برای مظلومی که نمی‌شناسمش

محسن آرمین

به نام خدا

«من یظلم منکم نذقه عذابا کبیرا»(هرکه از شما ستم کند او را عذابی بزرگ می‌چشانیم)(فرقان: ۱۹)

دو روز است گریه‌ها و خواهش‌های از سر استیصال خانم نوشین جعفری خطاب به خانم شیوا نظرآهاری رهایم نمی‌کند. برای اطمینان از این که گرفتار قضاوت عجولانه نشوم، کلیه اخبار مربوط به بازداشت و اتهامات او را مرور کردم. از ادعای «عامل اصلی ارتباط سفارت انگلیس با سلیبریتی‌ها» تا یافتن «مستندات دون شأن افراد و اشخاص» در محل زندگی او و تا «چهره پشت پرده یک اکانت توییتری به نام یار دبستانی و اهانت به حضرت سیدالشهداء(ع) و عزاداری محرم» همان که با التماس از خانم شیوا نظرآهاری می‌خواهد پسورد آن را اگر می‌داند به او بدهد تا «از این وضعیت نجات پیدا کند». و در این فایل صوتی حامل پیامی برای خانم نظرآهاری هست که اگر پسورد را ندهد خانواده‌اش تحت فشار قرار خواهند گرفت. سایت‌ها و رسانه‌های وابسته به نهادهای امنیتی فرصت را غنیمت شمرده ضمن اتهامات فوق، کارزاری را علیه سلیبریتی‌ها به راه انداخته و آنان را تهدید می‌کنند با انتشار عکس‌های به دست آمده از این عکاس هنری، فساد آن‌ها را افشا خواهند کرد بنابراین هوش چندان زیادی لازم نیست تا دریابیم هدف از خبرسازی‌ها و تبلیغات مذکور ارعاب سلیبریتی‌ها است که مبادا در انتخابات آینده همچون انتخابات گذشته تأثیرگذار باشند.

سخنگوی قوه قضائیه صریحاً اعلام کرده است اتهام خانم جعفری «اهانت به مقدسات و تبلیغ علیه نظام» است. اما اگر آن گونه که سخنگوی قوه قضائیه گفته اتهام خانم جعفری توهین به مقدسات (عزاداری سیدالشهدا) است، چرا به وکیل او اعلام کرده‌اند اتهام او امنیتی است و وکالت او را نپذیرفته‌اند؟ حال در میانهٔ آن اخبار متناقض و بی‌اعتبار و این مواضع متناقض دستگاه قضا، صدای بغض آلود و ملتمسانه خانم جعفری را چگونه باید شنید؟

خانم نوشین جعفری را نمی‌شناسم و شاید او را هرگز ندیده باشم. از عقاید او هم بی‌اطلاعم، اما کدام آموزه دینی و اصول اخلاقی و انسانی دفاع از مظلوم بی‌پناه را مشروط به اشتراک در عقیده یا آشنایی و شناخت وی می‌کنند؟ مگر خداوند در کتاب عزیزش نمی‌فرماید «من یظلم منکم نذقه عذابا کبیرا»(هرکس از شما ستم کند او را عذابی بزرگ می‌چشانیم)(فرقان: ۱۹) و مگر مولای ما نفرمود که اگر مسلمانی از شنیدن خبر درآوردن خلخال از پای زن یهودی تحت حمایت حکومت من بمیرد بر او نتوان خرده گرفت؟ و مگر به مالک اشتر هشدار نمی‌داد که « وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ کَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ- وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ – وَ کَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى یَنْزِعَ أَوْ یَتُوبَ»(هرکه به بندگان خداوند(و نه صرفاً به مسلمانان) ستم کند خداوند در حمایت از بندگانش با او می‌ستیزد. و خداوند با هر که بستیزد منطقش را فرو می‌کوبد تا آن که ریشه او را برکند یا توبه کند) و مگر این سخن منسوب به پیامبر بزرگوارمان نیست که «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»(حکومت با کفر بر جای می‌ماند اما با ستم نه) آیا این آیات و روایات تنها به کار منبر و خطابه می‌آید؟ اصلاً فرض می‌گیرم نوشین جعفری به عزاداران سیدالشهداء اهانت کرده است، مگر مولا(ع) خوارج را که نه به یاران بلکه به خود آن حضرت اهانت‌های صریح می‌کردند در سلول‌های انفرادی حبس می‌کرد؟ اهانت به عزاداران سیدالشهداء اگر قانوناً جرم باشد، آن هم پس از اثبات جرم مجازات مشخصی دارد. دیگر چه نیازی به تحت فشار قرار دادن متهم در سلول انفرادی برای در اختیار گذاشتن پسورد یک حساب توییتری است؟

وقتی واکنش سخنگوی دستگاه قضا را که باید پشتیبان مظلومان باشد با معیار این آموزه‌های دینی می‌سنجم غم راه نفس را می‌بندد. آقای سخنگو با لبخندی نمکین که فقط عصبانیت مخاطب را دوچندان می‌کند در برابر این ستم آشکار با وجدانی آسوده می‌گوید البته «امکان شکایت وجود دارد» اما اگر او حظی از این آموزه‌های دینی عدالتخواهانه برده بود با شنیدن گریه‌های از سر استیصال این دختر بی‌پناه به جای آن که منتظر «شکایت» بنشیند خواب را بر خود حرام می‌کرد و به زندان می‌رفت تا از نزدیک شاهد حال و روز وی باشد. آنان که تجربه دوران بازجویی و حبس انفرادی را دارند به خوبی می‌دانند حداکثر امکانی که در اختیار متهم قرار می‌گیرد یک تماس تلفنی ساده آن هم با وابستگان درجه یک است و نه گذاشتن پیام صوتی برای دوستی در خارج از کشور. اگر این ادعای خانم نوشین جعفری درست باشد که تهدید کرده‌اند در صورتی که خانم نظرآهاری پسورد توییتری را ندهد خانواده‌اش در ایران تحت فشار قرار می‌گیرد باید به خدا پناه برد.

حتی احتمال صحت چنین اقدام ضدانسانی و ضداخلاقی کافی است تا مسؤلان قضایی در رسیدگی به آن لحظه‌ای آرام ننشینند. و من نمی‌فهمم سخنگوی قوه قضائیه به رغم احتمال صحت چنین فجایعی چگونه می‌تواند با آرامش خاطر و در نهایت بی‌مسؤلیتی دست به توجیهی مضحک بزند و تماس از سلول انفرادی با خارج کشور را آزادی عمل زندانیان جلوه ‌دهد؟ او را با وجدان آسوده‌اش وامی‌گذارم و به جسارت از مسؤلان بلندپایه، آیات عظام و عالمان بزرگوار می‌پرسم این چه مسلمانی‌ایست که نظاره‌گر ظلمی باشیم که به عده‌ای بی‌گناه به اتهام‌های واهی ترور دانشمندان هسته‌ای رفت و زندگیشان را تباه کرد و یا ماه‌ها بلاتکلیفی عده‌ای فعال محیط زیست را به دلایل واهی در زندان ببینیم و یا صدای استمداد دخترک جوان بی‌گناهی را در زندان بشنویم و دم بر نیاوریم؟

به انتظار اقدام مسؤلان و آزادی هرچه سریع‌تر نوشین جعفری برایش دعا می‌کنم و امید دارم سختی این شرایط را با خلوت با خدای رحیم و مهربان بر خود آسان کند.

منبع: وب‌سایت امتداد

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. بنده هم کمی جناب آرمین را میشناسم.
    گریه کردن یک دختر چندان دلیل حقانیتش نمی شود. نیز اولین بار نیست که حکومت ایران مظلومان دربند و خانوادههایشان را تحت فشار و تهدید قرار میدهد.
    مهم اینست که چگونه به این جا رسیدیم. احتمالا آقای آرمین یادش بیاید که خیلی وقت ها پیش باید سکوتش را میشکست و یاور مظلومان میشد.
    گاهی خطا یا جرم خیلی ها دیر جنبیدن است.
    یا ظلم و بی انصافی را هم حزبی و خطی وجناحی و اپوزیسیون و پوزیسیون میکنیم!
    آنوقت می افتیم به حالت فعلی.
    باندی فکر میکنیم و حمله ودفاع میکنیم!
    امام علی ع: حق را بگوئید، هر چند سخت باشد ویا علیه شما باشد.

  2. ” به انتظار اقدام مسؤلان و آزادی هرچه سریع‌تر نوشین جعفری برایش دعا می‌کنم و امید دارم سختی این شرایط را با خلوت با خدای رحیم و مهربان بر خود آسان کند.”
    قربانت گردم. در مملکت اسلام و امام زمان، دعا کار نمیکند و بدرد عمه بنده میخورد. فقط پول و نفوذ کار میکند. میگویی نه، از آقای نجفی بپرس.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز از رادیکالیسم و اتخاذ رویکرد بینامرزی، میان گفتمان‌های مختلف و متضاد ایرانی، نوعی سازش و

ادامه »

بسیاری از شهروندان و بازیگران اقتصادی اعم از مصرف‌کننده، سرمایه‌گذار، تولیدکننده از خود می‌پرسند که چرا با هر تکانه در بازار ارز، قیمت‌ها در

ادامه »

«دحترِ هفت-هشت ماهه‌ای سرش را گذاشته است روی شانه‌ی چپِ مادر، سرش روی شانه‌ی راست‌ش خم شده است و پنداری

ادامه »