چه سرنوشت عجیبی است تاریخ منورالفکری در ایران

زهرا رهنورد

بودن یا نبودن مساله این نیست مشغله این است/ و چه سرنوشت عجیبی است تاریخ منورالفکری در ایران

بستن درهای حسینیه ارشاد برروی بانو دکتر پوران شریعت رضوی نویسنده و زبان شناس و ناشر اندیشه های دکتر علی شریعتی، یکی از برجسته ترین روشنفکران کشورمان نماد تلخیست از سرنوشت جریان روشنفکری در ایران که همیشه مشمول سوظن حاکمان و رقیبان بوده است. چرا که روشنفکران اگر کنشگر حزبی و اندیشه و تالیف و ترجمه باشند به غربزدگی متهم و تکفیر می شوند و اگر سکوت کنند به بی عملی و عدم همراهی با ملت محکوم می شوند.

از آغاز منور الفکری تاکنون، جریان روشنفکری با این سوظن ها و خشونت ها از حضور در سرنوشت کشور در قلمرو حکومت منع و در قلمرو جامعه مدنی سرکوب یا رانده شده است. از دوختن لب و دندان و آمپول هوا تا کودتا به کمک بیگانه و زندان و اعدام از قتلهای زنجیره ای، کاردآجین شدن و سودای پرتاب دسته جمعی اتوبوس به قعر دره تا تکنیکهای جدید تخریبهای سهمناک و جرمهای نابخشودنی، طومار این سوظن، بدبینی و طرد است.

و امروز، چگونگی حضور مفید و موثر در جریان روشنفکری و سرنوشت کشورمان …، مشغله این است.

گاه کسانی با فقر اطلاعات تاریخی و آناکورنیسم به ادبیات گفتمان پیش از انقلاب شریعتی خورده می گیرند که چرا تکیه کلامش «آزادی ،خجسته آزادی چه رنجها که برایت کشیدم» بود جمله ای که بسان چتری برسرتمام آثار شریعتی عرفان و عدالت و آزادی قرار داشت.

گفتمان مناسب با شرایط آن دوران که واژگان امپریالیسم، استعمار و استحمار و سلطه سرمایه داری و از خود بیگانگی و بازگشت به خویش این ترمینولوژی و بسته پیشنهادی آن زمان روشنفکری بخصوص شریعتی برای سعادت ملت بود و جرم بزرگ او و حالا نیز این رقیبان و رفیقان پیشتاز به جلو هستند حتی در حد فرار به جلو و نفی گذشته.

انگار فراموش کرده اند که ملت در چه فلاکتی به سر میبرد. به قول مارکس زایمان داشت انجام می شد و نوزاد داشت به دنیا می آمد و هیچ کس نمیتوانست جلوگیر آن باشد و در این موقع بود که این ترمینولوژی به یاری اش آمده بود.

حالا بعضی رقیبان و رفیقان پیشتاز هستند حتی در حد فرار به جلو و نفی گذشته …آنها انتظار دارند به جای آن گفتمان و آن افق انتظار گفتمان حقوق بشرو جامعه جهانی تابلوی سخنرانی شریعتی برسر در جلسات او بوده باشد. حال آن درشرایط امروز روشن شده که این گفتمان زیبا که به حق جایش در کشور ما خالیست و بدون اغراق بسیاری از تبعیض ها و سرکوبهای ملت ما به دلیل فقدان آزادی و نفی و محدودیت حقوق بشر و وفاق جهانی است، اما به زعم آنان و به تلافی گذشته سزاوار است کلیه آثار اورا در بغچه های مادربزرگ بسته بندی و به مخزن گرد و غبار کتابخانه هایی متروک هدیه کنیم.

اما حالا خانم پوران شریعت رضوی تاوان کدامیک را پس می دهد؟ او زنی است که برتارک اندیشه خود ایستاده است. و همانطور که سوسن شریعتی در کانون توحید اذعان داشت که او مرید شریعتی نبود اما عاشق او بود. او زنی مستقل و آزاد اندیش بود. او هر دو گفتمان را درک و تحلیل می کرد: هم گفتمان ضد استعماری و هویت و بازگشت به خویش را و هم گفتمان آزادی و حقوق بشر راو از همین منظر و از این راه تمام تلاشش را در نشر اندیشه های دکتر شریعتی به عهده گرفت.

با یاد خاطره هایی که هنوز زیرخاکی نشده اند، در همین حسینیه ارشاد، روزی دکتر شریعتی در میان جمع شاگردان از مقام حضرت زهرا (س) سخن می گفت و با نقل قولی از خانم پوران شریعت رضوی با کمال تواضع و فروتنی گفت «جرم پوران خانم این است که همسر من است. او با داشتن دکتری از بهترین دانشگاه های پاریس در دانشگاه های کشورمان ممنوع التدریس است و ناچار است برخی ساعتها در دبیرستان دروس غیر تخصصی اش را اراِئه دهد و باقی وقتش را به پرورش فرزندانمان بپردازد تا من در اینجا به ارائه درسهایی بپردازم که او هم میتوانست!»

و آن روز دکتر شریعتی مطمئن بود که در دامن چنین بانویی فرزندان برومند و خلاق و متفکر چون احسان و سوسن و سارا و مونا پرورش خواهند یافت. اگرچه درکنار آن بسیاری از شانسهای حضور علمی و اجتماعی خود را هم که شایسته اش بود از دست خواهد داد.

اما کانون توحید که هنوز به مصادره قدرت درنیامده با حضور و عزت و آبرو و عشق مردمی با جبران مافات حسینیه ارشاد مصادره شده به انها که حیا را خورده و آبرو را تف کرده اند فهماند که علیرغم یک تاریخ وهم انگیز و سرکوبگر ضد روشنفکری این جریان به بها و بهانه دکتر پوران شریعت رضوی هرچند نه در خورد شان و نقشش پاس داشته خواهد شد.

منبع: کلمه

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

3 پاسخ

  1. در تایید بیانات جناب “sepinoud” و بعنوان درس عبرت و تجربه از گذشته عرض میشود که:

    تصور کنید دکتر شریعتی که از کتاب ولایت فقیه خمینی حتما خبر داشت (اگر خبر نداشت که وامصیبتا) در حسینیه ارشاد یا در هر جای دیگری که مقدورش بود درباره نظر خمینی (حتی بدون نام بردن) در این کتاب در مورد ولایت فقیه و اختیارات فقیه بحث میکرد…چه اتفاقی میافتاد!!!!…با همان بیان جذاب و شیوا وشفاف در مورد آیه اولی الامر توضیحات میداد…

    آیه قرآن بعنوان سند لایتغیر و برای قبل و بعد از قیام….تفسیری نو و دقیق و امروزی قابل شنیدن در دانشگاهها…از رهبری در جامعه اسلامی…ذیل امامت خود ساخته شیعی…جهت منسجم گرداندن نظرات خود دکتر شریعتی در باره امامت…و تطبیق دقیق آن با قرآن…

    پدر دکتر شریعتی خود مفسر بود (که نباید به تفسیر جزء سی ام اکتفا میکرد) میتوانستند این موشکافی را در سطح گسترده و ساده و روان رواج بدهند…
    هم برای آنها و هم برای ما سند قطعی ایجاد میشد…. هم دعوای اول به از صلح آخر بود…

    مگر اینکه اذعان کنیم که دکتر شریعتی خوش استعداد خود شیفته ای بود (بسرعت) میدان داده شده با نظرات عجولانه و متنوع و خرافات رنگ آمیزی شده…به احتمال زیاد بدون آنکه خودش بخواهد و بداند…

  2. ابتداء باید به قوت تمام گفت:مسئله اصلی بودن وادامه حیات ونبودن ومرگ ونیستی است.ما شوخی نداریم که دنبال مشغله وتفنن وپیشه وکسب وکار،روزمرگی وسایر مشغولیت هاباشیم.خانم زهرارهنورد مع الوصف در این نوشته نیز همچون سایر آثارش احساسی سخن گفته ودنبال شعر وشعار رفته است.حاکمان کیستند وچه کسانی در فکر وعمل فرستادن نویسندگان به ته دره بودند،چه کسانی از دامه تظاهرات ونمایشات احساسی در مورد شریعتی ممانعت کرده ومی کنند.شریعتی را انتلکتوئل خواندن خیانت بر آرمان انتلکتوئلهای عصر روشنگری است.اگر سه آرمان انتلکتوئلها آزادی از خرافات وقیدوبندهای کلیسا،برابری حقوقی افرادوعلم گرایی به معنای حقیقت گرایی وواقع گرایی است .ما این نشانه ها را در شریعتی ندیدیم ونخواندیم.او همچنان سر سپرده لنین ومارکس وچه گوارا وبر آغشتن اوهام خاص خویش با مذهب تشیع غالی بودوبه غلط آن را شیعه صفوی در برابر شیعه علوی میدانست.متاسفانه فقر مطلق فرهنگی وعقب ماندگی روشنفکران وطبقات وااقشار تحصیل کرده وهمنوائی وهمرنگی ساواک رژیم آریا مهری به شریعتی میدان دادتا هرچه میخواهد به قالب بزند وبعنوان تعاریف دلبخواهی از دمکراسی ،لیبرلیسم واومانیسم واگزیستانسیالیزم و…به خورد ملت بدهد.ضعف وغلط وبی ریشه بودن بسیاری از کاهای فکری وتخیلی وی کار به دست ملت داد .کوچکترین گناه وی ونظریه هایش این بود که ملت را بی دفاع در برابر فقه سنتی وتئوری ولایت فقیه قرار داد وخود از صحنه غایب شد.در مجموع ضرر های شریعتی وآثارش در انقلاب بهمن بر محسناتش چربید.برخی از مذهبیون برای ایجاد جنگ زرگری او را بیش از آنکه اسلامی بدانند غربی خواندند واندیشه های غربی اش را بر اندیشه های اسلامی اش سابق دانستند.ولی حقیقتا او نه غربی بود ونه اسلامی بود ،بلکه اوخودش بود با مجموعه ائی از تفکرات غلط والتقاطی از مذهبی شیعه غالی.حیرت اور است که در زمان حیات ایشان هیچ نقد جدی واصولی بر آثارش عرضه نشد واو همچنان شهسوارویکه تاز در عرصه تخیلات وافکار غلط خویش پیش تاخت.تا سف از زهرا رهنورداست که شوهر ایشان در زمانی نخست وزیربود که بسیاری از قتل ها ی مخالفان ودگراندیشان وقتل عام جنایتکارانه تابستان۶۷ اتفاق افتاد وکوچکترین واکنشی وکنشی از ایشان ندیدیم.آیا او به اندازه زهرا رهنورد بر این اتفاقات واقف نبودویا تقیه میکرد؟!!او همچنان بعنوان نخست وزیر مکتبی به امامش پایبند بود وایام به خوشی میگذراند.آری خانم زهرا رهنورد احساسی سخن گفتن واسب بلاغت در میدان دوانیدن ساده وراحت است وبایدش گفت: دو صد گفته ،چون نیم کردار نیست%

  3. من کافرم ، حق است دین
    لا اکراه گفت رب فی الدین
    مهدی کند چون ظهور
    ضدش شوند نصرالدین
    گویند آنچه گویی تو
    می نماید ضد بر دین
    بیا ، بگیر درس از ما
    تا بدانی چی هست این
    روشنفکران پیش از تو
    لعنت کردند هم بر این
    محمد نیز در حراش
    گوشه گرفت از هر کین

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »