زیتون–آوا مشرقی: در نخستین روزهای تیرماه جاری تقریبا تمامی صفحات سینمایی و نیز بسیاری از هنرمندان و کاربران فضای مجازی تولد ستارهای را جشن گرفتند که حالا در آستانه چهل و هشت سالگی به جایگاهی بین مردم رسیده که برای خیلیها آرزویی دست نیافتنی است. اما راز این محبوبیت چیست؟
هدیه تهرانی در سالهای اخیر اخبار فعالیتهای زیستمحیطیاش بیشتر از خبرهای مربوط به فیلمهایش دست به دست میشود، تا آنجا که با مرور صفحه اینستاگرامش، کمتر کسی است که باور کند او همان هدیه تهرانی، ستاره دو دهه سینمای ایران است؛ صفحهای که هیچ نشانی از پرده نقره ای سینما در آن یافت نمیشود بلکه سراسر بازگوکننده دغدغههای محیط زیستی خانم بازیگر است.
تاسیس کمپین یوز ایرانی، حمایت از خلیج گرگان، جمعآوری زباله در روز طبیعت، همراهی در تاسیس مدرسه طبیعت که برای آشنایی کودکان با طبیعت شکل گرفته و حمایت از حقوق حیوانات تنها بخشهای کوچکی از فعالیت این روزهای هدیه تهرانی است.
آذرماه سال ۸۸ بود که با برپایی نمایشگاه عکس «آبانگان» در خانه هنرمندان، به ستایش و تقدیر طبیعت پرداخت. تهرانی در توضیح این نمایشگاه که با موضوع آب برگزار شده بود، هدف از اقدام خود را توجه مخاطب به زیبایی آب و طبیعت عنوان کرد. این نمایشگاه که شاید بتوان از آن به عنوان آغاز طرح دغدغههای زیست محیطی او نام برد، هرچند با حاشیههایی که برایش ساخت، شروع دلچسبی نبود، اما او این مسیر را رها نکرد.
فروردین ۹۵، مصادف با روز طبیعت، هدیه تهرانی فراخوانی را در صفحه شخصیاش منتشر کرد و از هواداران خود خواست که در تجمع «دفاع از حقوق حیوانات» که در پارک لاله تهران برگزار میشد، شرکت کنند؛ تجمعی که با حضور انبوه نیروهای امنیتی و لباس شخصی و دستگیری و بازداشت هدیه تهرانی و ۱۶ تن از فعالان محیط زیست نیمهکاره پایان یافت.
درست یک سال بعد، در تاریخ ۹ شهریور ۹۶ بود که با همت هدیه تهرانی کمپین یوز ایرانی، با هدف جلب مشارکت مردم و افزایش سرمایه اجتماعی برای حفاظت حیات وحش، تشکیل شد. تاسیس این کمپین در کنار حمایت و پیگیری او از حال و روز فعالان محیط زیست بازداشتشده دستبهدست هم داد تا پروژه تخریب خانم بازیگر توسط رسانههای وابسته به سپاه از جمله تسنیم رقم بخورد. تسنیم در گزارشی ضمن تقبیح دغدغه محیط زیستی هنرمندان، از فعالیت آنان در این عرصه با عنوان «سونامی» یاد کرد و هدیه تهرانی را با تاسیس کمپین یوز ایرانی به اختلاس مالی متهم ساخت. اتهامی که البته راه به جایی نبرد و این بار هم قدرت محبوبیت خانم بازیگر نزد مردم و مخاطبین، از زور کم جانِ این تلاشها بیشتر و بزرگتر بود.
چند روز مانده به سال نو، وقتی خبر وقوع سیل در استانهای شمالی ایران کام همه را تلخ کرد، هدیه تهرانی از نخستین کسانی بود که به عنوان عضو داوطلب هلال احمر، راهی استان گلستان شد اما این بار هم ایران دوستی و مهر به مردم سرزمینش، در او قدری متفاوت بود با انبوه ستارههای ریز و درشت که هر یک به سودای عکس یادگاری با مردم زلزله زده، صندوق عقب ماشین خود را با مواد غذایی پر کردند و به معرکه نرسیده، با گرفتن چند عکس و ویدئو، با سرعتی باورنکردنی محل حادثه را ترک کردند. او هفته ها پس از وقوع سیل، زمانی که حتی خبرگزاریها هم دیگر رغبتی به پوشش اخبار مربوط به سیلزدهها نداشتند، در استانهای گلستان و لرستان مشغول شناسایی و ساماندهی خانوادههای آسیب دیده بود. روزهایی که از پشت دوربین به تنها گزارشگر حال و روز تلخ آسیبدیدگان این حادثه طبیعی تبدیل شده بود.
البته چنین هویتی بیارتباط با پیشینه شخصیت او نیست؛ هدیه تهرانی از ۲۰ سالگی برای بازی در سینما از سوی ناصر تقوایی پیشنهاد همکاری داشته، در ۲۴ سالگی برای نقش آفرینی در مقابل دوربین مسعود کیمیایی به توافق میرسد. اما قبل از کیمیایی، این داریوش مهرجویی بود که برای «لیلا»، یکی از ماندگارترین کاراکترهایش سراغ هدیه تهرانی میرود اما دختر جوان، بی توجه به سودای بازیگری و زرق و برقهای این عرصه، تنها به علت نپسندیدن داستان فیلم و تضاد با عقایدش، عطای حضور در مقابل دوربین مهرجویی را به لقایش میبخشد تا از همان ابتدا ثابت کند که او برخلاف سنت سینمای ایران، انتخاب نمیشود، بلکه انتخاب میکند. او در اوج سالهای محبوبیت و شهرت هم گزیدهکاری را رها نکرد و بازی افتخاری در فیلمهای کوتاه یا کارگردان اولی را به دستمزدهای چند صد میلیونی سینما ترجیح میداد. اما حجم محبوبیتی که او همیشه داشته، با کنارهگیری چند ساله از سینما و حضور دوباره مقابل دوربین، آن هم جسته و گریخته، هیچ ربط و نسبتی ندارد. بلکه دلیل این محبوبیت را آنجا باید جست که به دور از سهمخواهی و حاشیهسازی، هر جا نیازی یافته در کنار مردمش ایستاده است.
یک پاسخ
پرداخت ۲۰۰ میلیون از طرف مشایی در سال ۸۸ که منجر به استعفای معاون مالی سازمان گردشگری شد و حضور در کنار مشایی و احمدی نژاد بعد از ۸۸ نکته تاریکی در حضور اجتماعی وی بود
دیدگاهها بستهاند.