زیتون ـ یلدا امیری: «در هر جمعی از جمله شورای نگهبان دعوای طلبگی طبیعی است» این توضیح عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان است درباره دعوای لفظی دو عضو این شورا، یعنی محمد یزدی و صادق آملی لاریجانی.
کدخدایی در توئیتر خود اینطور ادامه میدهد که «گاهی صداها بلند شده و مباحث داغ، لیکن بعد از آن دوستیها پا برجاست. دشمنان طمع نکنند! اعضای شورا با وجود اختلاف نظر، با هم برادرند.»
دعوای مفصل دو رییس سابق دستگاه قضا بر سر فسادهای مالی و عدم اثرگذاری در مجامع علمی مذهبی و بیسوادی یکدیگر این روزها به بحث داغ رسانههای ایران بدل شده است.
امروز آیتالله ناصر مکارم شیرازی نیز به این دعوا واکنش نشان داده و گفته است: «به این وضع خاتمه داده و به آبروی نظام کمک کنید.»
آیتالله جنتی اما به کمک کدخدایی آمد و با اشاره به این اختلاف گفت تاکید کرد که دشمنان طمع و شادی نکنند و دل به اختلافات ظاهری نبندند» چرا که به گفته او «مسئولان یکدل و یکصدا هستند و به زودی هر دو عزیز را در کنار یکدیگر خواهیم دید.»
آنچه کدخدایی دعوای طلبگی مینامد سابقه ای طولانی دارد اما هنگامی که این اختلاف نظر از بحثهای شرعی و فقهی فراتر رفته به سیاست و اقتصاد آنهم نه بحث نظری که افشاگری فساد اقتصادی و سیاسی میرسد، شاید دیگر نتوان به راحتی بر آن عنوان «دعوای طلبگی» گذاشت.
اختلاف نظر میان روحانیون یا آنچه کدخدایی دعوای طلبگی مینامد سابقه ای طولانی دارد اما هنگامی که این اختلاف نظر از بحثهای شرعی و فقهی پا را فراتر گذاشته به سیاست و اقتصاد آنهم نه بحث نظری که افشاگری فساد اقتصادی و سیاسی میرسد، شاید دیگر نتوان به راحتی بر آن عنوان «دعوای طلبگی» گذاشت.
«آیا ارث پدرت بود؟»
چندی پیش اخباری در مورد رایزنی صادق آملی لاریجانی برای آزادی اکبر طبری معاون اجرایی دفتر رئیس قوه قضاییه در زمان لاریجانی که به اتهام فساد دستگیر شده است، در شبکه های اجتماعی منتشر شد و پس از آن نامه لاریجانی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی که در آن اجازه عزیمت به نجف گرفته بود، نامهای که به نظر بسیاری تهدید آمیز بود.
اگر چه روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام کرد که این خبر صحت ندارد، اما آیتالله محمد یزدی، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پاسخ تندی به این نامه داد.
محمد یزدی به آملی لاریجانی: «به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؛ از کجا آوردی ساختی؟»
محمد یزدی در دیدار با مسئولان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه قم خطاب به لاریجانی، رئیس پیشین قوه قضائیه گفت: «فلانی میگوید اگه این کار را نکنید نجف میروم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم به هم میخورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رییس دفتری که ۱۰ سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر میشود، بعد اعتراض میکند که چرا گرفتید؟! به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؛ از کجا آوردی ساختی؟»
البته به نظر نمی رسد که سخنان یزدی بدون دلیل و فقط از جانب خود او بیان شده باشد بسیاری این سخنان را در راستای جریان حذف خاندان لاریجانی از قدرت دانسته اند.
اما این سخنان باعث شد لاریجانی نامه بلندی خطاب به یزدی بنویسد نامه ای که در آن لاریجانی نه تنها به سخنان یزدی پاسخ داد بلکه به موارد دیگری نیز اشاره کرد. لاریجانی در این نامه نوشت: «بنا نداشتم با توجه به گرفتاری های مختلف مردم و کشور ، نسبت به این حرکات، پاسخی دهم. ولکن اکنون احساس می کنم بازی های صدا و سیما و برخی نهاد های دیگر به نقطه ای رسیده است که سکوت در مقابل آن جایز نیست و البته در موقع مناسب به تفصیل در مورد ابعاد آن صحبت خواهم کرد. متاسفانه اخیرا جنابعالی مطالبی مطرح کردهاید که علاوه بر خلاف واقع بودن و موهن بودن، ریشه در همان امور دارد. قبلا هم مکرر در جلسات شورای نگهبان یا مجالس دیگر، مطالبی از این دست بیان کرده اید که بنا به مصالحی در مقابل آن سکوت کرده ام. اما اکنون می بینم این سکوت ها نه فقط اسباب تنبه حضرتعالی نشده، بلکه پیش تر هم رفته اید و مطالب خلاف واقع و توهین های دیگری هم بر آن افزودهاید…»
او در پاسخ به بخش اول سخنان یزدی گفت: «اولاً بنده هیچگاه نگفته ام که اگر فلانی را دستگیر کنید نجف میروم. این دروغی است که عده ای شایع کرده اند و دفتر بنده هم رسما آن را تکذیب کرده است ، حال شما چه انگیزه ای دارید که این دروغ را تکرار می کنید؟ بنده هیچ گاه از هیچ فرد متخلف یا فاسدی حمایت نکرده و نخواهم کرد. … ثانیاً به نحو توهین آمیزی گفته اید: شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود چه رسد که نجف بروید. جناب یزدی، بنده طلبه ای بیش نیستم و هیچگاه ادعا نکردهام که وجودم چه در قم و چه در هر جای دیگری، خیلی موثر است. گرچه شخصیتهایی همچون مقام معظم رهبری و برخی مراجع بزرگوار، بارها و بارها در مورد این فقیر کلماتی بکار بردهاند که از نقل آنها استحیا میکنم… میزان تاثیر آن هم در حد خود، یک امر واقعی است، نه با خواست بنده بیشتر می شود و نه با توهین و تحقیر شما کمتر. اما شما در عرصه تحقیق و پژوهش های علمی چه کرده اید؟»
او در مورد بخش دوم سخنان یزدی در مورد مدرسه علمیه نوشته است: «استناد دادن ساختمان مدرسه به این جانب خلاف واقع است. مدرسه علمیه ولی عصر وقف است. واقف آن هم مرحوم والد ما، آیتا… العظمی میرزا هاشم آملی قد سره بود (که انشاء ا… نمیفرمایید مگر ارث پدرش بود!) متولی این وقف هم امروز، بنده نیستم. فقط بهجهت اینکه امور مدرسه زمین نماند، وکالتی به بنده داده اند…حالا جناب آقای یزدی بفرمایید استناد ساخت این مدرسه به بنده چیست؟ می فرمایید از کجا آوردی ساختی آقای عزیز اول استناد ساخت مدرسه به بنده را ثابت کن، بعد بپرس از کجا آوردی. ثانیاً مساجد و مدارس علمیه همیشه بانیانی دارد که مساعدت می کنند، چه اتفاق خاصی در این مورد افتاده است که آن همه مدارس علمیه از پاسخگویی به این سوال مستثنی هستند و این مدرسه باید پاسخگو باشد. با لحنی بی ادبانه گفتهاید. آیا ارث پدرت بود، میگویم نخیر ارث پدرم نبود! مگر اینهمه مدارس دیگر در قم و سطح کشور ساخته میشود ارث پدرشان است؟ مگر همین ساختمان هایی که حضرتعالی از آنها استفاده میکنید، از ارث پدرتان ساخته شده است؟ آخر این چه فهمی است و چه استدلالی؟!»
اظهارنظرهای تند یزدی
البته یزدی سابقه ای طولانی در اظهارنظرهای تند در مورد دیگر روحانیون دارد، همین چند روز پیش او در واکنش به مطرح شدن مرجعیت «محمدجواد علوی بروجردی» که از روحانیون نواندیش به شمار می رود، گفته بود: «مگر میشود هر روز یک نفر ادعای مرجعیت کند؟ اگر چنین فردی تابلو هم بزند، تابلویش را پایین میآوریم؛ هیچ تعارفی هم نداریم، چون مرجعیت نمیتواند بازیچه باشد. همه که نباید فقیه و مرجع بشوند… صیانت از مرجعیت باید رعایت شود، کمیسیون صیانت از مرجعیت مصوب جامعه مدرسین و مورد تأیید پنج مرجع است که یکی از آنها مقام معظم رهبری است…»
یزدی سال گذشته نیز نامهای تند و کمسابقه خطاب به آیت الله شبیری زنجانی نوشت و از او به خاطر دیدارش با سید محمد خاتمی، به شدت انتقاد کرد و نوشت که دیگر «این گونه مسائل تکرار نشود».
آنچه یزدی نام صیانت از مرجعیت بر آن میگذارد تلاشی است که جمهوری اسلامی سالها در جهت محدود کردن تعداد مراجع تقلید و کنترل حوزهها انجام میدهد، در حوزه علمیه قم مدتهاست که تنها افراد همسو با حاکمیت اجازه مرجعیت دریافت می کنند.
یزدی سال گذشته نیز نامهای تند و کمسابقه خطاب به آیت الله شبیری زنجانی نوشت و از او به خاطر دیدارش با سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات به شدت انتقاد کرد. او در این نامه با لحنی که از سوی یک روحانی خطاب به یک مرجع تقلید بسیار کمسابقه بود، نوشت که دیگر «این گونه مسائل تکرار نشود».
دعا برای شفای آقای یزدی
در بهمن ماه ۸۸ نیز یزدی با آیت الله هاشمی رفسنجانی درگیر شد و سخنان او را که در آن آیتالله خامنهای اصلحترین فرد برای حل مشکلات کنونی معرفی شده بود، توهین و جسارت به رهبر جمهوری اسلامی ارزیابی کرد. هاشمی رفسنجانی در سخنانی با تأکید دوباره بر راهکارهایی که در نماز جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸ برای حل بحران ارائه کرده بود، گفته بود که مسائل موجود با کمک افراد معتدل از هر دو جناح موجود کشور و با تدبیر رهبری قابل حل و فصل است. یزدی در واکنش به هاشمی گفت که رهبری بارها و بارها بر خودداری خواص از دو پهلو حرف زدن تأکید کردهاند و ایشان در سخنان خود بارها خواستهاند که هاشمی به آغوش نظام باز گردد ولی هاشمی با موضعگیریهای خود هر روز از نظام دورتر میشود. سخنان هاشمی از دو پهلو حرف زدن هم بدتر است.
با طرح این موضوعات از طرف رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، آیتالله هاشمی رفسنجانی تهدید به انتشار کتبی برخی مباحث کرد. هرچند بعد از طرح این موضوع احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، نقش میانجی را بازی کرد و در تماسی با هاشمی رفسنجانی، او را از انتشار نامه کتبی منصرف کرد. هاشمی تنها در این باره گفت: «سالها است که جواب من به آقای یزدی درخواست شفا برای ایشان است و ارسال سلام.»
دعوای طلبگی
«دعوای طلبگی» معمولا عنوانی است که به اختلاف نظرهای مرتبط با مباحث نطری یا مبانی دینی و استنتاج از علوم و مسائل دینی است و با دعواهای سیاسی بر سر افشای فساد اقتصادی، سهمبری یا حمایت از یک جناح سیاسی خاص تفاوت زیادی دارد.
معروفترین دعوای سیاسی میان روحانیون در تاریخ ایران در انقلاب مشروطه رخ داد. آیت الله آخوند خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی، علامه نائینی، سیدمحمد طباطبایی، سیدعبدالله بهبهانی از روحانیون شاخص موافق مشروطه بودند و در مقابل آیت الله سیدمحمد کاظم یزدی، شیخ فضل الله نوری، شیخ عبدالنبی نوری، میرزا ابوطالب زنجانی مشروعه خواهانی بودند که مشروطه را مخالف شرع می دانستند.
اگر چه گروهی اختلافنظرها در آن زمان را به برداشتهای متفاوت از دین مربوط دانسته اند، اما بسیاری به رقابت های صنفی علما با یکدیگر و وابستگی سیاسی آنها هم اشاره کرده اند.
احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» در مورد شیخ فضل الله نوری که مهمترین مخالف مشروطه بود می نویسد که او در مخالفت با مشروطه همراه محمدعلی شاه و امین السلطان بود و شاه هم پول میداد و هم دستور میداد. در واقع حتی در اختلافات دوران مشروطه نیز می توان ردی از قدرت و ثروت یافت.
یکی دیگر از اختلافات حوزوی که قبل از انقلاب اتفاق افتاد که به معنای واقعی کلمه می توان آن را دعوای طلبگی نامید، اختلاف بر سر کتاب «شهید جاوید» نوشته «نعمتالله صالحی نجفآبادی» بود که در سال ۱۳۴۸ شمسی نوشته شد و مناقشات و مباحثات بسیاری را در محافل مذهبی برانگیخت. این کتاب تفسیری متفاوت از تفسیر غالب درباره علت قیام امام حسین داشت. در حالی که تفسیر غالب درباره انگیزه قیام سیدالشهدا، شهادتطلبی بود، صالحی نجف آبادی در شهید جاوید نوشت که امام حسین نه به قصد شهادت بلکه به قصد تشکیل حکومت قیام کرد.
آیتالله هاشم هاشمزاده هریسی، یک عضو مجلس خبرگان رهبری هم امروز در توصیف این دعوا گفته است که «اختلاف آیتالله یزدی و آملی لاریجانی دعوای روحانیت نیست».
از این رو در واقع تنشهای کلامی چند روز گذشته میان لاریجانی و یزدی نه از جنس دعواهای حوزوی و علمی بلکه اختلافات درونی مقامات جمهوری اسلامی بر سر قدرت و ثروت است در این مجادلات نه سخنی از فقه به میان آمده و نه پای تفسیری متفاوت از دین در میان است.
آیتالله هاشم هاشمزاده هریسی، یک عضو مجلس خبرگان رهبری هم امروز در توصیف این دعوا گفته است که «اختلاف آیتالله یزدی و آملی لاریجانی دعوای روحانیت نیست».
به گفته او « این جدالها مردم را خسته کرده است…این دعواها همیشه بوده و یکی دو مورد نیست. با خودیها هم همین طور هستیم، با مخالفان دعوا داریم. این آبروی آن را میبرد، آن آبروی این را میبرد و در کل با این دعواها آبروی نظام را میبرند.»