همه آنچه که در یک جامعه می گذرد و در تمامی ابعاد اعم از اقتصادی،سیاسی، اجتماعی، فرهنگی،اخلاقی،امنیتی،بهداشت و سلامت…. و حتی سیاست خارجه آنچنان در هم تنیده اند که نقصان در هر یک می تواند بخشهای دیگر را تحت الشعاع قرار دهد و از این است که مدیریت صحیح و متناسب با ظرفیتهای جامعه و بهره گیری علمی و منطقی از امکانات در جهت رفع نیازهای ضروری و تدبیر امور برای ساختن آینده ای روشن که متضمن امنیت و آرامش و تامین منافع عمومی باشد و در بحرانهای احتمالی کارساز بوده و از هدر رفت سرمایه های ملی و انرژی و استعدادهای جوانان و بروز فجایع پیشگیری نماید بسیار اهمیت دارد ضمن این باید اضافه نمود که انباشت مشکلات و عدم توجه کافی به حل و فصل آنها مصائب جبران ناپذیری را به بار خواهد آورد و آیندگان را با معضلات بزرگ روبرو خواهد ساخت و بدون تردید بحرانهای فربه شده و به حال خود رها شده به فجایعی در سطح جامعه تبدیل خواهند شد و البته چنین روندی در جوامع نشان دهنده عدم بنیش و عدم مدیریت صحیح در اداره جامعه و همچنین ظهور استبداد است.
در سالهای پس از انقلاب اسلامی که کشور با بحرانهای بزرگی درگیر بود با وجود همه تنگناها که از همان ابتدای انقلاب خود را نشان دادند از حماقتهای منافقین و تروریسم بی رحمی که راه انداختند و هم مسئولین و هم مردم را نشانه رفته و به شهادت رساندند تا غائله های داخلی برای تجزیه کشور تا جنگ تحمیلی که بحرانی ترین مواقع رقم خورد با رهبری امام و مدیریت توانمند مسئولین (که متاسفانه برخی اکنون یا به شهادت رسیده اند و یا در زندان و یا محصور و یا ممنوع هستند) بحرانها کنترل شد و هیچگاه کشور با فاجعه روبرو نشد.
پس از جنگ ۸ ساله و در دوران سازندگی هم با وجود آنکه بحران در بخشهایی به اوج رسید و تورم و رکود و بدهیهای کلان رخ داد اما به مرز فاجعه نرسید و با مدیریتی عقلانی کنترل شد و بیشتر باید به این توجه داشت که در پایان دوره سازندگی از سال ۷۶ اصلاح طلبان با مدیریتی قوی و علمی توانستند مشکلات دوران سازندگی را بر طرف نمایند و ۸ سال دوران طلایی را در کشور به یادگار گذارند چنانکه دولت اصلاحات به گواه آمارها از نظر اقتصادی پایین ترین نرخ تورم و بالاترین رشد اقتصادی را با کمترین رقم فروش نفت به نام خود ثبت کرد و به لحاظ سیاسی با توجه به کرامت انسانی فضای باز سیاسی و دوری از تنش های خارجی و احترام ملل جهان و تحسین عمومی را در کارنامه خود دارد بدون آنکه کوچکترین دست اندازی از سوی مسئولین اصلاح طلب بر منابع و یا سوء استفاده ای وجود داشته باشد و در پایان صندوق ذخیره ارزی سنگینی را به لحاظ موجودی تحویل دولت بعد داد. دولت اصلاحات و مجلس ششم بی بدیل و شاید تا مدتهای مدیدی تکرار نشدنی باشند اما خدمتی که انجام دادند قابل انکار نیست و همیشه در اذهان خواهد ماند.
بعضی از دولتها خود بحران ساز هستند اما برای بعضی از دولتها بحران سازی می کنند تا آنها را در نظر مردم شکست خورده جلوه دهند و با دولت اصلاحات اینگونه کردند و هر ۹ روز یک بحران ساختند اما بواسطه مدیریت مسئولین اصلاح طلب و در راس آنها آقای خاتمی و همراهی مردم، اصلاح طلبان توانستند از آزمونها و بحرانها سر بلند بیرون آیند.
متاسفانه دولتهای بعد از اصلاحات (دولتهای نهم و دهم احمدی نژاد) با آنکه همه جانبه از سوی حاکمیت حمایت و همه قوا و قاطبه اصولگرایان هم بواسطه نزدیکی فکر امر شدند تا یکدست شده و او را در هر شرایطی حمایت نمایند و نیز ثروتی عظیم از فروش نفت بدست آوردند اما با بی مبالاتی و نداشتن توان مدیریتی و لاابالی گری و رفتار پوپولیستی و عدم دانش کافی مدیران و شخص رئیس دولتهای نهم و دهم و خیالبافی و توهمات مالیخولیایی و شخصیت پارانوئیدی و هیستریک، بحرانهای بزرگ مالی و اخلاقی و سیاسی بوجود آوردند و اعتبار و آبروی کشور را به مخاطره انداخته و موجب خساراتهای فراوان و بزرگی به اقتصاد و اخلاق شدند و دروغگویی و تزویر و ریاکاری را در جامعه گسترش دادند و جمهوری اسلامی را مورد تمسخر جهان قرار دادند. در آن دولتهای نکبت بار شاخصهای اقتصادی به شدت در هم ریخت و پول ملی ارزش خود را از دست داد و غارتهای کلانی صورت پذیرفت و همچنان از احمدی نژاد حمایت شد. در ۸ سال فضاحت بار احمدی نژاد مهرورزیها فقط با جیب مردم و بیت المال بود نه خود مردم و در همه بخشها، جامعه با فاجعه روبرو شد. اگر در دولتهای قبل و بعد بحران وجود داشت اما به وضع اسفباری نینجامید و با مدیریت کنترل شد ولی در این دوران سیاه بحرانها تبدیل به فجایع جبران ناپذیر شد. سِر مطلب را باید هم در وجود و حضور شخص احمدی نژاد و هم حامیان جستجو کرد و اساس انحراف و حادث شدن فجایع را باید بیشتر در تعریف و تمجیدهای بی اساس حامیان وی پیگیری کرد.
اگر اراده ای برای مانع شدن از فاجعه وجود داشت می بایست با احمدی نژاد برخورد می شد و او را تنیبه و محاکمه می کردند ولی چنانکه می بینیم هنوز هم قدر می بیند و در صدر می نشیند و این فاجعه ای دیگر است و فاجعه دیگر اینکه با آن همه افتضاح و فاجعه آفرینی، خود را محق می داند که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود و چنین گستاخی دلیل دارد. اما چه دلیلی؟
وقتی او می بیند در مقابل فاجعه آفرینی اش کوتاه می آیند و اقدامی نمی شود جسارت می یابد و همان رفتار را با چاشنی بیشتر و غلیظ تر ادامه می دهد و ادعای ارث و میراث هم می کند و خواب و خیال ریاست جمهوری مجدد می بیند. وقتی پاکان را در غل و زنجیر و محصوریت و ممنوعیت گرفتار می کنند و آلوده دستی را آزاد می گذارند مسلماً جایی از کار و یا همه کار ایراد دارد، مسلماً عدالت اجرا نمی شود و فرد خاطی احساس امنیت می کند.!
دلیل اصلی رفتار امروز احمدی نژاد “مصانعه” است؛ “مصانعه یعنی سازشکاری (و معامله گری روی اصول و حقایق و ملاحظه کاری به نام مصلحت که از آن جمله است رو در بایستی، شفاعت پذیری، ملاحظه کاری و تبعیض؛ اینکه رسول خدا (ص) حد را بر اکابر قریش هم جاری کرد یعنی عدم مصانعه) …. باید (اخیشن فی ذات الله) بود…. باید متوجه بود که مداهنه و مصانعه که در قرآن به صورت “مداهنه” آمده است (ودوا لو تدهن فیدهنون) گاهی مستشعر و به رو آمده و گاهی مسکوت عنه و احیاناً غیر مستشعر است. غالباً طبقانی که با هم طبقات اجتماع را می چاپند؛ چنین مصانعه و سازشی میان آنها حکمفرماست…. ” یادداشتهای استاد مطهری ج۷ ص۹۵
“اِنَّما یُقیمُ اَمْرَ اللّهِ سُبْحانَهُ مَنْ لا یُصانِعُ وَ لا یُضارِعُ وَ لا یَتَّبِعُ الْمَطامِعَ
در این جمله ها سخن از برپا داشتن فرمان خداست، سخن از چیزی است که از صد سال پیش در زبان مصلحین اسلامی از آن به «احیای اندیشه ی اسلامی» تعبیر می شود، سخن از این است که مواقعی می رسد که فرمانهای خدا در یک جامعه زمین می خورد و نیاز به این است که از نو بنیاد شود، سخن در این است که چه کسی قادر است این کار پیامبرانه را انجام دهد. آیا هر فردی در هر شرایط روحی و اخلاقی و با هر نوع شخصیت معنوی، موفق به برداشتن چنین گامی پیامبرانه می شود؟
علی علیه السلام با قید کلمه ی اِنَّما که مفید حصر است، می فرماید کسی چنین توفیقی حاصل می کند که سه صفت بزرگ در او راه نیافته باشد: مصانعه، مضارعه، طمع بندگی.
برای «مصانعه» هنوز نتوانسته ام یک معادل فارسی دقیق پیدا کنم. شاید بشود گفت سازشکاری یا ملاحظه کاری یا معامله گری. اما نه، همه ی اینها مصانعه هستند ولی مصانعه بیش از اینهاست. آنگاه که به علی پیشنهاد کوتاه آمدن در عزل معاویه می شد، این کار در تعبیرات علی و یارانش نوعی مصانعه تعبیر می شد. علی حتی از اینکه به خاطر مصلحت (از آن نوع مصلحتهایی که سیاستمداران خود را با آنها تطبیق می دهند) یک ساعت اجازه دهد معاویه سرکار خود بماند امتناع کرد و آن را مصانعه می دانست.
اصحاب و دوستان احیاناً می آمدند و در حضورش او را ستایش می کردند، او را محتشم می شمردند، با القاب و عناوین یاد می کردند، از اینکه اگر نقصی در کارها به نظرشان برسد و ابراز کنند خودداری می کردند و علی به شدت آنها را از این روش نهی می کرد و این عمل آنها را نوعی مصانعه می خواند و می گفت: لا تُخالِطونی بِالْمُصانَعَهِ وَ لا تُکَلِّمونی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَهُ با من با سبک مصانعه معاشرت نکنید، با من به طرزی که با جباران و ستمگران سخن گفته می شود یعنی چاپلوسانه و تملّق آمیز و مداحانه و در لفافه ی القاب مطنطن و عناوین مجلل سخن مگویید. صریح می گفت من دوست دارم مردم آنگاه که با من روبرو شوند به جای تعارفات و مداحیها، نقصها و عیبهایی که به نظرشان می رسد با کمال صراحت رو در روی من بگویند.
رو دربایستی در اجرای امر خدا داشتن مصانعه است. ملاحظه ی دوست و رفیق و فرزند و خویشاوند و مرید را در کارها دخالت دادن مصانعه است.
قرآن کریم لغت «اِدهان» را به کار برده است که معمولاً در عرف امروز «مداهنه» به کار برده می شود.
اِدهان یعنی روغن مالی، در اصطلاح امروز فارسی زبانان «شیره مالی» یا «ماست مالی» گفته می شود. این تعبیر معمولاً در موردی به کار برده می شود که یک امری به جای اینکه به طور جدی اجرا شود، به صورتسازی بدون حفظ محتوا قناعت می شود. قرآن می فرماید که کفار دوست دارند که تو اهل مداهنه می بودی تا مداهنه می کردند؛ مثلاً صورت توحید، صورت برادری و برابری، صورت ممنوعیت ربا محفوظ می بود، اما حقیقت و محتوا نه. خلاصه اینکه دوست داشتند تو اهل مصانعه بودی، و نیستی. پس سَمبَل کردن، به صورتسازی قناعت کردن مصانعه است.
گفتیم رفیق بازی، ملاحظه ی دوستان، فرزندان، خویشاوندان و مریدان را در اجرای امر خدا دخالت دادن مصانعه است.” مجموعه آثار شهید مطهری . ج۲۴
مصانعه و سازشکاری و معامله گری با احمدی نژاد و مداهنه و ماست مالی و روغن مالی فجایعی که در دولتهای نهم و دهم احمدی نژاد رخ داده است باعث جسارت و گستاخی بیش از حد وی شده است تا جایی که در عوض محاکمه سودای ریاست جمهوری در سر می پروراند و با خیالات واهی در عین امنیت کامل وعده های بی اساس و تو خالی می دهد که انگار ملت را به هیچ بر نمی گیرد و به شعور عمومی توهین می کند. حال به چه دلیل با وی مصانعه و مداهنه می کنند و وی را محاکمه نمی کنند خود فاجعه ای دیگر است.
هر که بنیاد بد می نهد بنیاد خود می کند
بدان را گوشمال دادن و گذاشتن همان مثل است که گرگ گرفتن و سوگند دادن
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…