مخاطب «بیانیه» کیست؟

محمدجواد اکبرین

«نواندیشان دینی» در همه جوامع، به ویژه مسیحی، یهودی و اسلامی، تعریف و توصیف کسانی است که از دین و متن دینی، برداشتی متفاوت با برداشت و قرائت رسمی دارند. مُفتیان و حاکمان نیز تا توانستهاند بر این قدمها و قلمها تاختهاند، حکم اعدام دادهاند، تکفیر و تبعیدشان کردهاند و تاریخِ معبد و مسجد پر است از این رویاروییِ نابرابر. گناه نواندیشان دینی این است که میخواهند در زمین و زمان خود زندگی کنند، ایمان به خداوند را در روان و جهانِ انسانِ روزگار خود بفهمند و عبادت کُهن را از عادت کهنه جدا کنند. در این میان اگر قدرت و ثروت و دیانت با هم بیامیزد جرم این نحله البته سنگینتر است.

اکنون به مناسبت چهلمین سال انقلابِ ۵۷، ده تن از نواندیشان دینیِ ایرانی در بیانیهای اعلام کردهاند که خواهان جدایی دین و حکومتاند تا هم حکومت از بند دین رها شود هم دیانت از بند حکومت. به باورآنها «تجربه حکومت مبتنی بر ولایت فقیه، تجربهای سراسرشکستخورده» است و «تجربه چهل ساله جمهوری اسلامی نشان داده که مبنا قرار دادن احکام فقهیِ متعلق به قرون و اعصار پیشین و تعصب و جمود بر ایناحکام، به چه تباهیها و فجایعی انجامیده و چه مایه جامعهای مشحوناز فقر، تبعیض و فساد به دنبال آورده است».

در ترکیب امضا کنندگان، دو نسل حضور دارند؛ برخی از آنها ازانقلابیون سال ۵۷ و حتی از سخنرانان تجمعات انقلابیِ آن روزهابودهاند. برخی دیگر اما هنگام انقلاب یا تازه به دنیا آمده و یا کودک بودهاند؛ اینکه دو نسل از نواندیشان دینی درباره تجربه جمهوریاسلامی به یک نظر رسیدهاند و برای نخستین بار در یک حرکت جمعی و بدون پردهپوشی آن را اعلام کردهاند از ویژگیهای این بیانیه است.

شکل تحلیلیِ بیانیه، نقشهای کلی است برای کسانی که میخواهند بدانند این ده نفر چه مسیری را طی کرده و به این جا رسیدهاند. اماادبیات آن چندپهلو نیست؛ مستقیم جان کلام را میگوید، گویی جایی برای ملاحظات و احتیاطات باقی نمانده است. بیانیه میگوید«حکومتی که در پی انقلابی مردمی و ضدّ استبدادی و با نام جمهوری بر سر کار آمد، سرانجام چیزی جز بازتولید همان استبداد دیرپایسلطنتی، این بار در شکل و شمایلی دینی، از کار در نیامد». اما اینوضعیت را به گردن یک دسته یا چند کارگزار یا کارمند نمیاندازد؛ بلکه بیماری این بنا را محصول تباهیِ یک مبنا میداند: «تجربه گرانبارچهل ساله، به ضمیمه تجربه استبداد پیشا۵۷، نشان داده است که ورود هر عنصر فرا بشری برای توجیه مشروعیت حکومت و رفتن به سمت هرنوع حقّ ویژه (اعمّ از دینی و روحانی، حزبی و گروهی، سلطنتموروثیخانوادگی، نژادی و نظایر آن) به انحصار و تجمیع قدرت و استبداد و تباهی جامعه میانجامد و انجامیده است».

به باور امضا کنندگان این بیانیه، «جمهوری اسلامی با فقهیاندیشیِ قشری و ماجراجویی بینالمللی خویش بار سنگینی بر گرده اقتصاد، حقوق و سیاست، به خصوص در حوزه زنان و اقلیتها نهاده و از باب نمونه با لایحه قصاص، اجباری کردن حجاب و مبنا قرار دادن باب اجاره در فقه برای نوشتن قانون کار، گرههایی ناگشودنی بر هزارتوی مشکلات جامعه زده است».

خواسته بیانیه هم در یک کلام این است: «ما مصرّانه خواستار برابری دینی و مذهبی، اندیشگی، جنسیّتی، زبانی و قومی و به رسمیت شناختن تکثر سبکِ زیست برای همه شهروندان ایرانی هستیم».
زیرا هنگامی که ایران برای همهی ایرانیان باشد و هیچکس به خاطرآئین و دینش حق ویژهای نداشته باشد هم دین از حصر حکومت رها می‌شود هم حکومت از بند دین.

اگر این بیانیه را نقد حکومت و کارنامهاش در تبعیض میان شهروندان ومحرومیت کشور از پیشرفت بدانیم میتوان گفت مخاطبش حاکمیت است اما مخاطبش در واقع، حکومت نیست؛ مخاطب اصلیاش کسانیهستند که دلنگران انسان و ایمان و ایراناند چه در درون حکومت و چه در بیرون آن، تا بیندیشند با حکومت دینی نه کرامت انسان تأمین میشود نه حرمت ایمان، نه عزت ایران.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

6 پاسخ

  1. به نظرم این حرف یک قشر گسترده‌ای از مردم است که در این تجربه ۴۰ ساله دریافته‌اند سیطره آخوند بر دین و حکومت صرفا حفظ قدرت به نفع خود اوست و در این راه حاضر است
    حتی اصول دین و به هر تعداد لازم انسان را فدای جاه طلبی قشری خود بکند. به راستی حکومت در اسارت دین و دین در اسارت حکم رانان است.

  2. مردم سویی (دمکراسی) برای امروز؛ پیوند دین و سیاست برای فردا و پس فردا، فرداهایی که فقه متحول می شود و مطلقه، معنای طلاق برخی کهنه ها و زوجیت با فرهنگها و فکرها می دهد؛ البته آیا بشود آیا نشود؟

  3. در سا ل۵۷ گفته شد که روحانیت با سه موضوع بیگانه است ۱- فاقد شم سیاسی است .۲-فاقد شم اقتصادی است .۳-فاقد روانشناختی اجتماعی است ./هر سه مطلب فوق در هما ن سال اول روشن شد ؟اما دوستان نواندیشان ما کمتر باین نکات توجه کردند.
    (گویا دربرسیاشتباهصورت پذیرفته)البته نظر .نظر شمااست؟

  4. در سا ل۵۷ گفته شد که روحانیت با سه موضوع بیگانه است ۱- فاقد شم سیاسی است .۲-فاقد شم اقتصادی است .۳-فاقد روانشناختی اجتماعی است ./هر سه مطلب فوق در هما ن سال اول روشن شد ؟اما دوستان نواندیشان ما کمتر باین نکات توجه کردند

  5. بحث جبر و تفویض است
    پرسی جای تعویض است؟
    ما مجبوریم یا آزاد ؟
    خدایمان خود چی داد؟
    اگر داده است آزادی
    باید کنیم ما شادی
    یعنی هستیم ما قابل
    باری سنگین را حامل
    پس بایدش رعایت
    نتوان بکرد خیانت
    کفاره این بیداد
    کندن بود از بنیاد
    قصاص باید بر ظالم
    حتی باشد گر عالم

  6. با سلام. سوال بسیار جالبی است. واقعا مخاطب کیست؟ حاکمیت که اخوند، سردار، وزیر ، وکیل، روسا باشند که مزه پول و قدرت را چشیده و برای نو۰اندیشان دینی تره هم خورد نمیکنند. برای نسل سوخته ۵۷ هم که این بناییه خیلی‌ دیر است. نسل آینده ایران هم به احتمال آخوند کت شلواری و فکلی است که اسلام را با دمکراسی قاطی کرده و با نام مردم سالاری دینی به چاپیدن ادامه میدهد. ممکن است که این بناییه برای دل خوش کردن خود نواندیشان گرامی باشد.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »