تصور (توهم؟) این بود که برنامه غنیسازی در نطنز و دستیابی به چرخه سوخت و رسیدن به ظرفیتهای بالقوه یا بالفعل هستهای نظامی قدرتساز میشود و ایران میتواند توازن استراتژیک کنونی در منطقه را به هم بزند و از موضع قدرت در معادلات بینالمللی و منطقهای سخن بگوید، بیاعتنا به این که رفتن به این مسیر فینفسه هم حساسیتبرانگیز است، چه رسد که شعار نابودی یک کشور دیگر را هم بدهی و از قضا بخواهی با همین کشوری که شعار نابودیاش را میدهی و با لابیهایش در کانونهای بزرگ قدرت در جهان نفوذ و تاثیری سنگین دارد به توازن هستهای دست بیابی.
نطنز که لو رفت و توافق سعدآباد هم که بینتیجه ماند، برنامه محرمانه فوردو پی گرفته شد و شتاب ساخت سانتریفیوژها و تاسیسات اتمی اراک هم شدت گرفت، با این محاسبه (توهم؟)که همان برنامه سابق ولو بدون تکیه بر بعد نظامیاش پی گرفته شود و ظرفیتهای بالقوه برای توان هستهآی پی ریخته شود تا دستها برای هر گونه مذاکره مربوط به معادله قدرت در منطقه پر باشد. آمریکاییها به کمک اروپاییها و حتی چین و روسیه از در مقابله درآمدند با شدیدترین تحریمها. نهایتا سال ۱۳۹۱ گریزی باقی نماند به جز رفتن به پشت میز مذاکره و قبول برخی امتیازهای حداقلی در چارچوب برجام.
از این جا تصور (توهم؟) این بود که حالا که تحریمها رفع شدهاند دیگر نیازی به گشایشهای بیشتر در مناسبات خارجی (برجام دو و سه و …) نیست و میتوان دعوی بزرگ قدرت و نفوذ در منطقه را داشت و مناقشات سیاسی با آمریکا و در ارتباط با موجودیت اسرائیل را بیوقفه ادامه داد و آب هم از آب تکان نخواهد خورد. این گونه بود که فضا و شرایط مساعد دوران اوباما برای توافقات بیشتر جهت پایاندادن به بحران مزمن در مناسبات خارجی ایران در سالهای پس از انقلاب بر باد داده شد.
در سال اول زمامداری ترامپ هم، در تهران از ابتکار عمل برای ممانعت از عقبگشت بیشتر از همین شرایط کژودار و مریز پس از برجام استفاده نشد. تهدیدهای واشینگتن جدی گرفته نشدند و تلاشی برای مذاکره و بده و بستان با دولت ترامپ صورت نگرفت، با همان دولتی که تصور (توهم؟) میکردند رئیسش تاجر است و بهتر از هیلاری کلینتون با آن میتوان کنار آمد.
در یک سالی که آمریکا از برجام خارج شده است هم تصور (توهم؟) این بود که اروپا قدرت خنثیکردن اقدام آمریکا را دارد و میتواند حفظ برجام و تداوم امتیازات ایران از آن را تضمین کند. و اگر این هم نشد، «نگاه به شرق» شاید نجاتدهنده باشد و … نه تنها این تصورات نادرست از کار درآمدند، بلکه فشارها هم مرحله به مرحله افزایش یافتهاند، از آغاز تحریمهای نفتی در نوامبر با برخی معافیتها تا لغو همین معافیتها در همین ایام اخیر تا گذاشتن نام سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی تا ملغیکردن برخی از مواد برجام (امکان صدور اروانیوم غنیشده و آب سنگین مازاد بر حجم مجاز مندرج در برجام) تا حرف و حدیثهایی که حالا راجع به تحریم صنعت پتروشیمی ایران در میان است و تا …
زیر این فشارها حالا در تهران تدابیری اتخاذ شده که شاید زیر پای اروپا داغ شود تا قاطعانهتر در مقابل آمریکا بایستد و حمایتش از برجام صرفا به بیانیهها و اظهارات سیاسی خلاصه نشود، یعنی از اینستکس معجزهای (ناممکن) بسازند تا آن طور که روحانی میگوید نفت ایران از تحریم به درآید و معاملات بانکی ایران هم مختل نماند.(توهم؟)
ولی در این راستا تهدید به این که قصد آمریکا در متوقفکردن غنیسازی اورانیوم و تولید آب سنگین که هدف رفتار اخیر واشینگتن با معافیتهای برجام بوده است نادیده گرفته خواهد شد و اورانیوم و آب سنگین مازاد بر میزان مجاز در برجام که قرار بوده صادر شود در داخل کشور باقی میماند و بخشی از ذخایر داخلی میشود جواب نخواهد داد. این که پمپئو میگوید که بیانیه ایران مبهم است، احتمالا با این احتساب است که ایران لزوما ریسک تولید بیش از ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم و بیش از ۱۹۰ تن آب سنگین(مقادیر مجاز برای ذخایر داخلی) را نخواهد کرد و عملا به توقف تولید هر دو گردن خواهد گذاشت.
اگر این توقف واقعا عملی شود، آمریکا غیرمستقیم زیرآب برجام و حق غنیسازی را برای ایران را زده است، و اگر نشود و ایران به طور عادی اورانیوم و آب سنگین تولید کند و (ورای حد مجاز برجام) در کشور انبار کند اروپاییها هم که در مواردی مانند سیاست منطقهای ایران (اسرائیل و …) و برنامه موشکی آن با آمریکا همنظرند نیز، تفسیرشان این خواهد شد که این نقض برجام است. لذا به لحاظ سیاسی هم لزوما پشت برجام نخواهند ایستاد و اگر آمریکا را هم در رسیدن به وضعیت کنونی به این یا آن اندازه مقصر بدانند، عملا خواسته یا ناخواسته با آن همسو خواهند شد، چه رسد به این که ایران تهدیدهای پس از ۶۰ روز، یعنی غنیسازی بیش از سه و نیم درصد و احیای تاسیسات اراک در ابعاد و فرم سابق را هم عملی کند.
به عبارتی این معادلات قدرت (اختلاف قدرت آمریکا با ایران) و رفتار تهران است که نهایتا جایگاهها و صفبندیها و همگراییها میان این سو و آن سوی اقیانوس را رقم خواهد زد، چنان که از اظهارات همین امروز مقامهای اروپایی هم کم و بیش پیداست که مسیر به کدام سو میرود و توپی که ایران فکر میکند با تصمیمات امروز به زمین اروپا انداخته احتمالا کمانه میکند و برمیگردد.
این تصور (توهم) که با این اقدامات میتوان زمان خرید و نهایتا به سال ۲۰۲۰ و انتخابات آمریکا رسید، شاید که ترامپ به کنار رود یا در دور دوم ریاست جمهوریاش تیم میانهروتری سر کار بیاید هم، خودفریبی و بیاعتنایی به ساختار واقعی قدرت در آمریکا و گرایشها عوامل عمده تاثیرگذار بر آن است، چنان که همین ساختار قدرت هم، نگذاشت که حتی در دوران اوباما بدون تغییر در شاکله سیاست منطقهای ایران برجام چندان به لحاظ عملی (به غیر از فروش نفت) گشایشی اساسی در مناسبات اقتصادی ایران و جهان خارج رقم زند.
اینها همه به معنای آن نیست که تهران باید همین فردا دستها را بالا کند و به همه خواستها و فشارهای پمپئو و بولتون و پنس گردن بگذارد، منتهی اگر بخواهد که جبهه جهانی از جمله اروپا را در برابر تندروها در آمریکا قوی کند و حتی در دستگاه رهبری آمریکا هم شکاف بیاندازد و لابیهای اسرائیل و عربستان را در واشینگتن کماثر کند، باید صریح و آشکار با برخی از سیاستهای زیانبارش در منطقه (از جمله نفی موجودیت اسرائیل و شعار نابودی آن که لزوما به معنای به رسمیتشناختن فوری این کشور نیست) وداع کند و در داخل نیز اقداماتی اساسی برای پرکردن شکاف تعمیقیافته دولت- ملت و شکلگیری اراده و انسجام ملی انجام دهد . این توپی است که بهتر از هر توپ دیگری در زمین سیاست بینالمللی ظرفیت چرخیدن و گـُل شدن دارد، پیش از آن که اقتصاد و جامعه ایران بیش از آن چه که هست به گِل بنشیند و ویران شوند، زیر فشار تحریمها و حتی بدون بروز جنگ. جایی برای امیدواری هست؟ …
منبع: فیسبوک نویسنده
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…