۱-شصت و شش سال پیش در چنین روزی کودتایی در ایران با موفقیت تحقق یافت که امریکاییها و بریتانیاییها آن را به نام پروژه آژاکس در تاریخ خود ثبت کردهاند. طرحی که موجبات سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق، حاکمیت دولت کودتا، برساخت گفتارهای اسلامگرایانه و شیفت گفتارهای مقاومتگرا از گفتارهای لیبرال-دموکراتیک به سوی گفتارهای چپ و اسلامگرا، تحقق انقلاب ضدسلطنتی و نهایتا حاکمیت اسلامگرایان در چهار دهه اخیر بر ایران و در نتیجه تعلیق نه تنها دموکراسی و حقوق بشر و نه حتی توسعه ، که تعلیق حکمرانی عادی بهمثابه کارکرد حداقلی نهاد دولت، از کمترین نتایج آن بود.
کودتای ۲۸ مرداد، اما، رخدادی فاقد بستر داخلی و زمینه فکری و گفتمانی در درون ایران نبود. گمان نگارنده بر این است که خوانش سنتی از کودتا که آن را بر مبنای دوگانه مداخله خارجی در سازماندهی نیروهای نظامی از سویی و نقش میدانی جاهلان و فواحش از دیگر سوی میخواند ؛ گرچه توضیحدهنده بسیاری از جنبههای واقعی کودتای ۲۸ مرداد است اما یک چیز را مغفول میگذارد و آن «هویت نظری کودتاگران» است!
در این خوانش از کودتا، کودتاگران دستهای از جاهلان و فواحش تحت امر سازمان اطلاعات مرکزی امریکا بودند که با پول امریکا، فتاوی روحانیون و همراهی و کمک دربار و ارتش علیه دولت قانونی دکتر محمد مصدق کودتا کردند. اما سوال این است که فکر پشت سر کودتا چه بود؟ از کجا آمد و امروز کجا ایستاده است؟
۲- وقتی نهضت ملی کردن صنعت نفت در ایران آغاز و در سال ۱۳۲۸ منجر به تشکیل جبهه ملی ایران شد، یکی از صریحترین مخالفتها با این نهضت از زبان علی رزمآرا در قالب چنین جملاتی بیان شد: «ملت ایران حتی آفتابه نیز نمیتواند بسازد تا چه رسد به اداره صنعت نفت!»
چنین منطقی از یک خاستگاه نظری نشات میگرفت؛ خاستگاهی که توام با بدبینی نسبت به منشا و ذات انسان ایرانی بود و او را ناتوان از تجدد میپنداشت. این نگاه محافظهکارانه و شرپندارانه در نقطه مقابل گفتار لیبرالناسیونالیستی دکتر مصدق و جبهه ملی قرار داشت که بر ذات خیر انسان ایرانی مبتنی بود و انسان ایرانی را لایق تجدد و توانا به زیست متجددانه میدانست. نگاهی که از اصول هستیشناسانه برآمده از لیبرالیسم سیاسی نزد دکتر مصدق و یارانش نشات میگرفت و خود از سنت لیبرال انقلاب مشروطه میآمد و پس از آن نیز تا امروز در قالب سنت سیاسی مصدقی تداوم یافته است.
در این سنت لیبرال، با تمام خوشبینی و خیرپنداری اش نسبت به آدمی، نسخهای از خودبسندگی، اعتماد بهنفس ملی و گذار درونزا به دموکراسی و توسعه نهفته است که صراحتا آن را در برابر محافظهکاران سکولاری قرار میدهد که نقطه مرکزی گفتار سیاسیشان تحقیر انسان ایرانی، فقدان اعتماد بهنفس و اتکا به نیروی خارجی در گذار به دموکراسی است!
۳-کودتای ۲۸ مرداد تنها یک فعل نبود، یک فکر نیز بود؛ فکری که در اکنون و اینجای سپهر سیاسی ایرانیان هنوز حضور دارد و نفس میکشد؛ فکری که راه گذار از جمهوری اسلامی را نه در جنبشهای اجتماعی و تغییر وضع موجود با عاملیت ایرانیان بلکه در نامهنگاری به ترامپ و اخذ بودجههای خیرهکننده از این دولت و آن دولت خاورمیانهای و غربی میجوید.
نامهنگاران به ترامپ حاملان و سخنگویان همان گفتار کانسرواتیستی هستند که انسان ایرانی را اولا گناهکار میداند و او را ناسپاس نسبت به شاهنشاه تجددخواهی معرفی میکند که با اتکا به غرب در حال متجددسازی ایران و ایرانی بوده است. ثانیا این انسان گناهکار را کماکان نه لایق و توانمند برای تغییر وضع موجود بلکه آن قربانی میپندارد که جز با «مداخله بشردوستانه انسان سفید غربی» راهی به دموکراسی و حقوق بشر ندارد.
جسم کودتای ۲۸ مرداد شاید به تاریخ پیوسته باشد اما روح آن در اینجا و اکنون ایرانیان حضور دارد و سخنگویانی جدی نیز برای خود پرورانده؛ سخنگویانی با تریبونهای پر زرق و برق که آنچنان تاریخ را در مستندهاشان وارونه میسازند و روایت های کژتابیده از تاریخ معاصر ایران به دست میدهند که ناگه این حس به آدمی دست میدهد که نکند مصدق علیه محمدرضا شاه کودتا کرده بوده و تاکنون ما در اشتباه بودهایم.
محافظهکاران سکولار ایرانی دقیقا همان جایی ایستادهاند که شصت و شش سال پیش کودتاگران ۲۸ مرداد داغ سال ۳۲ آنجا ایستاده بودند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…