وقتی محمد خاتمی اعلام کرد که «بعید می دانم دیگر مردم با حرف من پای صندوق رای بروند.» اعلام یک شکست بزرگ و شاید یک ورشکستگی تاریخی در سیاست ایران بود.
بعد از انقلاب سه جریان در سپهر سیاسی ایران حضور داشتند: ۱-اسلامگرایان که بیشتر حامیان آیتالله خمینی بودند و اصلاحطلب و اصولگرای امروزی را شامل میشوند. ۲- ملیگراها: که از نهضت آزادی و ملی-مذهبی تا جبههی ملی را شامل میشوند. ۳- چپها: که از حزب توده تا چریکها و … را در بر میگیرد.
اصولگرایان که در آغاز دههی ۹۰ شمسی هنوز قدرت را تقریبا به صورت کامل در دست داشتند و قوهی قضاییه و قوهی مقننه را در اختیار داشته و از سال ۸۴ تا ۹۲ نیز که با ریاستجمهوری محمود احمدی نژاد همراه بود، شرایط خاصی را به وجود آوردند.
حال کشور در آستانهی بحرانهای مختلف قرار گرفته است:
۱- تحریمهای گسترده که به مدد برجام در زمان اوباما فروکش کرد ولی با آمدن ترامپ جانی دوباره گرفت.
۲- جنگها و انقلابها در حوالی ایران، توان سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی ایران را بلعیده ست.
۳- ظهور نیروهای نالایق حتی در بدنهی اصلاحطلبی که توقع ظهور نیروهای نخبه در میان آنها وجود داشت، لیست امید را به لیستی کم رمق در مجلس شورای اسلامی بدل کرده است، در حالیکه جبههی ملی با اندکی اعضا در پارلمان توانست نفت را ملی کند.
خاتمی ، شاید اینبار هم میتوانست مانند دور دوم ریاست جمهوریاش ، اشک بریزد و احساسات مردم را جریحهدار کند ولی کار از کار گذشته است و او اینگونه به شکست اعتراف میکند و به قدری مشکلات معیشتی زندگی مردم زیاد شده است که پرداختن به پروژهی اصلاحطلبی بهسان کالایی لوکس مینمایاند که اقشار ضعیفتر نسبت به پیشبرد آن بیتفاوت هستند.
حال اعتدال هم مولود قرابت اصلاحطلبان و نظام بعد از سال ۸۸ بود که عمر آن کوتاه مینماید و از قوام و دوام لازم برخوردار نیست. اما وضع حکومت با حضور یک نیروی اصولگرا در سکان قدرت قوهی مجریه وخیمتر میشود و فشارهای بینالمللی گستردهتر خواهد شند. چون نهایت آنچه می توانست صورت پذیرد در دولت دیپلماتها ، شیخ دیپلمات و وزیر امور خارجهاش به وقوع پیوست.
بحران به وجود آمده نه تنها بحران اصلاحات که بحران اصلی کشور است، با این وضعیت انتخابات بعدی نه یک فرصت بلکه چالش عمیقیست که رهایی از آن عزم ملی را میطلبد. بحران تورم و بحران اشتغال به همین منوال در دولتهای بعدی عمیقتر خواهد شد و چالش آرمانخواهی در نظام ایران نفسهای ملت را به شماره میاندازد. به فرض با ابرتورمهایی روبرو شویم که حساب کردن مبلغ غذا در رستوران در ابتدای غذا و در انتهای غذا متفاوت باشد و در انتهای غذا مبلغ غذا افزایش پیدا کرده باشد.
این نوشته نه سیاهنمایی است و نه غبار آلود کردن فضا بلکه هشداری است به همه نسبت به آنچه در ایران می گذرد. به نظر می رسد تنها راه امتحان نشده ی باقی مانده فرصت دادن به تمام ایرانیان برای ساختن ایران باشد. یک آشتی ملی که به دنیا تحول درونی را بنمایاند و بر همین اساس جهانیان مجبور به تغییر معادلات خود در مواجهه با ایران شوند.
یگ آشتی واقعی که به منزله ی بازگشت تمام نیروهای فعال در قرن معاصر باشد و الا چالش ها عمیق تر از گوشت نجومی ست.
پایان اصلاح طلبی آغاز رادیکالیسم و خشونت است و طبیعتا کنترل آن بسیار سخت است، پس باید چاره ای اندیشید تا قبل از آنکه خیلی دیر شود.
حال باید از خاتمی و اصلاح طلبان پرسید پله ی بعد از اعتدال چیست؟ و از مجموعه ی نیروهای اسلامگرا پرسید از ابتدای انقلاب تا به امروز چه اصلاحاتی انجام داده اید…؟
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…