حسین هدایتی، مالک باشگاه استیلآذین، عضو سابق هیات مدیره باشگاه پرسپولیس و ملقب به عابربانک در فوتبال ایران پس از فاش شدن اتهامات اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور از طریق اخذ تسهیلات به مبلغ ۵۸۶ میلیارد تومان برای شرکتهای صوری، پنج فقره خیانت در امانت به مبلغ ۴۲۰ میلیارد تومان از طریق تسهیلات مشارکت مدنی و پولشویی به مبلغ ۵۸۶ میلیارد تومان، همه چیز را درباره فوتبال خصوصی در ایران تعریف کرد، شفاف و روشن، عین واقعیت. او اما اولین نفر نبود که درباره سرمایهگذاران فوتبال خصوصی در ایران همه چیز را فاش کرد، پیش از او امیرمنصور آریا در باشگاه داماش و بابک زنجانی در باشگاه راهآهن به شفافیت تمام همه چیز را گفته بودند که چرا در فوتبال -شما سینما را هم فراموش نکنید- پولها را مثل شاباش بر سر ستارهها میریزند.
حکایت غمانگیزی است اما در فوتبالی که خلق درآمد نمیکند، امثال حسین هدایتی ترغیب میشوند که در نقش سرمایهگذار ظاهر شوند. کدام بخش خصوصی حاضر است میلیاردها و میلیاردها پولش را در فوتبال هزینه کند و هیچ نصیبی نبرد؟
فوتبال ایران از ماجرای دادگاه حسین هدایتی یک بار دیگر درس بزرگی گرفت، یک سیلی محکم در گوش فوتبالی که میلیاردها هزینه میکند و درآمدی تولید نمیکند. صحنه غمانگیز با این دیالوگ بیرون میآید که هدایتی میگوید شهرتطلب نیست اما همان روز که در جشن قهرمانی پرسپولیس دور تا دور ورزشگاه آزادی را با تبلیغ برند خود پر کرده بود، ۴ ماه حقوق معوقه کارگرانش را پرداخت نمیکرد. در ورزشگاه آزادی در نقش یک مرد بخشنده و ولخرج نشسته بود که پولها را پای علاقهاش به مردم و فوتبال خرج میکند اما هیچ رسانهای دوربین را از صورت خندان هدایتی به کارخانهاش نبرد که کارگرانش ۴ ماه حقوق نگرفته بودند.
کریخوانیهای باشگاهی در این ماجرای پولشویی سخیف است. سخیف است که با هدایتی به پرسپولیس طعنه بزنیم و چهرههای مشابه را در باشگاههای دیگر فراموش کنیم. فوتبال ایران با چنین سرمایههایی میدرخشد و این با نفس ورزش در تضاد است، با نفس ورزش حرفهای هم در تضاد است. فوتبال با این ولخرجیها رشد نمیکند، بلکه این پولها تورم و ورشکستگی به بار میآورند. در فوتبالی که با پولهای بادآورده گران شده، باشگاههای کوچک نابود میشوند و یا آنها نیز دنبال عابربانکهای کوچکتری میگردند تا خود را از ورشکستگی نجات دهند.
یادمان باشد که با این روش و با این چهرهها، خصوصیسازی در فوتبال یک پروژه نابودگر و خانمانسوز است. یادمان باشد که امثال هدایتی سالها از اسلایدر سایتها پایین نمیآمدند و در رسانهها میدرخشیدند، یادمان باشد که ستارههایی با ادعای دغدغههای اجتماعی هردم کنار هدایتی عکس یادگاری میگرفتند و حامیانش بودند. یادمان باشد که شنل قرمز میپوشید و همیشه از تعلق خاطرش به ورزش میگفت، یادمان باشد که در هر فدراسیونی سرک میکشید و گرهای را برایشان باز میکرد، یادمان باشد که از بیماری ستارههای فوتبال ایران هم فرصت ساخته بود تا محبت نمایشیاش را دریغ نکند. فوتبال فرصتی بود برای این نمایش رقتانگیز، برای ایجاد جایگاه اجتماعی. حالا که این نمایش تمام شده، فوتبال ایران شاید بهتر بفهمد که خصوصیسازی به معنای سپردن باشگاهها به امثال حسین هدایتی نیست. این کار اسم دیگری دارد.
منبع: ایران ورزشی
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…