سرانجام پخش سریال گاندو از شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی به پایان رسید. شبکه سه در ید مدیریت علی فروغی پسر باجناق غلامعلی حداد عادل است و حداد عادلی پدر همسر مجتبی خامنهای، پسر جنجالی علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی است.
گاندو بحث های بسیاری را برانگیخت. ماجرای افشای دست داشتن سازمان مجاهدین خلق و موساد در انفجار پادگان مدرس سپاه در روستای بیدگنه از توابع ملارد که به کشته شدن حسن تهرانی مقدم، کسی که سپاه و نظام او را پدر موشکی ایران می داند، مطرح شد. اما کسی توضیحی نداد که چرا در زمان این رویداد، اطلاعیه سپاه آن را «حادثه» خوانده بود؟ در روزهای پایانی پخش این سریال هم نویسنده آن از تخیلی بودن ۸۰ درصد آن سخن گفت. اما نگفت که اولا این افشای انفجار هم ناشی از تخیلاتش بوده یا واقعیت مستند و ثانیا در صورت تخیلی بودن هشتاد درصد این سریال، به چه دلیل در اول هر قسمت آن صراحتا اعلام می کردند که : «این مجموعه بر اساس یک پرونده واقعی ساخته شده که به دلیل مسائل امنیتی اسامی شخصیتها، اماکن و کشورها تغییر یافته و هرگونه تشابه، تصادفی می باشد»؟
در این میان به نظرم می آید نکتهای که از میان خطوط «گاندو» قابل خواندن است، مسئله رویارویی جریانهای اطلاعاتی مملکت با یکدیگر است. رویارویی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و اطلاعات سپاه که در گذشته نیز بازتابی جدی داشته و کسانی که تاریخ سیاسی ایران را در دو دهه اخیر دنبال می کنند از آن آگاه اند.
طرح تشکیل وزارت اطلاعات خود مخالفانی جدی داشت. از سپاه تا قوه قضائیه، همه مخالف بودند. سعید حجاریان در گفتگویی که در ایسنا در شهریور ۱۳۸۴ منتشر شده (و باز نشر گفتگوی او با خبرنامه داخلی حزب مشارکت است) در خصوص مخالفت سپاهی ها می گوید: «یادم میآید محسن رضایی و رضا سیفاللهی به من میگفتند تو از کشمیری بدتری. چرا که امام دو بازو دارد یکی بازوی نظامی و دیگری بازوی امنیتی. تو میخواهی با تمرکز اطلاعات در دولت عملا یک بازوی امام را قطع کنی و آن را بوروکراتیزه کنی. توقع آنها این بود که این دو بازو هر دو در سپاه جمع شوند. هاشمی هم طرفدار استدلال آنها بود».
اما بالاخره با تلاش امثال حجاریان، نظر بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی جلب و وزارت اطلاعات متولد می شود. با تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ برای مدتی اطلاعات سپاه به این وزارت خانه منتقل می شود و اما چندی بعد دوباره مستقل شده به حیات خود ادامه می دهد.
در سالهای دوره اول ریاست جمهوری محمد خاتمی و پس از تصفیه وزارت اطلاعات در پی ماجرای قتل های زنجیره ای، با سازماندهی دوباره اطلاعات سپاه و حضورش در جامعه به صورتی ملموس مواجه هستیم. در این دوران وزارت اطلاعات به دلیل تصفیه ها تضعیف شده و دیگر به مانند قبل مورد اعتماد مقامات ارشد نظام نیست. پس برای آنچه حاکمان کشور حفظ امنیت داخلی می دانستند، باید سازمان اطلاعات موازی تشکیل شود. اطلاعات سپاه جدید نتیجه یک جمع بندی که در همان سالها به اطلاعات موازی معروف شد و سالهای ابتدایی دهه هشتاد به برخورد با جنبش های مختلف اجتماعی از جمله جنبش دانشجویی یا فعالان ملی مذهبی پرداخت.
ظاهرا این نهاد اطلاعات موازی دو دهه بعد همچنان تلاش دارد تا رقیبش یعنی وزارت اطلاعات را از صحنه حذف کرده یا تخریب کند و آن را با نگاه خود سازگار کند. گاندو دستپخت اطلاعات سپاه و موسسه آوینی است. رئیس هیئت مدیره این موسسه هم شخص مهدی طائب، از نفرات اصلی قرارگاه موسوم به عمار و برادر حسین طائب مسئول اطلاعات سپاه است. تا حال اما چنین سابقه ای که درگیری این دو نهاد، رسما نمایش داده شود و به مردم از شبکه رسمی سیما و صدای نظام گفته شود که بین دو نهاد عظیم اطلاعاتی کشور اختلافات عمیقی وجود دارد وجود نداشته است. گرچه فعالین سیاسی و مدنی از این اختلافات اطلاع داشتند. بارها مسئله درگیری این دو نهاد بر سر بازداشت افراد یا حتی اعتراف گیری این دو نهاد علیه یکدیگر از یک بازداشتی مشترک روی داده است. در سالهای پایانی دولت خاتمی هم فعالین برای فرار از بازداشت توسط اطلاعات سپاه، گاه خود به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات می رفتند تا دستکم اگر قرار به بازداشت است، نهاد بازداشت کننده، نهاد رسمی اطلاعاتی مملکت و نه اطلاعات موازی باشد.
همچنین این دو نهاد، سابقه برخوردهای خشن هم با یکدیگر دارند. در سالهای دولت اول محمود احمدی نژاد هم تلاش شد تا بخشی از بدنه واجا با نیروهایی با مشی سپاهی یا از خود اطلاعات سپاه جایگزین شود. شاید تلاش ها در آن دوران بر این بوده که با توجه به امکان روی دادن وقایع سال ۸۸ و تلاش جریان نظامی امنیتی برای برخورد جدی با اصلاح طلبان، بدنه واجا آنقدر تغییر کرده باشد که بتوان در مقابل چشمانش، پدرخواندگان وزارت اطلاعات و افرادی چون سعید حجاریان را هم به بند بکشد. دستکم به نظر می رسد این روند تغییر در نیروهای داخلی وزارت اطلاعات در آن دوره با هدف نزدیک شدن دو جریان اطلاعاتی در کشور انجام شده بود که هر دو پس از دوران حاکمیت دوگانه عصر خاتمی، ذیل فرماندهی مشخص به دشمنان نظام بتازند!
اما به نظر می رسد که در دوران حسن روحانی دوباره میان این دو رقیب رفیق اختلاف جدی افتاده است. مثلا وزارت اطلاعات فعالین محیط زیستی بازداشت شده را جاسوس نمی داند، اما اطلاعات سپاه دست از سر این فعالین محیط زیستی بر نمی دارد و همچنان بر ادعایش مبنی بر جاسوس بودن آنها استوار است. یا در ماجرای جیسون رضائیان، دولتی ها و نهاد امنیتی دولت نظری بر جاسوسی رضائیان ندارند. اما نهاد اطلاعات موازی مصر است که با جاسوسی برخورد کرده است و برای آن سریال هم می سازد!
حقیقت این است که سپاه در گاندو به دنبال قدرتنمایی است. آنچه که سپاه از قدرت خود برای مخاطبین طرح می کند، با شواهد نقل شده از سوی بازداشت شدگان این نهاد هم مطابقت ندارد. گرچه یکی از اضلاع رسانه ای حامی گاندو یعنی کانال تلگرام قرارگاه عمار سعی می کند تا آنچه در گاندو منتشر شده را مستند کند و مثلا در یکی از آخرین اقدامات، چند دقیقه ای از فیلم مبادله جیسون رضائیان را پخش کند. اما این تلاش رسانه ای چه در گذشته و در حال طرفی نبسته و نمی بندد. واکنش ها در خصوص گاندو در شبکه های اجتماعی مشخص است. جامعه ایرانی هم فهمیده که گاندو نه تلاشی برای مستند کردن ماجرای کسی مثل رضائیان، که پروپاگاندای رسانه ای اطلاعات سپاه برای نشان دادن سیطره خیالی آنان بر همه امور است.
اطلاعات سپاه اما با این همه ادعای مطرح شده در گاندو پاسخ نمی دهد که چرا با این همه تفوق اطلاعاتی، نیم تن اسناد اطلاعات هسته ای ایران از کشور خارج و به دست اسرائیلی ها می افتد؟ یا چطور در همان نهاد مطبوعه شان از ارشدترین مقامات مرتبط با کشورهای متخاصم و اسرائیل تا پائین دستی ها بدل به جاسوس های اسرائیل می شوند؟ کسانی که در بند ۳۵۰ اوین در سالهای پسا ۸۸ حضور داشته اند شاهد حضور زندانیان امنیتی با اتهامات جاسوسی هستند. زندانیانی که در زندان هم تلاش می کردند تا با آزار زندانیان سیاسی، عقیدتی خود را به حاکمیت اثبات کنند! خود روسای اطلاعات سپاه به خوبی می دانند که چه تعداد از همکارانشان تا به حال به اتهام جاسوسی اعدام شده اند. آخرین موردی که رسانه ها از آن مطلع شدند، سید جمال (سیاوش) زواره از کارمندان سازمان هوافضای سپاه بود که اخیرا اعدام شد. همسرش لیلا تاجیک هم به پانزده سال حبس محکوم شده است. سال گذشته هم برخی منابع خبری از جمله دولت بهار از بازداشت شماری از نیروهای امنیتی عمدتا شاغل در واجا یا اطلاعات سپاه به اتهام جاسوسی به ویژه برای اسرائیل خبر داده است. علی مطهری، نائب رئیس پیشین مجلس و نماینده فعلی آن هم در سال ۱۳۹۶ در گفتگو با لوموند از دستگیری چند تن از فرماندهان سپاه به اتهامات مختلف خبر داده بود. بنابراین به نظر می رسد که اطلاعات سپاه پیش از اینکه به دنبال قدرت نمایی از طریق امثال گاندو باشد، ابتدا باید به مشکلات امنیتی مطرح شده درون نهاد خودش پاسخ بدهد.
به آنچه گفته شد باید رفتارهای اخیر سپاه در حوزه تحریم ها را هم اضافه کرد. به نظر می رسد جریانی در درون سپاه رسما به دنبال شعله ور کردن آتش جنگ میان ایران و آمریکاست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکند. کافی است مواضع فرماندهان این نیرو و رفتارهای اخیرشان در حوزه خلیج فارس و تنگه هرمز و دریای عمان مورد بررسی قرار بگیرد. رفتارهایی که جز با جنگطلبی، با هیچ منطق دیگری قابل توضیح نیستند. جنگطلبی که بنا به توافق اکثر ناظران تنها به نفع اسرائیل و تندروترین نیروها در منطقه و آمریکاست.
گاندو به دنبال اعاده حیثیت برای سپاه است. به بیان دقیقتر گاندو پروپاگاندای خود اطلاعات سپاه است با ابزاری به نام موسسه آوینی و شبکه سوم سیما و پشتیبانی قرارگاه عمار برای اعاده حیثیت از خود و قدرت نمایی و به رخ کشیدن قدرتش به رخ رقبای داخلی، از وزارت اطلاعات تا دولتی ها و غیره. وقتی که محمد در آخرین قسمت این سریال به نفر وزارتی میگوید که اگر این بچه ها (اطلاعات سپاهی ها) نبودند مملکت رو هوا بود!
گاندو به دولتی ها هم رحم نمی کند و تصویری کاریکاتوری از معاون و رئیس دفتر رئیس جمهور و یا از بلندپایگان وزارت خارجه می سازد تا آنها را خائفانی معرفی کند که در برابر غرب زبون اند و برای مصالح سیاسی تن به هر مصالحه ای می دهند. تصویر گاندو از دولت روحانی دولتی غربگرا و پر از جاسوس و بی دستاورد است که حتی حاضر است پول پرداخت شده برای آزادی هاشمیان (رضائیان) را مصادره به مطلوب کند. اگر قرار باشد خط استراتژی گاندو در رسانه های اصول گرا رد یابی شود، شک نباید کرد که همه راه ها به کیهان شریعتمداری یا رجانیوز و امثالهم ختم خواهد شد.
گاندو در تلاش است تا افکار عمومی را شکل دهد. در برابر گاندو چندین موج قابل مشاهده است. عده ای که درکی از تفاوت میان نیروهای اطلاعاتی در جمهوری اسلامی ندارند و این توان نمایش داده شده را به نام کل ساختار حاکمیت می نویسند. اما بخش قابل توجهی از مخاطبان داخلی به دو اردوگاه مدافعین دولت و مدافعین اطلاعات سپاه تقسیم می شوند. یعنی گاندو در واقع در پی دو قطبی کردن جامعه مخاطبین به عریان ترین شکل ممکن و ساختن یک اردوگاه حامی از افکار عمومی است. اینکه چرا اطلاعات سپاه و جریان نظامی امنیتی در وضعیت فعلی به این فکر افتاده خود جای پرسش جدی دارد.
از زاویه حفظ امنیت نظام هم که نگاه شود، گاندو ضد امنیت نظام است. در گاندو حملات جدی به نهاد رسمی امنیتی کشور یعنی وزارت اطلاعات می شود. آیا واقعا توقع دارید که نیروی وزارتی که بعد از سالها سرباز گمنام امام زمان تلقی شدن حال چنین زبون و خائف و ابزار دست دولت غربگرا معرفی می شود، دیگر برای نظام تلاشی بکند؟! تاثیر روانی و فرهنگی گاندو درون نیروهای وزارت اطلاعات را باید در آینده و رفتارهای آنان دید.
گاندو اما زنگ خطر ها را هم به صدا در می آورد. رویارویی دو نهاد امنیتی صاحب اسلحه در کشور میتواند به راه های خشونت آمیز برسد. وقتی یکی از این نهادها به این عریانی حاضر می شود سریالی بسازد و در آن دیگری را مفتضح کند، نباید توقع داشت که در زمانی مشخص، بالاخص در خلا قدرت شخص اول مملکت که بالانس کننده این روابط است، این دو نهاد در رقابتی برای قدرت رو در روی یکدیگر قرار نگیرند. به این معادله نیروی انتظامی، صنایع دفاع و نیروهای دیگر نظامی کشور را هم اضافه کنید. در واقع گاندو با این دوقطبیسازی، مقدمه روانی خطرناکی را رقم می زند که میتواند در زمان و شرایطی خاص، به رویارویی نیروهای نظامی امنیتی کشور با یکدیگر بدل شود.
این رفتار اطلاعات سپاه چه برای امنیت نظام و حتی امنیت ملی به شدت خطرناک است. در شرایطی که بحران جانشینی رهبر فعلی جدی است و هرازگاهی اخباری در این خصوص به گوش می رسد، در شرایطی که منطقه تنها نیاز به یک اتفاق دارد تا جنگی خانمان سوز و با پایانی نامشخص میان ایران و آمریکا دربگیرد و تا سالها ایران و منطقه را بسوزاند، در شرایطی که یکی از سناریوهایی که حدس زده می شود، امکان سیطره نظامیان، بخوانید سپاهیان، پس از رهبر فعلی در ایران است و در شرایطی که تحریم های فلج کننده از سویی و فساد تمام عیار سیستماتیک از سویی دیگر رسما جان و جهان و اقتصاد و زندگی مردم را فلج کرده و شرایط کشور هم برای هر فعالیت مدنی و غیر مدنی، فوق امنیتی است، گاندو را میتوان یک مانور رسانه ای قدرت، شاید در سطح یک مانور سراسری نظامی سپاه، هر سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی آن در سطح کشور قلمداد کرد. قطعا باید گاندو را به لحاظ نشانه شناسی های امنیتی مورد بررسی قرار داد. اما آنچه مشخص است این است که گاندو آغازی ناظر بر شرایط داخلی و خارجی موجود کشور و بحران های پیش رویش است و روایتگر رخ به رخی عریان نهادهایی امنیتی که تا دیروز تلاش در پنهان کردن این رویارویی داشتند. پایان قسمت سی ام گاندو پایان نیست. آغاز است.
۲
5 پاسخ
این سریال به خوبی نشان میدهد که نظام مقدس و الهی جمهوری اسلامی را اسراییل، عربستان، و امریکا و ترامپت را تحت فشار قرار دادند و گر نه الان همه ما در رفاه و آزادی و دمکراسی و صلح و ثروت بسر می بردیم و روزهای جمعه تو کره مریخ نماز جمأعت میخواندیم.
به نظر بنده ابعاد دیگری از این فیلم نیز قابل طرح است ۱ _ گاندو نشان داد هیچ کس در حریم خصوصی و فضای عمومی جامعه از پایش تکنولوژیکی سازمان اطلاعات سپاه (ساس) در امان نیست و امنیت ندارد ،کافی است با کمی دقت در شگردها و روش های به کار رفته جهت کنترل و پاییدن افراد فکر کنیم دلهره سرتاپای وجود انسان را می گیرد .۲_ فیلم گاند و شباهت های عجیبی نیز با “آرگو” دارد و بی شک در پس زمینه فکری طراحان و سازندگان آن این فیلم حضور داشته است اما علی رغم ادعاها و رجزخوانی شخصیت های فیلم “برنده پای هواپیما و پرواز “هر دو فیلم همچنان آمریکایی ها هستند و ریشو ها دست خالی برمی گردند.
به نظر بنده ابعاد دیگری از این فیلم نیز قابل طرح است ۱ _ گاندو نشان داد هیچ کس در حریم خصوصی و فضای عمومی جامعه از پایش تکنولوژیکی سازمان اطلاعات سپاه (ساس) در امان نیست و امنیت ندارد ،کافی است با کمی دقت در شگردها و روش های به کار رفته جهت کنترل و پاییدن افراد فکر کنیم دلهره سرتاپای وجود انسان را می گیرد .۲_ فیلم ماند و شباهت های عجیبی نیز با “آرگو” دارد و بی شک در پس زمینه فکری طراحان و سازندگان آن این فیلم حضور داشته است لذا علی رغم ادعاها رجزخوانی های شخصیت های فیلم “برنده پای هواپیما و پرواز “همچنان آمریکایی ها هستند و ریشو ها دست خالی برمی گردند.
عجب اوضاع شیر تو شیری است، در حکومتی که بنا بود اسلام و عدالت را پیشه کند. در آمریکا ۱۶ سازمان اطلاعاتی هست. ولی حفظ ظاهر را میکنند. این احمق ها عمد دارند که حفظ ظاهر نکنند!
دیدگاهها بستهاند.