رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای سیدعلی خامنهای
با سلام و دعای توفیق طاعت و خدمت؛
این روزها اولین چیزی که بیشتر مردم با نگرانی و اضطراب از هم میپرسند، احتمال وقوع جنگ خانمانسوز و حمله آمریکا به خاک ایران است. همه سرگردانند که بالاخره کار به کجا خواهد کشید و چه باید کرد؟ مردم بلاتکلیف و متحیرند چون در نظام ولایت مطلقه فقیه، رییس جمهور و وزیر خارجه و نمایندگان مجلس و بقیه مسئولان نظام همگی تابع نظریات رهبری هستند و همه راهها به او ختم میشود.
به این ترتیب خاک و خون ملتی با تمدن چند هزار ساله اینک به خِرَد و تشخیص فردی شما گره خورده و در موضعی قرار دارید که میتواند رحمت ابدی، یا خدای ناکرده، لعنت ابدی خدا و خلق را در پی داشته باشد. بیشک شما به ابعاد عظیم نقش عاقبتساز یا عاقبتسوز خود در این ابتلای عظیم آگاه هستید و میدانید ناخدایی ملتی ۸۰ میلیونی که کشتی سرنوشتش را با سیاستهای منطقهای به سوی سهمگینترین طوفانهای تجزیهکننده سوق دادهاید، چه عواقبی دارد.
آنکه پیامبر خدا بود در امور جنگ و صلح با مردمانش مشورت میکرد و تن به اکثریت آراء میداد، حتی اگر با آن مخالف بود. مسلما شما نیز مشورت میکنید؛ اما مشورت با سران سپاه و کارگزاران خودگماشته با کانالهای ارتباطی محدود، مشورت با اکثریت ملت نیست، آیا به نظرخواهی از کارشناسان ملت و خردمندان با علم و تجربه از جریانات سیاسی یا استادان دانشگاه، که چه بسا با سیاستهای شما موافق نباشند نیازی نمیبینید؟ ملتی که جان و مالشان در صورت شعله ورشدن آتش جنگ نابود میشود، آیا حقی و سهمی در این تصمیمگیری ندارند و نباید مسئولیت اینکار را با صاحبنظران جریانات مختلف تقسیم کرد و از بار ملامت عظیم احتمالی کاست؟
وقتی ملتی در معرض تهدید و تجاوز خارجی قرار میگیرد، عاقلانه ترین راه دفاع، رویکرد به «داخل» و کنار گذاشتن اختلافات و تشکیل بدنه مقاومتی یکپارچه از ملت است. تنها در اینصورت است که مطامع بیگانگان نقش بر آب میشود و موافق و مخالف دوش به دوش هم دفاع میکنند. آیا وقت آن نرسیده است که یخهای موجود و مناسبات منجمد شده را بشکنید و با آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و اقلیتی، بهویژه رهبران جنبش سبز آشتی ملی باشکوهی برپا کنید؟
بی شک بخشی از ملت، صرفنظر از درصد آنها، مقلد و موافق دربست سیاستهای چهار دهه شما هستند و به آرمانهای توسعهطلبانه منطقهایتان کاملا وفادارند، اما خود بهتر میدانید که اکثریت قاطع ملت یا مخالف این سیاستها هستند، یا اصولا به دلیل هزینههای سنگینی که درسرکوبها دادهاند، ساکت و بیتفاوت شدهاند. این که با اطمینان خاطر میگویید جنگی نخواهد شد، البته برای کسانی آرامبخش است، اما چگونه میتوان رفتار غیر معقول و حساب نشده تیم عهدشکن و جنگ طلبی را که با همین وعده وعیدها به قدرت رسیده و هم اکنون نیز در آمریکای جنوبی به تجاوز مشغول است، و اسلافشان هم بر این سنت بودهاند، پیشبینی کرد؟
خون مردم ما رنگینتر از مردم عراق و لیبی و افغانستان و سایر نقاط دنیا و سنتهای خدا در جوامع بشری هم تغییر پذیر نیست. قذافی و صدام نیز تا روزهای آخر این تهدیدات را توخالی می شمردند! شما چه تضمینی برای وعده خوشبینانه خود میدهید؟ بشر درمعرض خطاست و شما نیز فرشته نیستید. و خاطره «اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ما ایستادهایم» و توجیهات پذیرش ناگهانی و بلاشرط قطعنامه ۵۹۸ و به سراب رسیدن آرمان راه قدس از کربلا میگذرد، هنوز از ذهن ملت ما نرفته است.
این چه سِری است که از آغاز جنگ ایران و عراق، مذاکره مستقیم با دشمن در نظام ما تبدیل به تابو شده و اگر هم از طریق سران و سلاطین واسطهگر و کانال های آشکار و پنهان پیغام و پسغامهایی در جریان است، علنی کردن آن «ذنب لایغفر» محسوب میشود؟ چرا باید از ترس نقض سنت امام با صدام و برآشفتن افراطیون خشونت طلب، غیر مستقیم و زیر میزی مذاکره کرد؟ بالاخره پیامبر اسلام هم با کینه توزترین دشمنان بتپرست زمان در جریان «صلح حُدیبیه»، رو در رو مذاکره کرد و توافقنامهای را که به ظاهر به ضرر مسلمانان میآمد امضاء کرد؛ توافقی که برخی از مسلمانان افراطی را به خشم و خروش آورد و آنرا موجب وهن اسلام شمردند، حال آنکه این صلح که «مفتاح» تنگناهای «قفل» شده توسعه سیاسی و اقتصادی و آرمانی مسلمانان اولیه گشت، در قرآن «فتح المبین» نامیده شده است! زمان نیز ثابت کرد با خرید زمان برای تقویت و گسترش، دو سال بعد مکه بدون خونریزی فتح شد. شما بهتر میدانید که سیاست پیامبر اسلام در دوران ۱۳ ساله مکه، به فرمان: «کفوا ایدیکم»(نساء۷۷)، دست نگه داشتن از مقابله به مثل بود تا با تزکیه نفس و تقویت بنیه اقتصادی بتوانند آمادگی لازم برای توسعه را کسب کنند.
در قرآن آمده است: «اگر دشمن گرایشی به صلح نشان داد، تو نیز نشان ده و به خدا توکل کن. به فرض هم که قصد فریب داشته باشند، همان خدایی که تاکنون تو را به یاری خود و مومنین حمایت کرده، باز هم خواهد کرد» (انفال۶۱ و ۶۲). از دیدگاه ولایتی نیز امام علی(ع) به فرمانده خود، مالک اشتر، فرمود: از پیشنهاد صلح دشمن هرگز روی متاب که خشنودی خدا در آنست؛ در صلح، سپاهت آسودگی، غم وغصههایت آرامش و شهرهایت امنیت مییابد ( عهدنامه مالک اشتر بند ۳۲).
این حقیقت را البته نمیتوان انکار کرد که در برابر نوکر صفتی مرتجعان بیشخصیت و زبون منطقه و سرسپردگی ذلتبارشان به اربابان جنگطلب، البته عزت نفس و استقلالِ، هرچند تکیه کرده برعصای آزموده عصیانگری دیگر، جای امیدواری دارد و دلالت بر غیرت و قدرتی میکند. ولی «عزت» به «حکمت» هم نیازمند است و بدون آن به استبداد و استکبار می کشد. صفت عزت در مورد خداوند بیش از همه با صفت حکیم (عزیزالحکیم) آمده و پس از آن با رحمت، علم، آمرزش، کرامت، قدرت… و هرگز نام «عزیز» در مورد خدا به تنهایی نیامده است.
مسلمانان نخستین بدون تکیه بر ابر قدرتهای زمانه به عزت و استقلال رسیدند، هرگز با تکیه بر بازیگران و معامله گران بینالمللی، که بارها امتحانشان را سر بزنگاهها دادهاند، نمیتوان به هزینه نابودی یک ملت با شاخ گاو درافتاد! ترجیح مدل قهرآمیز کره شمالی و کوبا بر مدل واقعگرایانه و منطقی آلمان و ژاپن، که به رغم شکست در جنگ دوم جهانی، بدون ارتش مستقل از قدرتهای برتر جهان شدند، عاقلانه نیست و مدل مالزی مسلمان بشار احمد یا چین قدرتگرفته را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
میدانم که توصیه میکنید همه فریادها را سرآمریکا بکشید که نقض یکطرفه توافق بینالمللی برجام، قلدرمنشی و زورگوییاش اظهرمن الشمس است. این امر بدیهی البته آسانترین کار است و افراطیون داخلی را هم راضی خواهد کرد، ولی چه سود که اهل خانه را سخن با پدر خانه است تا بهانه به دست زورگوی نظم نوین جهانی در جلب افکارعمومی مردم دنیا برای زمینه سازی حمله ندهد و قدرتهای غربی را، که خود به گونهای اسیرند، با اولتیماتوم و انتظارات بیش از توانشان بهسوی حریف سوق ندهد و موجب خراب شدن خانه بر سرساکنانش نگردد.
بی شک شما نمیخواهید نسلهای آینده درباره شما همانگونه داوری کنند که امروز شما در باره فتحعلیشاه و اطرافیان نالایقش که درعهدنامههای ترکمانچای و گلستان بخشهای بزرگی از خاک ایران را واگذار کردند، داوری میکنید. فتحعلیشاه پیش از آن واگذاری در نامه به فرزندش عباس میرزا سوگند خورده بود که: به خدای لایزال که جان ما در قبضه قدرت اوست، کار روسیه تا یکسال دیگر تمام است! اما با وساطت بازیگرانهای انگلیس آن تجزیه ننگین به نفع روسیه انجام شد. فاعتبروا یا اولیالالباب!
آزادی و استقلال ازاستبداد چند هزار ساله نعمت کوچکی نبود که مبدل به سلطهای دیگر شود؟ تا فرصت باقی است باید از این طاس لغزنده ملت را رهانید که رضایت خدا و خلق در آن است. این هشدار عبرت آموز قرآنی، تصمیم گیران امروز نظام ما را نیز شامل میشود:
آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا به ناسپاسی بدل کردند و قوم خود را به سرای نابودی کشاندند (سوره ابراهیم ۲۸)؟
عبدالعلی بازرگان
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸- ۲۱ می ۲۰۱۹
14 پاسخ
سلام
هنگامی که به آقای خمینی گفتند اسلام را به خطر انداختید، گفت حفظ اسلام واجب ولی حفظ حکومت اوجب واجبات است! برای این نامردمان، مصلحت نظام از همه چیز مهم تراست، گرچه چنان تنگ نظرند که این را هم درست تشخیص نمیدهند. اصلاح و آبادانی و پیشرفت کشور در فرهنگ اینها جایی ندارد. شغلشان دروغ و ریا است، چنان که دراین چهل سال نشان دادند. دهه ۶۰ و شعارهای ضد ملی و ضد میهنی و مخالفت با تخصص و اصلاحات اقتصادی امیدوارم که از یادها نرفته باشد !
حاکمی که هزینه های گفتار و رفتار خود را به مردم تحمیل کند، نتیجه این میشود. زنده یاد بازرگان به آقای خمینی میگفتند مردم نباید هزینه اعتقاد شما را بدهند. ولی گوش شنوایی نبود و امروزه نیز نیست. زیرا اخلاق نیست.
هم میهن محترمی نوشتند «طرح ولایت مطلقه فقیه را اندیشمندانی چون پدر مرحوم شما (مهندس بازرگان) مطرح کردند». این سخن درست نیست. مدیون نشویم و تاریخ را بدرستی گزارش کنیم. این را نخست مظفر بقایی نوشت، سپس حسن آیت و بهشتی در مجلس خبرگان اول مطرح و پیگیری کردند، منتظری هم از همه آتشین تر!
آقای عبدالعلی نوشتند « مسلمانان نخستین بدون تکیه بر ابر قدرتهای زمانه به عزت و استقلال رسیدند»! یعنی چه؟! آنها هم مانند هر نیروی گرسنه و تازه نفس (از موقعیت ناتوانی و اختلاف در ایران و روم بهره بردند و) حمله کردند و زدند و گرفتند و بهره بسیار بردند و سپس مانند دیگران دوره اشان به پایان رسید. ولی ما (کاسه های گرمتر از آش) قانع نمیشویم و از توجیه و تفسیر جنایت های آنها دست برنمیداریم، مقدسشان هم میشمریم و در این راه هزینه های بیهوده ی پایان ناپذیر میکنیم !
درباره ایران نوشتند «استبداد چند هزارساله»! گویی در دیگر کشورها دموکراسی چند هزار ساله بوده ! تبلیغ علیه خود یا بگفته زنده یاد بازرگان «خود ویرانگری» نباید کرد. اینگونه سخن گفتن عادت شده ! مانند برداشت هایی است که هرکس موافق سلیقه و عقیده خود از قرآن میکند، بدون توجه به اینکه معنی واقعی و درست آیه ها چیست. این نیز از فراوانی تکرار و تبلیغ، عادت شده و خود نیز باور کرده اند. بنظر من این همه فرقه از جمله فرقه شیعه ۱۲ امامی از همین جا پدید آمده. هم میهن گرامی جناب مرادی (در پیام شماره ۲) بروشنی این مطلب را نوشتند (بهره بردم) و نیاز به تکرار نیست.
در مجموع نامه نگاری آدمهای سرشناس با درونمایه مناسب، خوب است. اگر مخاطب توجه نکند در میان سرکوبگران شاید اندکی اثری بگذارد. پناه به خـدا
جناب بازرگان سخن به حق و بجا یی گفته اید. ملامت جوانان و نا امیدمان نباید ما را از انجام وظیفه باز دارد.
اما اگر در ایران می ماندید و چنین میگفتید، چه بسا اثر بیشتری داشت.پدر شریف شما چنین بود.
و نیز موضع شما از اپوزیسیون نماهای روشنفکر نمای غرزن و مدعیان توخالی جداست.
خدا میداند این مدعیان به قدرت میرسیدند، چه میکردند!
الان که هیچکاره اند، کوس انا الحق میزنند، و سخن نصیحت و خیرخواهانه را بر نمیتابند. لابد بایدبگذاریم انفجار شود و دیگ به جوش آید!
اما اکثریت مردم نشان داده اند که حاضرند بسوزند و بسازند، اما ایران باقی بماند.
درودبرشما استاد . عامیانه مینویسم، بامگس کش پلاستیکی افتادم بجون مگسها،وزوز تمام شد،گرمم شد ،پنجره راباز کردم، بازمگسها اومدن توی خونه، وبازهمان چرخه مگس کشی انجام شد،تواین فکرکه برم بیرون ومگسهارو بکشم!! رفتم…. هی کشتم،کشتم…ولی مگه کم میشد؟ بخودم اومدم که چرا اینهمه مگس دوروبر خانه من پرسه میزنن؟ خوب که توجه کردم دیدم بوی مرداری که ازخانه ام میاد جلب توجه مگس هاست .فترت مگس همینه، اگه نیاد جای درنگ وپرسشه،!! آقاما انقلاب کردیم ،ازواپسگرایی وتحجر وپناه گیری به خرافات گندبالا آوردیم، بوی گندمون اطرافمون رفته، خیلیها درهمسایگی ما مشامشان ناراحته!! مجبوربه تحملش نیستن! داعشو کی بوجودآورد؟ فرهیخته رایک اشاره کفایت است! حکومت ما برپایه های دشمن سواراست،سازش بمعنای نابودیشه،،واین ملت زمانیکه توان داشت شاه روبیرون کرد، الآن که ازفقر روحی وجسمی عقلی، بذلت کشیده شده میتونه این مردار متعفن رو بندازه بیرون؟؟ بیچاره ومظلوم وطنم ایران!! که فرزندانش همه اخته اند!
سلام. از جنابعالی درخواست دارم ابتدا به گذشته خود و پدران بزرگوارتان رجوع کنید و ببینید سرچشمه ی بدبختی های مردم ما از کجاست.طرح ولایت مطلقه فقیه را اندیشمندانی چون پدر مرحوم شما مطرح کردند. لطفا ایدئولوژی ملی مذهبیون رو برای ما شرح دهید. چون هرچه تفکرمیکنم به شترگاوپلنگ میرسم. اندیشمندانی چون پدر جنابعالی ما را ۴۰۰سال عقب راندند.
دشمن دانا بلندت میکنت
برزمینت میزند نادان دوست.
گفتمت چون در حدیثی
گر توانی داشت هوش
خواهشمندم دیدگاه مرا بدون هیچ گونه بغضی منتشر کنید.
با سلام و دورد. جسارت کرده و میپرسم که چه هدف و انتظاری از نوشتن این نامه دارید؟ آیا گمان میکنند که رهبر محترم پس خواندن نامه شما توبه کرده و میشود: گربه شد عابد و مسلمانا؟ آیا هنوز پس از ۴۰ سال متوجه نیستدد که ۳ پایه نظام: امریکا سیتزی. محو اسرأییل، و صدور انقلاب و مذهب شیعه است. تو این ۴۰ سال آقا ، سپاه ، و بچه آخوندها هر کدام به نوعی کیف عالم را کردهاند. حالا به خواندن نامه شما همه را ول کنند؟ کدام رژیمی تاکنون این کار را کرده است که نظام مقدس اسلامی بکند. آخر نامه هم از سوره ابراهیم :
” آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا به ناسپاسی بدل کردند و قوم خود را به سرای نابودی کشاندند ” خوب، سوال آقا این است که اگر خداوند عالم به این بود و قدرت جلوگیری از آن را داشت چرا نکرد و چرا اجازه داد یک رهبر یک قوم را به نابودی بکشد؟ پس خدا هم از مداخله در کار رهبر نظام مقدس عاجز است. با این حساب گمان نمیکنم که رهبر محترم اهمیتی به نامه سرکار بدهند.
اولو جمع ذو باشد
پس امر مال او باشد
ذیحسابست حسابدار
که کار خود می داند
آنکه گوید کل دانم
پرت و پلا می بافد
پاک نشده نفس خلق
غرق ذلت می ماند
انذار ماند بی حاصل
کفران اگر خو باشد
درود بر استاد بزرگوار
دیگر توانی نیست برای گفتن آنچه برما گذشته و می رود رو بازگو کنم. خسته ایم. هرروز در حال دویدن برای داشتن حداقل ها. وقتی نگاه میکنم می بینم سرجای اولم. امید چه معنایی دارد؟ به چه باید امیدوار بود؟ آینده؟ کدوم آینده؟ هرروز بدتر از دیروز. امسال بدتر از پارسال.
گرفتار شدیم عجیب..
درود بر استاد بزرگوار
دیگر توانی نیست برای گفتن آنچه برما گذشته و می رود رو بازگو کنم. خسته ایم. هرروز در حال دویدن برای داشتن حداقل ها. وقتی نگاه میکنم می بینم سرجای اولم. امید چه معنایی دارد؟ به چه باید امیدوار بود؟ آینده؟ کدوم آینده؟ هرروز بدتر از دیروز. امسال بدتر از پارسال.
گرفتار شدیم عجیب..
باسلام جناب بازرگان عزیز این رهبری که برما حکومت میکند گرچه چشمان تیز بین و گوشهای شنوائی را البته دارد ولی قبول کن میبیند آنچه را دوست دارد ببیند و میشنود آنچه را که دوست دارد برای همین بنظر میرسد کار از انذار و نصیحت گذشته است عیب بزرگ او در این است که گوش شنوا و چشم بینائی که باید آنچه که حق هست را ببیند و بشنود ندارد
ایشان خود شیفته و بیمار روانی است.احتیاج به درمان دارد ولی متاسفانه اطرافیانش یا خود به این بیماری دچارند یا جرئت ندارند موضوع را مطرح کنند.از چنین فردی نمی توان انتظار تعامل داشت.فقط نکنه این است که جان مردم از این شرایط که ایشان مسئول مستقیمش است به لبشان رسیده است.
من میگم نره تو میگی بدوش
باسلام استاد عزیز….وتقدیر وتشکر از زحمات گرانقدرتان…
آنچه در این مجمل باید گفت دردهای متراکمی ست که برجان ومال و ناموس وثروت این ملک واین مملکت رفته است و میرود…..
ومن فکر میکنم شاید جنگ خانمان سوزی که این اوضاع را یکطرفه کند وحکایت” مرگ یکبار شیون هم یکبار”
بهترباشد تااینکه …گروهی خود محور وجاه طلب وتمامیت خواه که هیچ حد و مرزی را برای ظلم خودشان نمی شناسند ومثل کنه به پیکره این مملکت چسبیده اند…..بمانند و از مردمی که حقوقی برایشان قائل نبوده اند ونیستند مشورت بخواهند….درپناه یزدان باشید
برای قانع شدن متعصبین شیعه در هر پست و مقامی باید هر چه بیشتر در باره آیه اولی الامر بحث و مشورت و گفتگو شود…فهم آیه قرآن دل های سخت شده را ممکن است علاج باشد…
چرا آیه اولی الامر ؟ برای اینکه شیعه تصور میکند در این آیه اولی الامر در مقام عصمت قرار گرفته و بنابراین کسانی که بعدا در جایگاه آنها قرار میگیرند هم از مقامی شبه عصمت برخوردار خواهند بود…
آیه اولی الامر را دقیق تر ببینیم:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿۵۹﴾النساء
شیعیان در قسمت قبل از تنازع متوقف میشوند:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ
میگویند تا همینجا اطاعت مطلق از اولی الامر در طول اطاعت از الله و الرسول واجب اعلام شده است…(مثلا تفسیر المیزان)
در جاهای دیگری هم داریم : أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ….مثلا در سوره نور:
قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۵۴﴾
اطاعت از الله یعنی چی؟ یعنی اطاعت از چه کسی؟ یعنی اطاعت از الرسول…پیامبر دارنده پیام باید اطاعت شود…تاویل اطاعت از الله یعنی اینکه اطاعت کنید از الرسول…
اما در آیه ۵۹ سوره النساء اولی الامر اضافه شده است بنابراین دقیقا ” أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ” نمی تواند مانند آیه ۵۴ سوره نور تاویل اطاعت از الله باشد…چون افراد جدید اضافه شده اند…برای همین است که در آیه اولی الامر احتمال تنازع ذکر شده ولی در امثال آیه نور ذکر نشده است…
بنابراین در آیه اولی الامر تاویل اطاعت از الله یعنی قسمت: أَطِیعُوا اللَّهَ
بوسیله بقیه آیه تا قبل از انتهای آیه و اعلام بهترین تاویل: وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ…..ناویل میگردد…
اطاعت کنید از خدا در حالیکه اطاعت میکنید از رسول و اولی الامر در ادامه اگر تنازع داشتید به الله و الرسول مراجعه کنید…
الرسول یعنی آورنده پیامهای الهی…. پیامهایی که بتدریج نازل میشوند…بکمک آن پیامها تنازع رفع میگردد…
تنازع یا بر سر پیامهای قبلا ارسال شده است که با کمک الذکر نازل برایشان و تبیین او مرتفع خواهد شد….یا با پیام های جدید رفع و رجوع خواهد گردید…مانند مورد ذکر شده در سوره مجادله…
بنابراین جهت است که الرسول دوبار ذکر شده ولی اولی الامر یک بار….همواره این رسالات الله هستند که باید اطاعت شوند…
پس اولی الامر که سهل است ممکن است پیامبر نیز بسبب نداشتن پیام جدید لازم طرف مجادله باشد…
رعایت کلیت و اتصال آیات و حصول الذکر برای ما ….ما را هم توانمند و اهل ذکر میکند تا از قرآن درست برداشت کنیم…
رعایت شور و مشورت مومنین برای خوانش متصل از آیات و رسیدن به نتیجه صحیح مدد رسان است…و برعکس رعایت اتصال آیات هر سوره و کلیت درختوارگی قرآن مومنین را بهم نزدیک میکند…
چرا اینقدر نگران مقام عظما هستید؟
دیدگاهها بستهاند.