در حالیکه تنش میان ایران و آمریکا در پی درگیری های اخیر (انفجارها، انهدام پهباد آمریکائی و توقیف نفتکش انگلیسی) در اطراف و اکناف تنگه هرمز در خلیج فارس به میزان زیاد و خطرناکی افزایش یافته، معالوصف هر دو طرف به خوبی آگاهند که اختلافهای موجود از طریق جنگ یا هر نوع درگیری نظامی حلشدنی نیست.
در این راستا، مقامات مسئول در ایران به خوبی میدانند که هرگز امکانات شکست آمریکا در یک رویاروئی مستقیم نظامی را در اختیار ندارند. ولی مطمئناند که آمریکا هرگز از تمام ظرفیتهای نظامی موجودی که میتواند در صورت درگیری به تغییر نظام در ایران منجر شود، استفاده نخواهد کرد. در چنین وضعیتی که آمریکا و بهویژه شخص دونالد ترامپ ظاهرا قصد استفاده از ابزار و گزینه های تعیینکننده را ندارند، هر حرکت نظامی دیگر، علیرغم هر میزان خسارتی که وارد سازد، فقط به شرایطی منتهی می شود که سلطه و احاطه نیروهای ضد آمریکائی در درون کشور بیشتر تقویت خواهد شد.
در محاسبات ایالات متحده، با توجه به تاثیرگذاری قابل ملاحظه تحریم های اقتصادی وضع شده علیه ایران، هزینه هر حرکت نظامی که منجر به تغییر نظام در ایران نباشد، بسیار نامتناسب با تمام مخارج احتمالی کلانی است که آمریکا مجبور خواهد شد برای پیشگیری یا جلوگیری از هر اقدام «نامتقارن» ایران علیه او یا متحدانش در سراسر جهان بپردازد.
بنابراین تنها گزینه عقلائی و منطقی، مذاکرات مستقیم است که می تواند از یکسو، روزنه امیدی برای ایران به منظور حل نگرانی های اقتصادی اش باشد و از سوی دیگر، نوید انعقاد قرارداد جامع تری را به ایالات متحده بدهد که شامل مسائلی باشد که در قرارداد برجام به آنها اشاره ای نشده بود. گرچه در شرایط کنونی، همواره این احتمال وجود دارد که درگیری های جاری میان ایران و آمریکا به میزان محسوسی تنزل پیدا کند. ولی طرفین به وضوح میدانند که سرانجام، حتی در صورت تشدید بحرانی که احتمالا به ضایعات و تلفات زیاد هم منجر شود «مذاکره» اجتناب ناپذیر است.
چالشهای در پیش
برای ایران، احیای اقتصاد فلج و متزلزل کشور و رویارویی با مسائل حیاتی از قبیل جلوگیری از بیکاری و تورم همراه با ایجاد شرایط لازم برای رشد اقتصادی و حفاظت از پول ملی در صدر هر اولویتی است. بدیهی است تا زمانیکه تحریم های اقتصادی آمریکا کنار گذاشته نشوند، ایران نه تنها قادر به فروش آزادانه نفت اش نخواهد بود، بلکه نخواهد توانست سرمایه های لازم و تکنولوژی جدید و مورد نیاز کشور را از منابع خارجی نیز جلب و تامین نماید.
بنابراین، بر خلاف ادعاهای مطرح شده از سوی برخی سکوهای «تندرو» نزدیک به مراکز قدرت، آنچه که باید مشخص گردد این نیست که آیا ایران هرگز با آمریکا وارد مذاکره خواهد شد یا نه؟ آنچه باید روشن شود این است که آمادگی برای این مذاکرات اجتناب ناپذیر، در چه زمان و تحت چه شرایطی صورت خواهد گرفت. یک نکته منفی که باید به هر قیمت از آن پیشگیری شود، محاسبات و عکس العمل های خطرناک بخشی عناصر رادیکال و «آتش به اختیار» است که با درک این واقعیت که مذاکرات نهایتا اجتناب ناپذیر است، خواستار آغاز هرچه زودتر نوعی جنگ محدودبا آمریکا هستند با این انگیزه که قدرت چانه زنی ایران در مذاکرات با گذشت زمان به لحاظ تاثیر گذاری تحریم ها روز به روز کمتر و کمتر خواهد شد.
آنچه باید دنبال شود
در حالی که پرزیدنت ترامپ، در پی خروج آمریکا از برجام، بارها ابراز تمایل کرده که خواهان عقد یک «معامله جدید» با ایران است، به نظر می رسد که مسئولین در ایران نیز اینک این اصل را پذیرفته اند، تا تدریجا خود را برای آغاز نوعی «دیالوگ» با آمریکا آماده کنند که از آن طریق نهایتا به یک مکانیزم آبرومند برای مذاکرات جامع و معنی دار برسند. اما آنچه که هرگز برای مقامات ایرانی قابل قبول نخواهد بود، تکرار سناریوئی چون ملاقات های روسای جمهوری آمریکا و کره شمالی است که فارغ از جوانب تبلیغاتی، کوچکترین حاصلی، به ویژه برای کره شمالی در ارتباط با برداشتن تحریم های اقتصادی آمریکا، نداشته است.
اگر چه مقامات ایرانی، ترجیح میدهند که پیشاپیش، از چهارچوب و محتوای توافقی که احتمالا می توان به آن رسید آگاهی داشته باشند، ولی حداقل مطلوب این است که آمریکا سهم خود را بپذیرد و ضمن تعدیل خواسته های حداکثری اعلام شده اش در گذشته، محدودیت های نامناسب را که علیه شخص وزیر امور خارجه ایران به اجرا گذاشته نیز معلق سازد.
در گذشته نزدیک، تلاش برای میانجیگری میان ایران و آمریکا به منظور آغاز مذاکرات مستقیم از سوی کشورهائی چون عمان و یا تلاش نخست وزیر ژاپن در ماه ژوئن سال جاری، موفق به کسب رضایت و موافقت رهبر ایران نشده بود. ولی به لحاظ بحرانی تر شدن تنش ها در منطقه خلیج فارس، این امکان وجود دارد تا با حضور یک میانجی مورد قبول طرفین، این بار شاید،در پی جلسه پیش روی سران کشورهای «جی ۷»، از طریق شخصیتی چون امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه (میزبان این جلسه)، که گفته می شود به زودی از ایران دیدن خواهد کرد، زمینه برای شکستن سدها هموار گردد.
ایران که می کوشد برخی از منافع مشروعش در عراق، سوریه و لبنان به رسمیت شناخته شوند. در عین حال باید دارای این قابلیت باشد که علائمی از انعطاف پذیری را نیز از خودنشان دهد. مثلا: اینکه بالقوه بتواند با گسترش تفاهم های قبلی در برجام، تفاهم اساسی دیگری را از قبیل «برد قابل قبول» در پرونده موشکی ایران به نتیجه برساند و درباره مسائل منطقه ای به توافقی برسد که چه بسا ثمرهاش پایان بخشیدن به فاجعه انسانی در یمن باشد.
تغییر محاسبات گذشته
برخلاف گذشته که اقدامات ممتد و قدرتمند «لابی»های برخی کشورهای منطقه ای چون اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی از نقش تاثیر گذاری در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران بهرهمند بودند، واقعیت این است که در شرایط کنونی، نفوذ قبلی این مراجع به میزان زیادی کاهش پیدا کرده است؛ زیرا تمام محاسبات از این نقطه به بعد با در نظر گرفتن تجربیات نافرجام دو دهه اخیر آمریکا در منطقه صورت خواهد گرفت؛ این محاسبات در ترازوی خود مقامات آمریکائی (بدون دخالت این و آن) با هدف جلوگیری و عدم تکرار اشتباهات و نارسائی های گذشته در منطقه خاورمیانه صورت خواهد گرفت.
و سرانجام: از سال ۱۳۵۷ تاکنون، آمریکاستیزی محور قدرت انحصارطلبان وحکومتگران رادیکالی بوده که مورد انزجار اکثریت مردم در ایرانند. روبروئی با بحران بی سابقه اقتصادی از یکسو و برای اولین بار به معنی واقعی، فشار های بی نظیر یک دولت آمریکائی «ایران ستیز» (به معنی مخالف با جمهوری اسلامی) که نه تنها مشروعیت بلکه موجودیت نظام حاکم بر ایران را تهدید می کند شرایط متفاوتی را رقم زده است؛ شرایطی که می تواند به ناآرامی های اجتماعی و بی ثباتی در جامعه منتج شود و مسئولین ایران را متوجه این واقعیت کند که امکان جلوگیری از سقوط همه جانبه اقتصاد مملکت در غیاب رسیدن به یک «معامله بزرگ» (علیرغم پیامدهای احتمالی این عقب نشینی در صحنه داخلی کشور) امکان پذیر نخواهد بود.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…