بررسی بحران ونزوئلا از منظر آمریکاستیزی

مهدی نوربخش

این اولین بار نیست که من با دوست بسیار عزیزم جناب اقای دکتر برقعی بر سر بحران‌های بین المللی دو نظر کاملا متفاوت و مخالف داریم. در مورد سوریه هم چنین بود و من از ابتدا مخالف مداخله نظامی ایران در سوریه بودم و ایشان موافق ان بود. شاید دلیل این اختلاف نوع نگرش ما به سیاست خارجی، نقش مردم در سیاست و پشتوانه تحصیل هر دوی ما باشد. به‌عنوان یک تحصیل‌کرده روابط بین الملل و سیاست خارجی اعتقاد دارم که نظم جهانی خصوصا در طول سه دهه گذشته با تغییرات عمده ای روبرو بوده است و با داده های تاریخ‌مصرف گذشته، ذهنیات و تعصب شخصی نمی‌توان به تحلیل رویدادهای جهانی امروز نشست. دو مقاله من در زیتون و میهن، پایی در ارقام و اعداد داشته است. نتیجه‌گیری‌های من بر سند متکی‌ست، درحالی‌که مقالات اقای دکتر برقعی بیشتر بر فرضیات ذهنی خود ایشان  استوار است و کمتر از سند و ارقام بهره می‌گیرد.

در پاراگراف دوم مقاله اخیر ایشان با عنوان «بحران ونزوئلا؛ از کدام منظر» پس از چندین نتیجه گیری نادرست از بحث‌های گذشته‌ی من و برای بی اعتبار کردن این بحث‌ها، سر انجام ایشان به این نتیجه‌گیری می‌رسد که «با این نظرات نتیجه می‌توان گرفت که کودتائی در کار نیست، بلکه اقداماتی بشر دوستانه است از سوی حکومت های دموکرات جهان، برای نجات مردم از دست حکومت ویرانگر مستبد ونزوئلا.». با این نتیجه گیری که بیشتر به‌ یک مغالطه سیاسی شبیه است، اقای برقعی هنوز بدون سند و استدلال کافی به‌دنبال اثبات فرضیه گذشته خود است که امریکائی‌ها و مخالفین در ونزوئلا در حال تدارک یک کودتا هستند. در مقاله  «کودتای نوین» ایشان کوشش کرده بود که این‌ کار را انجام دهد، اما بحث ان مقاله بیشتر با ذهنیت ایشان شکل می‌گرفت تا سند و استدلال بر خوردار از یک روش عالمانه.  از مهمترین بخش بحث ایشان در ان مقاله این بود که امریکا با ایجاد تحریم‌های اقتصادی بر روی ونزوئلا و استفاده از رسانه برای مخدوش کردن چهره دولت ونزوئلا، در ابتدا خواسته است دولت این کشور را به‌لحاظ اقتصادی تضعیف کند و سپس با حمایت جهانی برای یک کودتا در این کشور خود را اماده کند. هردو این داده ها تخیلی و ذهنی‌ست  و پایی در واقعیت ندارد. در مقاله دوم خود «کودتا یا شکست یک دولت ایدئولوژیک»

نشان دادم که تحریم‌های اقتصادی امریکا از زمان ترامپ برروی ونزوئلا وضع شده اند و هیچ ربطی به اقتصاد اشفته و فروپاشی شده این کشور ندارد. اینکه در عصر ارتباطات ازاد کسی فکر کند که دولت ترامپ میتواند برای یک کودتا در ونزوئلا اجماع جهانی ایجاد نماید آن‌هم با بی اعتباری جهانی او، کاملا نادرست و تخلی‌ست. هنوز نویسنده مشخص نمی‌کند که کدام تحریمی از امریکا به اقتصاد ونزوئلا ضربه زده و چگونه ترامپ توانسته است برای یک کودتا در ونزوئلا اجماع جهانی ایجاد کند. اقای دکتر برقعی به‌خاطر اینکه بیشتر بدنبال ثابت کردن فرضیه های ذهنی خود است، هیچ توجهی به مردم ونزوئلا و انچه انها می‌خواهند ندارد. همه چیز در مورد ونزوئلا برای ایشان از خارج شکل گرفته و توطئه جهانی و امریکا برای ساقط کردن یک دولت «مشروع» در ونزوئلا بحران فعلی این کشور را ایجاد کرده است. در مقاله اول و دوم خودم از چندین آمارگیری دقیق از مردم این کشور یاد کرده بودم. در این آمارگیری‌ها ۸۰% مردم ونزوئلا این دولت را مشروع نمی‌دانند. بیش از ۸۰% مردم این کشور می‌خواهند که یک پروسه انتقالی در این کشور با دخالت نهادهای بین المللی برای ایجاد دولتی جدید شکل گیرد. ایا اینگونه امار به ما نمی‌تواند کمک کند که بفهمیم مردم این کشور چه می‌خواهند تا دست از تئوری توطئه برداریم؟

در بخشی از مقاله «بحران ونزوئلا ؛ از کدام منظر» نویسنده ادعا میکند که از سال ۱۹۸۸ چهار انتخابات ازاد در ونزوئلا برقرار گردیده است. اگرچه به‌غیر از اولین انتخابات برای ریاست جمهوری چاوز، بقیه انتخابات در زمان حیات چاوز در ونزوئلا به ازادی ان انتخابات نیست، اما بحث‌های من در مقالاتم بیشتر معطوف به سه انتخابات در ونزوئلا بود که هر سه بعد از مرگ چاوز در ونزوئلا بر قرار شده‌اند. اولین انتخابات، انتخابات مجلس ملی (National Assembly) این کشور در سال ۲۰۱۵ میلادی‌ست. این انتخابات در زیر فشار مخالفین و حمایت کشورهای امریکای جنوبی به‌یک انتخابات ازاد تبدیل شد. مخالفین مادرو دو سوم کرسی‌های این نهاد، مجلس ملی، را تصاحب کردند. اگر کسی بدون تعصب بخواهد سیاست و رفتار مادرو را در ونزوئلای امروز بفهمد، می‌بایست از این انتخابات شروع کند. بعد از این انتخابات، دولت مادرو حلقه را بر انتخابات ازاد در این کشور تنگ نموده تا جائی‌که در سال ۲۰۱۶ میلادی تشکیل مجلس دیگری را برای تغییر قانون اساسی این کشور پیشنهاد نمود. مادرو می‌دانست که در انتخابات ازاد و منصفانه از مخالفین خود شکست می‌خورد، همانگونه که در انتخاب سال ۲۰۱۵ از مخالفین شکست خورده بود. مادرو می‌خواست قانون اساسی این کشور را که در زمان چاوز نوشته شده بود، برای مادام العمری کردن خود تغییر دهد. با قید و شروطی که برای این انتخابات می‌گذاشت، این انتخابات ازاد و منصفانه نبود، لذا مخالفین و بسیاری از کشورهای امریکای جنوبی این انتخابات را تحریم کردند. نتیجه یک انتخابات فرمایشی، تشکیل مجلس مؤسسانی (Constituent Assembly) شد که حامیان او در ان شرکت نموده و مادرو از این پس به عنوان یک نهاد مشروع برروی ان تکیه می‌کرد. مادرو از این تاریخ برای مجلس ملی این کشور دیگر اعتباری قائل نبود. تا به امروز دولت مادرو زیر بار برقراری یک انتخابات ازاد و منصفانه نرفته است. انچه مخالفین با حمایت اتحادیه اروپا، گروه لیما (Lima Group) و کشورهای عضو سازمان دولت‌های امریکا(Organization of American States) در شرایط فعلی در ونزوئلا به دنبال ان هستند یک انتخابات ازاد با نظارت نهاد های بین الملی‌ست. از نویسنده محترم جناب اقای برقعی باید سوال کرد که چرا دولت مادرو تن به چنین انتخاباتی نمی‌دهد. ایا اگر بعد از تقلب انتخاباتی در سال ۸۸ نظام در کشور ما به‌خواست جنبش سبز برای یک انتخابات منصفانه و ازاد تن داده بود، بسیاری از مشکلات کشور ما امروز حل شده نبودند. چرا نظام در ایران به یک تقلب انتخاباتی تن داد؟ درست بخاطر اینکه یک نظام استبدادی با یک دولت پوپولیسم می‌خواست خودرا مستقر کند.

اقای دکتر برقعی فقط حرف چاوز را در مورد کودتای سال ۲۰۰۲ قبول دارد که امریکائیان در این کشور دست به‌ یک کودتا بر ضد او زدند. این سال‌ها  بوش در امریکا رئیس جمهور این کشور است و دموکرات‌ها در سنای امریکا به رهبری سناتور داد تحقیق مفصلی را برروی این ادعا انجام دادند. نتیجه این بود که امریکا در این کودتا دخالتی نداشته است. دموکرات‌ها به‌دنبال این بودند که یک دولت جمهوری‌خواه که سیاست‌های محوری انرا نیوکان‌ها بدست گرفته بودند، به چالش بکشد اما مدارک چیز دیگری را نشان میداد. دولت چاوز ادعا کرد که اسنادی در این رابطه دارد اما هرگز این اسناد در دسترس همگان قرار نگرفت تا قضاوت صحیحی در این مورد انجام گیرد. باز دکتر برقعی از سر باورهای ذهنی خود این کودتا را امریکایی می‌داند. دولت چاوز یک دولت پوپولیست بود. دولت‌های پوپولیست نهایتا استبدادی می‌شوند به‌خاطر اینکه بر بخشی از جامعه تکیه می‌کنند. دولت‌های پوپولیست نماینده تمام بخش‌های یک جامعه نیستند. اما یک دولت پوپولیسم مثل فاشیزم و نازیها در المان می‌توانند حمایت اکثریت مردم کشور خودرا داشته باشند. لذا از دل یک دولت پوپولیسم، دموکراسی بیرون نمی‌آید. چاوز حمایت‌های مردمی را تا زمان مرگ خود از دست داده بود و اصلا حمایت‌های مردمی انتخابات اول خودرا نداشت. با برنامه های اقتصادی خود، چاوز روز بروز حمایت مردمی خودرا از دست می‌داد. پوپولیسم چاوزی بر بخش کم در امد کشور و حمایت‌های انها تکیه میکرد اما نهایتا این حمایت را هم از دست داد. اقتصادی که مادرو از چاوز به ارث برد، ورشکسته و فروپاشی شده بود. در مقالات پیش اشاره کردم که حتی کمپانی‌های صنعتی ایران در ونزوئلا، در زمان چاوز از این کشور خارج شدند به‌خاطر اینکه اقتصاد این کشور در حال فروپاشی بود.

اما ادعای اقای دکتر برقعی بعنوان یک فرهیخته سیاسی در بخش دیگری از بحث ایشان بسیار تعجب بر انگیز است. او میگوید، «اگر بپذیریم که انتخابات ۲۰۱۸ دموکراتیک نبوده، چگونه ایشان بیست سال انتخابات ازاد و مورد تایید همه سازمانها نظارت بین المللی را نادیده گرفته و ان نظام را استبدادی میداند». این بحث ایشان از هیچ منطقی برخوردار نیست. ایا در دنیا افرادی را ندیده ایم که با رای ازاد به قدرت می رسند و بعدا به‌ یک دیکتاتور تبدیل می‌شوند؟ امروز در فیلیپین و مصر چنین نیست؟ در روسیه چطور؟ انتخابات سال ۲۰۱۸ ونزوئلا توسط سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، گروه لیما و سازمان دولتهای امریکا یک انتخابات ازاد و منصفانه توصیف نشده است. چگونه است که اقای دکتر برقعی هند و افریقای جنوبی را در به رسمیت شناختن دولت مادرو قابل اتکاتر از بسیاری از کشورهای امریکای لاتین و اروپا میدانند؟ مدارک من مشخص است، ایشان مدرکی بهتر از سازمان ملل متحد دارند؟ ایشان ادعا میکنند که سازمانهای بین المللی در زمان چاوز بر انتخابات در این کشور نظارت داشته اند. چرا یکی از این انتخابات در حال حاضر با نظارت بین المللی در ونزوئلا بر قرار نمیشود؟ ایا کلید حل بحران ونزوئلا یک انتخابات ازاد و منصفانه نیست؟ ایشان که اینقدر برای انتخابات زمان چاوز احترام قائلند چرا اکنون یک انتخابات ازاد با نظارت بین المللی را در این کشور پیشنهاد نمیکنند. چگونه میتوان استدلال کرد که به خاطر اینکه در گذشته انتخابات در ونزوئلا ازاد بوده است، هنوز هم ازاد است. چرا این استدلال، چرا تعصب و ذهنی گرایی؟

ونزوئلا با نشستن برروی بزرگترین منابع نفت، ثروتمند ترین کشور دنیا در زمان انتخاب چاوز بوده است. وضع اقتصادی کشور وقتی که چاوز بع قدرت میرسد بسیار ناگواربود. فساد عنان گسیخته و…اقتصاد کشور را فلج کرده بود. اما ایا بیست سال برای ترمیم این اقتصاد کافی نبود؟ چاوز برای سامان دادن به اقتصاد کشور و ترمیم نهادهای دموکراتیک کشور که بی اثر و خاصیت شده بودند، انتخاب شده بود. چه شد که امروز در ونزوئلا برق و اب نیست؟ ربطی به تحریم های خارجی دارد؟ هرگز. همانطور که در مقالات دیگر نشان داده ام از بی لیاقتی و بی کفایتی دولتهای این کشور در زمان چاوز و مادرو سرچشمه میگیرد و بس. مگر احمدی نژاد باعث بسیاری از مشکلات فعلی کشور ما نشد و نیست؟ مگر سیاستهای پوپولیستی او به کشور و ظرفیتهای سیاسی و اقتصادی کشور ما ضربه نزد؟ چرا باید تصور کرد که در ونزوئلا بهتر از او چاوز و مادرو عمل کرده اند. ایا دولتهای ایدئولوژیک دنبال منافع ملی کشورند؟ خیر. انها بیشتر به دنبال بسط ایدئولوژی ویرانگر خود هستند. چاوز در امریکای جنوبی بیشتر هم خود را مصروف ریخت و پاشهای عظیم برای رشد چپ این منطقه کرده بود. بسیاری در این منطقه از دخالت های او در امور داخلی کشورشان شکایت میکردند. مگر همین روش نظم استبداد در ایران نیست؟

مجددا به غلط و با تمسک به باورهای ذهنی نادرست خود نویسنده میگوید، «دوران دوم که از سال ۲۰۱۲ به بعد را در بر میگیرد، یعنی زمانی که قیمت نفت در جهان سقوط فاحش کرد و از بشکه ای ۱۰۰ دلار به ۴۰ دلار رسید. اینها عواملی بود که اقتصاد ونزوئلا را با مشکلات فراوان روبرو نمود.» ایا در این بحث منطقی عالمانه وجود دارد؟ وظیفه دولتها چیست؟ ایا انها باید فکر کنند که همیشه نفت بشکه ای ۱۰۰ دلار میماند و یا اینکه یک دولت لایق بفکر نفت بشکه ای ۳۰ دلار هم باید باشد. مگر در زمان صدارت اقای خاتمی قیمت نفت به شدت افت نکرد. مگر در زمان احمدی نژاد نفت به بشکه ای بالای۱۰۰ دلار نرسید؟ کدام دولت توانست اقتصاد کشور را بهتر مدیریت کند؟ ایا این توجیه هرگز میتواند قابل قبول باشد که بخاطر افت قیمت نفت، اقتصاد ونزوئلا فروپاشی شد. نویسنده در جای دیگری تحریمهای امریکارا باعث فروپاشی اقتصاد ونزوئلا میداند. کدام فرض درست و صحیح است؟ تناقض در کجاست؟ کشورهای اروپائی که با «بیماری هلندی» روبرو شدند بلافاصله بفکر علاج مشکل افتادند. توقع نویسنده اقای دکتر برقعی از یک دولت چیست؟ دولتها وقتی با چالش روبرو میشوند ایا منتظر یک مائده از اسمان میشوند تا انهارا نجات دهد و یا یک دولت خوب و با کیاست برای حل مشکلات خود چاره اندیشی میکند. ایا کشورهای اروپائی که با  بیماری هلندی روبرو شدند اقتصادشان فروپاشی شد؟ چاوز و مادرو چه سهمی در فروپاشی اقتصاد امروز ونزوئلا داشته اند؟ اقای دکتر برقعی در جایی میگوید که بله انها اقتصاد ونزوئلا را بنفت متکی کردند. اما ایا این پایان کار است؟ دولت ونزوئلا نقشش در همینجا و با این ادعا پایان میپذیرد؟ توقع ما در همینجا از یک دولت با پایان میپذیرد؟ ایا این معلول نیست؟ ایا علت دولتی بی کیاست نیست؟

اقای دکتر برقعی ان قدر دولت چاوز و مادرو را دموکرات  میداند که  بارها در این مقاله به نادرستی از شفقت انها با مخالفین خود سخن به‌میان اورده و ادعا میکند با مخالفین چنین و چنان نکردند. ایا ظلمی بدتر از این هست که مردم کشور حق داشتن یک انتخابات ازاد و منصفانه را نداشته باشند؟ پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۸، مادرو بسیاری از مخالفین خودرا به زنجیر زندان کشیده بود. در۳۱ مارچ سال ۲۰۱۷ یعنی یکسال زودتر از انتخابات، روزنامه نیویورک تایمز در گزارش مفصلی پرده از زندانهای ونزوئلا برکشید. گروه انجمن کیفری (Penal Forum) که زندانهای ونزوئلا را از بیرون نظاره میکند مینویسد که از سال ۲۰۱۳ که مادرو به ریاست جمهوری ونزوئلا رسیده است، بیش از ۶۸۹۳ نفر دستگیر شده اند که ۴۴۳ نفر انها زندانی سیاسی هستند. این گزارش در سال ۲۰۱۷ تدوین شده است و این سازمان اعتقاد دارد که بر حجم زندانیان سیاسی در این کشور در طول سالهای بعد افزوده شده است. در طول چند سال گذشته دولت مادرو بیشتر و بیشتر بر باندهای جنایتکار برای حمایت از دولت خود و سرکوب مردم روی اورده است. یکی از دلائلی که خیابانهای پایتخت ونزوئلا در شب امنیت ندارد به خاطر اسلحه به دستان دولت مادروست که برای گرفتن پول از مردم ادم ربایی کرده و به خشونت روی میاورند. در ۱۴ مارچ ۲۰۱۹، روزنامه واشینگتن پست نوشت که دولت مادرو اکنون از باندهای مافیایی موتور سواران این کشور برای سرکوب مردم استفاده میکند. یکی از این باندهای مافیائی موتور سوار گروه کالیکتیوس (Collectivos) است که بعد از نارامی های و اعتراضات هفته گذشته در کاراکاس، بخاطر کمبود برق، در مناطق مختلف طبقه متوسط مردم ونزوئلا بجان مردم افتاده اند. رهبر حزب ارمان خلق (Voluntad Populars) اقای لئوپولدو لوپز (Leopoldo Lopez)حزبی که گوایدو عضو اوست و مردی که معلم فکری گوایدو است، سالهاست که توسط مادرو زندانی شده است. اقای دکتر برقعی و به‌خطا مخالفین قانونی ونزوئلا را زمانی در کودتاهای گذشته  شریک میداند تا مشروعیت انهارا به زیر سئوال ببرد. مخالفین چاوز و مادرو تا انتخابات ۲۰۱۵ به عنوان مخالف در انتخابات این کشور شرکت نموده و به یک مبارزه قانونی و حمایت از انتخابات ازاد ادامه داده اند. از انتخابات سال ۲۰۱۶ مجلس موسسان مادرو و خصوصا ۲۰۱۸ ریاست جمهوری، مادرو را رئیس جمهور قانونی و مشروع این کشور نمیدانند. برای همین هم از ظرفیتهای قانون اساسی کشور، قانونی که زمان چاوز نوشته شده است، استفاده کرده اند تا یک انتخابات ازاد و منصفانه را بر مادرو تحمیل کنند. همه بحث در ونزوئلا امروز بر سر یک انتخابات ازاد و عادلانه با نظارت بینالمللیست.

نویسنده در پایان چندین ادعای نادرست دارد که به آن پرداخته می‌شود. دولتهای امریکا از ابتدای ریاست جمهوری چاوز و مادرو سیاست های مختلفی در مورد ونزوئلا داشته اند. اگرچه دولت بوش می‌خواست که دولت چاوز سرنگون شود اما بر خلاف نظر نویسنده عامل کودتا در سال ۲۰۰۲ در این کشور نبود. همانطور که در مقاله دوم من امده است، دولت اوباما بسیار کوشش نمود که با دولت چاوز کنار بیاید. ادعای نویسنده مقاله در مورد اینکه «امریکا دهه هاست که در این کشور توطئه میکند و بارها کمر به نابودی حکومت ان بسته است» کاملا نادرست است. چاوز در دور دوم انتخابات امریکا در زمان اوباما علنا گفته بود که اگر بتواند به کسی در امریکا رای دهد اوباماست. در طول این سالها هیچ تحریم اقتصادی تا زمان ترامپ برروی دولت ونزوئلا اعمال نشده است. لذا ادعای نویسنده که تحریمهای امریکا را عامل اضمحلال اقتصاد ونزوئلا میداند، کاملا نادرست است. دولت‌های چاوز و مادرو پیش از تحریمهای در سال ۲۰۱۸ و بعد از انتخابات در ونزوئلا، اقتصاد این کشور را به نابودی کشیده بودند. انها پدران فکری احمدی نژاد در کشور ما بودند.

اقای دکتر برقعی ادعا میکند که دولت امریکا ۵ میلیون دلار در سال به اپوزیسیون برای مخالفت با مادرو کمک کرده است. به غیر از اینکه این فقط یک ادعاست، نمیدانم ایشان هرگز فکر کرده است که اگر این مبلغ درست باشد، چقدر ناچیز است. با ۵ میلیون دلار در سال میشود در کشوری کودتا کرد و یا نظامی را سرنگون کرد؟ این هم یک معماست که نویسنده باید بان جواب دهد.

ایشان ادعا دارد که نظام مادرو قانونی، مشروع و دموکراتیک است. زندانهای ونزوئلا، به حصر کشیدن مخالفین و ترس از یک انتخابات ازاد و منصفانه نشان میدهد چقدر دولت مادرو قانونی و مشروع است. نویسنده این مقاله در مقاله «کودتا و یا شکست یک نظام ایدئولوژیک» انتقادهای خودرا نسبت به ترامپ و سیاستهای او در مورد ونزوئلا اعلام کرده ام. نه ترامپ و نه پوتین دلی برای مردم ونزوئلا نسوزانده اند. ترس از اینست که زیر مغالطه، تعصب و ذهنیات در حق مردم ونزوئلا مثل سوریه گروهی جفا کنند. ترامپ در ونزوئلا هیچ شانسی برای تغییر مادرو ندارد اما مردم ونزوئلا و انهایی که با پوپولیسم چاوزی مخالفت کرده اند این شانس را خواهند داشت. در پایان باز نویسنده مینویسد، «انچه خامنه ای در مورد فجایع امریکا و اسرائیل میگوید، چون خون مردمش را به شیشه میکند، نادرست نیست، و ایراد مردم بر او، بدلیل غلط بودن سخنانش نیست بلکه خشمشان از بی تدبیری اوست و اینکه برای حفظ قدرت خود، منافع مردم را فدای جاه طلبی و بی تدبیریش میکند». جناب دکتر برقعی حتی در اینجا هم نسبت به مردم کشور بی لطفی میکند. مردم کشورما به او و قدرتی که برای خود تدارک دیده و پشت پازدنشبه ارزشهای دموکراتیک و بی اخلاقیهای او ایراد میگیرند. او بی تدبیر نیست او یک دیکتاتور مستبد است. از دل خودکامگی تدبیر مورد قبول عامه مردم بیرون نمیاید. او به مردم و رای انها اعتقادی ندارد. او به نظم دموکراتیک مثل مادرو اعتنایی ندارد. او و مادرو و پوتین بیک نظام خودکامه دلبسته اند. برای او فرقی نمیکند که ۱۱ میلیون در سوریه اواره شوند و ۵۰۰ هزار نفر کشته شوند. او به دنبال بسط ایدئولوژی غرب ستیز و تبعیض گرای خود میباشد. او از اقتصاد حرف میزند اما فساد گسترده در زیر نهادهای مربوط باو کشور را فلج کرده است. استبداد با نفاق هویت میگیرد.

حمایت ترامپ از مخالفین مادرو گروهی را تشویق نکند که برروی حقیقت چشم بسته و برای مردم این کشور حق و حقوقی برای دستیابی به ازادی و ابادی کشور خود قائل نباشیم. مخالفین مادرو در صحنه سیاست کشور با تلاشهای قانونی به تینجا رسیده اند. «۵ میلیون دلار» در سال انهارا به اینجا نرسانده است. تا زمانی که میتوانستند در انتخابات شرکت کردند و زمانی که راه بر انها بسته شد، روش دیگری را اتخاذ کرده اند. بیست سال دولت چاوز و مادرو در این کشور قدرت را به دست داشته اند. وضع اقتصاد و سیاست این کشور بیش از هر زمانی بر همگان روشن است. فقط با تعصب میتوان چشمان خودرا به واقعیات ببندیم و بی کیاستی‌های یک دولت پوپولیسم را به پای امریکا گذاشته و با توطئه اجین بدانیم. بسیاری در مورد سوریه هم با این گونه تعصب به تحلیل اوضاع این کشور نشستند و نهایتا حامی جنایتهای اسد و نظام ایران در این کشور شدند. امروز بیش از هرزمان دیگری خامی انها و تحلیل هایشان عیان شده است. دنیای کودتاهای امریکائی گذشته است. امروز مردم با ایجاد جنبشهای عظیم اجتماعی و همبستگی میتوانند بر سرنوشت خود توفیق یابند. باید به مردم اعتماد کرد و از تئوریهای توطئه دوری جست.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

6 پاسخ

  1. ]قای نوربخش برخلاف مقتدای سیاسی_فکری خود مرحوم دکتر یزدی از لحاظ ارائه تحلیل های سیاسی پرکارند و این پرکاری کمتر جا برای پنهانکاری باقی می گذارد .از جنگ تجاوزکارانه به عراق و لیبی و ادامه آن در افغانستان و سوریه و حالا هم یمن ( در آینده کجا ؟ ) لب تحلیل های ایشان با مواضع و توجیهات آمریکا و اذنابش همسو و همرنگ و هم جهت بوده است ! در باره کره شمالی و ونزوئلا و مثلا کوبا هم هم همواره همین طور بوده و فرق نمی کرده و به احتمال زیاد فرق هم نخواهد کرد . باید از آقای دکتر برقعی پرسید که تداوم این توجیهات و توضیحات راه به کجا می برد ؟

  2. با سلام. بزرگ‌ترین حسن امریکا و اسرأییل سیزی این است که میتوان روی نادانی و ندانم کاری سران چپ گرا را ماله کشید و آن‌ها مقصر دانست. کاری که برخی از ایرانیان مسلمان نما و چپ گرا میکنند

  3. نویسنده بدون ارائه منبع بزعم خود ارقام و آمارش را به خورد خواننده میدهد! اگر نیک بنگریم ادعاهای ایشان با آنچه از دفتر پومپئو و مایک پنس بیرون میاید هیچ تفاوتی ندارد. نویسنده در حالی طرف بحث را متهم به اظهار نظر بر اساس ذهنیات خود ! متهم می کند که تا کنون اسناد فراوانی که افشا کننده سناریوهای مداخله جویانه امریکا و متحدانش در کشورهای دیگر منجمله یوگسلاوی سابق،عراق، لیبی و … هستند منتسر شده اند. اسنادی که حتی سیاستمداران امریکایی مورد وثوق ایشان نیز صحت آنها را تایید کرده و یا نقش آفرینیان اصلی این سناریوها بدانها اعتراف کرده اند، مثل کاولین پاول پیرامون دروغ هایش در قبال سلاحهای کشتار جمعی عراق!.
    با چنین اجحافی بر مسائل جهانی به صلاح خود نویسنده می بود که از به رخ کشیدن تصحیلات و مطاللعات ؟! خود پرهیز می کرد. مگر آنکه انگیزه دیگری پشت این به کوچه علی چپ زدن ها خوابیده باشد.
    چنانچه گفتم شاید نویسنده تنها اسناد و مدارکی را معتبر بداند که از دفاتر نئوکان ها یا مراکز امنیتی امریکا بیرون بیایند، که این مشکل خودشان است. اما گذشت آن دورانی که کسی بخواهد با برخ کشیدن دانسته های نداشته اش، دهان دیگران را ببندد و خوانندگان را گمراه کند.
    می دانم که نویسنده برای امریکا حق ویژه برای دخالت در امور سایر کشورها قائل است و واقعا سر در نمیاورم که چرا ایشان با چنین رویکردی اصرار بر ملی بودن خود می ورزند!
    تنها برای اثبات اینکه دخالت مسقیم امریکا در ونزوئلا ساخته و پرداخته ذهنیات این و آن نیست بعنوان یک نمونه گزارش
    روزنامۀ آرژانتینی لا پولیتیکا آن لاین به تاریخ ۲۷ فوریه ۲۰۱۹ را می آورم که مذاکرات گروه لیما در بوگوتا را پوشش خبری داده است:
    از آنجائی که اجماع بین المللی کودتا و در راس آن آمریکا، از پیشرفت اوضاع راضی نبودند، تمام شرکت کنندگان و حامیان اصلی کودتا برای مشاوره و یافتن راه چاره سریع برای به نتیجه رساندن کودتا، به یک جلسۀ اضطراری گروه کشورهای لیما در بوگوتا فرا خوانده میشوند. در ظاهرقرار است یک اجلاس روتین برگزار گردد، که دست نشاندۀ اجرای کودتا آقای گوایدو هم برای مشورت و هماهنگی با نیروهای حامی کودتا در ونزوئلا به بوگوتا دعوت شده است. در حالی که افکارعمومی جهان با نگرانی و اضطراب انتظار نتایج جلسه را میکشد با بیم و دلهره برای اعلام زمان و مکان شروع این تهاجم خونین از جانب مهاجمین، ثانیه شماری میکند، مایک پنس مشاور رئیس جمهوری آمریکا، سرپرست و مسئول اصلی این کودتا، در نطق خود پرده از سردرگمی و آشفتگی این “اجماع بین المللی” برای پیشبرد “امر انقلاب مردمی” در ونزوئلا برمیدارد.
    مایک پنس در مورد گوایدو (و در حضور او و سایر روسای فاسد در آمریکای لاتین) میگوید:
    – او به ما قول داد، که بمجرد اعلام حمایت فوری و علنی ما از او، نصف افسران ارتش از خدمت تمرد کرده به او میپوندند؛ اما چنین اتفاقی نیافتاد.

    – او مدعی بود، پایگاه اجتماعی و مردمی دولت ناپدید شده است. اما این امر واقعیت ندارد.

    – او قول داد هنگام رسیدن کمکهای انسانی در سر مرزها، هوادارانش بزور سعی در بازکردن مرزها برای ورود این کمکها خواهند کرد، تا ما بهانه ای برای دخالتگری داشته باشیم، اما این کار را هم نکردند. پایان نقل و قول.
    تمام این مداخلات جنایتکارانه را نویسنده دخالت بشردوستانه نامیده و از آن دفاع می کند و متوجه نیست که مخالفش در بحث هشدار می دهد که این شتری خواهد بود که فردا دم در ایران هم خواهد خوابید.
    شاید هم نویسنده خود را در نقش گوایدوی ایرانی یافته و یقین دارد که بزودی دارایی های ایران در حساب های بانکی در امریکا را را به ایشان خواهند سپرد! البته پیش از ایشان گوایدوهای زیادی در صف نوبت گرفته اند، اما اجازه خوابی خوش به ایشان بدهیم.
    منبع گزارش:
    https://www.lapoliticaonline.com/nota/117905-exclusivo-pence-cruzo-reproches-con-guaido-en-la-cumbre-de-bogota/?fbclid=IwAR0lL3HYm6JfJ4JlZ4ERUc997CLv4HfQTp1isOJMXk7iUwUFJG1zNZfa_kQ

  4. برخی موقع تلفظ یا تجسم کودتا چنان متوحش میشوند که گویا مریخی ها به زمین حمله کرده اند. کودتا می تواند یک واکنش منطقی به بن بست سیاسی در یک جامعه مستاصل باشد. کودتا ممکن است به تحول سیاسی خاصی ختم شود که بسته به شرایط برخی کشورها را خوشحال و برخی را دچار اضطراب کند. در هر حال بیگانگان بر اساس تامین شدن یانشدن منافعشان موضع گیری میکنند ولی آنها الزاما عامل کودتا نیستند الی در ممالک بسیار بدوی. کودتاها درست مثل انقلابها بوده و وقتی رخ میدهند بسته به سود یا زیانشان برای سایرین دارای طرفدار یا ضد خارجی هم میشوند. ولی انقلاب و کودتا هر دو پاسخهای اجتماعی به بن بستهای سیاسی هستند. همه چیز را دایی جان ناپلئونی به خواست از مابهتران حواله دادن ساده لوحی است.
    نگرانم که قتل جولیوس سزار توسط نمایندگان سنای روم که عملا یک کودتا بود را هم به کشورهای بیگانه نسبت بدهند.

  5. دیدن جهان با عینک امریکایی!

    در نهایت و علیرقم همه ادله و شواهد تاریخی که امثال آقای برقعی ارائه داده اند، مار همان خواهد بود که آقای نوربخش کشیده اند.
    برخلاف همه نیروهای صلح دوست و آزادی خواه جهان که با سیاست های زیاده خواهانه امریکا و شرکایش بطور نمونه در یمن، سوریه، عراق، ونزوئلا، سومالی و … مخالفت میورزند، آقای نوربخش در عمل همزبان با نئوکانها و امثال نتانیاهو بر این سیاستهایی که صلح جهانی را به خطر انداخته و فلاکت و آوارگی میلیونها انسان و ویرانی و ورشکستگی ده ها کشور را به ورشکستگی موجب شده اند، صحه می گذارند!
    آقای نوربخش این حنای ضدامریکایی دیگر رنگی ندارد. با این حساب شما امروز حتی پاپ را هم باید ضد امریکایی بحساب بیاورید.
    ای کاش نظر خود پیرامون مصدق، ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد را هم مطرح میکردید تا با میزان واقعی ملی گرایی شما بیشتر آشنا می شدیم. بگمانم شما در همان حد ملی هستید که جنتی، یزدی، خامنه ای و … مخالف امریکا!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »