سفر رامبد جوان و نگار جواهریان به کانادا برای به دنیا آوردن فرزندشان، ناسزا گفتن به ستاره اسکندری در خارج از کشور به خاطر کشف حجاب و همسر دوم مهدی هاشمی، همه و همه ماجراها و قصۀ پرغصۀ سلبریتیهای ما در شبکههای اجتماعی این روزهاست. مسائلی که هم موجی از انتقادها و واکنشهای تند و حتی گستاخانه را در مقابل آنها به راه انداخته است و هم افرادی به حمایت از آنها برخاستهاند. در واکنش به این رفتارها، دستهای که اقلیت هستندمعتقدند که زندگی خصوصی افراد فقط و فقط به خودشان مربوط است و دخالت در زندگی خصوصی افراد و قضاوت کردن آنها و یا انتشار هر گونه فیلم و عکسی از زندگی شخصی افراد در مکانهایی که به طور موقت و یا دائم به سر میبرند، صریحا نقص حریم خصوص آنهاست؛ چنین عملی، نه اطلاعرسانی، بلکه پردهدری و امری غیراخلاقی است. بنابراین، از نظر این دسته باید به حریم شخصی و زندگی خصوصی سلبریتیها احترام گذاشت. دستۀ دوم که تقریبا اکثریت منتقد را در بر میگیرند بر این باورند که اساسا تاکید بر مفهوم «حریم خصوصی»، نکتهای انحرافی در چنین مسائلی است و انگیزۀ اصلی در افشای چنین تصاویری، افشای«دروغ و دورویی و ریاکاری» است و اینگونه افشاگریها، رسالت اصلی روزنامهنگاران و شبکههای اجتماعی است.
در این زمینه، مردادماه ۱۳۹۶ در یادداشتی با عنوان ” تأملی بر یک تنگنای اخلاقی در ارتباط با رسانههای اجتماعی؛ مورد آزاده نامداری” به بررسی چنین دوراهیهای اخلاقی در ارتباط با تکنولوژی(رسانههای اجتماعی) پرداختم و این مسئله را مورد واکاوی قرار دادم که انتشار تصاویر آزاده نامداری در شبکههای اجتماعی، تعرض به حریم خصوصی اوست و یا لازمۀ شفافسازی و نقد عملکرد وی؟ نقدی که منجر به نکوهش رفتارهای ریاکارانه و زهدفروشانه در جامعه خواهد شد. اکنون، در این یادداشت قصد دارم در ضمن بیان و یادآوری مباحثی از آن یادداشت، موارد اخیر شبکههای اجتماعی را در ذیل نتیجۀ آن یادداشت مورد بررسی قرار دهم و از این طریق طرحی جامعتر به هنگام مواجه با چنین تنگناهای اخلاقی در اندازم. در حقیقت، پرسش کلیدی در این یادداشت این است که در دو راهیهای اخلاقی مذکور، میان احترام به حریم خصوصی سلبریتیها و چهرههای معروف و در مقابل تعرض به حریم خصوصی آنها برای منفعت عمومی جامعه، کدام یک را باید انتخاب کرد؟ و یا آیا علی الاصول چنین انتخابی امکانپذیر است؟
اکنون بگذارید نگاه دقیقتری به چرایی خبرسازی موارد رامبد جوان، ستاره اسکندری و مهدی هاشمی در شبکههای اجتماعی بپردازیم. از نظر دستۀ اول، رامبد جوان همواره در برنامۀ خندوانه بر شعارهایی ناظر بر عشقورزی به وطن و وطنپرستی تأکید داشته و به همین دلیل سفر به کانادا برای متولد نمودن فرزندش در تناقض با صحبتها و شعارهایی همیشگی او در برنامه خندوانه قرار دارد. همچنین از نظر این دسته، با توجه به صحبتهای ستاره اسکندری درحمایت از پوشش حجاب در ایران و در مقابل کشف حجاب در ترکیه، رفتار او رفتاری متناقض و ریاکارانه است. اما مورد سوم اعلام رسمی ازدواج دوم مهدی هاشمی است. فردی که برخلاف دو مورد دیگر ظاهرا رفتار متناقضی نداشته و پیشتر در مدح و ستایش تک همسری و یا اشتباه بودن ازدواج دوم صحبت و واکنشی نداشته؛ اما باز هم ازدواج مجدد او با یکی از بازیگران تلویزیون موجی از انتقاد و کنایه را به همراه داشته است. در حقیقت، در این مورد،دستۀ دوم بر این اعتقادند که مهدی هاشمی در حالی خبر تجدید فراش خود را به طور رسمی در شبکههای اجتماعی اعلام کرده است که پیش از آن خبری در مورد جدایی رسمی از گلاب آدینه منتشر نکرده است و چنین رویکردی قُبح دوهمسری در جامعه را از بین خواهد برد و به نحوی به رواج چنین رفتارهایی در جامعه منجر خواهد شد.
از نظر نویسنده، تحلیل و بررسی چنین رویدادهایی، نیاز به دقت نظر و موشکافی دارد و به سادگی نمیتوان دربارۀ مسائلی از این دست قضاوت نمود و حکم کلی صادر کرد. اصولا به هنگام تحلیل تنگناهای اخلاقی که زادۀ کاربرد تکنولوژی هستند، باید دو نکته مورد واکاوی قرار بگیرد. اول، تنگنای اخلاقی مورد نظر از نظر منطقی تحلیل و بررسی شود؛ دوم، طرفین دخیل و میزان ارزش هریک از آنها مورد بررسی قرار گیرد. در این مجال به بررسی مورد ستاره اسکندری و رامبد جوان در قیاس با مورد آزاده نامداری خواهم پرداخت.
الف)مورد ستاره اسکندری:
برای رسیدن به هدف مورد نظرم دربارۀ مورد ستاره اسکندری، در اینجا به بیان مجدد صورت استدلالی که در یادداشت پیشین دربارۀ مورد آزاده نامداری ارائه کردم، میپردازم:
” اگر بخواهیم با توجه به طرفین دخیل در این ماجرا به تحلیل منطقی آن بپردازیم، با صورت استدلال زیر مواجه خواهیم بود:
همانطور که مشاهده میکنید به هنگام تحلیل منطقی وضعیت پیش رو، به منظور آن که بفهمیم چه کاری صحیح و اخلاقی است و چه کاری نادرست و غیر اخلاقی، با یک تناقض منطقی روبهرو هستیم.”
اگرچه در مورد ستاره اسکندری همانند مورد آزاده نامداری با مسئلۀ کشف حجاب در خارج از کشور روبهرو هستیم؛ آن هم در حالی که ستاره اسکندری در برنامهای تلویزیونی در گذشته در ایران به ستایشِ پوشش رسمی خود در ایران پرداخته است و گفته با چنین پوششی مشکلی ندارد. اما نکتۀ بسیار مهمی که اینجا مغفول واقع شده و باید به آن توجه شود تفاوتی است که در مورد ستاره اسکندری در قیاس با آزاده نامداری در گزارۀ شمارۀ شش صورت استدلال بالا وجود دارد.
ستاره اسکندری هیچگاه به صورت مداوم و رسمی مدافع و مُبلغ پوشش حجاب در ایران نبوده و او تنها در مصاحبهای دیدگاه شخصی خود دربارۀ پوشش در کشور را ارائه کرده و چنین گفته است که با حجاب مشکلی ندارد. این تفاوت دارد با مورد آزاده نامداری، مجری توانایی که به عنوان مبلغ حجاب در برنامههای تلویزیونی شناخته میشد و دارای یک تریبون رسمی برای ارائۀ دیدگاه خود بود. همچنین حتی اگر از این نکته نیز بگذریم، مگر قرار نیست ملاکِ قضاوت و تصمیمگیری دربارۀ افراد حال آنها باشد؟ اگر چنین باشد، این امکان را در نظر بگیرید که ستاره اسکندری اگرچه در آن برنامه تلوزیونی چنین ادعایی را بیان نموده است اما بعدا از گفتۀ خود پیشمان شده و یا اصلا بعدا دیدگاه او به کلی تغییر کرده است. در نتیجه، چون او یک مُبلغ رسمیِ حجاب از طریق تریبونِ تلویزیون نبوده و صرفا در یک برنامه نظر شخصیاش را در این زمینه اعلام کرده- با در نظر گرفتن این امکان که دیدگاه افراد ممکن است به مرور زمان تغییر کند- بنابراین، ضرورتا کسی نمیتواند از طریق مقایسۀ رفتار ستاره اسکندری در خارج از کشور با صحبت پیشین او در یک برنامۀ تلوزیونی دربارۀ حجاب، نتیجۀ رفتاری غیراخلاقی و ریاکارانه بگیرد. مگر آنکه او در بازگشت مجددش از سفر دوباره بر صحبتهای پیشین خود تأکید نماید به طوری که بتوان به صراحت چنین برداشت کرد که او رفتاری دوگانه و ریاکارانه در داخل و خارج از کشور دارد.
ممکن است کسی بگوید به طور کلی با در نظر گرفتن چنین نگاهی(تغییر دیدگاه افراد با گذشت زمان)، هیچگاه نمیتوان صحبتها و رفتارهای افراد در گذشته و حال را مقایسه نمود و در نتیجه قضاوت کرد. اگر چنین ادعایی مطرح شود، دیدگاه نویسنده دربارۀ نحوۀ قضاوت و واکنشهای اغلب مردم در مورد رفتار ستاره اسکندری و نمونههای مشابه آن روشن شده است. در حقیقت، ما نمیتوانیم تنها و تنها با استناد به یک گفت و گو در یک برنامه تلوزیونی و یک رفتار متضاد با آن در خارج از کشور به این راحتی افراد را قضاوت نماییم؛ مگر آنکه آن گفتار و یا آن رفتار متضاد با آن به طور واضح در طول زمان تکرار شده باشند؛ یعنی همانند مورد آزاده نامداری، که البته در آن مورد هم، همانطور که در یادداشت قبلی مفصلا توضیح دادهام، بر اساس نوع جهانبینی اخلاقیای که ملاک بررسی قرار میگیرد، نتایج متفاوتی میتوان گرفت.
ب)مورد رامبد جوان:
در مورد رامبد جوان، اگر بخواهیم با توجه به طرفین دخیل در این ماجرا به تحلیل منطقی آن بپردازیم، با صورت استدلال زیر مواجه خواهیم بود:
اکنون که با تحلیل منطقی موضوع مورد نظر به نتیجهای نمیرسیم، بهتر است از طریق رویکردهای پیشنهادی برای پرداختن به تنگناهای اخلاقی، به جرح و تعدیل بیشتر اجزای این رویداد بپردازیم.
رویکرد اول، رویکرد اخلاقی مبتنی بر فضیلت است. در این رویکرد، خصایص اخلاقی همچون صداقت، درستکاری، شفقت، رعایت احترام و حقوق دیگران و … مرجع تصمیمگیری و انتخاب هستند. به هنگام استفاده از چنین رویکردی مجددا با مشکل تناقض منطقی مواجه خواهیم شد. چرا که مطابق با نظر دستۀ اول، احترام به حریم خصوصی دیگران فضیلت است؛ بنابراین، تعرض به حریم خصوصی دیگران ناپسند و غیراخلاقی است و در مقابل بر مبنای نظر دستۀ دوم، فضیلت حکم میکند که در جامعه به مبارزه با دروغگویی و دورویی پرداخته شود. بنابراین، باز این رویکرد نیز برای این موضوع پاسخگو نخواهد بود.
رویکرد دوم، رویکرد مبتنی بر پیامدهاست. به عبارت دیگر، در این رویکرد، پیامدها شالودۀتصمیم گیریهای اخلاقی می باشند. در خوانشهای مختلفی که از این دیدگاه اخلاقی وجود دارد، اغلب، امری اخلاقی محسوب میشود که بیشترین منفعت را برای بیشترین افراد داشته باشد. بررسی یک تنگنای اخلاقی بر اساس این رویکرد، نیازمند برآورد مجموعۀ همۀ تاثیراتبر تمامی افراد درگیر با موضوع است، تا بدین ترتیب روشن شود کدام تصمیم دارایبهترین پیامد است. با در نظرگرفتن چنین رویکردی مجددا به سراغ مسئلۀ مورد بحث میرویم. فردی که چنین دیدگاهی دارد هنگامی که به مقایسه دو طرف تنگنای اخلاقی مورد نظر میپردازد، دو حالت زیر را با هم مقایسه میکند:
همانطور که مشاهده میشود رویکرد دوم با پیشفرض گرفتن رفتار دوگانۀ رامبد جوان در زندگی شخصی و اجتماعی و این که او باید تاوان این رفتار متناقض و ریاکارانه را پرداخت کند، منفعت عمومی را ارحجتر دانسته و عواقب این افشاگری بر زندگی شخصی و اجتماعی او را نادیده میگیرد. چرا که قائلین به این باور معتقدند که چنین افشاگریهایی در جامعه باعث نکوهش چنین رفتارها و جلوگیری از وقوع آن در آینده خواهد شد.
سرانجام، رویکرد سوم، رویکرد مبتنی بر قواعد است. در این رویکرد قواعد هستۀ مرکزیتصمیمگیریهای اخلاقی به شمار میآیند. برای مثال قاعدۀ «کسی را نکش»، «همواره راستگو باش» و .. . امانوئل کانت از مهمترین فلاسفۀ مشهور است که دیدگاه مبتنی بر قاعده را در حوزۀ اخلاق مطرح کرده است. مطابق با امرِ مطلق او میتوان چنین گفت: «همواره چنان رفتار کن که بتوانی بخواهی همگان نیز بدان نحو رفتار کنند.» اکنون، میتوانیم به نظر دستۀ سوم در مورد مسئلۀ پیش رو بپردازیم:
سرانجام گروهی هم وجود دارند که اساسا افراد مشهور اعم از سیاستمداران و هنرمندان را فاقد «حریم خصوصی» به معنای رایج دانسته و معتقدند حریمخصوصی سیاستمداران به خاطر اینکه با قدرت در ارتباطند و بیشتر در معرض فسادند نباید محفوظ بماند و هنرمندان و سیلبرتیها هم به سبب آنکه بعضا بخشی از حریم خصوصی خود را اسباب کسب درآمد و شهرت می کنند، حریمخصوصی آنها کمتر است و مسئولیت نقض احتمالی و ورود به آن بخش از حریمخصوصی که جنبهی عمومی پیدا کرده است، با خود آنهاست.
اکنون فرض کنید مطابق با استدلال فوق و بر اساس امر مطلق کانت چنین قاعدهای را وضع کنیم: « همواره روزنامهنگاران میتوانند به حریم خصوصی افراد سرشناس تعرض کنند». حال، باید ببینیم که آیا مطابق با امر مطلق کانت چنین قاعدهای اخلاقی خواهد بود و یا نه؟! در یک جامعه اگر روزنامهنگاران همواره بتوانند زندگی خصوصی افراد سرشناس را زیر ذرهبین قرار دهند، نه ضرورتا در جهت منفعتهای عمومی و شفافسازی و نظارت بلکه به منظور پرداختن به حاشیهها برای پر رونق کردن کار خود و جذب مخاطبین بیشتر، مسلما یکی از روزنامهنگارانی که فرد سرشناسی هست نیز از چنین تعرضی به حریم خصوصی در امان نخواهد بود. به عبارت دیگر، او نیز نمیتواند بخواهد که همگان نیز چنین رفتار کنند! بنابراین باز چنین قاعدهای، اخلاقی به نظر نمیرسد.
یک راه برای حل چنین تنگنای اخلاقی در این مورد خاص این است که قاعدۀ فوق را محدود و محدودتر کنیم. برای مثال چنین بگوییم:
در مواردی که افراد سرشناس در زندگی شخصی خود بر خلاف چیزی که در زندگی اجتماعینشان میدهند و مردم را به آن ترغیب و تشویق میکنند، رفتار کنند، به طوری که چنین رفتاری دورویی، دروغگویی و ریاکاری تفسیر شود، روزنامهنگاران و مردم عادی میتوانند در جهت افشای چنین موارد غیر اخلاقیای به حریم خصوصی آنها تعددی کنند.»
به نظر میرسد که این نسخه از قاعدۀ اخلاقی با امر مطلق کانت مطابقت بیشتری دارد و همگان میتوانند به منظور داشتن جامعهای اخلاقیتر چنین رفتار کنند. با وضع چنین قاعدهای، افراد سرشناس از جمله بازیگران سینما، مجریان تلوزیون، ورزشکاران و سیاستمدران نیز خواهند دانست که در مورد حریم خصوصی و زندگی شخصی خود تا جایی دارای امنیت خاطر هستند که امری خلاف آنچه در زندگی اجتماعی، مردم را به آن ترغیب و تشویق میکنند، از آنها سر نزند. یعنی زندگی خصوصی آنها نیز مانند دیگر افراد به خودشان مربوط است اما اگر بخواهند در زندگی اجتماعی خود در قیاس با زندگی شخصیشان، به صورت غیر اخلاقی مرتکب ریاکاری، دورویی ودروغگویی شوند، در ملأ عام و در مقابل اذهان عمومی باید پاسخگو باشند. چرا که هر ادعایی در زندگی اجتماعی مسئولیت سنگینی را بر دوش آنها بار میکند و آنها باید مراقب آنچه میگویند و رفتار میکنند باشند. پر واضح است که یک فرد سرشناس نسبت به افراد عادی، همانطور که به خاطر معروفیتش از مزیتها و منفعتهای اجتماعی بیشتری برخوردار است، در زندگی شخصی و خصوصی خود نیز باید دقت نظر و مراقبتهای بیشتری داشته باشد.
4 پاسخ
استد لال شما مثل این است که در المان نازی کسی در باره مسئله یهودیان بخواهد استدلال منطقی کند .
۱:هزاران زن در ایران بدلیل رنگ و نوع پوشش تحقیر شدند دستگیر شدند و زندان رفتند و شلاق خوردند
۲: این سلبیرتی های که شما از انها سخن می گویی در صدا و سیمای انحصاری کار می کنند که ارگان ایده لوریک سرکوب زنان بخاطر حجاب است به یک معنی انان کارمندان همین دستگاه سرکوب ایده لوژیک هستند .
۳: در حالت عادی نیز باید از انان خواست از همکاری با دستگاه سرکوب ایده لوژیک دست بکشند و انزمان که نمایش این سلبریتی ها در همکاری با صدا و سیما افشا می شود این درخواست شدت بالاتری می گیرد و بدل به خشم می شود .
۴: حجاب نماد سرکوب شده است و هر کس با ارگان های سرکوبگر همکاری می کند در این سرکوب دست دارد .
بنابراین لطفا ما را با استدلال های شکلی فریب ندهید و اصل موضوع را در نظر بگیریید
متاسفانه، فرهنگ دنیا گرائی مادی، بخاطر کمبود های موجود در ایران و نیز تحمیل اخلاق ریاکارانه و یک بام و دو هوا، به همراهی دوروئی مقامات عالیه حکومتی و خلافکاری هایشان، مردم عادی و سلبریتی های جویای نام و شهرت و قر و پز را گیج و سر در کم کرده است.
بعلاوه، در بلبشوی سیاست داخلی و بین المللی، ایران مواجهه با انواع تهدید ها و بحران است.
پس هر چه مردم بکنند و بشود، عادی است!
زیر بناها را باید درست کرد و پائید، و الا هر روز چیزی از زیر میزند بیرون!
در جلد اول خاطرات ویلیام سالیوان سفیر امریکا در ایران داستانی آمده بود که در جلدهای بعدی حذف شد. ایشان میگوید که شبی در یک مهمانی مجلل خانمی با من صحبت میکرد که سالها در امریکا درس خوانده بود و دائم لیوان ویسکی دستش بود. بهش گفتم که شما دستهای زیبا دارید. خانم گفت که امروز صبح لاک ناخون خودم را پاک کردم و به مشهد پرواز کردم چون به امام رضا یک نذر داشتم. وقت زیادی ندارم چون پس فردا عازم مونت کارلو و کازینو هستم. سالیوان میگوید که حالا من رمز بقا این ملت را فهمیدم: دو روئی
دیگر جمله جالب این است که اگر شما یک ایرانی را دیدید که درجه دکترا دارد، سالها در غرب زندگی کرده، به چند زبان مسلط است و هنوز زیر سایه ولایت و اسلام ناب سینه میزند هیچ تعجب نکنید
مکان های عمومی حریم خصوصی هستند؟ اگر این طور بود اصولا نباید در هیچ خیابان یا حتی سازمان و ادارهای دوربین مدار بسته وجود میداشت یا حتی در برخی مواردبه صورت زنده پخش میشد و یا مصاحبههای متداول با مردم همگی نقض حریم خصوصی بود!
دیدگاهها بستهاند.