جناب آیتالله سید علی خامنهای
با سلام و به امید سربلندی ایران عزیز،
تشدید اختلافات با آمریکا همراه با تشدید اوضاع بد اقتصادی وعواقب آن که زندگی روزمره مردم را از همیشه سختتر و تنگتر نموده، من را به مانند هر ایرانی وطن پرست و دلسوز، بر این واداشت تا مطالبی را صادقانه با شما در میان بگذارم.
بهزودی در پانزدهم خردادماه جاری، ۳۰ سال تمام از دورانی که شما عهدهدار «رهبری» ایران شدهاید خواهد گذشت. امیدوارم که موقعیت و مسئولیتهای مهمی که در ۴۰ سال گذشته و بهویژه در طول ایامی که متصدی رهبری در ایران بودهاید، باعث فراموشی خاطرات و تجربیاتی که بهعنوان یک ایرانی ساده در سالهای قبل از انقلاب داشتهاید، نشده باشد. از آن مهمتر اینکه افراد ریشهدار بسیاری در سرزمین ما هستند که با خون دل شاهد تحولات پایانناپذیری بودهاند که گرچه شاید خطری در این زمان برای بقاء نظام فعلی نباشد، ولی بی شک سرنوشت ایران و آینده و آسایش مردم را با مخاطرات بیمانندی (حتی در صورت عدم بروز جنگ) روبرو ساخته است.
تجربه زندگی و مشاهداتم طی سنوات از عملکرد دولتهای خارجی ـ شرقی و غربی و منطقهای ـ من را قاطعانه به این باور متقاعد ساخته که بهترین مسیر برای تحقق بخشیدن به هر نوع تحول لازم برای پیشرفت و سعادت مردم و کشورمان، تنها از طریق مشارکت در مباحثی است که باید بهطور سالم در میان نیروهای مختلف در درون کشور صورت گیرد. امروز، حفظ ثبات و امنیت کشور و میسر ساختن شرایط لازم برای تامین آینده نسلهای بعدی ایرانیان، نیازمند راهکارهای جدیدی است که می تواند در صورت عدم کارشکنی، کشور و مردم را از عواقب هولناک نقشههای شوم دیگران نجات دهد.
با توجه به واقعیات موجود، حقیقت این است که نه شما در اداره موثر کشور و نه جمع متنوع مخالفین شما در ارائه راهکارهای منطقی و کارساز برای ایجاد تحولات لازم موفقیت چندانی نداشتهایم، با این تفاوت که اگر عدم توفیق مخالفین صرفا به قیمت از دست رفتن اعتبار و نفوذ کلامشان در میان مردم بوده است، حاصل جمیع سیاستهای نافرجام شما چیزی جز ترویج فقر و ناامیدی برای توده های مردم در داخل و درگیریهای بیمورد و انزوای بیشتر در خارج نبوده است.
امروز، تذکرات قبلی شما مبنی بر لزوم اتکا به «اقتصاد مقاومتی»، با تشدید تحریمهای اقتصادی آمریکا و پیشبینی تورم ۵۰ درصدی و رشد منفی ۶ درصدی صندوق بین المللی پول، با توجه به سیاست هایی که از سوی برخی از مشاورین نزدیک شما تنظیم و پیاده شده، میزان کارآیی خود را نشان داده است. این برنامه حمایت شده از سوی شما نه تنها باعث شکست و بی اعتباری دولت روحانی، بلکه مهمتر از آن باعث سرافکندگی و ناامیدی مردمی شده که برای خود و خانواده هایشان، به فردایی بعد از برجام برای کنار آمدن با جامعه بینالمللی و پایان دادن به بحرانهای روزانهای که تحت عناوین مختلف در ۴۰ سال گذشته، زندگی و آینده شان را به تباهی کشیده، امید بسته بودند. امروز پیشبینی از پیش تدارکیافته خودتان در این راستا، با این تاکید که تنها مردم عادی و بی پناهمان متحمل پرداخت تمام هزینه های آن هستند، کاملا به کرسی نشسته است.
تاکید شما در پی انعقاد قرارداد برجام بر اینکه دولت دیگر مجوزی برای حل دیگر مسائل باقیمانده با آمریکا را ندارد، باعث شد که فرصتهای مناسب آنزمان از دست برود؛ فرصتهایی برای پایان بخشیدن تدریجی به درگیریهای برخاسته از شعارهای خسته کننده و زیانبخش با آمریکا که فقط و فقط در طول ۴۰ سال پیش به ضرر ملت ما تمام شده است. ظهور دولت جدید در واشنگتن و خروج متعاقب آمریکا از برجام و آغاز جنگ روانی تمام عیار آنها با ما و بهکار انداختن تحریمهای همه جانبه، صرفا فشارها را بیشتر و علیرغم هر ادعایی که به ناچار از سوی مسئولین طرح میشود، عرصه را از همیشه تنگتر کرده و ایران را فقط در مقابل دو گزینه جنگ و عواقب هولناک آن و یا تن دادن به مذاکرات اجباری، روبرو ساخته است.
در حین مذاکرات برجام، در یکی از سخنرانیهایتان، شما اکیدا به ضرورت کنار زدن تحریم ها اشاره کرده و متذکر شدید که موافقت شما با روند مذاکرات در پیش، به آن علت بوده است. آیا امروز که فضا به مراتب از آن زمان آلودهتر است و دشمنان منطقهای ایران با هزینههای سنگین مقامات آمریکائی را برای جنگ و بمباران ایران بطور مداوم و حسابشده تحریک میکنند، آیا راه دیگری جز نشستن و تن دادن به یک روند کارساز دیپلماتیک برای پیدا کردن توافقی منطقی و با عزت برای ایران باقیمانده است؟ نتیجه کارشکنیهای عوامل منتسب به شما علیه موفقیت مسئولین دولت روحانی در پی انعقاد قرارداد برجام، به گونهای است که ضرورت جلوگیری از صدمات و ضایعات غیرقابل تصور بیشتر برای ایران و ایرانی، این بار لزوم «نرمش قهرمانانه» را به ضرورت حرکت «ژیمناستیکی سطح المپیک» ارتقاء داده است.
جناب آقای خامنهای!
من قضاوت صادقانه درباره کارنامه دولتهای مختلف را به خودتان واگذار میکنم؛ دولتهایی که زیر نظر شما مسئولیت اداره کشور را و اساسا مقوله سازندگی و بهبود معیشت و رفاه و آینده مردم و نسلهای بعدی ایرانیان را بر عهده داشتهاند ـ بهویژه در مقایسه با کشورهای همجوار و همسایه؛ و گذشته از کشورهائی مانند کره جنوبی که از رقبای ما در ایام انقلاب محسوب میشدند.-
این را هم اضافه میکنم که شما در طول سی سال گذشته، برخلاف آرمانهای اولیه خودتان اظهاراتیکه در ارتباط با صلاحیت خودتان در نشست معروف مجلس خبرگانی که رهبری شما را تائید نمود، بدون تائید مستقیم مردم، انگار پذیرای همان «ودیعه و موهبت الهی» شدهاید که قبلا از سوی مردم به شخص شاه تفویض شده بود!
جالب اینکه در طول این ایام، گرچه مردم هیچ زمان امکان دخالت را در مسائلی که مربوط به شخص شما میشد ، نداشتهاند، ولی این یک واقعیت غیر قابل انکار است که در هر فرصتی که امکان شرکت در هر پروسه رایگیری به آنها داده شده، نتیجه این بوده که کاندیداهایی موفق به پیروزی شدند که در دورترین نقطه ممکن با شما قرار داشتهاند و با تاکید ضمنی بر این واقعیت، توجه مردم را جلب کردهاند.
علیرغم اینکه این روند منجر به یک شکاف خطرناک اجتماعی و سیاسی شد اما شما حتی با مقوله «آشتی ملی» هم مخالفت کردهاید! پیشنهادی که دو رئیس جمهور فعلی و اسبق بر ضرورت آن تاکید کردهاند اما بخشِ انحصار طلب حاکمیت، با بی توجهی کامل به عواقب نفرت و طغیان خشم مردم عادی، با طنز تلخش مدعی شده که «ما با کسی قهر نیستیم که بخواهیم آشتی کنیم!»
ولی حقیقت این است که قبل از هرنوع مصالحه با عوامل خارجی که در پی وارد ساختن انواع و اقسام صدمات به کشورماناند ما نیازمند مصالحه و همدلی میان خودمان هستیم. شما برخلاف گذشته و با عبرت از تاریخی که بی شک می تواند تکرار شود، می توانید در این زمان به زمینه توافقسازی و یکپارچگی میان ملت کمک کنید و مشوق آن باشید. امروز که خیلی ها به آینده ای بعد از شما می اندیشند، شما به مانند «فرانکو در اسپانیا» یا «د ـ کلرک در آفریقای جنوبی»، می توانید زمینه را برای استقرار حکومتی مرکب از برگزیدگان واقعی مردم برای دوران بعد از خودتان آماده کنید و اساسا از هم اکنون در پی آغاز یک بحث ملی با شرکت شخصیتهای اندیشمند و خیر اندیش و مورد اعتماد جامعه باشید که زمینهساز تغییر فضای جاری «فصل» به فضای «وصل» باشد.
جناب آقای خامنهای!
بنیانگذار جمهوری اسلامی در پاسخ به هشدار خیرخواهانه قائممقامش درباره قضاوت تاریخ نوشته بود: «ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ». اما امیدوارم شما این نکته را دریافته باشید که «عشق به خدا» نه به خطر انداختن جان مردم و آینده کشور را توجیه میکند و نه هرگز جایگزین مسئولیت اخلاقی رهبران میشود. پاسخگویی به تاریخ، در واقع پاسخگویی به امروز است و آیندگان هم درباره نتایج فاجعهبار ندیده گرفتن این مسئولیت است که قضاوت میکنند.
پس بیایید تا دیر نشده، با پشتیبانی در برداشتن این قدم بزرگ و خیرخواهانه، بحران کنونی را قبل از اینکه به فاجعهای از دست خارجشده تبدیل شود به فرصتی برای تامین وحدت و یکپارچگی ملت ایران تبدیل کنیم. فراموش نکنید که در انتهای هر جنگی سرانجام باید به یک صلح و آشتی رسید. بیایید و با استفاده از تجربیات تاریخ که در گذشته به حکومتهائی منسجمتر از حکومت شما رحم نکرده، بجای سپردن سرنوشت ایران به دست نزدیکان و چند سردار مورد اعتمادتان، از گزینه پیدا کردن راه حلی اساسی که در ضمیر امروز و فردای کشور خواهد ماند حمایت کنید
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…