زیتون ـ فریده ریحانی: در ابتدای هفته جاری دادسرای ارشاد تهران از مردم خواست تا «برای مقابله با تلاشها برای ضربه زدن به بنیان خانواده ایرانی، هرگونه اقدام هنجارشکنانه اعم از کشف حجاب، سرو مشروبات الکی یا برگزاری پارتیهای مختلط » را گزارش دهند. این دادسرا طی اعلانی رسمی در شبکههای اجتماعی خود از مردم خواست تا با جمعآوری مستندات، موارد را در اینستاگرام و یا دیگر شبکههای اجتماعی که به همین منظور ایجاد کرده است گزارش کنند و یا با شماره تلفن اعلام شده تماس بگیرند.
در توضیحات دادسرای ارشاد آمده است: «مستندات لازم برای گزارش کشف حجاب و اقدامات هنجارشکنانه در خودرو، شامل فیلم یا تصاویری از خودروست که سرنشین خاطی و پلاک در آن مشخص باشد. برای گزارش اماکن متخلف، ذکر نام مغازه، آدرس دقیق آن و ذکر زمان وقوع جرم کفایت میکند؛ البته درصورتیکه فیلم یا تصاویری از اتفاق مدنظر به این شماره ارسال شود، به میزان زیادی به فرایند پیگیری کمک میکند.»
در پی این اطلاعیه اینستاگرام صفحه «دادسرای ارشاد» را مسدود کرد.
روز گذشته نیز رئیس دادسرای انقلاب گفت که باید جلوی تهاجم فرهنگی در کشور گرفته شود و به کمرنگ شدن احساس مسئولیت در زمینه عفاف و حجاب مدارس دخترانه اشاره کرد.
این تصمیم جدید از طرف دادسرای ارشاد، پس از ارسال پیامک به ماشینهایی که بنا بر گفته پلیس در آنها بیحجابی رخ داده بود و سپس اختصاص شماره تلفنی برای گزارشهای مردمی بیحجابی، نشان میدهد که محدود کردن آزادیهای اجتماعی قرار است جدیتر از گذشته دنبال شود.
اما این رویکرد برای اولینبار نیست که در جمهوری اسلامی به اجرا گذشته میشود. بسیاری از کسانی که دهههای شصت و هفتاد را در این کشور تجربه کردهاند، خاطرات بسیاری از سختگیریها بر مساله پوشش و تفریحات و به طور کلی سبک زندگیای که به زعم حکومت ساختارشکنانه تلقی میشود، دارند.
کابوسی به نام کمیته
با پیروزی انقلاب اسلامی، حکومت انقلابی در اولین اقدامات خود با بستن کلیه مراکز تفریحاتی به روی مردم، آنان را مغایر با شرع اسلام تشخیص داد. مصرف مشروبات الکی ممنوع شد. برگزاری میهمانیهای مختلط جرم تلقی شد و تقریبا در تمامی اماکن از مدرسه گرفته تا دانشگاه و ادارهها، جداسازی جنسیتی صورت گرفت.
بیشتر بخوانیم:
پس از اجباری شدن حجاب و علیرغم مقاومت زنان، سختگیری بر روی پوشش زنان نیز به وظیفه دیگر کمیتههای انقلابی تبدیل شد. مردم موظف بودند که هرگونه رفتاری خارج از این را به کمیتهها گزارش کنند و همه میدانستند که در صورت برگزاری میهمانی و یا نوشیدن مشروبات الکی با خطر حمله پاسدارها، دستگیری، شلاق و یا زندان مواجه هستند.
از فرو کردن پونز در پیشانی زنان قیچی کردن موی زنان و مردان در خیابان تا تحمیل حجاب اجباری سفت و سخت به دختران خردسال در مدارس، راهی است که جمهوری اسلامی در عمر چهل ساله خود برای محدود کردن آزادیهای اجتماعی رفته است و هنوز هرازچندگاهی با راهاندازی یک طرح جدید تلاش میکند تا با ایجاد رعب و وحشت دهه شصتی در جامعه، جوانان را وادار کند تا به سبک مورد علاقه حکومت رفتار کنند.
در یک سخنرانی از آیتالله خمینی مربوط به مرداد ماه سال۶۰ یعنی همان زمان که به مرور دولت انقلابی در حال بستن کامل فضاهای اجتماعی و سیاسی بود، او چنین میگوید:«وقتی اسلام در خطر است همه شما موظفید که با جاسوسی حفظ کنید اسلام را این حرفهای احمقانهای است که القا میشود جاسوسی خوب نیست. جاسوسی فاسد خوب نیست اما برای حفظ اسلام و نفوس مسلمین واجب است. دروغ گفتن هم واجب است.شرب خمر هم واجب است.»
به نظر میرسد درخواست دادسرای رسانه از مردم برای گزارش دادن درباره یکدیگر نظر به وجوبی دارد که وجوبی که رهبر وقت جمهوری اسلامی از آن سخن میگفت.
مرور سخنانی از آیتالله هاشمی رفسنجانی در سال ۶۵ هم نشان میدهد که حتی چهرههایی که بعدها در صف افراد مترقی و تحولخواه درون نظام قرار گرفتند نیز در دهه شصت قائل به برخوردهای سخت و سنگین با کسانی بودند که حاضر به پذیرش قواعد جامعه اسلامی نمیشدند.
هاشمی در بخشی از سخنرانیاش در نماز جمعه در روز ۱۲ اردیبهشتماه ۱۳۶۵ میگوید:«ما الآن افرادی را میبینیم و هرقدر نصیحت میکنیم و از طریق تقوا میخواهیم به این محیط سالم برسانیم هنوز یک مقاومتهای منفی هست و خانمهایی متأسفانه پس از هفت سال از انقلاب هنوز به این راضیاند که مقداری از مویشان بیرون باشد؛ تابهحال با اینطور افراد خیلی با نصیحت و موعظه برخورد کردهایم. اینها خطرناک است و فکر میکنم که پس از هفت سال تحملمان هم تمام بشود. از همین تریبون نماز جمعه، وزیر کشور و دیگران خواهش کردند و به آنها وعده دادیم که اینها خودشان آدم میشوند و بازمیبینیم که مثلاینکه اینها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند.»
هاشمی در ادامه زنان بدحجاب را به اردوگاههای کار اجباری تهدید میکند و میگوید:«فکر شده که اینها نوعاً آدمهای مرفهی هستند که درد مشقت کار و این حرفها را نچشیدهاند و فکر شده که در هر منطقهای یک اردوگاه برای اینها درست کنند و در آن اردوگاه وسایل کار بگذارند، معلمین اخلاق نیز در آنجا بگذارند.» وی البته در ادام بر قانونی کردن این روند تاکید دارد و میگوید که با «احکام دادگاه» اینکار انجام خواهد شد «یعنی همینجوری نیست که از خیابان بگیرند و به آنجا ببرند؛ کسانی که اینجوری میکنند تحویل دادگاههای فوری میدهند و دادگاهها اینها را محاکمه میکنند و اگر دیدند که مداومت بوده، اینها را تحویل به اردوگاه میدهند. تعیین هم میکنند ۳ ماه، ۲ ماه، ۵ ماه، یک سال، دو هفته آنجا بماند درس بخوانند و کار هم بکنند. خرجشان را هم باید خودشان در آنجا بدهند، چون اینها نوعاً از قشر مرفه هستند.»
این رویه حداقل به مدت دو دهه پس از انقلاب در ایران به شکل گجدار مریز وجود داشت. تا جاییکه کمتر فضای عمومیای به مردم اختصاص مییافت. میهمانیهای مختلط جای خود را به جشنهای زنانه مردانه داده بود و مشروبات الکی همچون قاچاق بدست مردم میرسید و همه میدانستند در صورت کشف آن، مجازات در انتظارشان خواهد بود. البته محدودیتها حتی از این هم بیشتر بود، داشتن یک ویدیو یا کاست موسیقی نیز میتوانست برای افراد مشکلساز شود و حکومت با تمام قوا تلاش میکرد تا به زعم خود تمامی مصدایق غربزدگی را از زندگی مردم پاک کند. تلاشی مداوم و پیگیر برای تغییر سبک زندگی مردم.
عصر اصلاحات، باز شدن فضای اجتماعی
با روی کار آمدن محمد خاتمی در خردادماه سال ۷۶، وضعیت آزادیهای سیاسی و اجتماعی تا اندازهای بهبود پیدا کرد. هرچند تمام ممنوعیتها همچنان در قانون سر جای خود باقی مانده بود. اما سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم کمتر شده و جامعه ایران آرام آرام شکل دیگری به خود میگرفت. در طول هشتسال ریاست جمهوری خاتمی، سختگیریها در مورد حجاب بسیار کمتر از سالهای پس از انقلاب شد. سر برآوردن کافهها در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، فضایی برای همنشینی میان جوانان فراهم آورد و تالارها و رستورانهایی که تا همین چندسال پیش دارای سالنهای مجزای مردانه، زنانه بودند و یا با کشیدن پرده، زنان و مردان را از هم جدا میکردند، حالا آرام آرام جای خود را به باغها و یا محیطهای خانوادگی میداد.
با این حال مقاومت در برابر آزادیهای اجتماعی مردم، همواره از سوی حکومت وجود داشته است. راهاندازی گشتهای ارشاد و کنترل حجاب زنان در خیابان از روشهای جدیدی بود که از سوی نیروی انتظامی راهاندازی شد و هرازگاهی مقام مسئول و یا امام جمعهای در گوشه و کنار ایران نسبت به افزایش بیبند و باری اعتراض میکرد.
جامعه ایران اما با وجود همه این سختگیریها، آرام آرام روزنههایی برای نفس کشیدن پیدا میکرد. حالا زنانی که تا دو دهه قبل ناچار به پوشیدن چادر و مانتوهای گشاد و بلند بودند و از ترس حملات خشونتآمیز در خیابان، به پوشش اسلامی تن داده بودند، دارای فرزندانی شدهاند که دیگر این ممنوعیتها را نمیپذیرند.
دختران خیابان انقلاب و چالش جدید حکومت
شاید اگر بخواهیم خط سیری را برای تصمیم امروز دادسرای ارشاد ترسیم کنیم، بتوانیم کمی عقبتر برگردیم. راه افتادن کمپینهایی برای کشف حجاب از سوی زنان در چندسال گذشته که در نهایت منجر به شکلگیری دختران خیابان انقلاب شد. دخترانی که روسریهای خود را بر چوب زدند و نسبت به اجباری بودن پوشش اعتراض کردند و پس از آن انتشار ویدیوها و تصاویری از برخوردهای افراد مذهبی و نیروهای پلیس با افرادی که از نظر سیستم به هنجارشکنی میپرداختند، حکومت را به نوعی مقابله به مثل واداشته است. این روش از آنجا که در جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه است و در سالهای ابتدایی انقلاب نیز، بسیاری از مردم با قرار گرفتن در شور انقلابی به جاسوسی یکدیگر میپرداختند، حالا انگیزهای شده است تا بار دیگر دادسرای ارشاد دست نیازش را به سوی مردم دراز کند تا با تهیه فیلم و عکس، به گزارشدهی علیه یکدیگر بپردازند.
اگرچه به نظر میرسد در یکدهه گذشته، با مداومت طبقه متوسط در تعریف و تثبیت سبک زندگی مورد نظر خود چهره جامعه ایران عوض شده اما همچنان از منظر حاکمیت، بسیاری از اعمال آنان، غیرقانونی دانسته میشود. به عنوان مثال با وجود دسترسی به نسبت آسان به مشروبات الکلی، حکم مجازات آن تعدیل نیافته است و روزانه صدها نفر در دادسرای ارشاد به اتهام شرب خمر، به مجازات شلاق محکوم میشوند در این میان اگر گریزی هم از احکام صادره باشد ناشی از فساد و رشوهخواری ماموران است که در ازای دریافت پولی «متهم» را رها میکنند.
در حال حاضر هم صبا کردافشاری، یاسمن آریانی، مژگان کشاورز، منیره عربشاهی و فرشته دیدنی، پنج تن از زنانی هستند که به اتهام کشف حجاب در زندان به سر میبرند.