در طول هفته های گذشته، مقامات نظام و سپاهیان بار دیگر اعلام کردند که ایران در بازسازی سوریه به صورت فعال شرکت میکند. مشخص نیست با اقتصادی که فروپاشی خود را هر روز بیش از پیش عیان میکند و با سیل و خرابی غیر قابل تصور در چندین استان ایران، چگونه نظامی پیش از اینکه به بازسازی خرابی ها و ضایعات کشور تعهد دهد، به بازسازی کشور دیگری تعهد میدهد. هنوز بسیاری از زلزله زدگان کرمانشاه زیر چادر زندگی میکنند،اما نظام ایران در صدد است که منابع مالی کشور را به بازسازی کشور دیگری در زیر حکومت یک مستبد اختصاص دهد. در این نوشتار کوشش میشود تا در این رابطه به سیاست خارجی ایران در سوریه و بهطبع نظامیکه در سوریه پس از ۷ سال جنگ باقی مانده است پرداخته شود. نظام اسد یکی از بیرحم ترین و مستبدترین نظامهای دنیاست که فقط میتوان انرا با نظامی که صدام حسین در عراق بنیان گذاشته بود مقایسه کرد. اینکه نظام ایران تصمیم گرفته است که اعتبار بینالمللی کشور مارا در پای چنین مستبدی قربانی کند، به طبیعت نظام استبدادی کشور ما برمیگردد و تعهدی که این نظام به ایدئولوژی دموکراسی ستیز خود داده است. شاید سوریه را بتوان ائینه تمام نمای شکست سیاست خارجی ایدئولوژیک نظام ایران دانست. دخالت سپاهیان و رهبری در طراحی سیاست خارجی کشور در منطقه ، روزبهروز ضعف و ناتوانی خودرا بیشتر اشکار میکند. سپاهیان در هفته های گذشته یک مستبد و یک جنایتکار که با کمک انها خون هزاران شهروند کشور سوریه را ریخته بود برای استفاده تبلیغاتی به تهران اوردند تا به دیدار رهبری نظام رفته و بهنشان دوستی یکدیگر را در اغوش گیرند. دولت و وزیر امور خارجه کشور گلهمند بودند که چرا در جریان خبر سفر مخفی مستبد سوریه به تهران، نبوده اند. انقلاب و مردان قدرت کشور امروز به جائی رسیده اند که در داخل، از تمام حقوق شهروندی شهروندان این کشور میگذرند و در خارج بهعنوان حامی مستبدین و دولتهای استبدادی نظیر اسد در سوریه و مادرو در ونزوئلا شناسائی میشوند.
حمایت از استبداد اسد بجز هزینه میلیاردها دلار از ذخائر مالی کشور و دادن هزاران خون، به اعتبار اخلاقی (Moral Authority) کشورما سخت اسیب رسانده است. اعتبار اخلاقی یک سرمایه بزرگ در روابط خارجی هر کشور است. در سایه این اعتبار اخلاقی، یک کشور میتواند از حمایت مردم دنیا برخوردار بوده، که این حمایت خود تاثیر گذار بر سیاستهای خارجی کشورهای مختلف جهان در مورد ان کشور خاص میباشد. اعتبار اخلاقی همچنین میتواند کشوری را کمک کند تا در دنیای جهانی شده، بر نهادهای بینالمللی تاثیر گذار بوده و برای دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی خود از انها بهره گیرد. در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری در روز پنجشنبه ۲۳ اسفند ماه، رهبری جمهوری اسلامی ایران ادعا کرده بود که کسانیکه در باره حضور ایران در منطقه، «مطالب و سخنان نادرست و نابهجائی مطرح میکنند، در واقع در حال کمک به نقشه دشمن هستند». حضور نظامی ایران در منطقه عکسالعملهای نامطلوبی را در خاورمیانه و سراسر جهان سبب شده است. رهبری جمهوری اسلامی ایران نخواسته و نمیخواهد اذعان کند که کشور ما در سیاست خارجی خود با مشکلات عدیده ای روبروست و در بخشی از این سیاستها کاملا شکست خورده است.
شکست سیاست خارجی ایران در سوریه در سه زمینه قابل بررسی، بحث و تحلیل است. اول: در مقابل انچه در سوریه هزینه کرده ایم چه بدست اورده ایم؟ دوم: ائتلاف کشور ما با پوتین و روسیه در سوریه کشور ما را به کجا رهنمون کرده و خواهد کرد؟ سوم: حمایت ما از اسد، چقدر به اعتبار اخلاقی کشور ما ضربه زده و میزند؟ هیچکسی دقیقا نمیداند که ایران در سوریه چقدر هزینه مالی کرده است اما حدسهای قابل اعتنا و با اعتبار تخمین میزنند که ایران بین ۵ تا ۷ میلیارد دلار در سال در سوریه هزینه کرده است. این خرج شامل حمایت مالی از دولت اسد، حزب الله لبنان و بقیه گروههاییست که ایران از عراق، افغانستان و پاکستان به سوریه گسیل داده است. دخالت نظامی ایران در سوریه حدود ۴۰۰۰ کشته بجا گذارده است.
ایران در سوریه دخالت نظامی کرده بود تا به تعمیق «عمق استراتژی” ضد اسرائیلی خود همت گماشته و بتواند از طریق حضور در سوریه و دسترسی به لبنان ، اسرائیل را بهجالش بکشد. اما در سال ۲۰۱۵ میلادی بهدلیل به بن بست کشیده شدن جنگهای داخلی سوریه، و دقیقا بهخاطر عدم توان نظامی ایران در پایان دادن به این جنگها و کسب پیروزی برای اسد، ایران مجبور شد تا از روسیه دعوت کند تا در سوریه دخالت نظامی کند. با دخالت نظامی روسیه در سوریه، جنگهای داخلی سوریه بهنفع اسد تمام شده و تدریجا نظامی استبدادی اسد توانست مجددا کنترل بخش عظیمی از خاک این کشور را بهدست گیرد. بهغیر از این، دولت روسیه موفق شد که بهیک بازیگر موفق سیاسی نهتنها در سوریه بلکه در خاورمیانه تبدیل شود. پوتین پیش از دخالت نظامی در سوریه، کوشش کرده بود که روابط بهتری را با کشورهای عربی منطقه و خصوصا اسرائیل بنیان گذاری کند. دخالت روسیه در سوریه، اسرائیل و کشورهای عربی منطقه را امیدوار کرده بود که از طریق پوتین بتوانند منافع خودرا در سوریه حفظ کنند. لذا دخالت نظامی روسیه در سوریه برای مسکو بهیک نقطه عطف در تاریخ گسترش نفوذ خود در خاورمیانه تبدیل شد. اسرائیل و کشورهای عربی از دولت اوباما خواسته بودند که نقش فعالتری را در سوریه بهعهده داشته باشد اما او از ان امتناع ورزیده بود. پوتین برای اسرائیل و کشورهای عربی فرصتی را ایجاد میکرد تا گسترش نفوذ خود خصوصا در بحران سوریه و حفظ منافع خود در این کشور همت گمارند.
پوتین منافع اسرائیل و کشورهای عربی را در سوریه بهرسمیت شناخته و بارها انرا اعلام کرده است. پوتین به ارتش اسرائیل بارها چراغ سبز نشان داده و هماهنگ کرده بود تا جتهای اسرائیلی مواضع ایران را در این کشور بمباران کنند. اسرائیلیها با ورود بهبک تنش نظامی با ایران در سوریه، به کشورهای عربی نشان داده اند که در خاورمیانه تنها کشوری خواهند بود که میتوانند ایران را بهلحاظ نظامی بچالش بکشند. ایران در تمام این مدت از ترس گسترش دامنه جنگ با اسرائیل بهمرزهای کشور، از نشان دادن هرگونه عکسالعملی به این کشور امتناع نموده و اجازه داده است که مواضع نظامی کشور ما در سوریه توسط اسرائیل نابود شوند. اسرائیلیها بهدنبال فرصتی بودند تا با ایران جنگی را در خاورمیانه شروع کنند، اما خوشبختانه اینبار سپاهیان باین نتیجه رسیده اند که نه توان رودرویب با اسرائیل را خواهند داشت و نه شروع یک جنگ با اسرائیل و امریکا در این زمان بهنفع کشور خواهد بود. ایران نهایتا در جنگهای داخلی سوریه، پتانسیلهای نظامی و نقاط ضعف قدرت نظامی خودرا به اسرائیلیها نشان داد و انها هم با بمباران مواضع ایران در سوریه نشان دادند که با چالش امنیتی ایران بخوبی میتوانند مقابله کنند.
در ۲۷ فوریه در دیداری بین پوتین و ناتانیاهو در مسکو «کار گروه سوریه» تشکیل شد. هم پوتین و هم ناتانیاهو بدنبال ان هستند که دولت اسد را برای کنترل و ثبات اوضاع درون سوریه کمک کنند. اسرائیلیها در گذشته هم با حافظ اسد و هم با بشار اسد توانسته بودند بهیک صلح نا نوشته اما پایدار در مورد مرزهای خود بهنتیجه برسند. انها با جنبشهای بهار عربی مخالفت کردهاند چون این جنبشها دنبال یک نظم دموکراتیک بودهاند . ناتانیاهو و اسرائیل درصدد ایجاد دولتهای استبدادی و مستبدینی نظیر جنرال سیسی در مصر بوده اند. نظامهای استبدادی منطقه بیشتر میتوانسته اند منافع اسرائیل را در چهارچوبهای قرار دادی امنیت این کشور تامین کنند تا نظامهای دموکراتیک و پاسخگو. از طرف دیگر پوتین بدنبال منافع خود و کشور خود در خاورمیانه است. او میخواهد از سرمایه گذاری کشورهای عربی در کشور خود و تکنولوژی اسرائیل استفاده کند. روابط مستحکم او با کشورهای عربی خاورمیانه و اسرائیل برای او مهمتر از روابطه او با ایران است. در حال حاضر دارد از ایران بعنوان یک کارت در مقابل غرب، امریکا و کشورهای عربی و اسرائیل استفاده میکند. زمانیکه باید این کارت را با کارتهای دیگری تعویض کند هنوز نرسیده است.
بحران سوریه از بعد نظامی به بعد سیاسی و ایجاد یک نظام با ثبات در این کشور تبدیل شده است. پوتین بدنبال چنین نظمی در سوریه بوده و هرگز بدنبال ایجاد یک نظام دموکراتیک در این کشور نیست. اسرائیل هم بدنبال یک نظم سیاسی باثبات با اسد و بدون اسد است اما نمیخواهد که یک نظام دمکراتیک در این کشور پای گیرد. ایران بدنبال حفظ اسد است و میخواهد در این کشور نفوذ سیاسی داشته باشد. اما این نفوذ سیاسی فقط بخاطر بسط سیاست ایدئولوژیک نظام ایران و ایجاد یک حلال شیعی از عراق تا لبنان است. دولت ترکیه اگرچه بدنبال یک نظم پایدار در سوریه است اما نمیخواهد که کردها در این کشور قدرتمند شده و سنیهای اخوانی از صحنه سیاست این کشور محو شوند. ایران به دو دلیل نمیتواند در سوریه بماند. اول: ایران به ثبات دولت اسد کمک نخواهد کرد بخاطر اینکه دائما با چالش اسرائیل در این کشور روبرو خواهد بود. تنشهای نظامی بین ایران و اسرائیل در سوریه به ثبات رژیم اسد کمک نمیکند و دولت اسرائیل هم بارها به اسد اخطار داده است که حضور ایران در سوریه را نخواهد پذیرفت. دوم: ایران بر خلاف ترکیه و روسیه مایل نیست که شهروندان اواره سنی این کشور مجددا باین کشور برگردانده شوند. خبرهای زیادی هست که ایران کوشش کرده و میکند که شیعیان عراقی را در بخشهایی از سوریه اسکان دهد تا بتواند نفوذ شیعی خودرا در این کشور حفظ نماید. اسد و پوتین هنوز به حضور ایران در سوریه نیازمندند. اما زمان ان خواهد رسید که بنام «نیروی خارجی» از ایران خواسته شود که از این کشور خارج شود. لذا تلاشهای نمایشی ایران برای اوردن اسد به تهران و در زیر شعار «جبهه مقاومت» فقط جنبه تبلیغیاتی داشته و از واقعیت اینکه ایران نمیتواند در سوریه بماند و نفوذ گذشته خودرا حفظ کند نمیکاهد.
سفر رئیس جمهور کشورمان به عراق در هفتههای گذشته و دیدار او با ایت الله سیستانی حقایق بسیاری را روشن کرد. اولا ایت الله سیستانی در گذشته حاضر نشده بود احمدی نژاد را برای دیدار با خود قبول کند. او در سیاستهای خود کرارا نشان داده است که طرف دولتهای انتخابی کشور ما و نه نظام ولایت فقیه ایستاده است. او در گذشته با نوری المالکی، که مورد حمایت نظام ایران در سیاست عراق بود، برای کاندیداتوری مجدد او برای پست نخست وزیری سخت مخالفت کرده بود. او گفته بود مالکی باید برود. ایتالله سیستانی در ملاقات خود با روحانی گفته بود که با مداخله کشورهای دیگر در سیاست عراق مخالف بوده و میخواهد که اسلحه فقط در دست ارتش عراق بماند. حشدالشعبی نیروی است که در زیر چتر دولت عراق و نخست وزیر ان کشور فعالیت میکند. او از سیاستهای مدارا گرایانه در این منطقه با روحانی صحبت کرده بود. حرفهای سیستانی بطور مشخص روشن میکند که او نه میخواهد ایران در سیاستهای عراق دخالت کند و نه عراق نظامی نظیر حکومت ایران داشته باشد. سیستانی در گذشته و حال بطور قاطع حمایت خودرا از یک نظم دموکراتیک و انتخابات ازاد اعلام کرده است. او با سیاستهای خارجی تنش زا کاملا مخالف است. انتخابات گذشته عراق به روشنی نشان داد که سیاست عراق به کدام سمت و سو جهت پیدا کرده است و سیاستمداران عراقی چگونه دیگر حاضر نیستند که ایران در سیاستهای داخلی این کشور دخالت کند. اشوبهای بصره در سال گذشته و اتش زدن کنسولگری ایران در یک شهر شیعه نشین این کشور نشان داد که عراقیهای شیعه بیشتر از شیعه بودن احساسات ناسیونالیستی دارند. انها از نظمی شبیه به نظم سیاسی در درون ایران سخت گریزان هستند. صحبتهای ایتالله سیستانی، صف ارایی کنونی نیروهای سیاسی در عراق و تجربه کشور ما با مردم شیعه عراق باید در حال حاضر هشداری برای مردان سیاسی کشور ما باشد تا از تمامیت خواهیهای گذشته دست کشیده و بهفکر بنیان جدیدی در سیاست خارجی کشور باشند.
اما در مورد اعتبار اخلاقی ایران اول باید به تصویری که دنیا از کشور ما دارد رجوع نموده و دوم به فهم طبیعت نظام و استبدادی بیرحم و جنایت پیشه ای که کشور ما در سوریه از ان حمایت کرده و میکند پرداخت. نظر مردم دنیا نسبت به انقلاب اسلامی در ایران و از ابتدای انقلاب دستخوش تغییراتی کلی شده است. در ابتدا، انقلاب ایران از حمایت اکثریت مردم دنیا برای خاتمه دادن به یک نظام استبداد سلطنتی در ایران بر خوردار بود. اینکه در کشوری اسلامی و بنام اسلام، انقلابی برای ایجاد یک نظام دموکراتیک شکل گرفته بود، نظرات بسیار مثبت و همچنین حمایتهای گوناگونی داشت. با شعارهای صدور انقلاب، خشونت اعدامها و جنگ ایران وعراق، چهره ایران دستخوش تغییرات عمده ای قرار گرفت. در بین سالهای صدارت دولت خاتمی، مجددا کشور و ارام ارام محبوبیت جهانی در خوری کسب کرد. با جنبش سبز و دستگیری سران دموکراسی خواه کشور، تصویر دیگری در بین جهانیان از ایران شکل گرفته و عرضه شد. بعد از سرکوب جنبش سبز، ایران با یک نظام خوکامه هویت خود را معرفی و محبوبیت جهانی خودرا به سرعت از دست داد. از ابتدای سال ۲۰۱۰ میلادی این افول در انظار جهانیان بروشنی مشهود بود. دخالت نظامی ایران در سوریه، ایران را در صدر کشورهای خودکامه و خشونت طلب نشانیده و با این دخالت نظامی در حمایت یک دولت استبدادی، بسیاری از مردم دنیا ناقد سیاستهای کشور ما شدند.
سازمان تحقیقاتی معتبر پیو (Pew Research Center) نتیجه یک امار گیری که در ۴۰ کشور دنیا و از ۴۵,۴۳۵ نفر در مورد اعتبار کشور ما به عمل امده بود را در سال ۲۰۱۵ میلادی انتشار داد. به طور متوسط ۶۰% مردم دنیا تصویری بسیار منفی از ایران داشته و فقط به طور متوسط ، ۲۳% مردم دنیا تصویر مثبتی نسبت به ایران دارند. ۷۵% مردم امریکا، ۸۱% مردم فرانسه، ۷۸% مردم المان، ۷۳% مردم ژاپن، ۶۷% مردم استرالیا، ۶۲% مردم انگلستان و ۶۱% مردم چین، تصویری منفی از ایران داشته اند. جالب توجه است که در کشورهای منطقه و عربی خاورمیانه ۸۲% مردم اردن، ۵۵% مردم ترکیه و ۵۳% مردم فلسطین نظرشان در مورد ایران منفی ست در حالیکه در اردن فقط ۱۳%، در ترکیه ۲۷% و در فلسطین ۲۹% تصویر مثبتی از ایران وجود دارد. در لبنان ۵۸% تصویر منفی و ۴۱% تصویر مثبت از ایران دارند و تنها کشوری که رقم موافقین ان برای ایران بیشتر از مخالفین ان است، کشور پاکستان با ۵۷% مثبت و ۱۶% منفیست. این ارقام در بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۸ باز کاهش پیدا کرده است. در دو کشور مسلمان نشین مالزی و اندونزی، اکثر مردم تصویری کاملا منفی از کشور ما دارند. در ونزوئلا ۵۸% مردم نظر کاملا منفی در مقابل ۲۲% مردم که تصویری مثبت از کشور ما دارند. جالب اینجاست که همان ۲۰% ای که از دولت مادرو در ونزوئلا حمایت میکند، تصویر مثبتی هم نسبت به کشورما برای حمایت از استبداد در این کشور دارند. در امریکای جنوبی، نظر اکثر مردم نسبت به ایران بسیار منفیست. این تصویر دنیا از کشور ما با هر معیاری تکان دهنده است. مردان قدرت کشورما میتوانند دائما ادعا کنند که ایران در دنیا جایگاهی دارد اما چنین نیست بلکه انها با ذهنیات خود که پایی در واقعیت ندارد، چنین تصویری را از کشور ارائه میدهند. انها هرگز دنبال یک نگاه بیطرفانه به دنیا نبوده اند تا ببینند کشورما در کجا مشکل دارد و چگونه برای مردم دنیا مشکل افرینی میکند.
اما فاجعه دومی که کاملا اعتبار اخلاقی کشور ما را خدشه دارد کرده است، حمایت از نظام استبدادی سوریه و جنایتکاری مانند بشار اسد است. تا به حال در مورد بحران سوریه و جنگهای داخلی این کشور زیاد شنیده و خوانده ایم اما بسیاری کمتر فرصت کرده اند که با عمق فاجعه ای که سالها در نسل کشی مردم سوریه ادامه داشته است اطلاع کافی در دست داشته باشند. گروههای حقوق بشری مختلفی از سوریه و خارج از سوریه همراه با خبرنگاران بعضی از رسانه های غربی از ابتدای سال ۲۰۱۷ به طور تدریجی پرده از جنایتهای دولت اسد در مورد ۱۰۰,۰۰۰ زندانی سیاسی این کشور برکشیده اند. اسناد و مدارک انها نشان میدهد که چگونه بسیاری از این زندانیان یا زیر شکنجه کشته شده اند و یا در اثر امتناع دولت سوریه از دسترسی زندانیان سیاسی به دارو جان باخته اند. یکی از شیوه های متداول در زندانهای اسد تجاوز جنسی به زندانیان زن و مرد برای شکستن روحیه انها بوده است. کاری که در کهریزک در حق زندانیان بعد از اعتراضات سال ۸۸ در ایران به وقوع پیوست در زنهدانهای سوریه هر روز تکرار شده و میشود. در بخش خاورمیانه روزنامه واشینگتن پست، زکریا زکریا در تاریخ ۲ اوریل ۲۰۱۷، پرده از بیمارستانهای ارتشی دولت سوریه و رفتار انها با زندانیان سیاسی این کشور بر کشید. زکریا برای تدارک و تهیه گزارش خود موفق شده بود که در این سال با بسیاری از زندانیان ازاد شده از زندانهای سوریه که در خارج از خاک سوریه و در ترکیه اقامت داشته بودند مصاحبه کند. محسن المسری شهروند کشور سوریه در تهیه یک کمپین صلح امیز در درون سوریه شرکت کرده بود. او و بسیاری از جوانهای هم سن وسال او که حدود بیست سال سن داشتند، برروی توپهای کوچک پینگ پنگ لغت ازادی را نوشته و در سطح شهر پخش کرده بودند. او به زکریا توضیح میدهد که پس از دستگیری، دوسالی شکنجه میشود تا نهایتا در اثر بیماری به یک بیمارستان ارتش در حومه دمشق، کمتر از یک کیلومتر از قصر اسد، منتقل میشود. این بیمارستان به بیمارستان ۶۰۱ مشهور بوده است. او به زکریا توضیح میدهد که این بیمارستان برای مداوای زندانیان انتخاب نگردیده بلکه برای اعمال نوع دیگری از شکنجه انتخاب میشده است. بیماران با دست و پا بند به تختهای خود زنجیر شده و شکنجه میشوند. از این بیمارستان عکسهای هزاران جسد پیش از خاکسپاری در قبرستانهای مخفی دسته جمعی بطور مخفی و قاچاق به بیرون در سالهای گذشته فرستاده شده است. زکریا با تعداد زیادی از زندانیان ازاد شده زندانهای سوریه در لبنان، ترکیه و کشورهای اروپائی ملاقات و مصاحبه کرده است و همه این زندانیان تصویرها و تجربه های مشابهی را باو انتقال داده اند. بسیاری از این زندانیان یا در تظاهرات مختلف بر ضد اسد شرکت کرده و یا روی رسانه های عمومی نظیر فیس بوک در مورد اسد و این تظاهرات اظهار نظر کرده بودند. همه انها میگویند زندانیان اکثر بیماریهای خودرا مخفی میکنند تا به بیمارستانهای ارتشی و خصوصا بیمارستان ۶۰۱ انتقال داده نشوند. انها میگویند اگر کسی به این بیمارستانها منتقل شود، شانس کشته نشدن و ازاد شدنش بسیار کم میباشد.
از ابتدای جنگهای داخلی در درون سوریه بیش از ۱۰۰,۰۰۰ نفر دستگیر و مفقود الاثر شده اند. هیچکسی نمیداند که فرد دستگیر شده زنده است و در کدام زندان بسر میبرد. پس از ماهها شکنجه، نام محسن المسری به لیست انتقال شوندگان به بیمارستان ارتش اضافه میشود. او میگوید که در یک شب بسیار تاریک در سال ۲۰۱۲، یعنی یکسال بعد از شروع بهار عربی و شروع جنگهای داخلی در سوریه ، دست او به دست مرد دیگری زنجیر میشود و از طریق یک کامیون ارتشی به این بیمارستان منتقل میشود. به المسری یک شماره زده میشود و باو گفته میشود که از این تاریخ تو فقط با شماره صدا میشوی و باید نام خودرا فراموش کنی. چشم بسته به بیمارستان ۶۰۱ منتقل میشود و در ورود به بیمارستان، ابتدا با شلاق زنی نگهبانان مواجه میشود. مردان ضعیف و مریض تر که بزمین افتاده اند مورد شتم و ضرب بیشتری بالگد و شلاق قرار میگیرند. زندانیانی که بسیار مریض و ضعیف هستند، با موهای خود به اطاقهای مختلف بیمارستان کشیده میشوند. سمار مصطفی، دانشجوی فیزیک از دمشق توضیح میدهد که بسیاری از زندانیان و او به داخل قفسهایی در این بیمارستان انتقال داده شدند. او در مورد بو و و وضعیت این بیمارستان میگوید که هنوز پس از چندین سال از ذهن او بیرون نرفته است. کمیسیون استعلام سازمان ملل متحد (United Nations Commission of Inquiry)در سال ۲۰۱۳ از کنترل پنج بخش نیروهای امنیتی سوریه برروی قسمتهای مختلف این بیمارستان اطلاعاتی را منتشر کرده است. کمیته استعلام مینویسد «زندانیان، که شامل بچه ها هم میشوند، کتک و شلاق زده میشوند، بر بدن انها سیگار سوزانده میشود، و خصوصا به انها شکنجه هایی داده میشود که بیشتر بر نقاط ضعف جسمی انها تمرکز دارد»”. مسری و مصطفی میگویند که درجه داران بالای ارتش، پزشکان بیمارستانهای ارتشی را در بیمارستان ۶۰۱ را دنبال میکرده اند تا اجازه ندهند که بیمار درمان درستی را دریافت کند. مسری نقل میکند که یکی از شیوه های شکنجه در این بیمارستان، اتش زدن یک کیسه پلاستیکی و ریختن قطه های سوزان ان بر صورت زندانیان بوده است. مصاحبه شوندگان دیگر نیز این شیوه شکنجه را تایید میکنند. در سال ۲۰۱۴ تعداد زیادی عکس از بیمارستانهای دولتی و خصوصا بیمارستان ۶۰۱ توسط یک ارتشی اسد که به غرب پناهنده شده بود در دسترس سازمانهای حقوق بشری قرار گرفت. عکسهای زیادی از کشته شدگان زیر شکنجه که در بین انها جوان و کودکان هم دیده میشدند در معرض دید جهانیان از جنایات اسد قرار میگیرد. این ارتشی پناهنده توانسته بود که ۱۱,۰۰۰ شکنجه و کشته شده در زندانهای اسد را با کد های انتخابی خود دولت مستند سازی نماید. دولت اسد در جواب انهارا غیر واقعی خواند اما ندیم حوری بعنوان یک متخصص که از طرف سازمان نگهبان حقوق بشر (Human Rights Watch) انهارا مطالعه کرده بود، نه تنها انهارا واقعی اعلام کرد که گفت این عکسها قسمت کوچکی از جنایات اسد و بخش اندکی از انهایی که در زیر شکنجه دولت او جان داده اند را نشان میدهد. مسری به زکریا میگوید که پس از بیمارستان ۶۰۱ مجددا به زندان سدنیا منتقل شده و شکنجه ها ادامه پیدا میکند. وقتی در سال ۲۰۱۴ از زندان ازاد میشود و میتواند برای اولین بار خودرا در ائینه ببیند، او میگوید «نتوانستم خودم را بشناسم.» بسیاری از خانواده ها با دادن هزاران دلار رشوه به زندان بانان اسد، جان فرزندان خودرا در این سالها از قتل حتمی نجات داده اند.
در ژوئیه ۲۰۱۸، زکریا کریا مقاله دیگری در واشینگتن پست انتشار داد تحت عنوان، «اعلان مرگ زندانیان بطور ناگهانی بالا میرود: نشان از انکه اسد در جنگ پیروز شده است». گزارش زکریا زکریا توسط منابع مختلفی تایید شده است. او مینویسد که، «دولت سوریه بطور بی سابقه ای شروع به اعلام مرگ زندانیان سیاسی کرده است. طبق گزارش گروهیی که زندانهای سوریه را از دور دیده بانی و مطالعه میکند، اسد میخواهد سرنوشت هزاران نفر مفقود الاثر را روشن کند و اعلام کند که در جنگهای داخلی سوریه پیروز شده است.». از بهار سال گذشته ، اداره ثبت احوال سوریه به سرعت در حال اعلام مرگ کسانی ست که در طول سالهای گذشته توسط رژیم دستگیر شده و به زندانهای مختلف اسد برده شده اند. سازمانهای حقوق بشری اعتقاد دارند که در این لحظات که اسد فکر میکند پیروزی کامل را بدست اورده است، از عکسالعمل مردم به قتل زندانیان سیاسی ابایی نداشته و میخواهد بگوید که توانسته است که مخالفین خود را کاملا قلع و قمع کند. انها همچنین اعتقاد دارند که اسد انچنان از جایگاه خود در سیاست سوریه اطمینان دارد که میخواهد به مردم سوریه بگوید که دوره دیگری در سیاست این کشور در زیر کنترل او شروع میشود و باید همگان دفتر تاریخ هفت ساله جنگهای داخلی این کشور را بسته و به اینده با دولت اسد فکر کنند. پیغام اسد برای شهروندان کشورش بسیار واضح و روشن است. او میخواهد بگوید که جنگی در کشور اتفاق نیفتاده و دولت اسد همچنان بر اوضاع کشور خود مسلط است. حقوقدانان حقوق بشری سوریه میگویند که از شروع جنگهای داخلی در سوریه، بیش از ۱۰۴,۰۰۰ نفر به دلالیل سیاسی زندانی شده اند. بیش از ۹۰% انها در زندانهای رژیم اسد بودهاند. در این زندانها شکنجه، گرسنگی و بی توجهی به بیماری و مداوای زندانیان شیوه هایی بوده است که دولت اسد برای کشتن زندانیان از انها استفاده کرده است. زندانیان ازاده شده که با انها مصاحبه شده است همگی این سه شیوه را برای قتل زندانیان تایید میکنند. استنادات واشینگتن پست که مورد تایید سازمانهای حقوق بشری قرار گرفته، روشن میکند که در بین سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۵ بیشترین زندانیان سیاسی در زندانهای اسد شکنجه و اعدام شده اند. جنازه کشته شدگان به خانواده ها تحویل داده نشده و مکان خاکسپاری انها مشخص نیست. دولت اسد مکانهای مختلفی را برای خاکسپاری دسته جمعی انتخاب کرده است که هنوز اطلاعات دقیقی از این مکانها در دست نیست.
در ۱۱ مارس امسال، گزارشگر دیگری از واشینگتن پست در مقاله ای افشا نمود که نیروهای نظامی سوریه از خشونت جنسی برای شکستن روحیه بسیاری از زندانیان سیاسی در این کشور استفاده میکرده اند. سازمانهای حقوق بشری اعتقاد دارند که هزاران نفر از این زندانیان سیاسی که مورد خشونت جنسی قرار گرفته اند، اعدام شده اند. در گزارشی در همین ماه توسط حقوقدانان و پزشکان برای دفاع از حقوق بشر (Lawyers and Doctors for Human Rights) که خشونت جنسی در سوریه را به تفصیل به ارزیابی گذاشته است، گزارشات تکان دهنده ای بچشم میخورد. در این گزارش امده است که خشونت جنسی شامل تجاوز جنسی، عقیم سازی اجباری و بریدن الات تناسلی مردان برای گرفتن اعتراف اجباری بوده. بسیاری از زندانیان ازاد شده از زندان، با ترچزریق لوله اب به انها برای اعتراف اجباری شهادت داده اند. بسیاریکه مورد تجاوز جنسی در زندانهای اسد قرار گرفته اند، بعد از ازادی از زندان اینگونه خشونتها را گزارش نداده و تعدادی خودکشی کرده اند. از ۱۳۸ نفر که حقوقدانان و پزشکان برای دفاع از حقوق بشر خارج از مرزهای سوریه مصاحبه کرده اند، ۴۰% انها مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و بیش از ۹۰ در صد انها مجبور شده بودند که برای ساعتها و روزها در مقابل بقیه زندانیان لخت شوند. یکی از مصاحبه شوندگان گفته است «در این لحظات تو دیگر خودرا یک انسان نمیدانی». سه چهارم از مردانی که مصاحبه شده اند خود را با بیماریهای افسردگی (Depression)، وقفه زمانی (Flashback) و خوابهای کابوس گونه (Nightmare) روبرو میبینند. روانشناسان در شهر گازیانتب ترکیه گزارش کرده اند که بسیاری که مورد خشونت جنسی رژِم اسد قرار گرفته اند، در ترکیه خودکشی کرده اند. یکی از روانشناسان به گزارشگر روزنامه واشینگتن پست گفته بود که یک مرد که مورد ازار جنسی در زندانهای سوریه قرار گرفته، پس از ازادی و مهاجرت به ترکیه بمدت سه روز با خانواده خود صحبت نکرده و نهایتا خودکشی میکند.
مردان سیاست و قدرت کشور ما نه تنها در سوریه خود دست به جنایت زده اند، که جنایتکاری را هم برای ادامه حکومت خود یاری داده و حفظ کرده اند. وقتی اقای ظریف و روحانی از مردم سوریه و دفاع از انها حرف میزنند، معلوم نیست کدامین مردم مورد نظر انهاست. مردمی که انها یاد میشود مردمی هستند که حامی جنایتکاری مثل اسد در سوریه بوده اند. نهتنها در سوریه کشور ما هزینه مالی و جانی فراوانی داده، که نهایتا سرنوشت سیاسی خود و رژیم اسد در سوریه را به روسیه سپرده و امنیت ملی کشور را در مقابل چالشهای مکرر اسرائیل قرار داده است. اما بیش از هرچیز، اعتبار اخلاقی کشور ما با دخالت نظامی در سوریه و حفظ دولت استبدادی اسد در سطح جهانی کاملا خدشه دار شده است. دولت ترکیه برای نسل کشی ارامنه در زمان عثمانیها کرارا مورد سرزنش دنیا و کشورهای دموکراتیک قرار گرفته است. هنوز تا کشف قبرهای دسته جمعی هزاران از مردم سوریه مانده است. تازه برای اولین بار از ابتدای جنگهای داخلی سوریه، وکلای حقوق بشری با طرح اتهام «جنایت علیه بشریت» در دادگاه کیفری لاهه (ICC)بر ضد بشار اسد شکایت کرده اند. پرونده جنایات در سوریه دارد باز میشود و همان طور که سربهای بوزنیا و شخص ملاسویچ نتوانستند از این دادگاه خلاصی یابند، اسد هم بهعنوان یک جنایتکار جهانی شناخته شده و روزی دادگاهی خواهد شد. در ان زمان چهره کشورها و افرادی که اسد را در ارتکاب این جنایتها کمک کرده اند بیشتر بر جهانیان روشن خواهد شد. مردان قدرت کشور ما اعتبار اخلاقی کشور ما را به پای یک دولت خودکامه و یک جنایتکار جهانی ریختند و از ان گذشتند. انها حمایت از اسد جنایتکار را با عنوان تشکیل «جبهه مقاومت» فرضی که فقط در ذهن های انها وجود داشت، توجیه میکنند، بدون انکه به عدالت، حقوق بشر، ازادی و حقوق شهروندی مردم سوریه و مردم کشور ما اندک توجهی داشته باشند. انها از تاریخ نیاموخته بودند که استبداد نهایتا میرود و انچه میماند انصاف، عدالت و آزادی است.
4 پاسخ
من نوشته های آقای نوربخش را دنبال میکردم و با علاقه میخواندم. اما این دو مطلب آخری (قبلی در مورد ونزوئلا و همین مطلب) باین نتیجه رسیدم که فردی که ایدئولوژیک فکر میکند بهیجوجه نمیتواند مفسری بی طرف و واقع بین باشد. در تمام مطلب مربوط به ونزوئلا انگار سرسوزنی تحریم و فشار خارجی و مداخله در امور داخلی و..نقش نداشته اند و در این مطلب هم اصلا به موضوع دخالت عربستان وقطر و پشتیبانی از جریانات اسلام گرا و داعش و نقش آمریکا در بوجود آمدن و تقویت آن و…مطرح نیست. هرچه هست رژیم های ایران و سوریه و روسیه. اینهمه جانبداری و وابستگی به یک طرف از جانب کسی که خود را تحلیل گر میداند قابل فهم نیست
بد نمیبود اگر نویسنده بجای سری نویسی پیرامون همه چیز و همه جا و همه کس، کمی هم وقت صرف فکر کردن کنند
اولویت شما چیست؟ به قدرت رسیدن داعش و سلطه عربستان و اسرائیل بر منطقه؟ تسلیم کامل در برابر کشور مطلوبتان امریکا؟
می دانیم که شما و دوستانتان همجنان دارای منافع شخصی در همین نظام نکبتی که به جان مردم انداختید هستید و بهمین جهت سخت در تلاشید که آن را حفظ کنید. راه حل حفظ این نظام را تسلیم سیاسی و آشکار آن به قدرتهای جهانی و منطقه ای می دانید. نیک می دانید که اینها در زمینه های اقتصادی و امنیتی سالهاست گوش بفرمان شده اند و تنها این نیم گام آخر مانده تا نان شما هم آجر نشود. بیایید مواضع خود را آشکار بیان کنید و اینطور به بهانه سوریه، ونزوئلا، یمن و غیره وقیحانه آب به آسیاب امریکا و متحدانش نریزید. مشکل ایران با خروج از سوریه حل نمی شود. حتی با آشتی کنان با اربابان هم حل نخواهد شد. مشکل ایران با برچیدن نظام ولایت فقیه و برپایی حکومتی دمکراتیک حل خواهد شد که در روابط خارجی خود هم به روابطی با حقوق برابر و احترام متقابل قائل باشد ونه آنطور که شما می خواهید روابط مطیعانه و گوش به فرمان سرمایه جهانی. برپایی چنین نظامی در دنیای کنونی هزینه های خود را دارد که مردم برخی کشورها تا به اینجا آنها را متقبل شده و مقاومت کرده اند که این خاری در چشم شما و همفکرانتان شده. اما مطمئن باشید در جهان بحران زده کنونی راه سومی باز خواهد شد که دست امپریالیسم و نوچگان با و بی مواجبش را از بسیاری کشورها کوتاه خواهد کرد. نشانه های جوانه زدن چنین جنبشی در ایران نیز مشهود است. اما شما با توجه به ایمانی که به خداوندی امریکا و سرمایه جهانی دارید قادر به دیدن آن نیستید.
آقا شما کجای کاری؟
جناب آقای دکتر نوربخش، شما از بشار اسد بنام جنایتکاریاد میکنی و زمامداران ما ایشان را قهرمان می پندارند!
اگرایشان جنایت کار بود که سرپست و مقام اش باقی نمی ماند! درانقلاب ما یه زمانی آقای فلسفی گفته بود اگر ما برای پیروزی انقلاب ۵ و حتی ۱۰میلیون کشته میدادیم خیلی زیاد نبوده چون در انقلاب الجزایر که اسلامی نبوده مردم یک میلیون کشته داده بودند!
وازطرفی شما خرابیهای زمین لرزه کرمانشاه را نادیده بگیرید چون خرابیهای باقیمانده از جنگ ۸ساله برادران عراقی هنوز مانده بعد از بازسازی عراق ورفع کمبودهای مدارس در عراق و جاهای فقیر نشین در ممالک جهان…!
دیدگاهها بستهاند.