امر به معروف یا امر به سبک زندگی

هادی حکیم‌شفاهی

امر به معروف و نهی از منکر در کشور ما بار دیگر مساله‌آفرین شد و اذهان جستجوگر را باز به اندیشه واداشت که به‌راستی دین در جامعه ما به چه مبتلا گشته است. ماجرا از آن جا آغاز شد که یک مسافر زن در توئیتی ضمن انتشار مشخصات یک راننده‌ی اسنپ، خبر داد که این راننده او را به دلیل «بدحجابی» پیاده کرده است. او تصویر و مشخصات این راننده را نیز منتشر کرد و نوشت که شرکت اسنپ از او عذرخواهی کرده است. در واکنش به این توئیت، شرکت اسنپ در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که از کاربر راننده، بابت انتشار اطلاعات شخصی‌‌اش دلجویی به عمل آورده‌است اما رعایت اصل «مشتری‌مداری» اقتضا می‌کرده که پس از ذکر شرایط و قوانین اسنپ، از مسافر نیز به دلیل ناتمام ماندن سفرشان دلجویی شود.

اما نوشته ی این مسافر زن، واکنش برخی از رسانه‌های اصولگرا را به دنبال داشت و آنان شدیدا از اسنپ انتقاد کردند و در مقابل، گروهی از کاربران شبکه‌های اجتماعی، ضمن اعتراض به اقدام این راننده و اطلاعیه اسنپ، خواستار تحریم این شرکت تاکسی اینترنتی شدند.

در پی بالاگرفتن ماجرا و اعلام موضع نهادهای امنیتی، شرکت اسنپ نقل‌قول اولیه ی مسافر مبنی بر عذرخواهی از او را «خلاف واقع» عنوان و اعلام کرد که این شرکت قصد داشته از او شکایت کند اما به علت ابراز پشیمانی‌ مسافر، این شرکت از حق شکایت خود صرف‌نظر می‌کند!

آنچه روی داده، بیش از هر چیز، به ابتذال کشیدن و به انحراف سوق دادنِ مفهوم امر به معروف و نهی از منکر است. چه به لحاظ عقلانی و در راستای بقای صلح و پرهیز از خشونت و چه بر اساس تعالیم اسلامی، مهمترین شرط امر به معروف و نهی از منکر این است که فرد آمر یا ناهی، احتمال بدهد و قرائنی را تشخیص دهد مبنی بر اینکه مخاطب، سخن او را جدی خواهد گرفت. اگر این احتمال قوی باشد که مخاطب، سخن آمر یا ناهی را نادیده بگیرد و یا با او درگیر شود، اصل اخلاقی «صلح» ایجاب می کند که امر و نهی ای صورت نگیرد. اما آنچه از سوی نهادهای اقتدارگرا در این باب شاهدیم، حمایت بی چون و چرا از امر و نهیِ کورکورانه است به‌طوری که نه تنها اصل اخلاقی «بقای صلح» به خطر می افتد بلکه آمران و ناهیان به خودشان این اجازه را می دهند که با اتخاذ تصمیماتی، شخصا به مجازاتِ مخاطب دست بزنند و در مورد اخیر، زنی را در نیمه راه از تاکسی پیاده کرده و موجبات آزار و اتلاف وقت او را فراهم آورند و حقوق شهروندی او را نقض کنند. لذا امر به معروف و نهی از منکر، زمانی انسانی و اخلاقی خواهد بود که سه اصل را رعایت کرده باشد:

۱.اصل احتمالِ پذیرش از سوی مخاطب

۲.اصل بقای صلح در جامعه

۳.اصل رعایت حقوق انسانی و شهروندی

در مورد اخیر و با توجه به اعتراضی که زن مسافر در ابتدا از خود ابراز کرده بود، و با لحاظ کردن شرایط پیش آمده، هیچ یک از اصول مذکور رعایت نشده بود! به‌علاوه، وقتی راننده‌ای ماشین شخصی خود را در اختیار یک موسسه حمل و نقل عمومی قرار می‌دهد، در عمل، وسیله نقلیه او از حالت شخصی درآمده و به وسیله‌ای عمومی تبدیل می‌گردد. لذا راننده این حق را ندارد که در یک وسیله نقلیه‌ی«موقتا عمومی»، باورهای شخصی خود را همراه با مجازات، بر دیگران تحمیل کند.

نکته مهم دیگری که در بحث امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد بُعد فلسفی و عرفی آن است. بدون آنکه در مورد مفهوم و مصادیق امر نیک(معروف) و امر قبیح(منکر) اجماعی فلسفی یا عرفی وجود داشته باشد چگونه می‌توان از امر به معروف و نهی از منکر سخن گفت و از آن حکمی مطلق ساخت؟ مساله حسن و قبح در بسیاری موارد، وابسته به فرهنگ است. مصادیق آن، از فرهنگی به فرهنگ دیگر و گاه از خرده فرهنگی به خرده فرهنگ دیگر، متفاوت است. در مورد اخیر، مساله حد پوشش، آنچه از سوی نهادها و گروه‌های وابسته به نظام، منکر محسوب می شود از سوی بسیاری از مردم ایران، مصداق «آزادی انسانی در انتخاب سبک زندگی» تلقی می گردد. از آن گذشته، حتی با معیار قرار دادن قوانین مدون کنونی نیز مصادیق مشخص بدحجابی تعریف نشده است و مامورانِ – به اصطلاح- امنیت اخلاقی نیز در این باب، که خود، فاقد دانش اند، اغلب سلیقه ای عمل می‌کنند و گاه رفتارهای خشونت‌باری از خود بروز می دهند چه برسد به افراد غیرمسئول و آموزش ندیده‌ای که با «خود- حق‌پنداری» و بدون برخورداری از دانش در زمینه قانون، علم سیاست و فلسفه اخلاق و صرفا با تحمیل ایدئولوژی خویش بر دیگران، به خود اجازه می‌دهند به فرد دیگری متعرض شوند و حتی او را مجازات نمایند! که متاسفانه مشاهده می‌شود یک چنین افرادی، در قالب نمایش های سخیف تلویزیونی، مورد تشویق هم قرار می گیرند.

اتخاذ نمودن یک چنین سیاست‌های بی‌فکرانه‌ای از سوی مقامات مسئول، که نه پایه فلسفی آن مشخص است و نه مبنای عرفی آن و نه حتی مصادیق مشخص قانونی آن، که گاه حتی به اعمال خشونت‌بار از سوی هر دو طرف منتهی می گردد، حاصل آن چیزی نخواهد بود جز خدشه‌دار کردن صلح اجتماعی و برهم زدن آرامش روانی و براه انداختن «جنگ مردم با مردم» و در یک کلام، به ابتذال کشاندن مفهوم امر به معروف و نهی از منکر و مسخ آن به «اجبار به معروف و هدایت به منکر»! و چه معروفی زیباتر از صلح و آرامش و چه منکری قبیح تر از صلح‌ستیزی، هرج و مرج و تشویق خشونت اجتماعی و چه ستمی قبیح‌تر از «امر به منکر و نهی از معروف»؟

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. اگر آن سیاه پوست بردگی خود را قبول میکرد و به پرستش ارباب ادامه میداد نه جنگی میشود نه هیچ گونه گرفتاری. قبول بردگی آسان‌ترین حل مشکلات است

  2. اگر آن دختر که در ایران بزرگ شده و اوضاع را میداند، رعایت مقررات را میکرد، و حداقلی از روسری را که سفرای خارجی هم رعایت میکنند، می کرد، این همه سرو صدا نمیشد و وقت کسی تلف نمی شد. فرانسه بی حجابی زوری دارد. ایران حجاب زوری، در حد یک روسری دارد.
    مگر ما مهد لیبرالیسم بوده ایم؟ در مهد لیبرالیسم هم کسی نمیتواند یک کلمه راجع به هولوکاست اعلام انجام تحقیقات کند، چه رسد که شک کند و یا آنرا انکار کند.
    استاندارد دو گانه و خودباختگی، تا چه حد؟؟؟

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »