به جای هو کردن «خیابان»، آن را فهم کنید!

رضا علیجانی

همانگونه که بارها در بحث «تحول خواهی» نوشته ام تحول خواهان برخلاف اصلاح طلبان و سرنگونی طلبان روی هیچ‌یک از روش ها و ابزارهای متداول در مدل های گوناگون بهبود زندگی مردمان و «گذار» به دموکراسی که در چهارگوشه جهان آزموده شده، خط بطلان و ضربدرابدی نمی زنند. این ابزارها که به تناوب و براساس تحلیل مشخص از شرایط مشخص قابل استفاده اند، عبارتند از: صندوق رای، مطالبه محوری صنفی و مدنی، اعتصاب و اعتراض خیابانی.(در باره تحول خواهی به عنوان نمونه نگاه کنید به اینجا و اینجا)

غالب سرنگونی طلبان حساسیت و ضدیت آلرژِیکی روی صندوق رای دارند و غالب اصلاح طلبان روی «عرصه خیابان».

همانگونه که قبلا پس از ذکر مثالهای متعدد از نمونه های مختلفی در جهان نوشته ام: «خیابان» با تاثیرات کم و بیش از نقش کاتالیزوری تا نقش اصلی و تعیینکننده، یکی از مولفه هایتقریبا ثابت «گذار» است.(اینجا)

پس از نگارش یادداشت کوتاه «آیا زمان آشتی با عرصه‌ی خیابان نرسیده است؟»(اینجا) که با استناد به سخنان آقای خاتمی (که گفته بود:هم در ساختار و هم در رویکرد اشکال هست… دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم  بیایید رای  بدهید. آیا فکر می‌کنید در دور آینده انتخابات به حرف من و شما مردم پای صندوق‌ها خواهند آمد؟ بعید میدانم مگر این‌که در یکسال آینده تحولی رخ دهد)، یک سئوال سیاسی ساده را با اصلاح طلبان و بدنه هوادارشان مطرح کرده بودم، مطالب چندی در نقد این پرسش و پیشنهاد به صورت رسمی و نقد و نیش های گوناگونی در گروههای مختلف مجازی نسبت به این یادداشت منتشر شد که برخی شان مایه شگفتی است.

پرسش از این بخش از اصلاح طلبان این است که چرا شما روی «خیابان» این همه حساسیت و آلرژی دارید که دقیقا مشابه حساسیت سرنگونی طلبان روی صندوق رای است. در این صورت باید پاسخ دهید که:

-نظرتان روی جنبش سبز چیست؟ آیا جنبش سبز یک حضور اعتراضی خیابانی وقتی که همه مسیرها برای شنیدن صدای معترضان بسته شده بود و حکومت عزمش را جزم کرده بود که تقلب انتخاباتی اش را به کرسی بنشاند، نبود؟ آن بخش از اصلاح طلبان که در آن هنگام طرفدار جنبش سبز بودند و اینک با عرصه خیابان ضدیت دارند باید به روشنی توضیح دهند که اگر به نقد و نفی آن جنبش و توبه از حمایت از آن رسیده اند چرا دلایل شان را منتشر نمی کنند و چرا همچنان میخواهند «کاسب» جنبش سبز و حصر رهبران آن باقی بمانند؟

-به عنوان یک تحول خواه و همانگونه که به سرنگونی طلبان در تفکیک کارکرد صندوق رای میگوییم که گاه می تواند مفید و راهگشا و گاه مضر و در خدمت تثبیت استبداد دینی باشد، آیا اصلاح طلبان نیز نمی توانند «لااقل» عرصه خیابان را سیاه و سفید نکنند و با نحوه ای حضور موافق و با نحوه دیگری مخالف باشند!؟ یکسره ضربدر زدن بر عرصه خیابان جدا از اینکه به لحاظ نظری پشت کردن به یک تجربه بزرگ بشری است به گمان بنده بیشتر «علت» دارد تا «دلیل»!

-آیا تجمع و تظاهرات یک حق و اصل قانونی مصرح در قانون اساسی که غالب اصلاح طلبان می خواهند در چارچوب آن فعالیت کنند، نیست؟ آیا آنها که عموما طرفدار اجرای بی تنازل قانون اساسی هستند مانند رهبر نظام به برخورد گزینشی با قانون نمی پردازند و اگر روزی در خیابان حضور داشتند بدان خاطر نبود که فکر می کردند خودشان رهبری اش را در دست دارند و حالا از اینکه خود در مسند رهبری نباشند ناخشنود و بلکه بیمناکند؟

-آیا وقتی اعتراضات دی ماه در جریان بود و حتی اصلاح طلبان پیشرو به جای اینکه این فشار از پایین (که خودشان در آن هیچ نقشی نداشتند و هچ خطر امنیتی از این بابت آنها را تهدید نمی کرد!) را به چانه زنی از بالا تبدیل کنند، در کمال شگفتی و استبعاد، خطر سوریه اش ایران را ساختند و بجای ترساندن بالایی ها پایینی ها را انذار دادند(اینجا)؛ آقای تاجزاده وعده نداد که ما هم به موقع از خیابان استفاده خواهیم کرد و مثال از تجمع و اعتراض به نظارت استصوابی به میان آورد؟ آیا این گونه مواضع این بدبینی را بوجود نمی آورد که وعده استفاده از خیابان برای اعتراض به نظارت استصوابی در هنگامه اعتراضات دی ماه 96 به تناسب بازار سیاست و مصلحت روز بود وگرنه «اصل» مورد اعتقاد، ضدیت با خیابان و هراس افکنی نسبت به این تجربه آزموده بشری و اصل قانون اساسی مورد اعتقاد اصلاح طلبان است

دوستان اصلاح طلب فکر می کنند وقتی آقای خاتمی نیز به بن بست (حداقل تا اطلاع ثانوی) مسیر صندوق رای برای بهبود و تغییر، با سیاست مرغ یک پا دارد راس هرم سیاسی، اشاره می کند؛ آیا می توان گزافه گویی های برخی سراب سازان را که وعده می دهند «فعالیت نمایندگان اصلاح‌طلب یا نزدیک به اصلاح‌طلب در مجلس آینده براساس برنامه و پلتفرم از پیش تعین شده و امضا شده خواهد بود!!» را جدی بگیرند و با تمسخر با آن برخورد نکنند؟ مخصوصا از کسانی که حاضرند حتی وعده اصلاح ساختاری علی لاریجانی را جدی بگیرند و یا از وی حمایت کنند اما درد و رنج های رو به فزونی اکثریت مردم هیچ چینی بر پیشانی وجدانشان نمی اندازد. شگفت انگیز این که ابایی ندارند در تحلیل های شان صریحا بگویند در سال آینده موضع حکومت تغییر نخواهد کرد، وضع مردم هم بدتر خواهد شد اما با بی توجهی شرم آوری نسبت به شکست آخرین تجربه در پست و مقام بخشی به بعضی افراد در مجلس و ریاست جمهوری و شوراها و بی اعتنا به جمع‌بندی معدل اصلاح طلبان (آقای خاتمی) باز بر شعار جبرآسای «تنها ره رهایی، رای دادن به مایی» را تکرار می کنند.

-همانگونه که سرنگونی طلبان برای «هو کردن» صندوق رای (البته به درستی، اما) تنها به  حضور بعضی جنایتکاران در برخی فهرستهای انتخاباتی استناد می کنند، اصلاح طلبان دشمن عرصه خیابان نیز به صورت گزینشی تنها به نمونه های اعتراضی شورشی که حاصلی منفی ببار آورده اند استناد می کنند. با این روش تفکر و استناد باید در خانه نشست و نفس را هم آرام کشید و پا از اتاق و خانه بیرون ننهاد چون ممکن است دچار تصادف و سرقت و بیماریهای واگیر و … گردید!!

-اگر صندوق رای را نباید سفید و سیاه کرد عرصه خیابان را نیز نباید چنین کرد و به خیابان هراسی دامن زد. در همان یادداشت کوتاه پس از اشاره به وقایع الجزایر و ونزوئلا (که مثل هر مبحث دیگری طبعا می توان ده ها دلیل برای تفاوت کشورها و حتی شهرها نسبت به هم آورد! و پاسخش تنها یک جمله است «در مثل مناقشه نیست»!)؛ وقتی به ایران پرداختم مثال از اعتراضات و اعتصابات معلمان و کارگران آورده بودم. آیا اصلاح طلبان اگر به هر دلیل و علتی نمی خواهند اصلا اسمی از خیابان ببرند؛ چون برخی ملاحظه پرونده های باز در دستگاه قضایی را دارند و بعضی ملاحظه تلفنها و قرارهای گهگاهی نیروهای امنیتی را و بعضی که در دهه شصت کارهایی انجام داده اند، فکر میکنند عرصه خیابان بزودی به سرنگونی حکومت منجر می شود! و آنها احتمالا باید پاسخگوی آن پرونده های نیمه مکشوف و یا بعضا غیرمکشوف باشند و بعضی نیز تنها حرکاتی را قبول دارند که رهبری اش دست خودشان باشد وبسیاری شان نیز حفظ نظام را بالاتر از حفظ ایران و نجات مردم می دانند؛ آیا بدنه اصلاح طلبان هم نمی توانند لااقل از مطالبه محوری و اعتراضات خیابانی و اعتصابات مدنی و صنفی معلمان و کارگران که حتی بخشی از بدنه سابق بسیج که بوی عدالتخواهی به مشامشان خورده نیز از آن حمایت می کنند، پشتیبانی کنند؟

اصلاح طلبان روزی می گفتند فشار از پایین چانه زنی از بالا. امروز چرا از فشار از پایین وحشت دارند؟ شاید منظورشان از فشار از پایین هم به پای صندوق رای آمدن مردم بود و تیم آنها مثل تیم های علی پروین به جز یک سبک بازی (نفوذ از جناحین و سانتر روی دروازه!) بیشتر بلد نیست! آیا مدعیان «سواد» و آشنایی با جهان و جنبشهای امروزین اش ندیده و نخوانده اند که اکثر چانه زنی ها از بالا بدنبال اعتراضات وسیع خیابانی از پایین بوده است؟

هر ابزار اجتماعی ممکن است کژکارکرد هم داشته باشد. مگر صندوق رای قابل سوء استفاده نیست؟ بارها و بارها دیده ایم، آخرینش هم ورود انبوهی از فرصت طلبان به مجلس و ریاست جمهوری و شورا. عرصه خیابان هم قابل سوء استفاده است. این دلیل ضربدر زدن و سیاه و سفید کردن نیست. البته نیک میدانیم که این مخالفت بیشتر علت دارد تا دلیل علتش هم از مطالباتی است که ممکن است در خیابان جاری شود…

نکته آخر اینکه ناراضیان جان به لب رسیده اقتصادی برای حضور در خیابان از کسی اجازه نمی گیرند و به هشدار و انذار کسانی که شکم شان سیر است و در دو سه دهک بالای جامعه و در بالا شهر تهران سکونت فرموده اند مبنی بر خطر سوریه ای شدن ایران و نگرانی نسبت به از کنترل خارج شدن تظاهرات خیابانی و سوء استفاده دشمنان ملک و ملت از آن اعتنایی نمی کنند. بخشی از یادداشت کوتاه نگارنده توصیه دوستانه ای به افراد صادق و همچنان آرمانخواه در بین اصلاح طلبان پس از اعلام بن بست انتخاباتی آقای خاتمی، جهت بازاندیشی در راه ها وابزارهای مناسب برای گشودن این بن بست بود. متاسفانه فضای حداقل خواهی اصلاح طلبانه تا مغز استخوان برخی آنچنان رسوخ کرده است که حتی می ترسند فکر کنند که روزی روزگاری رویایی برای کشور و مردم شان و به خصوص محرومان و مستضعفان در دل و سرشان داشته اند. رویایی که برای تحقق آن جان دادن هم برایشان سخت نبود چه برسد یک حمایت ساده در یک بیانیه چند خطی! متاسفانه تحت تاثیر خیالپردازی های ذهنی و هراس های امنیتیِ، سقف خیال شان آنچنان پایین آمده که حتی می ترسند به رویای شان فکر کنند چه رسد به اینکه بر زبان آرند…

برای هراس افکنی از «عرصه خیابان» لازم نیست در باره آن سیاه نمایی کرد و خیابان را شورشی کور و مخالف تعامل و توافق از بالا معرفی نمود. تا از پایین فشاری نباشد بالا عقب نشینی نخواهد کرد. و صد البته اگر بالا حاضر به توافق و عقب نشینی و مصالحه (در ساختار و سیاست) نشود جامعه مدنی ایران به عنوان پیشرفته ترین جامعه مدنی منطقه طبق سنتهای الهی تاریخ روزی رویای خودش را به کرسی خواهد نشاند. تعامل انتخابی است که حکومت باید بکند و نه پایین. پایین ضد تعامل نیست. بارها و بارها نشان داده است. ولی تجربه بر تجربه می نهد و مطالبه و خواستش را علاوه بر تناسب قوا طبق تجارب تلخ پیشین تنظیم می کند. اگر قبول ندارید منتظر بنشینید و تماشا کنید. روزی بازجویم در بازداشتگاه دو الف در اوین با استناد به یک آیه قران می گفت ما هم «سنت تداول» (چرخه قدرت) را قبول داریم، جمهوری اسلامی هم اگر به مردم ظلم کند تغییر خواهد کرد! به نفع اصلاح طلبان صادق و رها از قید و بند منافع و مصالح شخصی است که آنها هم به این اعتراف بازجو  باور داشته باشند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

14 پاسخ

  1. آقای علیجانی عمر سیاسی اصلاح طلبان تمام شده است حتی اگر ده-پانزده درصد رای همیشگیشان را داشته باشند لذا تلاش برای اقناع ایشان بیشتر شما را شبیهه استمرار طلبان می گرداند. برای همه روشن شده است که اصلاح طلبان هم سر سفره نشسته اند اینکه نمی توانید از ایشان گذر کنید مشکلی است که به زودی بایستی به دنبال مردم حرکت کردن را تمرین کنید و به بیان دیگر به جای اکت سیاسی به ری اکشن سیاسی مشغول شوید . شما بهتر است بیشتر توضیح دهید شتر سواری دولا دولا چطوری امکان پذیر است؟ استفاده از ظرفیتهای قانونی(صندوق رای) و غیر قانونی(خیابان) چرا که در هر دو مورد تحول خواهان جایی ندارند.

  2. آقای علیجانی عمر سیاسی اصلاح طلبان تمام شده است حتی اگر ده-پانزده درصد رای همیشگیشان را داشته باشند لذا تلاش برای اقناع ایشان بیشتر شما را شبیهه استمرار طلبان می گرداند. برای همه روشن شده است که اصلاح طلبان هم سر سفره نشسته اند اینکه نمی توانید از ایشان گذر کنید مشکلی است که به زودی بایستی به دنبال مردم حرکت کردن را تمرین کنید و به بیان دیگر به جای اکت سیاسی به ری اکشن سیاسی مشغول شوید . شما بهتر است بیشتر توضیح دهید شتر سواری دولا دولا چطوری امکان پذیر است؟ استفاده از ظرفیتهای قانونی(صندوق رای) و غیر قانونی(خیابان) چرا که در هر دو مورد تحول خواهان جایی ندارند.

  3. آقای علیجانی، کاش می فرمودید که شما دارید به کدام انتقاد یا برخورد اصلاح طلبان اشاره می کنید! چه کسی یا کسانی هو کرده اند؟ من نتوانستم مطلب را تا آخر بخوانم چون نمی دانم متوجه چی و کی است؟

  4. آقای علیجانی در برخورد با مخالفان خودشون اولاً روی اینکه غیر از خودشون همه در کار ساده‌سازی هستند تأکید می‌کنند و ثانیاً اینکه به دنبال خط سوم هستند‌ــ چیزی مثل خوابیدن در وسط لحاف: در مقابل پراگماتیست‌ها اخلاق‌گرا هستند و در مقابل اخلاق‌گرایان پراگماتیست، در مقابل اصلاح‌طلبان انقلابی هستند و در مقابل انقلابیون اصلاح‌طلب، و طبیعتاً در مقابل مذهبی‌ها ملی هستند و در مقابل ملی‌ها مذهبی. به نظرم خودشون رو بطرز عجیبی استراتژیست می‌دونند و باز بطرز عجیبی شیفتهٔ بعضی استعاره‌ها و اصطلاحات به‌اصطلاح ابداعی خودشون هستند که جا و بیجا استفاده می‌کنند، چیزهایی مثل «خط و نقطه‌چین» و «علت و دلیل». ولی از همهٔ اینها مهم‌تر به نظرم روحیهٔ «بزن» بودن و «نخور» بودن ایشونه که این خصلت رو همه‌جا از جمله در همین نوشته می‌توان دید. همهٔ اینها باعث می‌شه فکر کنم هیچ‌وقت نمی‌شه ایشان رو اون‌قدر که احتمالاً خودشون تصور و درخواست می‌کنند جدی گرفت. و اینکه فکر می‌کنم پارادایم ایران فردا در مرحوم سحابی آغاز و فرجام خودش رو دیده و شناخته. الان داستان این دوستان مثل فیلمیه که بعد از نقطهٔ اوج باز ادامه پیدا کنه. نتیجه، فیلمی سترون و کسل‌کننده است. می‌فهمم که نظام هویتی ایشان و دوستانشان اجازه نمی‌ده در یکی از قطب‌های موجود حل بشند و باید برای حفظ این هویت بجنگند. اما با این بازی کردن در میانهٔ زمین (از اصطلاحات فوتبالی دوست استراتژیست دیگرشون که البته به‌مراتب متواضع‌تر و کمرنگ‌تر هستند، آقای تقی رحمانی) نه فقط حوصلهٔ تماشاگر سر می‌ره بلکه مهم‌تر از اون، هیچ گلی زده یا ردوبدل نمی‌شه.

  5. ” تا از پایین فشاری نباشد بالا عقب نشینی نخواهد کرد.”
    با سلام. اینجاست که استمرار طلبان با شما مخالفند. آن‌ها میخواهند که نظام به همین صورت حفظ شود.

  6. صد ها هزار پیغمبر
    ببوده اند حق محور
    سنت بوده آنان را
    ایلاف دانی بنیان را
    یونس گسست از مردم
    در حوت بشد هم خود گم
    انبیا ء را لیک خاتم
    اسوه نهاد در عالم
    هرگز نخواست ز امت
    بآنچه ننمود خود همت
    حسین که رفت کربلا
    بدعت بداشت برملا
    لعنت فرمود بر یزید
    دعوت خلق هم شنید
    پس بدون هیچ تردید
    بسویشان خوش پوشید
    باید که هر شیعه ای
    دارد چنین شیوه ای
    نه که خواهد سروری
    با هر گو نه نوکری

  7. سلام آقای علیجانی خودشان هم سر در گم هستند چون برنامه کاربری ندارن درک نمودن که دیر یا زود بساط استبداد مذهبی برچیده خواهد شد و آقای لاریجانی چه برنامه را اعلان خواهند نمود که چه چیزی را میخواهند تغییر دهند مردم خبر ندارند همش ازنظر مردم درهاله است لابد چیز دندان گیری نداره تا از شفافیت آن سخن بگویند مردم نا محرم هستند

  8. فارسی را پاس بداریم!
    ما در فارسی فهم کردن نداریم که دستوری بگوییم فهم کنید. فعل فهمیدن داریم که خیلی راحتتر به زبان میاید. میشد نوشت خیابان را بفهمید! یا خیابان را دریابید! درک کنید!

  9. آقای علیجانی:
    هر گردی گردو نیست، آنچه شما به شهادت مواضع سالهای اخیرتان بدنبالش هستید، تحول در سطح است. سازش با زورگویان جهانی و جابجایی سیاسی محدود در داخل. حال آنکه جامعه بدنبال تحولاتی ریشه ای است که نه خوشایند حکومت ولایی است، نه خوشایند دوستان اصلاح طلب شما نیست. و البته برای قدرتهای سلطه جوی مطلوب شما از همه ناخوشایندترند. کافیست به اعتراضات کارگران و معلمان و سایر زحمتکشان نگاهی کنید. آنها خواهان بازگرداندن صنایع کشور به بخش دولتی و قرار گرفتن تحت نظارتی دموکراتیک میباشند. آنها خواهان بهداشت و آموزش رایگان میباشند ووو. شما نه تنها با چنین مطالباتی همراه نیستید بلکه تمام قد در مقابل آنها ایستاده اید. نمی توان دم از تحول طلبی زد و همزمان در شیپور زنگ زده تداوم خصوصی سازی، کوچک شدن دولت و یک کلام اجرای سیاستهای دیکته شده نولیبرالی دمید. آقای علیجانی با خروج شما از ایران چرخ زندگی از حرکت بازنایستاده. مردم با پوست و استخوان خود نتایج سیاستهای فاجعه بار نولیرالی را لمس کرده اند و آمران فرنگی و عاملان داخلی آنها اعم از محافظه کار و اصلاح طلب و ملی مذهبی پی برده اند. لذا اگر بقول مرسوم در محافلتان همه ریش سفیدان قوم جمع شده و از آنچه با چنبش سبز و موسوی کردند توبه کرده و با خیابان آشتی هم کنند، این مردم به حرف آنان تره هم خرد نخواهند کرد. اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا جدی بود از آن سر سری عبور نکنید! این شعار شناخت دقیق جامعه از جناح های حکومتی و دنباله های بیرونیشان را عیان کرد.
    بهتر است شما به همان جایگاه ماورای راست ملی-مذهبی خود رضایت دهید، لباس تحول طلبی به قمت شما زیاده گشادی میکند.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »