مغالطه‌ی دروغ و تحریف عفو بین‌الملل درباره‌ی موضع موسوی پیرامون اعدام‌های ۶۷

ع،ایماگر

دروغ (Lying) علاوه بر وجه اخلاقی‌اش یکی از مغالطات نیز به شمار می‌رود با این تفاوت که دروغ اخلاقی مطابقت‌نداشتن یک گزاره با اعتقاد گوینده است ولی دروغ منطقی مطابقت‌نداشتن گزاره با واقعیّت. البتّه اگر پس از یادآوری اشتباه‌بودن یک گزاره به گوینده‌اش او همچنان بر آن پافشاری کند یا آن را تصحیح نکند، ممکن است دروغ معرفتی به دروغ اخلاقی تبدیل شود.

تحریف (distorting) دخل و تصرّف در یک کلام است به گونه‌ای که معنایش به طور کامل تغییر کند و بر دو قسم است؛‌ تحریف لفظی و معنوی. تحریف لفظی، حذف و اضافه‌ در یک کلام است مانند:

آیت‌الله خمینی گفته است که «حفظ نظام جمهوری اسلامی… از اهمّ واجبات عقلی و شرعی است» (صحیفه‌ی نور ،‌ج ۱۹، ص ۱۰۶) ابتدا با تحریف لفظی «از» از‌ آن حذف می‌شود سپس از «حفظ نظام اوجب واجبات است» به کمک مغالطه‌ی تفسیر نادرست (misinterpretation) چنین برداشت می‌شود که می‌توان برای حفظ نظام بنا به مصلحت برخی اصول شرعی و اخلاقی را زیر پا گذاشت.

تحریف معنوی جایی است که کلام درست نقل می‌شود ولی معنایی کاملاً متفاوت با منظور گوینده از آن برداشت می‌شود.

در حدیث پیامبر آمده که :«إذا رأیتم اهل البدع من بعدی… فباهتوهم…» (کافی، ج۲، ص ۳۷۵)

اینجا «مبهوت‌کردن» بدعت‌گذاران با برهان و استدلال اگر «بهتان‌زدن» به آنان معنا شود،‌ در حقیقت تحریف معنوی رخ داده است.

در گزارش دویست صفحه‌ای سازمان عفو بین‌الملل به نام «اسرار به خون آغشته» دو نسبت به نخست‌وزیر زمان جنگ داده شد، یکی اطّلاع از اعدام‌های ۶۷ و دیگری دفاع از آن در مصاحبه با تلویزیون ORF اتریش. سپس در ادامه و واردشدن نقدها به این دو ادّعا بدون تلاش برای تصحیح آن یا توضیح بیشتر، ادّعا شد که در مصاحبه با تلویزیون اتریش از آنجا که میرحسین موسوی به سؤال خبرنگار جواب نمی‌دهد و به موضوعی دیگر می‌پردازد،‌ حقیقتت را تحریف کرده است. جداگانه به هرکدام می‌پردازیم.

الف. اطّلاع‌داشتن موسوی مستند به مکاتباتی است که این سازمان با دولت آن زمان انجام داد. امّا با مطالعه‌ی گزارش می‌بینیم که در زمان اجرای اعدام‌ها در تابستان ۶۷ فقط یک نامه در تاریخ ۲۵ مرداد ۶۷ به نخست‌وزیری ارسال می‌شود که درباره‌ی چند اعدام در اقصا نقاط ایران است و نه اعدام گروهی معروف و محلّ بحث. از این دست اعدام‌ها متأسّفانه پس از انقلاب زیاد بوده ولی این نامه ربطی به مورد بحث ما ندارد. بازه‌ی زمانی اعدام‌ها بین ۵ مرداد تا ۵ مهر ۶۷ بود پس این نامه بیست روز پس از آغاز اعدام‌ها ارسال شده است.

اولین نامه‌ای که طبق همین گزارش به اعدام گروهی در زندان‌ها (طبق اطلاعات ناقص آن زمان) می‌پردازد، پنج روز پس از پایان اعدام‌ها به نخست‌وزیری ارسال می‌شود، یعنی در تاریخ ۱۰ مهر ۶۷. پس طبق اسناد منتشرشده‌ی عفو بین‌الملل هیچ اطّلاعی به نخست‌وزیر در زمان اجرای این اعدام‌ها داده نشده است واین ادّعا «دروغ» است.

ب. دفاع موسوی از اعدام‌ها در گزارش اوّلیه مستند به مصاحبه‌ی موسوی با تلویزیون ORF اتریش است. ولی با خواندن متن مصاحبه (حتّی پیش از انتشار فیلم) معلوم بود که روی سخن موسوی با مهاجمان گروه مجاهدین خلق در جریان جنگ ایران و عراق و طیّ عملیّات مرصاد/فروغ جاویدان بوده است که کاملاً مشروع و درخور دفاع است نه اعدام‌های فلّه‌ای در زندان‌ها. عفو بین‌الملل بدون دخل و تصرّف در سخنان موسوی آن را «تحریف معنوی» کرده یعنی قتل مجاهدان مهاجم را قتل زندانیان معنا کرده است.

ج. پس از اعتراض‌های فراوان به گزارش بالاخره فیلم مصاحبه‌ی موسوی -پس ازسال‌ها تأخیر بدون دلیل- منتشر شد. سازمان عفو بین‌الملل بدون اینکه درباره‌ی دو اتّهام پیشین که جواب داده شد ‌نیازی به توضیح ببیند،‌ می‌پذیرد که سخنان موسوی درباره‌ی قتل افراد مهاجم در جبهه‌ی جنگ است ولی با این ادّعا که موسوی به سؤال خبرنگار که درباره‌ی اعدام گروهی است جوابی نامرتبط می‌دهد،‌ مرتکب «تحریف حقیقت» شده است. بدون ورود در این بحث که آیا این اصطلاح اینجا درست به کار برده شده یا نه، باید بگوییم که این ادّعا مبتنی بر این است که خبرنگار واقعاً چنین سؤالی پرسیده باشد ولی با تماشای فیلم می‌بینیم که پرسش خبرنگار این نیست و فقط چنین چیزی در صدای راوی فیلم شنیده می‌شود. پرسش خبرنگار این است: «اخیراًً ایرانیان ساکن خارج اخبار نگران‌کننده‌ای را مطرح می‌کنند» سپس راوی آلمانی و زیرنویس انگلیسی می‌گویند: «نخست‌وزیر درباره‌ی اتّهام اعدام‌ها:…».

تا زمانی که خود پرسش به صراحت درباره‌ی اعدام‌های ۶۷ نباشد، نمی‌توان حکم به این داد که موسوی از جواب به این پرسش -چند ماه پس از اعدام‌ها- طفره رفته است. عفو بین‌الملل از ادّعای اطلاع‌داشتن موسوی و دفاع او از آن به «طفره رفتن» وی از پاسخ به یک پرسش رسید و همان را هم نتوانست ثابت کند. این سازمان در نسبت‌دادن سخن راوی به خبرنگار تلویزیون اتریش مرتکب «تحریف لفظی» شده است و سخنی را که متعلّق به خبرنگار نیست (اشاره‌ی مشخّص به اعدام‌ها) به وی نسبت داده است.

با گسترش فضای مجازی و همه‌گیرشدن مشارکت شهروندان در درستی‌سنجی اخبار،‌ رسانه‌ها دیگر آن سلطه‌ی سابق را بر افکار عمومی ندارند،‌ نقد همه‌جانبه‌ی این گزارش در این یک مورد خاص خود گواه این مسأله است. پیامد انتشار این گزارش روشن‌شدن تکلیف دو ادّعای فوق بود. این نوشته عامدانه از ورود بیشتر در قضایای تلخ تابستان ۶۷ پرهیز کرد چون ربطی به بحث مغالطات نداشت فقط در پایان همین‌قدر یادآوری کنیم که همه‌ی ایرانیان حق دارند به دنبال پیگیری پرونده‌ی اعدام‌های ۶۷ باشند و این موضوع منحصر به چند ایرانی منتسب به سازمان عفو بین‌الملل نیست. بدترین اتّفاق این است که یک پیگیری قضایی به اهداف سیاسی آلوده شود. با بدکاری نمی‌‌توان به جنگ بدی رفت.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

14 پاسخ

  1. کسی که نخست وزیر بوده و این همه لاف زنها از او و سیاست هایش در دوران حنگ صحبت می‌کنند و لاف می زنند خبر نداشته در حیاط خلوت خانه اش (زندانهای کشور و سازمان امنیت) آن چه می گذرد!؟
    عجیب است که آیت الله منتظری می‌دانسته و اعتراض کرده و او را هم بحاطر همین اعتراض‌ها برکنار کرده‌اند! نخست وزیر مورد اعتماد عمام نمی‌دانسته!؟
    به قول معروف به کلاغ گفتند فلان به فلان جات! گفت یک چیزی بگویید که بگنجد!
    دروغ به این بزرگی!

  2. سلام
    بنظر می رسد که نویسنده محترم خود از مخالفان میرحسین بوده و با تاکتیک “دفاع بد” سعی در خرابی ایشان نموده باشند.چون واقعا اگر دولت ایشان خبر داشت،پس چرا محکوم نمی کرد،و اگر هم از آنهمه اعدام های فله ای خبری نداشت،پس چه دولت بیخبری بود!!!

  3. ما آدم های عادی در آن تابستان شوم می دانستیم که در زندان ها اتفاقات وحشتناکی روی می دهد. یعنی می خواهید قبول کنیم نخست وزیر کشور نمی دانسته؟ با شعبده بازی با کلمات بهتان و مبهوت نمی توان تاریخی را که بسیاری از بازیگران آن هنوز زنده اند تحریف کرد. شما به رقیبان خود بهتان زده اید؛ آن ها را شکنجه کرده اید؛ و در برابر اعدام آن ها دست کم بزدلانه سکوت کرده اید. بر خلاف آن چه افراد سیه رویی مثل تاجزاده می گویند این اتفاقات منحصر به سالهای پس از ۸۸ نیست، بلکه از سالهای نخست انقلاب آغاز شد.

  4. متاسفانه شما و نظام امام راحل تصور می‌کنید که همه مردم فراموشی گرفته‌اند، خوشبختانه در زمانی‌ زندگی‌ می‌کنیم ، که رسانه های عمومی و اینترنت شاهد تمام تاریخ ۴۰ ساله نظام مقدس هستند، و راه فراری هم برای اشخاصی مثل موسوی و غیره نمیگذارد، کشتارها نظام مقدس از همان روز نخست آغاز شد و تا امروز ادامه دارد، هر کس که در این نظام مقدس به نحوی مدیر و یا کرگزار این نظام بوده ، دست هایش به خون مردم آلوده است، و فرق نمیکند، که موسوی شما باشد یا خاتمی و یا رفسنجانی‌،؛ بنابر این اینقدر تلاش بی‌ ثمر نکنید،، غیر از آبرو ریزی و بی‌ ارزشی موسوی و دیگرانش کاری از دستتان بر نمیاید.

  5. اصل موضوع این است که دارودسته حزب الهی با رهبری ولی امرشان از هیچ گونه سؤاستفاده از قدرت و ثروتی که به دست آورده بودند و از هیچ جنایت ، خیانت، دروغ و تهمت ، سرکوب ، شکنجه ، کشتار و بیداد پرهیز نداشتند همانگونه که تا امروز هم ندارند .
    آن زمان هم تابع محض امامشان بودند و او هم حتا از فدا کردن اسلام برای حفظ حکومت حکومت پروا نداشت و خودش هم می گفت.
    حالا همه میگویند ما از اعدامهای دستجمعی خبر نداشتیم ! در حالی که مردم بیرون از حکومت با خبر شده بودند و جو سهمگینی جامعه را فرا گرفته بود. شما که در بالاترین مقام ها بودید خبر نداشتید؟!
    فرض کنیم خبر نداشتید، ولی اگر خبر میداشتید آیا با امام راحلتان مخالفت میکردیدیا هرچه او میگفت سر فرو میآوردید و الله اکبر میگفتید و اجرا میکردید؟! و هر کس هم مخالفت میکرد را سرکوب میکردید!؟
    این روزها آقای تاجزاده به این افتخار می کند بهشتی که همزمان بالاترین جایگاه قضایی کشور را داشت و دبیرکل حزبی بود که در یک سوی درگیریها و کشمکش های خونین آن سالها بود در بحث ها شرکت میکرد !
    در جایی که شرم و حیایی در کار نباشد بیش ازاین نمیشود توقع داشت.
    ایرانی را ویران کردید ، آبروی ملت و کشوری کهن چون ایران را بردید، این مردم را به بدترین شکل تحقیر کردید و به خاک سیاه نشاندید ، صدا و سیمایتان چهل سال است که ایرانی را تحقیر و علیه نیاکان این مردم بدبخت تبلیغ میکند ، کار به جایی کشیده که زنها (ناموس شما) برای خودفروشی به شیخ نشینها برده میشوند و کودکان در زباله دانیها دنبال خوراک میگردند و . . . و سرمایه های این مردم هزینه پرورش آخوند برای افریقا و افغانستان و پاکستان و جاهای دیگر میشود ، نوکر روسها و چینی ها شدید و این روزها خبر از این است که مردم برای کارگری به عمان میروند و … و سرمایه هایشان صرف نگهداری حکومت بعثی سوریه عضو کنفرانس ۲ +۶ خلیج فارس میشود و برای دشمن تراشی و درگیری های بیجا و پرهزینه با امریکا و اسرائیل و … میشود !
    از کجایش آدم بگوید !
    مگر عمر بشر چقدر است ؟! تاکی باید ویرانگری کنید و به حکومت ننگین و فاجعه بارتان ادامه دهید؟! مگر جایی برای دفاع و توجیه مانده؟
    آقای موسوی پیش از درگیریها و جنگ قدرت سال ۸۸ کجا بود و چه میکرد؟

  6. تا جایی که بیاد من می آید به خمینی اشکال کردند که با این رفتارها اسلام را به خطر انداختید. خمینی گفت اوجب واجبات حفظ حکومت است. پس از وی این حرف تکرار میشد ولی ایشان اعتراضی نمیکرد.
    در باره نوشته آذری قمی در روزنامه رسالت هم اعتراضی نکرد.آذری قمی نوشته بود که ولی فقیه توحید را هم می تواند موقت تعطیل کند. من سر این موقت شک دارم. ولی تجربه ثابت کرد ، کاری که موقت انجام بشود هیچ تضمینی نیست که دائمی نشود.
    درباره اعدامها خیلی ها میگویند ما خبر نداشتیم. از جمله منتظری گفته من از خامنه ای پرسیدم خبر داری؟ او گفت نه. گفتم تو چه رئیس جمهوری هستی که این همه اعدام کردند و خبر نداری؟!
    وحید درست نوشته که با آن همه بولتن های خبری و گزارشها به نخست وزیر، نمیشود ایشان خبر نداشته باشد.
    گذشته از این تا جایی که خود میدیدم و خبر داشتم در آن زمان همه حزب الهی ها موافق این جنایت ها بودند. دربست تابع امام بودند یا چنین تظاهر میکردند. من در میانشان ناخرسند ندیدم. نخست وزیر با رئیس جمهور اختلاف داشت ولی با فرمان امام که مخالف نبود. در جریان رخدادهای سال ۸۸ و پس از آن، از دوره خمینی بعنوان دوره طلایی یاد کرده ! آقای موسوی آن زمان را از یاد نمیبریم. اگر امروزه (پس از جنگ قدرت سال ۸۸) مردمخواه شده باشد (مانند خانمش)، نمیدانم !

  7. سلام. در مقاله مغالطه تان، به چند مورد برخوردم که خواستم باشما درمیان بگذارم:
    فرمودید که بازه‌ی زمانی اعدام‌ها بین ۵ مرداد تا ۵ مهر ۶۷ بود
    مبنای این کلامتان چیست؟
    چرا که این بازه زمانی را مستمسک بعضی از نتیجه گیری های خود نموده اید
    درباب شروع این تاریخ حداقل شواهد و گزارش هایی میتوان بدست آورد که اعدام ها شروع شده، یا زمینه اجرای آن(نه بصورت تشکیلات مورد نظرخمینی) فراهم شده است.

    ب) فرمودید “معلوم بود که روی سخن موسوی با مهاجمان گروه مجاهدین خلق در جریان جنگ ایران و عراق و طیّ عملیّات مرصاد/فروغ جاویدان بوده است که کاملاً مشروع و درخور دفاع است نه اعدام‌های فلّه‌ای در زندان‌ها” و “تا زمانی که خود پرسش به صراحت درباره‌ی اعدام‌های ۶۷ نباشد، نمی‌توان حکم به این داد که موسوی از جواب به این پرسش -چند ماه پس از اعدام‌ها- طفره رفته است”.

    خب مشاهده میفرمائید که مجری ذیل گزارشات نقض حقوق بشر سوالات خود را آغاز میکند،
    ذکر این نکته مهم است که در تاریخ مصاحبه(آذر۶۷)، هم برای موسوی و هم برای نهادهای حقوق بشری، اصل واقعه پنهان نیست، تا متوسل به جهل ابتدایی موسوی،(چنانکه بعضا با بازی با تاریخ اطلاع موسوی او را ناآگاه جلوه میدادند) یا نهادهای حفوق بشری بشویدو ، ناظر بر همین آگاهی، و با توجه به گزارشاتی که بدست گالیندوپل و کمیسیون حقوق بشر و.. رسیده و آنها جامعه خبری را آگاه ساخته اند، مجری نیز قید گزارشات نقض حقوق بشر را مطرح میکند
    همچنین پس زمینه بحث های حقوق بشری آن ایام، کشتار وسیع مخالفان سیاسی بدست حکومت بود، و در همین راستا موسوی میبایست جواب و توضیح قانع کننده میداد
    ، وگرنه کارشناسان حقوق بین الملل و حقوق مخاصمات بخوبی میدانند که چه هدفی مشروع میباشد، و کدام هدف مشروع نیست، و بحث اصلی کنشگران حقوق بشر، قتل هزاران نفر بیگناه بود نه اینکه، حکومت چند نفر از اسرای احتمالی را برخلاف کنوانسیون ژنو کشته یا شکنجه داده است

    پس صحبت در مورد یک گزاره خطی وساده است، در مورد نقض حقوق بشر و مساله اعدام ها بوده که رسانه های غربی آن را پوشش داده بودند، مخصوصا باتوجه به منتشر شدن عکس اجساد گورهای دسته جمعی، که چون شوکی همه را در خود فرو برد.

    اما چنانکه دیدیم، موسوی صراحتا با تحریف قصد سائل، موضوع را به شرکت کنندگان نبرد مرصاد پیوند داد، پس او در اینجا او در حال توجیه اقدامات اخیر نظام بوده است، و چنانکه بعدها دیدیم حکومت باهمین رویکرد موسوی عملیات مرصاد را مستمسکی برای توجیه آن اعدامها کرد که مرحوم منتظری هم در جواب هم،ضرب المثل گنه کرد در بلخ آهنگری،به شوشتر زدند سر مسگری را مثال میزند.

    البته یک نکته را هم نمیتوان فراموش کرد که رویه دولت میرحسین که از جمله ناصری سردمدارش بود، همچنان پابرجاست و بجای پاسخگویی به اتهامات، یا حمله میکند یا تحریف، یا بحث های قدیمی حقوق بشر چیست وشما غربی هستید و… را مطرح میکنند،
    کاش ایماگر به مغالطات میرحسین و دولت او در مواجه ی او با نهادهای حقوق بشری اعم از سازمان های غیردولتی و نهادهای زیر مجموعه سازمان ملل هم بپردازد

  8. سلام. در مقاله مغالطه تان، به چند مورد برخوردم که خواستم باشما درمیان بگذارم:

    فرمودید که بازه‌ی زمانی اعدام‌ها بین ۵ مرداد تا ۵ مهر ۶۷ بود
    مبنای این کلامتان چیست؟
    چرا که این بازه زمانی را مستمسک بعضی از نتیجه گیری های خود نموده اید
    درباب شروع این تاریخ حداقل شواهد و گزارش هایی میتوان بدست آورد که اعدام ها شروع شده، یا زمینه اجرای آن(نه بصورت تشکیلات مورد نظرخمینی) فراهم شده است.

    ب) فرمودید “معلوم بود که روی سخن موسوی با مهاجمان گروه مجاهدین خلق در جریان جنگ ایران و عراق و طیّ عملیّات مرصاد/فروغ جاویدان بوده است که کاملاً مشروع و درخور دفاع است نه اعدام‌های فلّه‌ای در زندان‌ها” و “تا زمانی که خود پرسش به صراحت درباره‌ی اعدام‌های ۶۷ نباشد، نمی‌توان حکم به این داد که موسوی از جواب به این پرسش -چند ماه پس از اعدام‌ها- طفره رفته است”.

    خب مشاهده میفرمائید که مجری ذیل گزارشات نقض حقوق بشر سوالات خود را آغاز میکند،
    ذکر این نکته مهم است که در تاریخ مصاحبه(آذر۶۷)، هم برای موسوی و هم برای نهادهای حقوق بشری، اصل واقعه پنهان نیست، تا متوسل به جهل ابتدایی موسوی،(چنانکه بعضا با بازی با تاریخ اطلاع موسوی او را ناآگاه جلوه میدادند) یا نهادهای حفوق بشری بشویدو ، ناظر بر همین آگاهی، و با توجه به گزارشاتی که بدست گالیندوپل و کمیسیون حقوق بشر و.. رسیده و آنها جامعه خبری را آگاه ساخته اند، مجری نیز قید گزارشات نقض حقوق بشر را مطرح میکند
    همچنین پس زمینه بحث های حقوق بشری آن ایام، کشتار وسیع مخالفان سیاسی بدست حکومت بود، و در همین راستا موسوی میبایست جواب و توضیح قانع کننده میداد
    ، وگرنه کارشناسان حقوق بین الملل و حقوق مخاصمات بخوبی میدانند که چه هدفی مشروع میباشد، و کدام هدف مشروع نیست، و بحث اصلی کنشگران حقوق بشر، قتل هزاران نفر بیگناه بود نه اینکه، حکومت چند نفر از اسرای احتمالی را برخلاف کنوانسیون ژنو کشته یا شکنجه داده است

    پس صحبت در مورد یک گزاره خطی وساده است، در مورد نقض حقوق بشر و مساله اعدام ها بوده که رسانه های غربی آن را پوشش داده بودند، مخصوصا باتوجه به منتشر شدن عکس اجساد گورهای دسته جمعی، که چون شوکی همه را در خود فرو برد.

    اما چنانکه دیدیم، موسوی صراحتا با تحریف قصد سائل، موضوع را به شرکت کنندگان نبرد مرصاد پیوند داد، پس او در اینجا او در حال توجیه اقدامات اخیر نظام بوده است، و چنانکه بعدها دیدیم حکومت باهمین رویکرد موسوی عملیات مرصاد را مستمسکی برای توجیه آن اعدامها کرد که مرحوم منتظری هم در جواب هم،ضرب المثل گنه کرد در بلخ آهنگری،به شوشتر زدند سر مسگری را مثال میزند.

    البته یک نکته را هم نمیتوان فراموش کرد که رویه دولت میرحسین که از جمله ناصری سردمدارش بود، همچنان پابرجاست و بجای پاسخگویی به اتهامات، یا حمله میکند یا تحریف، یا بحث های قدیمی حقوق بشر چیست وشما غربی هستید و… را مطرح میکنند،
    کاش ایماگر به مغالطات میرحسین و دولت او در مواجه ی او با نهادهای حقوق بشری اعم از سازمان های غیردولتی و نهادهای زیر مجموعه سازمان ملل هم بپردازد

  9. امام که یک چیزی فرموده بودند در جهت رفاه مردم و بعد یکی‌ (someone) رفته و یکی‌ را الکی کشته. شخص نخست وزیر تا سال‌ها از این اعدام‌ها بی‌خبر بوده ا‌ند. وقتی که خبر دار شدند هم که دیگر دیر شده بود ( it was late) و دیگر حرفی برای زدن نمیباشد. از آنجا که هیچ کس (nobody) از این اعدام‌ها خبر نداشته، سوال پیش می‌‌آید که آیا این اعدام‌ها اصلا صورت گرفته ؟ یا اصل خبر غلط بوده است. البته این حق مردم ایران است که بدانند ولی‌ چون هیچ کس خبر نداشته لذا باید صبر کرد تا روز قیامت (judgment day)

  10. یعنی می فرمایید نخست وزیر کشور از موضوعی به این مهمی که هفته ها جریان داشته است بی خبر بوده؟ می توان باور کرد که این موضوع با این درجه از اهمیت در اینهمه جلسات دولت و وزیر اطلاعات و نهادهای ذیربط نخست وزیری مطرح نشده است؟ هر روز و هر هفته بولتن های محرمانه حاوی اطلاعات سری از مسایل مهم کشور و انعکاس آن در کشور به دست سران قوا و مقامات عالی میرسد علیرغم همه اینها آقای موسوی از این اعدام ها بی اطلاع مانده است؟ بهتر نیست ایشان بیاید صادقانه به کوتاهی خود اعتراف و از مردم و خانواده های ذیربط عذرخواهی کند.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »