ساعد باقری میگوید برای دیدار مادر زهرا رهنورد به خانهشان رفته بوده که تصادفاً زهرا رهنورد از زندان خانگیشان با مادرش تلفنی تماس میگیرد. وقتی از مادر میشنود که دوستان شاعر به دیدارش رفتهاند از او میخواهد به آنان پیغام بدهد: یاد آر ز شمع مرده یاد آر!
بیانی تلخ در وصف از یادرفتگی. تازه اینها زهرا رهنورد و میرحسین موسوی و مهدی کروبی هستند که میدانند در بدترین حالت عدهی بسیاری همواره دلنگرانشان هستند. حال، حالِ کسانی را مجسم کنید که گوشهی تنگ سلولی افتاده باشند و از یاد رفته باشند، بی آنکه عموم مردم آنان را بشناسند، چه رسد که بخواهند از ایشان یادی کنند.
خاطرم تازه شد به روزهای اولی که بازداشت شده بودم. بازجو برای در هم شکستن روحیه، نواری از علیرضا افتخاری برایم میگذاشت که از خانهی خودم برداشته بودند، حتما به عنوان آلت جرم. میگفت به تو لطف میکنیم که برایت نوحه نمیگذاریم. اما شعر حزنآلودی که افتخاری از حزین لاهیجی میخواند بسی شکنجآورتر از هر نوحهای بود.
افتخاری میخواند:
وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
….
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
منبع: فیس بوک حسین قاضیان