۱.اگر محمدجواد ظریف به هر دلیلی به وزارت امورخارجه برگردد، آنگاه: حضور سرزده بشار اسد در ایران؛ انتشار چند عکس معنادار از دیدار اسد با آیتالله خامنهای و حسن روحانی؛ حضور چشمگیر قاسم سلیمانی دراین دو دیدار؛ غیبت وزیر امورخارجه در این دیدارها و سرانجام خبر اینستاگرامی استعفای محمدجواد ظریف، میتوانند پردههایی از یک سناریو و به عبارت دیگر «چشمههایی از یک بلوف» برای رقبای منطقهای و فرامنطقهای ایران تعبیر شود.
بلوف میتواند این باشد: حالا که با جواد ظریف و برجام کنار نیامدید، ما هم بازی با کارت قاسم سلیمانی را شروع کردهایم. بشار اسد هم نشان پیروزی در این میدان و بازی جدید است. آیتالله خامنهای استقبال میکند، آغوشش برای استفاده از این کارت باز است. تصمیمش را گرفته، خندان است و رضایت دارد. پس بجنگ تا بجنگیم!
۲.«بلوف» ادعایی است که به قصد پنهانکردن واقعیتی به کار میرود؛ در حالیکه دروغ مستقیما واقعیت را انکار میکند. به عبارتی دیگر، دروغ اغلب جملهای است که محتوای آن در جهان، واقع نشده است و خبری است خلاف امرِ واقع، اما محتوایِ بلوف یک ادعا است که با اتکا به اطلاعاتِ و مقدماتِ درست یا مبهم، اظهار میشود. همان اندازه که تشخیص نادرستی یک دروغ مهم است، امکانسنجی یک بلوف نیز اهمیت دارد.
بلوف لزوماً محتوا و حتی شکل خبری ندارد و به قصد «پنهان کردن یک واقعیت یا فریبِ مخاطب» و یا «تغییر ِ میدانِ بازی» به کار میرود .در یک نوع دستهبندیِ ساده ، بلوفها سه گونهاند. بلوف سفید، بلوف خاکستری و بلوف سیاه.
در روابط سیاسی و دیپماتیک، بلوفهای خاکستری بسیار رایجاند و رقبا و بازیگران به تناسبِ تواناییها و امکاناتِ خود و شرایط بازی و رقابت، اغلب از آن بهره میگیرند. وقتی پوتین در نطق سالانهی خود گفت که اگر آمریکا موشکهای خود را در اروپا مستقر کند، پایتخت کشورهای اروپایی را هدف موشکهای هستهای قرار میدهد، از یک بلوف خاکستری بهره برد. در بلوفهای خاکستری، پای ادعای غیرممکنی به میان نمیآید، اما امکانسنجی ادعا هم کار آسانی نیست. در حقیقت بازیگر بلوفزن، نه تنها از تواناییهای بالقوه و بالفعل خود، بلکه از ضعف اطلاعاتی و آگاهیهای رقیب هم استفاده میکند و ادعایی غالبا تهدیدآمیز را مطرح میکند تا بهوسیلهی آن واقعیتی را پنهان کند و یا میدان بازی را تغییر دهد.
۳.بدترین اتفاقی که ممکن است برای یک بلوف خاکستری پیش بیاید، تبدیل شدن آن به یک بلوف سیاه است، چون امکانسنجی بلوفهای سیاه کار دشواری نیست و معمولا دستِ بازیگرِ بلوفزن خیلی زود رو میشود.
بلوفهایِ سیاه، بهراحتی طرح میشوند و حتی «فیالبداهه» هم قابل طرحاند، اما کارکردِ موثری ندارند بلکه اغلب نتیجهی معکوس میدهند. معمولا غیر از خسارت و تضییع بلوفزن ، ارزشافزودهای برای او ندارند. معمولاً بازیکن در شرایطِ استیصال، دست به بلوفهایِ سیاه و اغلب با هزینهی بالا میزند. بیدلیل نیست که در عالمِ سیاست، از بلوفهایِ سیاه به «تیرهایِ آخر » تعبیر میشوند
۴. به ماجرای استعفای ظریف برگردیم. در حالکه هنوز معلوم نیست که این استعفا یک بلوف بوده و یا واقعیت داشته است، واکنشهای انجام شده از سوی وزارت امور خارحه آمریکا حاکی از آن است که بازیگر مقابل آنرا جدی نگرفته و یا دست ایران از سوی رقبای او لو رفته و یا خوانده شده است.
ابتدا پمپئو، وزیر امورخارجه آمریکا، در یک پست توییتری نوشت«ما میدانیم که تصمیمات نهایی برعهده خامنهای است. سیاست ما در قبال ایران تغییری نمیکند. رژیم ایران باید رفتاری همچون هر کشور عادی دیگر در پیش بگیرد و به مردم کشور خود احترام بگذارد.»
در ادامه، سایت فارسی وزارت خارجه آمریکا نیز توییتی را با همان ادبیات منتشر کرد: با توجه به استعفای #ظریف، باید دید آیا قطعی میشود. به هر حال او و #روحانی تنها مردان جلا داده شده ای هستند برای یک مافیای فاسد مذهبی. ما می دانیم که همه تصمیمهای نهایی با #خامنه ای است. سیاست ما تغییری نمیکند – رژیم باید مثل یک کشور نرمال رفتار کند و به مردمش احترام بگذارد.
با توجه به استعفای #ظریف، باید دید آیا قطعی میشود. به هر حال او و #روحانی تنها مردان جلا داده شده ای هستند برای یک مافیای فاسد مذهبی. ما می دانیم که همه تصمیم های نهایی با #خامنه ای است. سیاست ما تغییری نمی کند – رژیم باید مثل یک کشور نرمال رفتار کند و به مردمش احترام بگذارد. https://t.co/OKrmOR6grP
— USAbehFarsi (@USABehFarsi) February 26, 2019
در این واکنشها تاکید شده است که تصمیم نهایی همواره با خامنهای [بوده] است [و خواهد بود.] یعنی بود و نبودِ ظریف صرفا تغییر ویترین است و تغییری در سیاست شما و ما ایجاد نمیکند، پس بازی با این کارت و یا کارت قاسم سلیمانی تفاوتی ندارد و چیزی عوض نخواهد شد. افزون بر این، در توییت دوم، حتی به موضوع قطعی شدن یا نشدن استعفا هم اشاره شده، تا نشان دهند که در صورت بلوف بودن، دست طرف را هم خواندهاند.
خلاصه اینکه وزارت امورخارجه آمریکا گفته است که شما با ظریف یا سلیمانی سیاست و تواناییهایتان همین است، پس اگر قصدتان این است، ما «میدانیم» دارید بلوف میزنید.
۵.اگر این مقدمات درست باشند، و ظریف دیر یا زود به وزارت امورخارجه برگردد، نتیجه هم روشن است. اگر اطلاعاتِ حریف از بازی کامل باشد، بلوفها همه سیاهند. یعنی متاسفانه ایران خواسته یا ناخواسته ادعایی کرده و بلوفی را مرتکب شده، که از آن طرفی نخواهد بست و از قضا به خاطر لو رفتن و سیاه شدن آن، دستِ خالی و ناتوانی خود را نیز به نمایش گذاشته و تایید کرده؛ دستآوردی کاملا متضاد با خواستهی طراحان این سناریو!
5 پاسخ
دم شما گرم جناب پارسا، از معدود کسانی هستید که هنوز درست ( و بجا) می نویسند
مش قاسم این چه طرز نشستنه پنداری رفتی خونه خاله ، بدیهی ترین و پیش پا افتاده ترین آداب معاشرت را هم بلد نیستی ؟ لااقل بحرمت خودت مثل یک انسان وارسته مینشستی ، ملت با این مش قاسم ها شده ۷۵ میلیون نفر .،
با سلام. از کی تا بحال اصلاح طلبان کاری میکنند که خدای نکرده با نظام مقدس اسلامی تناقض داشته باشد. هدف همگی آنان چه تند رو، چه آهسته رو،،،،یکی است حفظ نظام به قیمتی
تقریبا تحلیل درستی بود . بشار اسد در این سالهای جنگ به روسیه رفت اما به ایران آنهم به شکل مهمان ناخوانده نیامده بود . چاقوی ظریف حتی در اروپا هم کند شد و بلا اثر . اجماع جهانی علیه ایران در ورشو صورت گرفت . اعراب با اسرائیل و سپس با اروپا نزدیک شدند . آمریکای لاتین هم از دست آخوندها تقریبا خارج شد . تحریمها هم بیشتر و اثر گذارتر شدند . پس نبودن ظریف در ملاقات سران ایران و سوریه عمدی و از قبل طراحی شده بود . وانگهی ظریف کسی نیست که به این مسائل واکنش نشان داده یا رفتار رهبر را زیر سوال ببرد . تمام این سیاه بازی برای سران خارجی و بخصوص آمریکا و برخی دول اروپایی بود . موگرینی هم در جریان این مسائل و سیاه بازی ظریف تقریبا بود که از واکنش او پیداست . آنچه پیدا دول آمریکا هم آخوندها را خوب شناخته و هم سیاست مشخص دارد . مانند اوباما یا دموکراتها نیست که وارد معامله و بازی مخفیانه شود و مردم را فدای حکومت نماید . ظاهرا که اینطور است . والله اعلم .
در این شرایط کشور که دولت بیشترین فشار را از چند جهت تجربه می کند، تمام موجودیت سیاسی و امنیتی کشور در خطر است، امکان شورش های سراسری بالاست، برگ های ایران در منطقه بسیار ضعیف شده، دعواهای جناحی به حداکثر رسیده و اپوزیسیون هر روز بیشتر خود را به عنوان یک جایگزین جدی و قابل اعتماد مطرح می کند، ناگهان اصلی ترین چهره ی کابینه ی روحانی استعفا می دهد که به معنی پایان دولت روحانی ۳ سال قبل از انتخابات است (در حالی که خامنه ای اصرار دارد عمر دولت قانونی به پایان برسد)، چه کسی می تواند این سناریو (بلوف) را به مخیله راه دهد؟
این کار فقط از یک اصلاح طلب بر می آید که هنوز نتوانسته تکلیفش را با گذشته اش روشن کند و به جای روبرویی با این تروما تصمیم خودش را محکم گرفته: مرگ بر واقعیت!
دیدگاهها بستهاند.