهای مطمئن» را دادید و از «احیاء اخلاق» و «تعامل سازنده» و «خدمت شایستگان به ملت» و «چهره رحمانی اسلام» و «چهره عقلانی ایران» و «چهره انسانی انقلاب» و «چهره عاطفی نظام» سخن گفتید. ما همچنان منتظر تحولات و تصمیمات جدی دولت جنابعالی برای تحقق این آرمانها و وعده ها هستیم.
انتخاب آقای معلم دامغانی به ریاست فرهنگستان هنر اتفاقی عجولانه و اشتباه بود و تداوم حکم ریاست ایشان در دوره جنابعالی به مراتب غیرقابل تحملتر و تلختر است. سزاوار نیست که با تعهد و پایبندی دولتمردان دولت تدبیر و امید به اعتلا و پاسداری از فرهنگ غنی سرزمینمان، اعتراض و گلایه چند ساله هنرمندان برای برکناری ایشان هیچ نتیجهای در بر نداشته باشد و اوضاع بیش از پیش رو به وخامت رود و عرصه روز به روز بر هنرمندان عضو فرهنگستان و دوستداران هنر تنگتر شود. لازم به تأکید است که بیان این مسائل به قصد تخریب و نقد غیرمنصفانه از موضع سیاسی یا جناحی نیست، بلکه پس از نا امیدی از اصلاح وضع، یا تغییر رویّه یا جابجایی، از موضعی خیرخواهی برای نجات سرمایه های مادی و معنوی کشور صورت گرفته است. ما هنرمندان و اهالی فرهنگ از جنابعالی به عنوان رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظار داریم با قرار دادن تغییر رییس فرهنگستان هنر در دستور جلسات آتی شورای عالی انقلاب فرهنگی گزینه مناسب و معقولی از بین فرهیختگان فرهنگ و هنر به ریاست این فرهنگستان انتخاب و منصوب شود. از سعه صدر و شکیبایی تان در شنیدن نظرات هنرمندان همدل و همراه جنابعالی صمیمانه سپاسگزاریم و بی صبرانه به انتظار تصمیمات آن جناب و اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی می نشینیم.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…