انتشار سخنرانی دکتر سروش به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب ۵۷ و به ویژه بخشی از این سخنان که وی گفته بود، بین محمدرضا شاه و آیت الله خمینی برای رهبری ایران، صد در صد، خمینی را انتخاب می کند، بسیار جنجال ساز شد. بسیاری از طرفداران پادشاهی در شبکه های اجتماعی به این موضع، واکنش منفی نشان داده و با عباراتی خشم آلود به سروش تاختند. اما این موضعگیری آیا غیرمنتظره بود؟
نگاهی اجمالی به برخی اظهارنظرهای قبلی دکتر سروش، روشن می کند که با وجود نقدهای فراوانی که او و همفکرانش به روحانیت حاکم بر جمهوری اسلامی دارند، تعلق او به دیانت، به ویژه با زاویه عرفانی و اخلاقی و کسانی که به هر حال در این پایگاه فکری قرار می گیرند، قابل انکار نیست. این تعلق در نام بردن ویژگی های آیت الله خمینی هم مشهود است؛ آنجا که وی را فردی معرفی می کند که عرفان خوانده است و البته این اظهارنظر متناقض می نماید؛ از این جهت که دکتر سروش یکی از انتقادات خود به نظام ولایت فقیه را محورقرار گرفتن فقه و احکام روزمره و دور شدن جامعه و حکومت از اخلاق می داند.
با هر تقدیر، دین در نظر سروش جایگاه قابل ملاحظه ای دارد؛ تا جایی که از دین به عنوان یک “میراث بزرگ فرهنگی” یاد می کند و اعتقاد دارد که نباید در حق آن به عنوان یک منبع مهم الهام گیری در مسایل اخلاقی و رفتاری آدمیان، جفا کنیم؛ بلکه باید آن را در جایگاه راستینش قرار داده و از آن استفاده کنیم.
وی اگر چه قائل به سکولاریسم سیاسی است، اما آن را به معنای جدا کردن حکومت از دین میداند، نه جداکردن دین از سیاست و تأکید دارد که سکولاریسم به معنی نفی دخالت دین نیست. منتها او معتقد است به جای فقه، باید اخلاق دینی را به عرصه حکومت بیاوریم؛ بنابراین از نظر دکتر سروش، خوبی های دین بر بدی هایش می چربد و بر خلاف تصور، حضور اجتماعی و سیاسی دین، قوی تلقی می شود.
او در گفتگویی با بیبیسی فارسی در آذر ماه 88، یعنی دقیقاً زمانی که آتش اعتراضات به انتخابات پرحاشیه آن سال، هنوز شعله می کشید و شاید بتوان پایه این اعتراضات را ناظر به مسئله سکولاریسم و خصوصی بودن امر دین دانست، صریحاً بیان می کند «این قصه که در میان خیلی از روشنفکران و غیر روشنفکران ما مطرح شده که دین یک امر خصوصی است، من فکر می کنم که یک خطای خیلی بزرگ است. دین هیچ وقت امر خصوصی نبوده است. امروز هم نیست. در دمکراسی ها هم نیست، در لیبرال دمکراسی هم نیست. چطور می شود دین یک امر خصوصی باشد... دین اصلا امری خصوصی نیست و همه جا خودش را نشان می دهد.»
وی همچنین در پاسخ به این سؤال که چرا روشنفکران دینی تلاش میکنند بین دین و حکومتداری، آشتی برقرار کنند، موضعی کاملاً طرفدارانه گرفته و می گوید: «این را کسی می گوید که یا چندان اعتقادی به دین ندارد یا آن را مهم نمی شمارد. اما کسی که هم به دین اعتقاد دارد و هم مهم می شمارد و هم نقش مهم اجتماعی آن را می بیند، هیچ وقت این طوری سخن نمی گوید. در جامعه ما موجودی به نام اسلام بسیار پرتوان و پرقوت ایستاده است.»
چنانچه آشکار است، دکتر عبدالکریم سروش هم خود فردی متدین است؛ چنانچه عنوان «روشنفکر دینی» که او و امثال او با خود یدک می کشند، نشانگر این معنا است و هم از دین حتی به معنای اجتماعی و سیاسی اش دفاع می کند. منتها تفاوتی که سروش و هم قطارانش با دینداران و مدافعان سنتی دین و سکانداران جمهوری اسلامی دارند، در نوع نگاهی است که به این مقوله دارند؛ نگاهی تحت تأثیر آموزههای علم مدرن و متناسب و مناسب با جهان پیشرفته امروز، عاری از خشونت و بدبینی به دیگران، عاری از تنگ نظری نسبت به حقیقت و انصافاً قائل به تکثر آن؛ دیدگاهی که سعادت اخروی را منحصر در یک مذهب خاص نمی بیند و مملو از عشق و محبت به پیروان همه ادیان است حتی بهائیان.
9 پاسخ
بنظر من هدف از ادعای بیسوادی شاه و علامگی مادرزادی خمینی اصولا با هدفی آینده نگر طرح شده بود. هدف آن بود که اگر این حرف با اقبال مواجه شد ادعا را به جایگاه احتمالی رضا پهلوی در برابر یک دانشمند دیگر (مثل خامنه ای) تعمیم دهند ولی واکنش ایرانیان از همه فرق و گرایشها چنان سنگین بود که مجالی به این طرح برای جاری شدن نداد. هویت این دهانهای عاریه ای جدی نگیرید، رد پای مدعا را دنبال کنید تا به یک منبع برسید: روح سعید امامی!
خمینی قطعا عارف نبود یکی از نشانه های عارف اینه که از دست کسی عصبانی نمیشه و کینه در دلش نیست یک عارف در تاریخ نشان بدهید که در کار حکومت داری ورود کرده باشه هر کس داخل استکان نعلبکی چایی خورد و درو دیوار خونش کاه گلی بود عارف نمیشه.
امثال آقای سروش اول به یک ایمان و باوری قلبی مبتلا میشوند و سپس تمام توان عقلی خود را میگذارند تا با مرور منابع، مستندات و بهره بردن از استدلال و بلکه سفسطه برای صحت آن شاهد و دلیل بتراشند. و اگر به چیزی هم علاقه قلبی نداشته باشند براحتی و بی هیچ درنگی بر کوبیدنش اهتمام می ورزند. این کاملا بر خلاف رویه علمی بسیار سودار و معوج است.
آن دسته از روشنفکران دینی که موافق دخالت دین در سیاست هستند ، از این نگران هستند که با جدایی دین از سیاست حضورشان در عرصه روشنفکری بلاوجه گردد .
اقای فرشید.آیا آدرس این گفته خمینی که اقتصاد مال خرست و خدعه کردم را دارید؟ لطفا برای من بنویسید.هرچه گشتم نیافتم.
” بسیاری از طرفداران پادشاهی در شبکه های اجتماعی به این موضع، واکنش منفی نشان داده و با عباراتی خشم آلود به سروش تاختند. ”
با سلام. چه نیازی به برچسب زدن بود؟ خیلیها حتا آنها که مذهبی بودند نیز به سروش اعتراض کردند. صد البته جناب سروش آزاد است که نظرش را بگوید. اینکه خمینی مراد ایشان بود به خودشان مربوط است. دیگران هم آزاد هستند که خمینی را اخوندی متحجر، بیسواد و شیاد بدانند. در نتیجه، نه نظر آقای سروش مهم است نه دینداری ایشان. روشنفکری دینی ایشان هم باز به خودشان مربوط است و برای خیلی از ما ایشان و عقایدش اهمیت ندارد. چیزی که شما اسلامیستها باید یاد بگیرید که تحمل کنید شنیدن نظر مخالف شما و دین شما است.
حضرت علی رو اون جور که روایت می کنند ، می تونست در سقیفه با دادن قول هایی سر کار بیاد و بعد اون ها رو انکار کنه ، ولی نکرد.
یکی هم در روزگار ما بعد از کسب قدرت ، اقتصاد رو مال خر می دونه و می گه از همین حوزه ها می شه دکتر بیرون داد. آخرش هم که می گه خدعه کردم.
شاه هر چی هم که بود از این مزخرفات و یاوه ها که نمی گفت.
چه جور آقای سروش و توجیه گرهایی مثل شما این واقعیت های ساده و ملموس رو نمی بینیدیا خودتون رو به ندیدن می زنید و فکر می کنید به دلیل یک مشت محفوظاتی که شاید فقط به درد خودتون یا محیط های طلبگی ابتر بخوره ، می تونید این مزخرفات رو به نام دانش و تحلیل های فاضلانه و ادعاهای پرطمطراق وبه دلیل داشتن چند تا مدرک دانشگاهی و نیمه دانشگاهی به خورد مردم بدید و فکر کنید برج عاج نشین هستید و دیگران ابله و ساده اندیش که نتونند واقعیت های ملموس رو که با گوشت و خونشون تو این چهل سال جهل و نادانی تجربه و قیاس کردن نادیده بگیرند و لفاظی های شما رو معتبر فرض کنند؟ روان محمد زکریای رازی شاد .
شما نسبتی با سروش دارید؟
جناب درودیان
اینکه سروش دیندار بوده و ایده اش دینداری مدرن است به ایشان مجوز داده نمیشود که هر مزخرفی را از ایشان بپذیریم. تازه دینداری مدرن مگر قرار است چه گلی به سر جامعه زند؟ کسانی هم که ایراد گرفتند طرفداران شاهنشاهی نبودند، هر فردی که کنی تاریخ را ملاحظه کرده میداند که حرفهای سروش متاسفانه جز مزخرف چیزی بر آن نمیشد نهاد! نظر شما محترم ولی خب معلوم است بسیار طرفدارنه و …. بود.
دیدگاهها بستهاند.