دوسال از در گذشت شادروان دکتر ابراهیم یزدی یکی از رهبران انقلاب اسلامی ایران میگذرد. دوستانش او را سیاستمداری با اصول، اخلاقی و متعهد به ارزشهای دموکراتیک میدانند. دشمنانش بر توان سیاسی او اذعان داشته و اورا بهخاطر نقش پررنگش در انقلاب اسلامی کشور نکوهش میکنند. فعالیتهای سیاسی او در زمان اقامت در خارج، در پاریس و بعد از انقلاب همه احوال و شخصیت یک کنشگر فعال سیاسی و یک اندیشمند صاحب فکر را در حوزه های مختلف سیاسی و دینی بهنمایش میگذارد. او بعد از انقلاب و در ابتدا نمیخواست در دولت و حکومت مشارکت کند اما با اصرار رهبر انقلاب، ایتالله خمینی، و دوستان همفکرش به دولت بعد از انقلاب پیوست. او عضو شورای انقلاب، معاون نخست وزیر در امور انقلاب، وزیر امور خارجه، نماینده تهران در اولین مجلس شورا و بعد از رحلت شادروان بازرگان، سکان دبیر کلی نهضت ازادی ایران را تا پایان عمر بهدست گرفت. در انتخاب میان پیوستن به حکومت ولایت فقیه، کسب قدرت و مقام سیاسی و یک منتقد سرسخت سیاستهای نظام استبداد، دومی را انتخاب نمود. او در ازای قدرت و مقام حکومتی که حاضر بودند به او بدهند تا از زنده یاد مهندس بازرگان و راه استوار او جداشود، دومی را انتخاب کرد و تا پایان عمر یک بازرگانی تمام عیار در اموزه های دینی و یک سیاستمدار اخلاقی ماند. او شش بار بعد از فوت ایتالله خمینی بهزندان رفت. اخرین بار در سن ۸۰ سالگی که مسن ترین زندانی سیاسی در زمان خود بود. سه ماه از شش ماه زندان را در انفرادی اوین و سه ماه دیگر را در خانه های امنیتی وزارت اطلاعات سپری نمود. زندان اخر، از سلامتی او در اثر بی توجهی به او کاست اگرچه چندین بار در طول این زندان شش ماهه راهی بیمارستان شد.
در سیاست خارجی سخت بدنبال تعامل با دنیای خارج بود. اعتقاد داشت که نباید اجازه داد تا دشمنان بالقوه ما بالفعل تبدیل شده و باید کوشش کرد تا دوستان بالقوه ما بالفعل تبدیل گردند. او سخت حامی برجام بود و در بهمن سال ۱۳۹۴ در مصاحبه ای گفته بود، «اجرایی شدن برجام در سطح بین المللی موجب کاهش تنش میان ایران با آمریکا و قدرت های اروپایی خواهد شد. در سطح داخلی، با اجرایی شدن برجام و رفع تحریم ها انتظار می رود که دولت بتواند اولاً اصلاحاتی در زمینه های اقتصادی به نفع طبقات کم درآمد انجام دهد و ثانیاً به عنوان پیش نیاز اجتناب ناپذیر توسعه، گشایشی در مناسبات سیاسی بسته داخلی در راستای کاهش تنش ها ایجاد نماید».او در همین مصاحبه در جواب خبرنگار در مورد عکس العمل اسرائیل و کشور های عربی به برجام گفته بود، «بهبودی مناسبات سیاسی ایران با غرب بخصوص آمریکا، موجب نگرانی و مخالفت اسرائیل و برخی از کشورهای عربی منطقه، از جمله عربستان روبرو می شود. نمی توان و نباید انتظار داشت که اسرائیل خود را با شرایط جدید وفق دهد. بلکه این دولت و لابی قدرتمند آن در آمریکا، با تمام نیرو به تخریب این مناسبات خواهد پرداخت. عربستان در نهایت چارهای جز همراهی با شرایط جدید نخواهد داشت. سرشت ارتجاعی دولت و حاکمیت عربستان لاجرم به تغییرات تدریجی در مناسبات سیاسی داخلی و به تبع آن سیاست خارجی، از جمله در رابطه با ایران منجر خواهد شد».
برای دکتر یزدی هیچ ارزشی بالاتر از ازادی، نرمها و ارزشهای دموکراتیک در حکومت و جامعه نبود. با بی قانونی و استبداد سر اشتی نداشت. در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به او پیام داده بود که چنانچه مدل حکومتی او یک مدل چینی باشد، سخت با ان مقابله و مبارزه میکند اما چنانچه او در حکومت به ارزشهای دموکراتیک پایبند بماند، از او و دولتش حمایت میکند. در همین مصاحبه بهمن ماه و در مورد انتخابات گفته بود، «تنها راه مقابله آقای دکتر روحانی با سیاست های خلاف قانون شورای نگهبان خودداری از برگزاری انتخابات است. اما آیا ایشان اولاً به چنین سیاستی اعتقاد دارد یانه؟ و ثانیاً امکان و توان خوداری از برگزاری انتخابات مخدوش را دارد یا نه، هنوز نمی توان با قاطعیت نظر داد. آقای روحانی به حق این اقدامات شورای نگهبان را خلاف قانون اساسی تلقی کرده است. از طرف دیگر به هنگام آغاز به کار، به عنوان رئیس جمهوری، به اجرای قانون اساسی و حمایت از حقوق ملت سوگند یاد کرده است. ایشان فردی بیرون از حاکمیت و بی خبر ازرویه های خلاف قانون اساسی نیوده است. با اطلاع کامل از این رفتار ها سوگند خورده است و قاعدتاً هم مایل و هم خود را قادر به مقابله با بی قانونی ها دانسته و می داند. مردم انتظار دارند ایشان در برابر این بی قانونی ها ایستادگی کنند».
شادروان دکتر یزدی برای اسقرار یک حکومت دموکراتیک اعتقاد داشت که گروههای مختلف با افکار سیاسی متفاوت باید یاد بگیرند تا در عرصه سیاست یک دیگر را تحمل کنند. او میگفت محافظه کاران و اصلاح طلبان نباید برای نابود کردن یکدیگر وارد عرصه سیاست شوند که اینگونه اختلاف و جنگ برای کسب قدرت به رشد دمکراسی و نهادینه کردن ارزشهای دمکراتیک در جامعه و حکومت کمک نمیکند و مضر برای نهادینه کردن نهادهای دمکراتیک است. این بحث او پایی در تئوری و علوم تجربی سیاسی داشت.
در علوم سیاسی و تحقیقات بر روی توسعه سیاسی، به زیست مسالمت امیز گروههای مختلف سیاسی و رقابت سالم برای کسب قدرت در جامعه تاکید و از مفهوم تحمل متقابل (Mutual Toleration) استفاده میشود. تحمل متقابل باین معنیست که گروههای مختلف اجتماعی از حقوق یکسانی در یک جامعه برای رقابت و کسب قدرت برخوردار هستند. رقیبان سیاسی باید قبول کنند که رقیب انها همانقدر وطن دوست و اهل احترام به قانون است که خود انها هستند. اگر رقیبان سیاسی فکر کنند که اراء و کنشهای طرف مقابل بدنبال حفظ منافع ملی کشور نیست، در چنین شرایطی نمیتوان به نهادینه کردن ارزشهای دموکراتیک همت گماشت. باید رقیبان سیاسی همگی قبول و موافقت کنند که میتوانند با هم موافق نباشند اما باید به افکار یکدیگر احترام گذارند.
در تاریخ امریکا، اولین کنشهای عدم تحمل در بین بنیان گذاران این کشور پدیدار گردیده است. جان ادم ( John Adam) یک فدرالیست بود و در مقابل او توماس جفرسون (Thomas Jefferson) بهعنوان یک جمهوریخواه، هر دو فکر میکردند که دیگری یک تهدید جدی برای بنیان نهی یک جمهوری دموکراتیک در کشور امریکا است. وقتی جفرسون و مدیسون برای اولین بار حزب جمهوریخواه امریکا را که در ان روزها یک حزب بسیار مترقی بود بنیان گذاشتند، فدرالیستها انها را خائن و پیمان شکن به جمهوری تازه تاسیس امریکا میدانستند. اما دموکراسی نوپای امریکا بعدها راه خودرا پیدا کرد و کار حزبی در مرکز کار و جامعه سیاسی این کشور قرار گرفت.
کشور اسپانیا، اولین برخورد خود با نظام دموکراسی را در سال ۱۹۳۱ تجربه کرد. اولین نخست وزیر چپگرای این کشور، منوئل ازانا، بسیار به قدرتمند کردن نهادهای دموکراتیک در اسپانیا متعهد بود، اما جامعه اسپانیا توسط نیروهای چپ نظیر کمونیستها و انارشیستها و در مقابل انها نیروهای راستگرا نظیر سلطنت طلبها و فاشیستها کاملا چند قطبی شده بود. انها به یکدیگر فقط بهچشم رقیب سیاسی در صحنه سیاست اسپانیا نگاه نمیکردند بلکه یکدیگر را دشمن خود و کشور تلقی مینمودند. از طرف دیگر خصوصا کلیسای کاتولیک که در حال از دست دادنامتیازات اجتماعی و طبقاتی خود در زیر جمهوری دموکراتیک اسپانیا بود، حاضر نبود که نظم حکومتی جدید در این کشور را بهرسمیت شناسد. رهبران کاتولیک کشور نظیر جوز ماریا گیل روبل که ریاست سازمان کاتولیکهای صدا (CEDA) را بعهده داشتند توسط نیروهای سوسیالیست و چپ، به سلطنت طلبی و فاشیسم محکوم میشدند. اگرچه رهبران صدا کاتولیکهارا تشویق میکردند که در انتخابات کشور شرکت کنند اما هیچگونه تعهدی به نظام جمهوری و نرمهای دموکراتیک جدید نمیسپردند. کلیسای کاتولیک بعنوان یک طبقه مذهبی کشور امتیازاتی را برای خود در درون جامعه قائل بود که با نظم جدید دموکراتیک که طبقات مختلف مردم را در مقابل قانون و ارزشهای دمکراتیک یکسان میدید، سازگاری نداشت. لذا کاتولیکهای افراطی به نظم جدید احترام نگذاشته و برای ان مشروعیتی قائل نبوند. در اثر نبود تحمل مقابل در جامعه سیاسی اسپانیا، دموکراسی نوپای این کشور بزودیاز هم پاشید. صدا (CEDA) در سال ۱۹۳۳ اکثریت کرسیهای پارلمان اسپانیا را بدست اورد و سال بعد زیر فشارو حمایت سازمان جوانان صدا که تمایلات فاشیستی داشت یک دولت دست راستی افراطی را بر کرسی قدرت نشاندودولت بدست نیروهای فاشیستی اسپانیا افتاد. سوسیالیستها و نیروهای چپ اسپانیا خطر فاشیست و راست افراطی را در این کشور ملموس دانسته لذا همراه با انارشیستهای این کشور در مناطق کاتالینا و استریاز دست به شورش زدند. دولت فاشیستی این کشور دست به سرکوب گسترده نیروهای مخالف خود زد و تمام نیروهای جمهوریخواه و احزاب متعلق به انهارا دشمنان اسپانیا خطاب و سرکوب کرده و رئیس جمهور پیشین این کشور،منوئل ازانا، را بجرم مخالفت و فتنه بر علیه نظام بزندان انداختند. در سال ۱۳۳۶ دموکراسی نوپای اسپانیا کاملا مضمحل شده و کشور اسپانیا وارد جنگهای داخلی شد. نظامهای فاشیستی در اروپا از فرانکو تا هیتلر و موسولینی در بین جنگ جهانی اول ودوم و دولتهای استبدادی مارکوس در فیلیپین، کاسترو در کوبا، پینوشه در شیلی، پوتین در روسیه، چاوز در ونزوئلا، مبارک در مصر، بن علی در تونس، صدام در عراق و اسد در سوریه همه مخالفین داخلی خودرا تهدیدی برای نظامیکه انها شکل داده بودند تلقی نموده و در صدد قلع و قمع انها بر امدند. در تمام این جوامع دولتیکه بر سر کار امد و حامیان این دولتها کوچکترین تحملی برای مخالفین نظام از خود نشان نداده و کوشش نموده صحنه سیاست را از انها پاکسازی نمایند.
زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی دائما اصرار داشت که طرفهای مقابل در صحنه سیاست ایران باید یکدیگر را برای پابرجائی و ثبات یک نظامیکه در حال نهادینه کردن دموکراسی است تحمل کرده و موافق عدم موافقت با یکدیگر برروی سیاستهای نظام باشند. او نهضت ازادی را موظف میدانست که بعنوان مثال تشکیل کنگره حزب مؤتلفه اسلامی را تبریک بگوید. او کوشش میکرد که راه را برای گفتگو با افراد و احزاب مخالف باز نماید. تا جایی پیش رفت که در سالهای پایانی عمر او، اقای هاشمی رفسنجانی کتاب خاطرات خودرا برسم دوستی و احترام برای شادروان دکتر یزدی امضا نموده و محمد هاشمی رفسنجانی برای تقدیم این کتاب باو برای دیدارش بمنزل او رفته بود.
دوم: دومین سخنیکه که هم در بحثهای زنده یاد مهندس مهدی بازرگان و هم زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی میتوان بوضوح مشاهده کرد تاکید بر امتناع از بکار گیری کنشها و روشهای خودکامگی است. مرحوم بازرگان در دفاعیات خود از استبداد سلطنتی و مذمت ان سخن میگوید. دکتر یزدی فرهنگ استبدادی را در درون فرهنگ ما پایه ای میداند. او میگفت زمانیکه اخلاق مداری شرط و شروطی برای رفتار اجتماعی ما تعیین نکند از درون خانه های خود و در درون یک یک ما میتوانیم شاه کوچکی را که مارا به استبداد رای هدایت میکند ببینیم. در مورد تفاوتهای بین شخصیت ایت الله خمینی و انچه پیش و بعد از انقلاب میبینیم میگفت انچه از ایتالله خمینی در نجف و پاریس میدیدیم خود او بود اما شخصیت او بعد از انقلاب کاملا شخصیت دیگریست. او این شخصیت را برخواسته از قدرت نامحدود یک رهبر کاریزما میدید که دیگر به قیود گذشته پایبند نبود. او میگفت ایتالله خمینی در پاریس نظاره گر پتانسیل قدرت خود بود و در برگشت به ایران قدرت نامحدود بالفعل خودرا از نزدیک مشاهده کرد. وقتی در رهبری تقوای امساک از بهره گیری نا محدود و غیر صواب از قدرت نباشد، نتیجه ان شکستن حریمها، قانون و نرمهای اجتماعی و شکستن تمامی تعهد های گذشته است.
در علوم سیاسی و باز در تحقیقات برروی جوامعی که توفیق گذار به دمکراسی را داشته اند و توانسته نهادهای دمکراتیک پابرجایی را بنیان نهند، بر اصل امساک و خودداری از بکار گیری روشهایی که اصول اخلاقی در درون یک جامعه را زیر پا میگذارد بسیار تکیه شده است. این اصل با مفهوم مدارا گرایی بنیانی (Institutional Forbearance) تعریف میشود. مداراگرایی بنیانی دقیقا توضیح میدهد که ایجاد دموکراسی و ثبات ان به جامعه ای نیازمند است که مردان سیاسی ان در درون خود صبر، خویشتن داری و کنترل و مدارا را تمرین کرده و باین صفات قدرت میبخشند. بعنوان مثال رهبران سیاسی که از این خصوصیات بهره گرفته اند زمانی که به قانون توجه میکنند، به روح قانون برگشته و فقط به نویسه و مرسوله قانون بسنده نکرده و انرا به رای شخصی خود و توجیهی برای قدرت غیر محدود خود تفسیر نمیکنند. پیش از پیدایش نظامهای مدرن دموکراتیک، سلاطینیکه به صفات مدارا و عدالت شناخته میشدند، و یا حد اقل مردم میخواستند که انها با ان صفات پالایش یافته شوند، انهارا با صفات خدایی (Devine Right) مربوط میدانستند. خدا مظهر عدالت بود و مردمیکه قدرت حکومت را قدرتی مافوق خود میدانستند میخواستند که رهبران سیاسیشان به صفت خدایی عدالت شناخته شوند.
مداراگرایی بنیانی میگوید که بازی دموکراسی در رقابت برای کسب قدرت تمام شدنی نیست اما این رقابت باید همیشه برای خود محدودیتهای اخلاقی قائل باشد. در انگلیس، ملکه این کشور میتواند هرکسی را بعنوان نخست وزیر انتخاب کند و او دولت تشگیل دهد اما اکنون و برای حفظ سنت اخلاقی مشارکت مردم در سیاست و حکومت اکثریت با حفظ حقوق اقلیت، این تصمیم بعهده شهروندان و احزابیکه اکثریت کرسیهای پارلمان این کشور را تصاحب مینمایند گذاشته شده است. در تاریخ امریکا، رئیس جمهور این کشور در دو دوره متوالی این قدرت را تصاحب نموده است. دو دوره ای بودن ریاست جمهوری در این کشور پایی در مداراگرایی بنیانی و نه قانون داشته است و همه رئیسان جمهور این کشور باین نرم سیاسی احترام میگذاشتنه اند. در سال ۱۹۵۱ میلادی و پس از تصویب متمم اصلاحیه ۲۲ به قانون اساسی این کشور، دو دوره ای بودن ریاست جمهوری شکل قانونی بخود گرفت. کناره گیری جورج واشینگتن بعنوان اولین رئیس جمهور این کشور پس از دو دوره متوالی در سال ۱۷۹۷ میلادی، پایه گذار این سنت در این کشور گردیده و رئیس جمهوران اینده امریکا باین نرم مدارا گرایی تسلیم و احترام گذاشتنه اند.
در ونزوئلا پس از انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۵، مخالفین مادرو اکثریت کرسیهای مجلس این کشور را تصاحب نمودند. نمایندگان فکر میکردند که با یک حرکت قانونی بتوانند قدرت استبدادی نیکولاس مادرو را محدود کنند. مجلس جدید قانونی را تصویب کرد که طی ان ۱۲۰ زندانی سیاسی از احزاب مخالف ازاد شوند. قانون دیگری از مجلس گذشت تا به مادرو اجازه ندهد که موقعیت استثنائی (State of Economic Emergency) برای اقتصاد این کشور اعلام نماید تا بتواند بدون مشورت مجلس بهرکاری دست بزند. مادرو به دیوان عالی این کشور که توسط قضات طرفدار خود پر شده و ادراه میشد رجوع نمود. از این تاریخ دیوان عالی در ونزوئلا برای مادرو به ابزاری تبدیل شد تا در مقابل خواست اکثریت در مجلس و اکثریت مردم کشور خود ایستادگی کند. مادرو با اینکار هم نرمهای تحمل متقابل و هم مداراگرایی بنیانی را زیر پا گذاشت. مشکلات و بحران حکومت در ونزوئلا همچنان ادامه دارد و این مشکلات که پایی در سیاست خودکامگی مادرو دارد به اضمحلال کامل سیاسی و اقتصادی این کشور کمک نموده است.
در شیلی، سقوط دولت و کودتا بر ضد النده پایی در عدم تحمل متقابل در این کشور و گذشت از مداراگرایی بنیانی داشت. گروههای مختلف سیاسی در شیلی بطرفداری و مخالفت با النده تشویق شدند. حزب ملی (National Party) شیلی که یک حزب دست راستی افراطی بوده و مورد حمایت سیای امریکا قرار گرفته بود، پرچم مخالفت با النده را بر افراشته بود. احزاب دیگری چون احزاب چپ یا به حمایت النده بلند شده یا حزبی نظیر مسیحیان دموکرات (Christian Democrat) از او خواستند تا بر سر سیاستهای مشترکی با گروههای مخالف خود کنار اید. در زیر حکومت النده نرمهای دموکراتیک در اثر تلاشهای مخرب بیگنگان و مخالفین رو به فروپاشی گذاشتند تا اینکه نهایتا کودتای بیگانگان به سقوط دولت او انجامیده و استبداد نظامی بر این کشور سیطره کامل یافت.
شادروان یزدی بهر دو مفهوم تحمل متقابل و مداراگرایی بنیانی سخت اعتقاد داشت. او از ابتدای انقلاب نگران ان بود که تسخیر سفارت امریکا در کشور ما به قطبی شدن سیاسی جامعه و کاهش تحمل متقابل دامن زند. تسخیر سفارت امریکا و بعدا جنگ و ادامه ان، جو سیاسی کشور را کاملا رادیکایزه کرده و در این جوکه بسیاری تحمل نشدند، نیروهای فداکار انقلاب بکنار گذاشته شدند. شادروان مهندس بازرگان در کتاب “انقلاب در دوحرکت” بهآفت قطبی شدن جامعه ایران بعد از انقلاب پرداخته و نشان میدهد چگونه یک انقلاب که بخاطر ازادی و ایجاد یک نظام دموکراتیک شکل گرفته بود، مجددا به استبداد و حکومت طبقه خاصی بر کشور گرایش پیدا کرد. مرحوم دکتر یزدی با این جو رادیکال به مخالفت برخواسته، صدور انقلاب را یک تفکر انحرافی دانسته و تسخیر سفارت را یک کار غیر قانونی و غیر اخلاقی میدانست . همراه با مهندس مهدی بازرگان، عبدالعلی بازرگان، رضا صدر کتاب “ولایت مطلقه فقیه” را در مذمت استبداد فقیه برشته تحریر اورده و درحیات ایت الله خمینی این کتاب چاپ گردید.
شادروان یزدی همچنین منتقد شکستن حریم مداراگرایی بنیانی توسط رهبران انقلاب بود. رهبر انقلاب، ایت الله خمینی، مرزهای مدارا گرایی خودرا با نیروهای مومن به انقلاب و مخالفین از میان برداشته و در شکستن حریم قانون، تحمل دیگران و پایبندی به وعده های انقلاب تردیدی از خود نشان نمیداد. پیروان ایتالله خمینی با تبعیت از خلق و خوی استبدادی او، نتنها حلقه را بر تحمل مخالفین تنگ تر نموده که با شکستن حریمهای اخلاقی که هم در انقلاب بانها پایبندی نشان داده شده و هم در دیانت ما بر انها تاکید شده بود، زمینه را برای بازگشت به استبداد و اینبار در زیر طبقه روحانیون هموار نمودند.
نامه زیر از طرف شادروان ابراهیم یزدی به رهبری جنبش النهضه، الغنوشی ، در انقلاب تونس نوشته شده است. توصیه های او به الغنوشی همه نشانه ای از تعهد او به نظمی دموکراتیک و خصوصا تحمل متقابل دارد. این نامه پر درس در سال ۱۳۸۹، یعنی در ابتدای جنبش بهار عربی به رهبری النهضه نوشته شده است.
روح او شاد، راه او پر رهرو و یادش گرامی باد
***
بسم الله الرحمان الرحیم
برادر عزیز راشد الغنوشی
السلام علیکم ورحمه الله و برکاته
پیروزی شما وبرادران و خواهران تونسی شما را، نه تنها در سرنگونی یک نظام سرکوبگر، بلکه افزون بر آن در برگذاری یک انتخابات ملی آزاد سالم و منصفانه، تبریک می گویم. در ایران یک علاقه بسیار جدی همراه با دعاهای بسیار برای موفقیت شما وجود دارد. من از نزدیک اخبار مبارزات شما و مردم تونس را، هم برای رهائی از استبداد وهم برای تاسیس یک حکومت مردم سالار پیگیری کرده ام.
پیروزی حزب شما در انتخابات اخیر تحسین بر انگیز است. اما این پیروزی بار سنگینی بر دوش شما، بعنوان رهبر “جنبش النهضه” قرار داده است. من در حالیکه شدیدا تحت تاثیر بلوغ سیاسی مردم تونس قرار گرفته ام، بطور جدی نگران پیامد های دراز مدت آن هستم. ما مسلمانان از هر ملیتی، اگر چه برای تحقق حقوق اساسی، آزادی وحق حاکمیت خود مبارزه می کنیم اما تجربه کافی با دموکراسی رانداریم. ما مبارزه می کنیم ودیکتاتور سرنگون می کنیم، اما استبداد را به عنوان یک شیوه زندگی از بین نمی بریم. استبداد در یک ساختار سیاسی خلاصه و محدود نمی شود، بلکه ابعاد فرهنگی متناسب و همآهنگ با ساختار سیاسی خود را دارد. همین ابعاد فرهنگی است که در شخصیت افراد و کل جامعه مبتلی به ستبداد آن چنان رسوب کرده است که به استبداد امکان ادامه حیات برای مدتی طولانی را می دهد. نتیجه آن است که ما مسلمانان مستبدین را سرنگون می کنیم و بزودی ناظر جایگزین های جدیدی می شویم. این همان چیزی است که برای ما اتفاق افتاده است. ما شاه را سر نگون کردیم، اما فراموش کردیم که به درمان منش و شخصیت ” شاه درون” خویشتن خود بپردازیم. بنابراین حلقه منحوسه بسته می ماند.
برای شکستن این چرخه و نهادینه کردن مردم سالاری چه می توان کرد؟ دموکراسی یک کالای صادراتی نیست. بلکه یک فرایند ملی یادگیری و انکشاف است. انتخابات ابزار بسیار باارزشی است ، اما بخودی خود دموکراسی محسوب نمی شود. من توجه شما را به سه مقوله اساسی ، که اگر مردم هر سرزمینی آن ها را بیاموزند و قلبا به پذیرند، شانس آن را خواهند داشت که از نعمت آزادی و دموکراسی برای نسل های امروز و آینده مسلمانان اطمینان حاصل کنند.
اولین مقوله این است که تنوع و تکثر در جامعه بشری را به پذیریم و به آن احترام بگذاریم. خداوند سبحانه و تعالی در کتاب مقدس قرآن به ما وجود اختلاف در جامعه بشری را یادآور میشودو از ما می خواهد که یکدیگر را تحمل کنیم. خداوند می فرماید من در روز قیامت در باره گوناکونی باور های شما داوری خواهم کرد. کشورهای اسلامی، از جمله تونس، تمامی ویژگی های یک جامعه در حال انتقال را دارا هستند. در یک جامعه انتقالی تنوع و گوناگونی آرا و عقاید به مراتب بیشتر از یک جامعه سامان یافته است. بنا براین پذیرش و احترام به تکثر در این مرحله از تاریخ تحولات مسلمانان به مراتب مهمتر و ضروری تر است.
دومین مقوله در فرایند یادگیری دموکراسی تساهل، تسامح و مداراست، که در فرهنگ و آموزش اسلامی ما جایگاه ویژه ای دارد. تنوع در جامعه ممکن است به تقابل و در گیری و فرسودگی عمومی و به بهانه ای برای ظهور استبداد جدیدی منجر شود. بنابراین تساهل و تسامح یک ضرورت اجتناب نا پذیر است. اما تساهل و تالورانس به خودی خود یک رفتار غیر فعال است و کافی برای پرهیز از عواقب درگیری ها نیست. این امر ما را به مقوله سوم میرساند.
ضرورت سوم در نهادینه شدن دموکراسی، سازگاری و همگرائی در میان کنشگرایان صحنه سیاست است. توسعه اجتماعی و اقتصادی تونس نیازمند همگرائی و سازگاری تمامی شهروندان تونسی شما، صرف نظر از وابستگی های فکری و دینی ، نژادی، جنسیتی می باشد. همگرائی و سازگاری به معنای نادیده گرفتن و صرف نظر کردن از اعتقادات و باور ها نیست. بلکه به معنای تشخیس ضرورت همکاری با یکدیگر برای رستگاری ملی که همه گروه ها از آن بهره مند شوند ، می باشد.
برادر گرامی شما حمایت و اعتماد اکثریت رای دهندگان را بدست آورده اید و اکنون بر عهده شماست که نمونه ای باشید از سعه صدر و برسمیت شناختن حقوق دگراندیشان. من از خداوند باری تعالی می خواهم که شما را از ارتکاب اشتباهاتی که ما در ایران دچار آن شدیم، یا آنچه در الجزیره یا در موارد مشابه رخ داده است، حفظ نماید.
تونس پیشگام و پیشتاز بهار عربی در جنبش بیداری معاصر اعراب بوده است. اکنون تونس با یک حرکت زیبا ، گام اول را در راستای ایجاد جامعه دموکراتیک برداشته است. من به درگاه خداوند دعا می کنم که تونس پیشگام تاسیس یک دموکراسی نهادینه شده در جهان عرب و نمونه ای برای دنیای اسلام، در هر کجا، باشد.
برادر شما در اسلام
ابراهیم یزدی
وزیر امور خارجه اسبق، جمهوری اسلامی ایران
تهران، ایران
۲۶ اکتبر ۲۰۱۱
9 پاسخ
قصد ندارم که نوشته آقای نوربخش را نقد کنم چه:
اولا هنوز مضمون و جزییات رابطه دکتر یزدی با آقای خمینی، به ویژه از زمان خروج آقای خمینی از عراق و اقامت در پاریس، در دسترس نیست و لذا باید برای یک قضاوت نهائئ در مورد دکتر یزدی صبر کرد.
دوما وصف احوال “پدر” از زبان “پسر” فاقد اعتبار لازم یک سند تاریخی است و نباید در مورد آن سختگیر بود. غرضم اما تذکر یک نکته است و آن اینکه آقای خمینی بر خلاف گفتههای دکتر یزدی و (آقای بنی صدر) در مورد او، خود هرگز کلامی بر خلاف “ولایت فقیه” نگفت و ننوشت، حد آقل از سال ۴۲ به بعد که من مطالعه کرده ام. تنها استثنا یک مصاحبه در فرانسه است که او میگوید رژیم اسلامی هم مثل همین جمهوری است که در فرانسه هست. موردی که آقای بنی صدر حدود چهل سال است که میکوشد با بزرگ کردن آن به عنوان “بیان پاریس” بگوید که افکار خمینی قبل از بر گشت به ایران آن نبود که بعد از بازگشت اجرا کرد.بنابر این هر آنچه که به نام آقای خمینی در مدت زمانی خروج از عراق تا ورود به ایران از قول او منتشر شد به احتمال زیاد گفتههای بنی صدر و یزدی است و این البته مسولیتی خردکنند است بر دوش این آقایان که باید جوابگو باشند. زلمی خلیلزاد که از جمله کسانی است که در پاریس با آقای خمینی ملاقات داشته به تازگی در مصاحبهای گفت که “اطرافیان” خمنینی نمیدانستند که من فارسی میدانم لذا به فارسی به خمینی گفتند که چه جوابی به سوال من در مورد وضعیت زنان در رژیم اسلامی بدهد. شواهد دیگری هم هست که به وضوح از نقش منحصر به فرد دکتر یزدی در بزک کردن و به روز کردن افکار آقای خمینی دارد، اما همچنان که قبلا اشاره کردم بهترین شاهد مکتوبات و سخنرانیهای خود آقای خمنی است، از سال ۴۲ به بعد. او مستمر و به صراحت در گفتهها و نوشته خود مشخص میکند که منظور او از حکومت اسلامی چیست. حال چگونه باید گفته دکتر یزدی را پذیرفت که خمینی نجف و پاریس با خمینی ایران متفاوت بوده. آقای دکتر یزدی مگر رساله “ولایت فقیه” را نخوانده بود، یا خواند بود و فکر میکرد که خمینی شوخی میکند، از شخصیتی سیاسی چون دکتر یزدی پذیرفته نیست که چنین نوشته مهمی را شوخی تلقی کند. از این بگزرم که آقای بنی صدر مدعی است که دکتر یزدی طراح تشکیلات اولیه حکومت خمینی است برای دور زدن دمکراسی.
عجبا که اندیشمندن مسلمان چون به به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند! دانشگاهی باشی و اینگونه ناا آشنا با روش تاریخ نگاری علمی؟ امید بود که آقای نوربخش حد آقل مقاله آقای اشکوری را در بار چالشهای تاریخ نگاری خواند بود. خلاصه کنم، بعید میدانم که ایرانیان درگیر سیاست با نظر آقای نوربخش در مورد تعهد دکتر یزدی به دمکراسی و نقش او در برقراری حکومت اسلامی هم عقیده باشند.
چه پدر بزرگوارى!
صحبت ها و مصاحبه ها و نقش این پدر بزرگوار در ابتداى انقلاب و زمان قدرتمندیش نشان کاملى از بیچارگى این مردم بدست میدهد.
خیر، نشانه بلوغ فکری
کنار پینوشه، بن علی و مبارک نشاندن کاسترو و چاوز ناشی از نادانی است یا سرسپردگی؟
اگر کسی در سالهای انقلاب در ایران نبود و الان این نوشته را میخواند بدون شک فکر میکرد که ایشان از قدوسین بار الله بوده اند. در مورد شیلی هم باید به مردم شیلی تبریک گفت که توانستند خود را از شر چپ و راست آزاد کنند.
دادیم شعار گر حسین
واپسین بار از خمین
ولی راه جدش رفت
که حق آن امت هست
لا اکراهست اندر دین
هم با خودت دیگر بین
آیه نیستی تو تنها
بلکه یکی چو تن ها
مدینه است نا قریه
ام القرا را یک ضربه
دعا خوانی گر بیجا
برباد رود استنثا
نماز شود نامقبول
ای امام نامسؤول
چه راد مرد نیک و بزرگی بود آقای دکتر یزدی.
افسوس که علیرغم میل و اراده شخصی اش ابزار برقراری دیکتاتوری در ایران شد. چه بدون او و امثالش شاید خمینی هرگز خمینی نمیشد.
و افسوس که من و امثال من او را به عنوان ضلعی از مثلث «بیق» میشناختیم.
این بود سرنوشت غمانگیز نسل ما. نسلی قربانی خیالات، توهمات، بیتجربگی و ندانم به کاری خود …
یک کتاب در یک مقاله!
مرور نسبتا کاملی بر اخلاقیات سیاسی مرحوم استاد دکتر ابراهیم یزدی بود. بجا بود که از تقید و تدین دکتر یزدی و پرهیز از روشنفکر نمائی رادیکال و در عین حال متعادل او نیز سخن می رفت. گاهی حواشی بحث مفصل میشد و ملال آور. ولی کلا بد نبود جناب داماد!
این روا داری و تحمل و حتی احترام به صدای مخالف را باید از خودمان شروع کنیم. شما خودتان از کی شروع میکنید؟
دیدگاهها بستهاند.