تغییر و تحولات هر پدیدهای در درجه نخست اموری هستند مربوط به گوهر و ظرفیت آن پدیده یعنی به کنشها و واکنشهای درونی آن (تضادهای داخلی). عوامل بیرونی هرچه قدر هم قوی باشند، در نهایت نقش کند کننده و یا تند کننده ایفا می کنند.
یک بدن سالم و قوی در برابر میکروب ها و سایر متغیرهای خصمانه و منفی مقاومت و حتی مصونیت از خود نشان می دهد. و در صورت ابتلاء به بیماری، سریع تر بهبود می یابد در حالی که یک آدم ضعیف ممکن است حتی در برابر یک بیماری مشابه جان خود را از دست بدهد. یک ساختمان مسکونی که طراحان و سازندگان آن از آغاز برای مقاومت در برابر بلایای طبیعی مثل زلزله و سیل و طوفان ساخته اند آسیب پذیری بسیار کمتری در برابر این گونه حوادث طبیعی دارد تا یک ساختمان گلی که در نخستین موج زلزله بر سر ساکنان خود آوار می شود.
در جوامع انسانی نیز همین قواعد صادقند. بلایایی مثل مداخلات و تهدید های خارجی همواره بوده و هستند. یک دولت ضعیف، فاسد و ناکارآمد که میان حکومت و مردمش شکاف افتاده طعمه مناسبی است برای طمع ورزی قدرت های خارجی بیگانه. از قدیم هم گفته اند که استعمار از در استبداد وارد می شود.
در جهان امروز قدرت و امنیت هر دولت- ملتی به توان اقتصادی آن، همبستگی مردم و حکومت (دموکراسی)، درجه کارآمدی دولت، مهارت و ظرفیت دیپلماسی و شمار متحدان و دوستان بین المللی آن بستگی دارد. دولتی که با آرزوها و مطالبات مردم خود بیگانه و ادامه حیاتش متکی بر سرکوب باشد نمی تواند از خود و منافع ملی مردم خود در برابر رقابت ها و خصومت های رایج جهانی که در قالب آن هر دولتی به دنبال کسب منافع ملی و مصالح سیاسی خویش است پاسداری کند. جمهوری اسلامی پس از ۴۰ سال حکومت سراسر تبعیض، سرکوب و فساد روحانیت در همه شاخص های کلیدی حافظ امنیت به نقطه بحرانی رسیده است.
با این همه سران جمهوری اسلامی همچنان به ادامه مسیر شکست خورده ای که اینک به بن بست رسیده اصرار دارند و ۴۰ سال است مسوولیت شکست و ناکامی خود را به گردن «دشمن» خارجی علی الخصوص آمریکا می اندازند.
اما آمریکا، اسرائیل و متحدان منطقه ای این دو، متغیرهای خارجی -عوامل بیرونی-اند. و طبعا هریک از آنها به دنبال منافع و مطامع خویش اند.
جمهوری اسلامی در دوره باراک اوباما هم فرصت بهبود مناسبات ایران و آمریکا را داشت و هم امکان جلب سرمایه گذاری های آمریکا در ایران. برجام هم از نقطه نظر آمریکا و اتحادیه اروپا نقطه آغاز فرایندی بود در همین راستا. اما خامنه ای و فرماندهان سپاه پاسداران که تنش زدایی در مناسبات ایران و آمریکا و جلب سرمایه گذاری های این کشور به ایران را با اهداف سیاسی خود ناسازگار می دیدند با مخالفت قاطع خود علیه «برجام دو» و «سه» که گام های بعدی پس از برجام برای بهبود مناسبات ایران و آمریکا و جلب سرمایه گذاری های این کشور به شمار می رفتند با فرایند آغاز شده مخالفت کردند. پس از برجام، خامنه ای و سپاه با اصرار بیش از پیش بر ضرورت نابودی اسرائیل و دشمنی با آمریکا و پافشاری بر «ادامه انقلاب» در کشورهای اسلامی همه بهانه های لازم را برای جانشین اوباما فراهم آوردند.
اگر مناسبات ایران و آمریکا در فرصت بسیار مناسب دوران اوباما بهبود پیدا می کرد، و سرمایه های بزرگ آمریکایی در صنایع نفت و گاز و بازار مهم ایران حضور پیدا می کردند، ترامپ نمی توانست به این سادگی برجام را به هم بزند و ایران را تحریم کند. اگر ایران مدام از نابودی اسرائیل دم نمی زد و با اعراب منطقه خلیج فارس مناسبات دوستانه ای برقرار کرده بود، و اگر سپاه پاسداران نقش اهرم اصلی سرکوب ولایت مطلقه فقیه را در ایران برعهده نداشت و حکومت ایران نماینده راستین مردم ایران بود تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران که امری خلاف عرف بین المللی است و می تواند مقدمه یک جنگ خطرناک باشد برای دولت ترامپ آسان نبود…
بنابراین نمی توان با چشم پوشی از مسئوولیت های مستقیم سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی در پدید آمدن شرایط اسفبار کنونی به نعل و به میخ زد و یا بدتر از آن مردم را به حمایت از سپاه پاسداران فرا خواند و دوباره مثل دوران اشغال سفارت آمریکا پرچم مبارزه با امپریالیسم آمریکا برافراشت.
منشاء همه مصیبت های ایران و مسئوول مستقیم اوضاع اسفبار کنونی از جمله تحریم و تهدید آمریکا که می تواند به یک فاجعه بزرگ برای ایران بیانجامد نظام جمهوری اسلامی است.
خنثی کردن تهدیدات آمریکا نه با بسیج شدن به دنبال سپاه و حمایت از رژیم فاسد و ناکارآمد جمهوری اسلامی بلکه با برافراشتن پرچم صلح و مذاکره با آمریکا و کنار گذاشتن شعار نابودی اسرائیل و نشاندن دیپلماسی تعامل و صلح به جای تقابل و گفتمان دشمن محور ممکن می شود. فرایندی که سرآغاز آن مستلزم احیای نهادهای انتخابی، بازگشت سپاه پاسداران به پادگانها و عدم مداخله نظامیان در سیاستهای داخلی و خارجی دست برداشتن از مداخله در امور کشورهای همسایه و گردن گذاشتن رژیم ولایت مطلقه فقیه به حق مردم در داشتن انتخابات آزاد و تصمیم گیری آزادانه درباره سرنوشت ایران است.
اپوزیسیون دموکراسی خواه ایران اگر نقشی دارد، تاثیرگذاری بر فضای سیاسی داخل ایران است. اپوزیسیون هیچ تاثیر مهمی در فضای مناسبات بین المللی و تاثیر بر عوامل متغیر بین المللی مثل سیاست خارجی آمریکا و متحدان آن ندارد. شرایط پدید آمده کنونی می تواند یک جنگ ویرانگر میان آمریکا و اسرائیل با ایران را شعله ور سازد.
به آن دسته از هموطنان عزیزی که نه از سر قدرت پرستی و منفعت های شخصی بلکه از موضع میهن دوستی و آرزوی رهایی ایران از اسارت استبداد مذهبی به تحریم و تهدیدهای ترامپ و متحدان امید بسته اند پیشنهاد می کنم به سرنوشت کشورهای عراق، لیبی، سوریه، یمن و افغانستان توجه کنند و در پیشگاه وجدان خود قضاوت کنند که آیا دخالت خارجی دستاوردی مگر ویرانی، جنگ های داخلی و آوارگی برای مردم این کشورها به ارمغان آورده است. آیا ترامپ و منصوبان او در حکومت کنونی آمریکا به دنبال همان چیزی هستند که ایرانیان میهن پرست زخم خورده از جمهوری اسلامی می خواهند؟ آیا تحریم و تهدید ترامپ تا به امروز حکومت دینی ایران و ارگانهای سرکوب آن را به حاشیه رانده و یا دو گانه متضاد ترامپیسم و ولایت مطلقه فقیه نیروهای مستقل دموکراسی خواه ایران را تضعیف کرده است؟ آیا تحریم ها، مردم ایران را بیشتر زیر منگنه فشارهای طاقت فرسای گرانی و بیکاری خرد می کند یا سران جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه؟ و آیا اگر همین امروز سران رژیم ایران با ترامپ سازش کنند و مثل عربستان با آمریکا بسازند تا بهتر مردم را سرکوب و کشور را غارت کنند، بازهم ترامپ مثل امروز با سپاه و جمهوری اسلامی رفتار می کند؟ از هر زاویه ای که بنگریم دل بستن به دخالت خارجی حاصلی جز تیشه زدن به ریشه منافع ملی و تباه کردن اعتبار و ظرفیتی که باید صرف رشد جنبش سیاسی دموکراسی خواهی شود ندارد.
تا همین جا هم تهدیدها و دخالت های لفظی هر روزه ترامپ و وزیر خارجه اش در امور ایران مایه بهره برداری دیکتاتوری و فشار مضاعف جامعه مدنی و جریانات دموکراسی خواه کشور بوده است. چرا که از یک طرف بهانه بیشتری برای امنیتی کردن فضای سیاسی کشور و سرکوب به دست رژیم داده و از سوی دیگر وقتی سران حکومت آمریکا با نیت و اهداف خاص خود انگشت بر ضعف ها و بی لیاقتی های جمهوری اسلامی می گذارند و با خواسته های مردم همزبانی می کنند کار دموکراسی خواهان را دشوار می کنند چرا که بسیاری از مردم و کنشگران سیاسی مستقل و مخالف دخالت خارجی را ناچار به مرزبندی با آمریکا و در مواردی برای از میان بردن هر گونه شبهه دخالت طلبانه مجبور به سکوت و تردید و انفعال می نمایند و خلاصه آن که از جهات مختلف مانع از گسترش و شتاب مبارزه دموکراسی خواهانه می شوند.
ترامپ نماینده ناسیونالیسم افراطی و تندروترین محافل نئوکان آمریکا است. او حامی سرسخت دولت دست راستی نتانیاهو و حکومت های عربستان و امارات است. برای ترامپ نه آزادی ارزش است و نه حقوق بشر و نه احترام به استقلال و تمامیت ایران. او فقط به آنچه برای آمریکا و در درجه اول برای راست افراطی آمریکا مفید می داند فکر می کند و اگر بتواند حاضر است ایران و همه مردمش را قربانی اهداف امپریالیستی خود بکند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…