مبادله فکری میان من و دکتر نوربخش بر سر ونزوئلا تایید بر آن است که همه ما عینکی در پیش چشم ذهنمان داریم که سبب میشود که اطلاعات مستقیما به مغزمان نرسد بلکه رنگ آن را بگیرد:
پیش چشمت داشتی شیشهی کبود/ لاجرم عالم کبودت می نمود
با این وجود از آنجا که مسئله ونزوئلا برای مردم ما مطرح است و اشترکات زیادی بین وضع کنونی آن کشور و ایران می بینند، بررسی آن خالی از فایده نیست. فایده این مبادلات فکری آن است که هر یک از ما آن عینک یا جهانبینی خود را بیشتر میشناسیم و آن را پالوده تر میکنیم و الا اقناعی پیش نمیآید. جهانبینی ها حاصل هزاران هزار تجربه و انباشت سالیان سال اطلاعات است. بنایی که چنان استوار شده که خللی در آن وارد نمی شود و تغییری اگر حاصل شود جزیی و سطحی است و چه بسا گذرا. لذا لازم نیست یکی در اختلافش با دیگری از سر سود جویی، وابستگی، یا لجاجت باشد. از این روی شاهدیم که محافظهکاران محافظهکار میمانند، و لیبرال ها لیبرال ، و مسلمانان مسلمان، و مسیحیان مسیحی. و هرچه این جهان بینی پخته تر باشد تغییرش مشکل تراست. عالم دینی که عمری در ادیان مطالعه کرده،آخر بر دین خود باقی میماند. توده ای و فدایی خلقی که از مارکسیست روی برتافته، به قول آل احمد عدالتخواهی و تحلیل طبقاتی جامعه با او میماند. آفت بزرگ این تبادل اندیشه ها انگزدنهاست که فلانی آمریکاستیز است یا غربزده، و به این ترتیب ساده کردن و فورموله کردن نظر طرف مقابل و او را در قالب از پیش ساخته ذهن خودمان قرار دادن.
یکی از موارد بحث ما ماهیت دولت مادورا و اپوزیسیون آن به رهبری خوان گویدابود. آمریکا مرتبا اولی را دیکتاتور و دومی را مردمی میخواند، و بسیاری از ما ایرانیان، با تجربه کشور خودمان این ادعا را تکرار می کنیم . من در دو مقاله ام خلاف آن را مدعی شده ام و نشان دادم بر طبق مدارک اعلام شده وزارت امور خارجه آمریکا اینان هر سال ۵ میلیون دلار از آمریکا میگرفتند. اپوزیسیون با آن سوابقش حال انتخابات ۲۰۱۸ را، که تحریم کرده بود، بهانه کرده و دولت خود را اعلام کرده است. مادورا با توجه به سوابق آنان، میدانست هیچ نتیجه ای را نخواهند پذیرفت، پیشنهاد کرد با پادرمیانی کشورهای دیگر، نخست شرایط انتخابات را تعیین کنند و بگذارند با مذاکره مسئله حل شود، اما آنان تنها یک حرف داشتند، همان که آمریکا می گوید، مادورا باید برود.
آنان میدانستند با تحریم شدید دولت ترامپ، مادورا دیر یا زود رشته کار از دستش بیرون میرود. دولتی که در اثر سوء مدیریت، در همان زمان هم مشکلات فراوان داشت. از همه مهمتر آمریکا ۱۳ بیلیون پول دولت ونزوئلا را بلوکه کرده بود ( این رقم مربوط به سال ۲۰۱۸ است که حال باید بسیار بیشتر شده باشد) و همان باعث میشد که مادورا نتواند آذوقه مردمش را تهیه کند حتی با قدرت بسیاری که دارد مانع شود که ونزوئلا، با پشتوانه عظیم نفتیاش، از منابع دیگر وام بگیرد. اپوزیسیون که خود رابا چنین پشتیبانی پیروز می دید تن به هیچ مذاکره ای نمی دهد .
گویدا، رهبر اپوزیسیون، چنان در دست آمریکا است، که پس از دیدارش با پنس، معاون جنگ طلب ترامپ، و تهدید آشکار او به آمادگی برای حمله نظامی به ونزوئلا و استقبال کمی که از او در بازگشتش از آمریکا شد، از این کشور خواست به آنجا حمله کند. آن چه مانع خواست این رهبر مدعی ملی و دموکراسی شده، مخالفت شدید مردم ونزوئلا ( بر طبق آماری که خود دکتر نوربخش داده اند) و تمام کشورهای آمریکا لاتین با این حمله است. حتی مخالفین مادورو، در گزارش رادیوی ان پی آر در سه روز پیش، مرتبا تکرار میکردند ما نمیخواهیم بلایی که بر سر لیبی آمد بر سر ونزوئلا بیاید.
آمریکا و نقش آن
من فرض میگیرم که همه آن چه دکتر نوربخش در مورد سوء مدیریت دولت مادورو و چاوز میگوید درست باشد و همه مشکلات ونزوئلا در اثر سیاست های غلط آنان و فساد فراگیر حکومت باشدو آمریکا در آن نقشی ندارد. مادورو دیکتاتور است و امریکا پشتیبان صادق گویدا است. او هم یک رهبر مستقل غیر وابسته است. خوب تمام اینها چه توجیهی میشود برای دخالت آمریکا، ضبط پولهای آن کشور و تهدید به حمله نظامی به ویژه که جنگطلبان در کاخ سفید جمع شده اندو به همین منظور هم الیوت آبرامز، که سابقه کشتار و سرکوب در گواتمالا و السالوادور و نیکارگوئه دارد را هم مسئول برنامه ونزوئلا کردهاند. کسی که با افتخار از کشتارها و سرکوبش در این کشورها یاد میکند و از محکومیت جنایی خود از سوی مقامات قضایی و کنگره آمریکا شرمی ندارد.
من قدرت و خودمحوری آمریکا را به عنوان یک واقعیت میشناسم و برایم قابل فهم است اگر آمریکا میگوید منافع من ایجاب میکند که حکومتی که سر تسلیم در برابر من فرود نمیآورد را سرکوب و سرنگون کنم. ولی انتظار نمی رود یک روشنفکر مسئول هم با سرسری گذشتن از جنایات آمریکا، در عمل آن را تایید کند. یا سیاستمداری را تایید کند که به پیروی از برنامهای که آمریکا اعلام کرده، خواستار حمله به کشورش بشود.
این که به ادعای دکتر نور بخش مادورو مستبد یا دیکتاتور است یا او و چاوز پوپولیست هستند و پوپولیستها ناگزیر مستبد میشوند، چه توجیهی است برای دخالت آمریکا و یا اروپا. مگر همین ها با ادعای مبارزه با دیکتاتوری چنان بلایی بر سر خاورمیانه نیاورده اند که، بدون هیچ غلو و سیاه نمایی،مغولها بر سر ایران و منطقه در نیاوردند. این بشر دوستان با دخالت و محاصره اقتصادی و محروم کردن حکومت ونزوئلا از دارائیهایش، و بعد هم پیاده کردن طرح « کودتای نوین»،که شرحش را در نوشتهای با همین عنوان داده ام، آیا واقعا وضع بهتری برای ونزوئلا فراهم میآورند . اینان با ۶-۷ میلیون طرفداران مادورو و چاوز چه خواهند کرد. آقای دکتر نوربخش عمل را با نظر اشتباه میگیرد و فکر میکند ونزوئلا و عموم کشورهای جهان سوم سویس هستند که چند قرن سابقه دموکراسی دارد و اطاعت از قانون و پذیرش نتیجه انتخابات جزو وجود تک تک مردم آن شده است.
این واقعیت را هم دکتر مصدق میفهمید که اجازه نداد طرفدارانش ایران را به جنگ داخلی بکشند هم سران جنبش سبز که پیروزیاش را به هر قیمتی نمیخواستند و اگر طرف مقابل به گفته شریعتمداری در کیهان، نیروهای حاکم فرمان و ترمز ماشینشان را کندهاند و از هیچ خونریزی ابا ندارند. سران جنبش سبز به حکم ملی و مردمی بودنشان متوجه بودند با تواجه به شرایط، اگر اینان هم چنین کنند سوریه میشود. کاری که امثال گویدا نمیخواهند بکنند و تنها چیزی که می خواهند سرنگونی حکومت مادورو و نشستن بر جای او، به هر قیمتی است. آنان به روشنی میدانند برای رسیدن به آن هدف نیازمند دخالت آمریکا هستند و بعد از پیروزی هم کشت و کشتار و سرکوبی رحمانه.
از عراق و لیبی و افغانستان بگذریم در مصر چه شد؟ دولت منتخب و قانونی مرسی را سرنگون کردند. آن هم با فریب دادن جوانان خوش باوری، که نمیدانستند با بودجه سنگین عربسیتان سعودی تجهیز شدهاند. اینان به اسم دموکراسی زمینهای را فراهم آوردندکه السیسی یکی از جنایتکارترین و بیرحمترین ژنرالها برسر کار آمد. همین جوانان از اولین قربانیان او شدند. یادمان نرفته که بسیاری از ایرانیان هم، با تشبیه مصر با ایران برای ال سیسی کف زدند و مقالاتی در توجیه و تحسین او نوشتند، که بله در اثر پافشاری و حق طلبی جوانان سکولار و دموکرات دولت مذهبی مرسی سر نگون شد و سرزنش سران جنبش سبز و ملیون ها ایرانی به خیابان آمده، که در اثر عدم مقاومت و سستی آنان، آخوندها بر سر کار ماندند. دفتر تحکیم وحدت هم در تایید حمله جرج بوش به عراق اعلامیه ندادند، که چرا بجای عراق اول به ایران حمله نمیکند، تا ما را از دست این حکومت مذهبی نجات دهد.
یک بحث نظری
دکتر نور بخش به دلیل عشق بسیارشان به دموکراسی و تکیه بر مطالعات دانشگاهیاشان بیشتر بر نظر و کتاب تکیه میکنند. همین جا اشاره کنم که این نظر مورد قبول بیشتر روشنفکران است. به ویژه در کشورهایی که اسیر استبداد هستند. جسارت میخواهد خارج از این چهارچوبهای که غرب تبلیغ میکند اندیشیدن و سخن از واقعیت قدرت گفتن. این که این نظر در کشورهایی کار میکند که نهادهای مدنی قوی است و مهمتر و اساسیتر مردمی دارد که احترام به قانون و انتخابات در طول زمان در آنان نهادینه شده باشد و از همه مهمتر آن که نیروهای خارجی نقش بزرگی در ممانعت از اجرای واقعی آن نداشته باشند. از این روی کسانی چون من بر آن باورند که نمیتوان فرمولی فراگیر داشت که در همه کشورها قابل اجرا باشد و در موارد بسیاری مذاکره و تقسیم قدرت بر مبنای واقعیات جامعه، کاراتر است تا تکیه یک جانبه بر صندوق آرا.
بسیاری حال بر آنند که پذیرش شورای سلطنت و تحول تدریجی، بجای برکناری انقلابی زمان شاه بیشتر کارا بود. اصلاح طلبان ما با تندروی و خواسته حذف ولایت فقیه و عدم توجه به آن که نه توان حذف و برکناری نیروهای راست را دارند و نه اگر داشتند ماجرای الجزیره و مصر و اوکراین پیش می آمد.
احمدی نژاد حاصل همین خواستههای دموکراتیک اما غیرواقعی بود. مگر آقای سعید حجاریان نگفت ما ایرانیان سال نو که میشود خانه تکانی میکنیم و همه آشغال ها را دور میریزیم، که یعنی ما اصلاحطلبان برای اصلاح جامعه راستها و طرفداران ولایت فقیه را دور می ریزیم.
آقای اصغر زاده در سخنرانی اش در پارک دانشجو گفت؛ ما اصلاح طلبان از بمب اتمی هم نیرومندتریم و در این کشور میتوانیم حتی علیه خدا هم تظاهرات کنیم. که یعنی علیه ولایت فقیه هم میتوانیم تظاهرات کنیم.
آقای اکبرگنجی هم با نوشتن کتاب «عالجناب سرخ پوش» قتلهای زنجیرهای را به گردن رفسنجانی گذاست و او را را بی اعتبار کرد.
در سال ۲۰۱۶ هم مادورو با وساطت پاپ می خواست با اپوزیسون مذاکره کند. کاری که حال هم خواستار آن است. ولی حریف چون فکر میکند دست بالا را دارد بر انتخاباتی پا می فشارد که می داند در این شرایط حاصلش برکناری مادورو و طرفدارنش و نیروی نظامی است.
تا بدانجا که من میدانم لبنان پس از سالها کشتار و جنگ داخلی بالاخره سیاسیون آن به این نتیجه رسیدند که بر سر میز مذاکره بنشینند. رئیسجمهوری سهم مسیحیان بشود، رئیس مجلس از شیعیان باشد و نخست وزیر از سنیها. این الگو که با هیچ یک از فرمول های شناخته شده دموکراسی تطابق ندارد سالها کار کرده است. خوب چرا اپوزیسیون سوریه زیر بار آن نرفت و به این فاجعه انجامید. چرا آن را در مورد ونزوئلا نمی توان بکاربرد، بجای آن که در آن حمام خون به راه بیفتد. یا چرا آن را بجای این شعار بیمعنی و بی حاصل «اصلاح طلب اصولگرا …» و این اعلام هویت بیمعنی «تحول خواه» که همه کس می داند یعنی سرنگونی طلب، نمیگذاریم. جسارت آن را نمیکنیم که به دنبال مذاکره باشیم و به قدرت بفهمانیم نه تو بی ما میتوانی حکومتت را ادامه دهی، و نه ما به دنبال حذف تو هستیم.
دو نکته پس از نگارش:
۱- اگر در این چند نوشته من سخن از تهاجم و زورگویی و جنایات آمریکا میکنم و دخالت آمریکا در ونزوئلا را محکوم میکنم، نمیدانم چرا دکتر نوربخش با زدن برچست «آمریکا ستیزی» سعی میکند مرا محکوم کند. اگر این ادعاها بیانگر محکوم کردن ظلم و دخالت در امور کشورهای دیگر است، من از خوردن برچسب «آمریکا ستیزی» نه تنها دلگیر نمیشوم که به آن افتخار میکنم. تنها ایرادم آن است که این برچسبها جز سوء برداشت خاصیتی ندارد. مهمتر آن که قدرتها می کوشند با شایع کردن این برچسب ها منتقدین خود را بیاعتبار کنند.
۲- دکتر نوربخش بر من ایراد گرفتهاند که برخلاف ایشان برای ادعاهایم مدرک ندادهام کاری که ایشان با آوردن آمارها کردهاند. نخست آن که من بیشتر به همان آمارهای ایشان استناد کردهام و مابقی آمارها را هم همان گونه گفته ام، از گزارشات سازمان ملل هستند. دوم آن که امروزه با اینترنت آمار و سند به آسانی در دست برای همگان است و به آسانی هر نوشته ای را با آنها میتوان پر کرد. اما همه ما شاهدیم که هرکس می تواند با گزیدن آمار مورد نظرش نقطه نظر خودش را ثابت کند. ولی باید به هوش بود که «درختان مانع دیدن جنگل نشوند» فهم جامعه و روابط حاکم بر آن اصل است. آمار میتواند آنها را روشنتر کند و الا چه بسا نادانسته در دام کمپانیهای خبری و آمارهای با نیت خاص تهیه شده، میافتیم، که حاصلش تجاوزات اروپا و آمریکا را با عنوان «اقدامات بشر دوستانه» توجیه می کنند یا ضعفها و خطاهای حکومتهای زیر تهاجم ایرادات بنیانی آن جوامع را چنان بزرگ میکنند که تهاجم و بیداد مهاجمین و ابرقدرتها در پس آن دود پنهان میشود. به ویژه که وسایل خبری و ارتباطی جهان هم در دست آنان است و به سختی می توان جهان را از عینک آنان ندید و مستقل اندیشید.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…