چکیده: بر کسی که به اضطرار و درماندگی و زیر فشار و اجبار و تهدید، مرتکب گناهی شود، عذابی نیست، نه مورد مؤاخذۀ الهی است و نه مورد مؤاخذۀ قانون. اما جامعه و حاکمیت، مسؤولیت خود را در قبال این اشخاص آسیبدیده دارند و همین آثار سوئی که از ارتکاب چنین زشتکاریهایی نصیبشان میشود، همان عذاب الهی است که در آخرت هم پاسخگوی آن خواهند بود.
***
یکی از مسائل مبتلا به جوامع بشری از قدیم تا امروز، و خصوصاً در اجتماعات متمدن فعلی، اجبارکردن زیردستان یا ضعیفان است به ارتکاب جرائم و گناهان، به تهدید و ارعاب، درحالیکه خود مایل نیستند. از جمله وادار کردن دختران و زنان به ارتکاب فحشاء.
مقالۀ زیر بررسی این وضعیت است از منظر کلام الهی در قرآن کریم.
اولاً؛ جای تأسف فراوان دارد که مسلمانها به این انحطاط اخلاقی رسیدهاند. حقاً که باید خون گریست، همانگونه که سالها است براین وضع مضطرب و آشوب خون میگرییم!
ثانیاً؛ حفظ جان، در شرایط اضطرار و نیز در وضعیت عادی، واجب است. طبق آیۀ کریمۀ:
«… وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا (نساء ۲۹)
… و مکُشید خودهاتان را، براستی که خدایْ پیوسته بوده است نسبت به شمایان صاحبْرحمتی»
ثالثاً؛ و باز هم طبق آیۀ:
«فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (بقره ۱۷۳)
پس هرکه ناچار شد، بیآنکه گنهکار یا متجاوز باشد، پس نیست گناهی بر او، براستی که خدایْ آمرزندهیی است صاحب رحمت.»
و نیز:
«… فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (انعام ۱۴۵ / مشابه نحل ۱۱۵)
پس هرکس ناگزیر شد، غیر گنهکار و غیر متجاوز، پس همانا پروردگار تو آمرزندهیی است صاحب رحمت.»
بناءبراین اگر کسی در موقعیت ایمانی باشد، و به ایمان خود شک نداشته باشد، ولی در شرایط اضطرار و ناچاری، و تحت فشار و تهدید به قتل، مرتکب گناهی شود، خدایتعالی، در مقام رحمت و مغفرت، با توجه به آیات مذکور، گناه او را مورد آمرزش قرار میدهد.
خدایتعالی در آیۀ ۱۱۹ سورۀ انعام میفرماید:
«… وَقَدْ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ …
و هرآینه از هم گشوده است (توضیح داده است) برای شمایان، آنچه را که حرام کرده است بر شمایان، جز آنچه را که ناچار شده باشید بدان …».
و همچنین در آیۀ ۱۰۶ سورۀ نحل فرموده:
«مَن کَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ …
هرکس حق را پوشانید نسبت به خدای از پسِ ایمانش، جز آن کس که وادار گشته و قلبش مطمئن است به ایمان …».
و باز از آخرین آیات کلام الهی در سورۀ مائده، آیۀ سوم است که میگوید:
«… الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
امروز مأیوس شدهاند، آنان که کافر گشتهاند، از دین شما، پس نهراسید از آنان و بهراسید از من. امروز کامل ساختم برای شمایان دینتان را، و تمام نمودم بر شمایان نعمتم را، و خشنود گشتم برای شمایان که اسلام دینتان باشد. پس هرکس که ناچار گردد در چالشی از گرسنگی، بیآنکه قاصد به گناهی باشد، پس همانا خدای آمرزندهیی است صاحب رحمت».
به روایت حضرت صادق از رسول گرامی، صلوات الله علیه نیز آمده است که:
«وُضِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْعُ خِصَالٍ: الْخَطَأُ، وَ النِّسْیَانُ، وَ مَا لَایَعْلَمُونَ، وَ مَا لَایُطِیقُونَ، وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ، وَ مَا اسْتُکْرِهُوا عَلَیْهِ، وَ الطَّیْرَهُ، وَ الْوَسْوَسَهُ فِی التَّفَکُّرِ فِی الْخَلْقِ، وَ الْحَسَدُ مَا لَمْ یُظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ یَدٍ
از امت من نُه خصلت و مسؤولیت برداشته شده: خطاء، و فراموشی، و آنچه را که نمیدانند، و آنچه را که طاقت ندارند، و آنچه را که ناچار به انجامش شدهاند، و آنچه را که به اجبار کردهاند، و سبک عقلی، و وسوسه شدن جهت آزار مردم، و حسد ورزیدن تا زمانی که به زبان یا دست ظاهرش نساخته باشد.»
بازگردیم به کتاب خدا که در خصوص بندگانی که مرتکب چنین معصیتهایی شدهاند، فرموده:
«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ / وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ (زمر ۵۳ و ۵۴)
بگو ای بندگان من که زیادهروی کردید در حق خود، ناامید نگردید از رحمت خدای، که خدای میآمرزد واپسماندگیها را تماماً. همانا او است آمرزنده صاحب رحمت / و بازگردید به سوی پروردگارتان و تسلیم او گردید، پیش از آنکه بیاید شمایان را عذاب، سپس یاری نشوید»
و اما درخصوص توبهیی که نصوح است و کاملاً پاک و قابل قبول، میگوید:
«إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولَٰئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا / وَلَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّىٰ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَٰئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا (نساء ۱۷ و ۱۸)
جز این نیست که بازگشتپذیری خدای برای آن کسان است که مرتکب میشوند بدی را، از سرِ جهالت، سپس باز میگردند از نزدیک (خیلی زود). پس هم اینانند که باز میگردد خدای بر ایشان، و نیست خدای غافل از آنچه میکنید / و نیست توبه مر آنان را که مرتکب میشوند بدیها را تا آن هنگام که فرا رسید یکی از ایشان را مرگ، (آنگاه) گفت: همانا من توبه کردم هماکنون. و نه آنان که میمیرند در حالی که هم اینان حقپوشانند. هم اینان را فراهم آوردیم برایشان عذابی دردناک»
حاصل آنکه، هر گناهی را که مؤمنی، به اکراه و اجبار مرتکب شود، مورد غفران الهی قرار میگیرد. مضافاً بر اینکه اگر کسی گناهی را، البته نه به اجبار، بلکه به اختیار مرتکب شد، و سپس به قُبح آن آگاهی یافت و دانست تا چه اندازه نزد خدایتعالی منفور گشته، آنگاه دست از تَکرار آن کشید، و اصرار بر انجامش نورزید، خدایتعالی او را مورد آمرزش و رحمت خود قرار میدهد.
به آیات زیر توجه کنیم:
«وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ (آلعمران ۱۳۵)
و آنان که هرگاه انجام دادهاند زشتکاریِ آشکاری را، یا ستم کردهاند بر خویشتن خویش، یاد خدا کردند، پس طلب آمرزش نمودند برای پسماندگیهاشان. و چه کسی آمرزش دهد پسماندگیها را جز خدای؟ و اصرار نورزیدند برآنچه کردهاند، در حالی که ایشان میدانند.»
«الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَهِ … (نجم ۳۲)
آنان که دوری گزینند کبیرههای گناه را و بیشرمیها را، جز اندکی را، همانا پروردگار تو فراخْآمرزش است …»
و اما مسؤولیت کل جامعه و حاکمیت و دولت در اینگونه رخدادهای شوم و چندشآور و مشمئزکننده، نباید نادیده گرفته شود. شاید بتوان گفت بیشترین و عظیمترین گناه این وقایع شوم، بر شانۀ آنان سنگینی میکند! زیرا در اکثر موضوعات «سبب، اقوای از مباشر است». و اینان اسباب اصلی اینگونه رخدادهای نابودکننده هستند. آیات در این زمینه بسیار است، که فقط یک نمونه از آنها را متذکر میشویم:
«… یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ … (توبه ۶۷)
… فرمان دهند به زشتی ناشناخته (ناپسند) و بازدارند از شناختهشده (پسندیده) …»
نتیجۀ این خلاصه آنکه بر این کسان که به اضطرار و درماندگی و زیر فشار و اجبار و تهدید، مرتکب گناهی میشوند، هیچ عذابی نیست، چه دختر باشند یا پسر، نه مورد مؤاخذۀ الهی هستند و نه مورد مؤاخذۀ قانون. اما جامعه و حاکمیت، مسؤولیت خود را در قبال این اشخاص آسیبدیده دارند و همین آثار سوئی که از ارتکاب چنین زشتکاریهایی نصیبشان میشود، همان عذاب الهی است که در آخرت هم پاسخگوی آن خواهند بود. آیات عدیده حاکی از این حقیقت است که از ذکر آنها منصرف میشویم.
3 پاسخ
در کلام جنابعالی نوعی اعتراض و انتقاد نسبت به مردم و حاکمیت دیده می شود اما خاستگاه آن مشخص نشده و یا من نتوانسته ام به آن پی ببرم، و متوجه منظور یا انگیزه جنابعالی از نگارش این نوشتار نشدم. بنظر می رسد چیزی از قلم افتاده است.
به برخی عبارات جنابعالی در ابتدای مقاله: ” بر کسی که به اضطرار و درماندگی و زیر فشار و اجبار و تهدید، مرتکب گناهی شود، عذابی نیست، نه مورد مؤاخذۀ الهی است و نه مورد مؤاخذۀ قانون. اما جامعه و حاکمیت، مسؤولیت … ” یا ” یکی از مسائل مبتلا به جوامع بشری از قدیم تا امروز، و خصوصاً در اجتماعات متمدن فعلی، اجبارکردن زیردستان یا ضعیفان است به ارتکاب جرائم و گناهان، به تهدید و ارعاب، درحالیکه خود مایل نیستند. و یا
“جای تأسف فراوان دارد که مسلمانها به این انحطاط اخلاقی رسیدهاند. حقاً که باید خون گریست، همانگونه که سالها است براین وضع مضطرب و آشوب خون میگرییم! ”
و در ادامه به استناد آیات و روایات، اتخاذ رویکرد مناسب را مورد تاکید قرار دادید اما قبل از آن، مصداق یا مصادیقی از رخداد های فردی و یا اجتماعی مدنظرتان و واکنش نامناسب مردم و حاکمیت را که باعث نگرانی و نیز انگیزه شما از نگارش این یادداشت شده است را بیان و مثال نزدید، و بطور شفاف برای خواننده مشخص نفرموده اید که این انحطاط اخلاقی مسلمانان و وضع مضطرب و آشوب خون مورد نظر شما به چه چیزی اشاره دارد؟
و از این رو بنظر می رسد در ادامه، مطرح ساختن گناهان( و شرایط انجام آن ها از جمله، اضطرار، اکراه و اجبار، و یا اختیار) و بحث آمرزش گناهان با استناد به آیات گوناگون و روایات، خواننده را به جمع بندی مشخصی از کل مقاله هدایت و منتهی نمی نماید، و پیام نگارنده بطور شفاف دریافت نمی گردد.
جناب غروی با سلام و احترام
در کلام جنابعالی نوعی اعتراض و انتقاد نسبت به مردم و حاکمیت دیده می شود اما خاستگاه آن مشخص نشده و یا من نتوانسته ام به آن پی ببرم، و متوجه منظور یا انگیزه جنابعالی از نگارش این نوشتار نشدم. بنظر می رسد چیزی از قلم افتاده است.
به برخی عبارات جنابعالی در ابتدای مقاله اشاره می کنم: ” بر کسی که به اضطرار و درماندگی و زیر فشار و اجبار و تهدید، مرتکب گناهی شود، عذابی نیست، نه مورد مؤاخذۀ الهی است و نه مورد مؤاخذۀ قانون. اما جامعه و حاکمیت، مسؤولیت … ” یا ” یکی از مسائل مبتلا به جوامع بشری از قدیم تا امروز، و خصوصاً در اجتماعات متمدن فعلی، اجبارکردن زیردستان یا ضعیفان است به ارتکاب جرائم و گناهان، به تهدید و ارعاب، درحالیکه خود مایل نیستند. و یا
“جای تأسف فراوان دارد که مسلمانها به این انحطاط اخلاقی رسیدهاند. حقاً که باید خون گریست، همانگونه که سالها است براین وضع مضطرب و آشوب خون میگرییم! ”
و در ادامه به استناد آیات و روایات، اتخاذ رویکرد مناسب را مورد تاکید قرار دادید اما قبل از آن، گناهکار/ قربانی و یا مصداق یا مصادیقی از رخداد های فردی و یا اجتماعی مدنظرتان و واکنش نامناسب مردم و حاکمیت را که باعث نگرانی و نیز انگیزه شما از نگارش این یادداشت شده است را بیان و مثال نزدید، و بطور شفاف برای خواننده مشخص نفرموده اید که این انحطاط اخلاقی مسلمانان و وضع مضطرب و آشوب خون مورد نظر شما به چه چیزی اشاره دارد؟
و از این رو بنظر می رسد در ادامه، مطرح ساختن گناهان( و شرایط انجام آن ها از جمله، اضطرار، اکراه و اجبار، و یا اختیار) و بحث آمرزش گناهان با استناد به روایات و آیات گوناگون، خواننده را به جمع بندی مشخصی از کل مقاله هدایت و منتهی نمی نماید، و پیام نگارنده بطور شفاف دریافت نمی گردد، و متوجه نشده ام گناهکار یا قربانی کیست تا بتوان در خصوص استحقاق آمرزش یا عقاب، و مسولیت جامعه و حاکمیت به ارزیابی پرداخت.
۲ حاصل آنکه، هر گناهی را که مؤمنی، به اکراه و اجبار مرتکب شود، مورد غفران الهی قرار میگیرد. مضافاً بر اینکه اگر کسی گناهی را، البته نه به اجبار، بلکه به اختیار مرتکب شد، و سپس به قُبح آن آگاهی یافت و دانست تا چه اندازه نزد خدایتعالی منفور گشته، آنگاه دست از تَکرار آن کشید، و اصرار بر انجامش نورزید، خدایتعالی او را مورد آمرزش و رحمت خود قرار میدهد. ”
با سلام. امرزش خدا برای خودش خوب است و نه جامعه. هر کس میتواند که ادعأ کند که جهت تأمین مخارج زندگی مجبور شده دیگری را کشته، یا دستور و امریه داشته. در سیستم استبدادی و یا مافیا سالار همه چیز اجبار است پس همه میتواند از آمرزش خدا بهرمند شوند. این همان موردی که در دادگاه سران نازی پیش آمد. همه دستور داشتند و اجبار، ولی حالا همه نادم. میگویند که: «خداوند ممکن است از حق خود بگذرد اما از حق الناس نمی گذرد» . البته جمله دیگری هم هست که نمیدانم کی گفته که، خدا میتواند از حق خود بگذرد، اما من نمیگذرم. ملیونها نفر با استناد (چه درست چه غلط) به این کتاب جریمه، شکنجه و یا کشته شده اند. این کتاب کمکی به زندگی پیچده امروزی نمیکند.
دیدگاهها بستهاند.