منطق تاسیس و توسعه امام‌زاده‌ها

یک

مزارات مذهبی، به‌خصوص مهم‌ترین آن‌ها یعنی امامزاد‌ه‌ها، جایگاهی مهم در تشیع ایرانی دارند. طبق آمار رسمی «سازمان اوقاف و امور خیریه کشور» (به‌عنوان متولی اصلی مزارات مذهبی کشور) در سال ۱۳۷۲، در ایران تعداد ۳۴۰۰ امامزاده وجود داشته است [۱]. در برخی گزارش‌های جدیدتر، این عدد ۸۱۶۷ و ۱۰۶۹۱ هم افزون شده است [۲]. (با این ملاحظه که در هر بقعه، گاه بیش از یک امامزاده مدفون است.) جالب آن است که طبق گزارش سازمان اوقاف دوره‌ی پهلوی، تعداد امامزاده‌های کشور در سال ۱۳۵۲، ۱۰۵۹ تن بوده است [۳]. به‌عبارت دیگر تنها در فاصله‌ی ۲۰ سال، از ۵۲ تا ۷۲، شمار امامزاده‌ها سه‌برابر و تا امروز بیش از هفت‌برابر شده است. این امامزاده‌ها در همه‌ی استان‌های کشور پراکنده‌اند (نک: نقشه‌ی زیر) و جالب آنکه این پراکندگی، صرف‌نظر از مناطق سنی‌نشین، تا حد زیادی متوازن است. یعنی تقریباً همه‌ی استان‌های شیعه‌نشین از این آمار بهره‌مندند.
تازه این را هم می‌دانیم که شمار امامزاده‌ها و زیارتگاه‌های مورداقبال مردم بیش از آمارهای رسمی است و تعداد قابل‌توجهی از مزارات محبوب، از نظر متولیان رسمی و نخبگان غیرمعتبرند و در این آمار، محسوب نشده‌اند. مانند مزار «سیدعباس» که در منطقه‌ی خوزستان محبوبیت بالایی دارد و حتی به نامش قسم خورده می‌شود. اما یک فرد معاصر بوده و خود مردم با وجود مخالفت نهادهای رسمی بر مزارش مقبره‌ای ساخته‌اند. و یا مزار «امامزاده سیدعزیز» که پدر میرحمایت میرزاده نماینده‌ی فعلی شهرستان گرمی (استان اردبیل) در مجلس بوده و حالا چند سالی است که به ادعای فرزندش، مردم منطقه برای او مقبره و ضریح ساخته‌اند [۴]. همچنین می‌دانیم که هرازگاه شماری از امامزاده‌های «جعلی» (به تشخیص نهادهای رسمی) تخریب می‌شوند.
معمولاً با موضوع رشد مزارات و امامزاده‌ها، به‌خصوص در رسانه‌ها، برخورد هجوآمیز ‌شده و تصاویر و اخبار این اماکن، خیلی زود به سوژه‌های طنز و تمسخر کاربران شبکه‌های اجتماعی تبدیل می‌شوند. از منظر نخبگان نیز این اماکن مصادیق خرافه‌گرایی عامه تلقی شده و جدی گرفته نمی‌شوند. اما به نظر من این برخوردها محصول ساده‌سازی و تقلیل‌ امر فرهنگی و ناشی از عدم شناخت این پدیده است. پدیده‌ی تأسیس و توسعه‌ی اماکن مقدس ـ که پیشتر هم در یادداشت‌هایی بدان پرداخته‌ام ـ لایه‌های مختلفی دارد که نیازمند بررسی‌های دقیق است. ما در این‌جا با یک انباشت منافع در سطوح مختلف و محصول اراده‌های گوناگون مواجه‌ایم: از منافع فردی تا جمعی، از منافع خرد تا کلان، و از اراده‌های مذهبی تا اراده‌های اقتصادی و سیاسی. این لایه‌ها را اگر یک‌به‌یک و دقیق فهم‌ کنیم آن‌وقت می‌توان به تحلیل درستی از برآیند آن‌ها دست یافت. ابتدا از لایه‌ی نخستین و فردی باید شروع کرد. یعنی مفهوم «زیارت» و فهم تجربه‌ی زائر.

?دو
«زیارت» و مفاهیم مرتبط با آن مانند «تبرک»، «برکت»، «تقدس» و… بخش مهمی از فرهنگ ادیان است که به دلایل مختلف برای عامه‌ی دینداران جذابیت بالایی دارد. فارغ از جاذبه‌ی مذهبی (که درجای خود اهمیت دارد و قابل انکار نیست)، از حیث پدیداری، بخشی از این جذابیت به ویژگی محسوسیتِ زیارت برمی‌گردد که خود نتیجه‌ی «تعینِ» امر قدسی در یک انسان (معصوم/ قدیس/ولی/پیر) است. هرچه دینداری نخبگان به سطوح انتزاعی میل دارد، دینداری عامه دلبسته‌ی انضمام است. در دینداری عامه، فرد دیندار باید بتواند شاهدِ قدسی را در آغوش بکشد. باید بتواند ببیندش. ببوسدش. ببویدش. بچشدش. لمسش کند. امر قدسی، وقتی جذاب است که بشود در دستش گرفت و با حواس پنجگانه تجربه‌اش کرد. به‌همین‌جهت است که اشخاص مقدس حتی از خود منشأ تقدس هم جذاب‌ترند. (مثلاً امام‌حسین(ع) و حضرت عباس از خود خدا جاذبه‌ی بیشتری دارند.) چون با شخص مقدس آسان‌تر می‌توان رابطه برقرار کرد. چون او هم از جنس خود دیندار است. بشری است با همه‌ی خصایص بشری. همه‌ی امکانات و امتیازات و نیز همه‌ی محدودیت‌هایش. شخص مقدس هم غریزه داشته، احساس داشته، عاطفه داشته، عقل داشته، به زبان انسانی سخن گفته، دوست داشته، دشمن داشته، ذایقه داشته، سلیقه و پسند داشته، بدن داشته، خورده، خوابیده، تولیدمثل کرده، زندگی کرده، و آخرسر هم مُرده و در خاک دفن شده. مثل هر بشر دیگر. پس برای همین راحت‌تر می‌توان اولاً‌ او را شناخت و فهمید و ثانیاً با او رابطه برقرار کرد. چنین پنداشته می‌شود که او بهتر می‌تواند ما را درک کند. برای همین است که دینداران عامه حاجات دنیوی خود (ازدواج، بیماری، گشایش مالی، فرزنددارشدن، و…) را نزد اشخاص مقدس می‌برند و برای بهبودبخشی زندگی از آنان کمک می‌طلبند.

?سه
جذابیت «شمایل» برای عامه‌ی دینداران به‌دلیل ‌همین ویژگی است. شمایل، شخص مقدس را از حیث بشری تجربه‌پذیر می‌کند. هرچه نخبگان با اشخاص مقدس، مواجهه‌ی کلامی ـ قدسی دارند، برای عامه، وجه بشربودن این اشخاص مهم است. درعین‌حال، در موقعیت متناقض، اشخاص مقدس باید مقام فوق‌العاده‌ای هم داشته‌ باشند تا بتوانند انتظارات توده‌ی دینداران را برآورده سازند. همین است که به‌عنوان مثال امام‌شناسی عامه‌ی شیعه، هم بشری است (وجه نخست: تجانس) و هم غالیانه است (وجه دوم: قدرت). امام در قامت یک «خدا-بشر» است که هم می‌شود چهره‌اش را تصویر کرد و در وصف رخسارش نوحه‌ خواند، و هم درعین‌حال مقام معنوی‌ و قدرت‌های فرابشری دارد که او را بسیار دور از دسترس افراد و در جایی حوالی همسایگی خالق می‌نشاند.

?چهار
در وضعیتی که از منظر راست‌کیشی «شرک‌آمیز» است، برای دینداران عامه، مسیر رسیدن به حاجت دنیوی از طریق توسل و زیارت، به‌مراتب‌ کوتاه‌تر و مطمئن‌تر از مسیر توکل و دعا است. گویی بین من و خدا یک واسطه، یک میانجی، یک رابط لازم است که زبانِ آن قدرت ماوراییِ پیچیده و مبهم و دور از ادراک و شناخت بشری را بلد باشد و بتواند منظور ما را به او منتقل کند و به‌جهت برخورداری از جایگاه و محبوبیتی دوسویه، هم ما هم خدا،‌ قدرت چانه‌زنی داشته باشد و به‌وقتش بتواند پارتی‌بازی هم بکند. یک “سببِ متصل بین زمین و آسمان” [۵]. شخص مقدس چون خودش از جنس ماست و خوب می‌تواند بفهمد ما چه می‌گوییم، بهترین دیلماج در رابطه‌ی ما و خداست. و برای همین عمیقاً محبوب است و بودنش برای دینداران و نیز خود دین ضروری است. این ضرورت کارکردی اقتضا می‌کند که حتی اگر در فرض، تاریخ یک دین شخص مقدسی هم نداشته باشد، دینداران لاجرم باید شخص یا اشخاصی را ساخته و پرداخته ‌کرده و تقدس بخشند. از سوی دیگر، خود دین هم به وجود چنین اشخاصی عمیقاً نیازمند است تا بتواند به‌واسطه‌ی ایشان امر قدسی را واجد یک بعد تمثلی و تعینی در قالب بشر کند. تا بتواند دین را تجربه‌پذیر کرده و امکان تبدیلش به‌ دینداری را فراهم آورد.

?پنج
با این اوصاف، گرامی‌داشت اشخاص مقدس (از طریق زیارت، ساخت مزار و مقبره، نذر، ‌وقف و نظایر این‌ها) درواقع گرامی‌داشت خودِ دیندار است. مزار و بارگاه و بقعه “بر” قبر شخص مقدس بنا می‌شود، اما نه “برای” او. این‌ اماکن و ابنیه را درواقع دینداران و متولیان سازمان و رهبران جامعه‌ی دینی می‌سازند برای خودشان. مزار، خانه‌ی خود دینداران است. به‌موازات معبد/مسجد که خانه‌ی خدا است و به‌همین اعتبار حضور در آن مستلزم رعایت فهرستی از تشریفات و قواعدِ الزامی است، مزار، خانه‌ی شخص مقدس و درحقیقت خانه‌ی خود دینداران است و لذا تشریفاتش به‌مراتب کمتر است و الزامات حضور و آداب و ترتیبش، کم‌رنگ‌تر. از این منظر، تزیین و تجمیل اماکن مقدس، یک وجه پررنگ عامه‌پسندانه و مردمی دارد. مزار خانه‌ی مشترک آرمانی دینداران است. مشابه همان قصر فانتزی‌ای که هرکدام در پس ذهن‌شان آرزوی زندگی در آن را دارند. لذا مزار باید بتواند از حیث بصری هم برای دیندار (زائر) حظ‌آفرین و لذتبخش باشد. حضور در حرم جذاب است؛ چون مادیت آن بالاست. در حرم همواره چیزهایی هست برای بوسیدن. برای لمس‌کردن. برای خوردن. امتیاز مزار بر مسجد یکی همین مادیت و محسوسیت آن است. و نیز احساس تملکی که به زایران و مجاورانش می‌دهد. زیارت، تجربه‌‌ی تملک امر قدسی توسط دینداران است.

?شش
هرچه از مزاراتِ “مادر” و محوری، که نوعاً در شهرهای بزرگ واقع شده‌اند، فاصله بگیریم و به‌سمت مزارات محلی و روستایی برویم،‌ این وجه مالکیت پررنگ‌تر می‌شود. مزار از ساحت فردی فراتر رفته و واجد یک معنای مشترک جمعی می‌شود. می‌شود یکی از دارایی‌های مشاع اهالی. یک سرمایه‌ی فرهنگی که همه درش سهم دارند و از قِبلِ آن بهره‌مند می‌شوند. این بهره‌مندی، هم “معنوی” است (تفاخر به داشتنِ یک مکان/شخص مقدسِ اختصاصی) و هم “مادی” (تبرعات و نذورات زایران مسافر). مساجد، حتی اگر به هزینه‌ی مردم بنا شوند، آخرش خانه‌های خدایند. اما مزارات و بقاع و زیارتگاه‌ها متعلق به خود مردم‌اند؛ گرچه به نام شخص مقدس باشند. بنابراین مزارات منطقه‌ای، مزیتی دوجانبه دارند: هم مشابه هر مکان مقدس مشابه دیگر، مأمن و پناهگاهی برای زایران و محلی برای رتق و فتق امور مراجعان توسط شخص مقدس اند و هم اسبابی برای تفاخر اهالی و محوری برای هویت‌یابی‌شان.

?هفت
اگر ویژگی اولیه را مبنای تکریم و توسعه‌ی زیارتگاه‌ها بدانیم، ویژگی ثانویه، مبنایی برای ایجاد و تأسیس این قبیل اماکن بوده است. کم نیستند امامزاده‌هایی که دفعتاً یا در یک روند تدریجی چندساله، به مستند یک خواب یا ادعای مکاشفه یا پیداشدن یک شجره‌نامه و نظایر این‌ها ساخته شده و بعضاً خیلی زود هم با اقبال زایران مواجه شده‌اند. (این منطق سنتی تأسیس امامزاده و مفهوم عامیانه‌ی زیارت‌ را هوشنگ گلشیری با هنرمندی در داستان «معصوم دوم» تصویر کرده است.)

?هشت
در دوره‌ی معاصر و خصوصاً پس از انقلاب، علاوه‌بر منطق سنتی، تأسیس و توسعه‌ی امامزاده‌ها یک منطق تازه‌ هم یافته است؛ منطقی که محصول پیوند منافع سیاسی ـ اقتصادی با مذهب است. در منطق جدید، دیگر نه رقابت و چشم‌وهم‌چشمی اهالی دو روستا برای داشتن امامزاده، بلکه در سطحی کلان‌تر و پیچیده‌تر رقابت‌های سیاسی ـ اقتصادی مدیران و صاحبان قدرت در هر منطقه مبنای تأسیس یا توسعه‌ی مزارات شده است. به‌عبارت دیگر، حال یک مزیت و کارویژه‌ی سوم به فهرست مزایای مزار افزوده شده: کسب و ارتقای قدرت سیاسی ـ اقتصادی و نیز کسب و ارتقای قدرت مذهبی از قِبلِ توسعه‌ی مکان مقدس. به عبارت دیگر، هر مزار به ‌یک سرمایه‌ی سه‌وجهی (مذهبی ـ سیاسی ـ اقتصادی) برای صاحبان قدرت در منطقه‌ی مجاورش تبدیل شده است که در بهره‌مندی از آن نوعاً همه‌ی صاحبان قدرت سهیم‌اند: از امام‌جمعه و روحانیون آن شهر/روستا، تا فرماندار و استاندار و نماینده مجلس و دیگر مدیران و تا تجار و صاحبان صنایع. توسعه‌ی مکان مقدس یا تأسیس آن در منطقه‌ای که ازین امتیاز محروم است، فرصتی برای کسب سود همه‌جانبه است. هم صاحبان قدرت مذهبی بهره‌ی خود را می‌برند، هم صاحبان قدرت سیاسی، هم صاحبان قدرت اقتصادی. اهالی منطقه هم این میان به حاجات‌شان می‌رسند و ازین توسعه/تأسیس خوشنودند [۶]. اگر این منافع و میدان‌های قدرت را مجموعه‌ای از دوایر متحدالمرکز فرض کنیم، فرجامین و وسیع‌ترین دایره، تلاقی سه قدرت مذهبی، سیاسی و اقتصادی یعنی حاکمیت است که در بالاترین سطح از تأسیس و توسعه‌ی جغرافیای مقدس بهره‌مند می‌شود.

?نه
مزارات، امروزه فراتر از اماکن صرفاً مذهبی و به محل تلاقی اراده‌های مختلف و انباشت سرمایه‌‌های گوناگون تبدیل شده‌اند. محلی برای وفاق فرادستان و فرودستان مذهبی؛ همچنین وفاق جریان‌های مختلفی که هرکدام سهمی از توسعه‌ی مزارات نصیب خود می‌کنند. به‌دلیلِ همین انباشت و رضایت همه‌جانبه است که توسعه‌ی جغرافیای مقدس کمتر در رقابت‌ جریان‌های مذهبی معارضی دارد و کم‌تر مورد انتقاد بوده است.

?پاورقی:
۱. «مزارات ایران»، زیرنظر غلامرضا جلالی، ج۱، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۹۲.
۲. نک: مدخل «امامزاده» در ویکی‌شیعه. نشانی: http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87
۳. روزنامه کیهان، ۲۸ آبان ۱۳۵۲. نقل از منبع قبلی.
۴. باشگاه خبرنگاران جوان، «ماجرای امام‌زاده‌شدن مقبره پدر نماینده مجلس چیست؟». ۱۷ دی ۱۳۹۷. نشانی: https://www.yjc.ir/00SU8S
۵. عبارتی در دعای ندبه.
۶. یک نمونه‌ی شاخص برای این موضوع، امامزاده‌ جعفر معروف به «شاه‌‌کرم» در حومه‌ی اصفهان (مجاور فرودگاه شهیدبهشتی) است که تا بیست‌سال پیش در حد یک اتاقک ساده بود، اما امروزه و با سرمایه‌گذاری یک جریان خاص اقتصادی ـ سیاسی ـ مذهبی، به یکی از وسیع‌ترین امامزاده‌های کشور تبدیل شده و به ادعای متولیانش قرار است در آینده‌ی نزدیک «بزرگترین مجموعه‌ی زیارتی جهان تشیع» شود (تصویر پایین قسمت دوم همین مقاله).

#مطالعات_اجتماعی_تشیع
#مطالعات_زیارت

منبع: فیس‌بوک نویسنده

Recent Posts

بی‌پرده با کوچک‌زاده‌ها

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

سکولاریسم فرمایشی

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مسعود پزشکیان و کلینیک ترک بی‌حجابی

کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

چرا «برنامه‌های» حاکمیت ولایی ناکارآمدند؟

ناترازی‌های گوناگون، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مناظره‌ای برای بن‌بست؛ در حاشیه مناظره سروش و علیدوست

۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظره‌ای بین علیدوست و سروش…

۲۴ آبان ۱۴۰۳

غربِ اروپایی و غربِ آمریکایی

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…

۲۳ آبان ۱۴۰۳