آیتالله منتظری یک داعشی؛
مدتی پیش میهمان دوستی بودم. میهمانی به احترام برادرش برگزار شد که از ایران آمده بود. این دوست، پزشکی بسیار بااستعداد و حاذق، پدری بسیار مسوول وانسانی بسیار شریف است. برادرش را که بیشتر شناختم دیدم وی هم از همان گونه است؛ پزشک معتبر و خوشنامی در اصفهان. با آن که هر دو از یک خانوده مذهبی هستند ـ که بسیار هم مراعات آداب دین را میکنند ؛ اما هیچ کدام رابطهای با حکومت و چشمداشتی به قدرت ندارند.
برادرش از آن چه در ایران میگذرد سخن میگفت، از بیمه همگانی تا تحصیل رایگان، یارانه همگانی را قبول نداشت وحق نیازمدان میدانست. از خشونتها صحبت کرد و با تاسف گفت در سالهای اولیه انقلاب خیلی به مردم ستم شد و بسیاری از مردم بیگناه به جوخه اعدام سپرده شدند. تاسف بسیار میخورد که چگونه این «داعشیها» (اصطلاح خودش بود) انقلاب معنوی و اسلامی و خدایی ایران را با ریختن خون بیگناهان آلوده و چهره معنوی آن را در جهان کم اعتبار کردند .
بسیار از این دست صحبت کرد. از جمله گفت رییس آنها یک بعد از ظهر ۵۴ کوک و نوجوان را به جوخه اعدام سپرد. چون این ماجرا را نمیدانستم، سوال کردم که این بیرحم که بود؟ گفت چه انتظار داری؟ آیتالله منتظری! با شگفتی پرسیدم کدام منتظری؟ گفت همان که امام را هم فریب داد و چنان با مهارت هویت واقعی خودش را پنهان کرد که توانست حتی قائم مقام امام شود. اگر آقا امام زمان و پاسدار این انقلاب نبود، مهرههای نفوذی امثال او که در همه سطوح بودند و هنوز هم هستند، ایران و انقلاب شکوهمند آن را نابود میکردند. پرسیدم اگر این همه مهره نفوذی هست، چگونه انقلاب خط درست خود را ادامه داده است؟ گفت با هدایت ولی فقیه که مستقیما با امام زمان رابطه دارد و توسط ایشان ـ که بر همه امور جهان تسلط دارند ـ راهنمایی میشوند.
چون این ادعاها برایم خیلی عجیب و باور نکردنی بود گفتم مدرک شما چیست؟ چرا امام خمینی همه حقایق را در مورد آیتالله منتظری به مردم نگفتند؟ گفت چرا ایشان در یک نوشته هشت صفحهای همه چیز را با جزییات نوشتند. با تعجب پرسیدم چرا من نشنیدم؟ گفت بله، آیتالله خامنهای به خاطر مصالح کشور با نظر امام تنها یک صفحه و نیم آن را که مربوط به عزل منتظری بود، به اطلاع مردم رساندند؛ اما الان چند سالی است که تمامی آن نوشته را در اختیار مردم گذاشتهاند و من تعجب میکنم که شما ندیدهاید. در مجامعی که من میروم، همه آن را خواندهاند. همه مسجدیها، بسیجیها، هیاتیها و دلبستگان به رهبر، آن را با تفصیل دیدهاند. البته شاید چون شما خارجنشین هستید و متاسفانه در خارج هر خبری هست از طریق اصلاحطلبان پخش میشود، لذا امثال شما آن را ندیدهاید.
خاتمی عامل قتلهای زنجیرهای
ماجرای فوق را چندان جدی نگرفتم تا نامه آقای کروبی به آقای روحانی در هفته گذشته در خبرها آمد. همان طور که میدانید در آن نامه ایشان از رییسجمهور خواسته بود ترتیبی دهند که وی در یک دادگاه علنی محاکمه شود و گفته بود هر دادگاهی که تشکیل شود، قبول دارد و قول هم داده بود که نسبت به هر حکمی که صادر شود نیز فرجام نخواهد داد. این تقاضا در پاسخ به سخنان آیتالله خامنهای بود که گفته بود اینها نانجیب هستند. آقای کروبی مدعی هستند که در آن دادگاه مردم میبینند چه کسانی نجیب و چه کسانی نانجیب هستند.
عکسالعملها به این نوشته از جانب طرفداران آقای خامنهای غیر منتظره نبود. از جمله تکرار همان سخنان ایشان که ما در حق اینان نهایت رافت و بزرگواری را کردهایم که به حصرشان اکتفا کردیم، زیرا آنها در هر دادگاه صالحی که محاکمه شوند، محکوم به مرگ میشوند.
نکتهی تازه، سخنان آقای رضا سراج مسوول پیشین بسیج دانشجویی کشور بود. وی هشدار داده بود «بعد از انتشار نامه نانجیبانه کروبی، بوی توطئه قتلهای زنجیرهای به مشام میرسد. از همین رو بعد از انتشار نامه مذکور، باید بیشتر از وی مراقبت شود تا حوادث قتلهای زنجیرهای و انتساب آن به نظام و نیروهای انقلابی تکرار نشود. در سال ۱۳۷۷ پس از آنکه اصلاحطلبان در انتخابات خبرگان با شوک غیر منتظره مشارکت حداکثری مردم مواجه شدند، احساس کردند پایگاه اجتماعی آنها دچار ریزش شده است. بر همین اساس با سلسه اقداماتی موسوم به مشروعیت قهقرایی، سعی کردند جامعه را به قرمز (خشونتطلب) و آبی (اصلاحطلب) تقسیم کنند و مقبولیت و اعتبار نظام را به سمت صفر سوق دهند. در این ارتباط، قتلهای زنجیرهای سرآغاز متهم ساختن نظام، رهبری و نیروهای انقلابی و دو قطبیسازی جامعه بود». به عبارتی، هشدار داد که دولت برجام به دنبال یک سری کشتار مثل کشتارهایی است که آقای خاتمی کرد. (نقل از سایت زیتون ۲۳ فروردین ۱۳۹۵)
مجموعه این دو بر آنم داشت که از آشنایانم در ایران جستوجویی کنم. با تعجب به من حیرتزده گفتند اینها که حرف و خبر جدیدی نیست. آنچه شما در سطح عمومی میشنوید، اتهامات بسیار بزرگ و وقیحانه این جماعت است. از جمله آیتالله علمالهدی و یا آیتالله جنتی در نماز جمعه اعلام کردند که آقای خاتمی و یارانش صدها ملیون دلار نقد از عربستان سعودی گرفتند تا فتنه ۸۸ را درست کنند و اضافه میکردند ما در این زمینه مدارک محکمی داریم که حاضریم به دادگاه ارایه دهیم.
شما نه با حلقه آنها در مساجد و هیاتها سر و کار داشته و نه علاقهای به خواندن نشریات آنها دارید، وگرنه میدانستید این نعل وارونه زدنها بسیار متداول است و در اثر تکرار، مورد قبول طرفدارانشان هم واقع شده است. از جمله در مقابل ادعای جنبش سبز در مورد تقلب در انتخابات، مدعی شدند مدرک قاطع دارند که سبزها از قبل برنامه ریخته بودند که بگویند تقلب شده و لذا هر اقدامی صورت میگرفت، آنان طبق برنامه از پیش طراحی شده خود مدعی میشدند که تقلب شده است. این ادعا را آن قدر تکرار کردند و حتی آیتالله خامنهای در طول این چند سال در هر فرصتی آن را گفت که اکنون بسیاری باور کردهاند که چنین بوده است. نویسنده خود شاهد افراد بسیاری ـ حتی در خارج از کشور ـ بودهام که به این «طرح از پیش ساخته شده آمریکایی» باور دارند.
فراموش نکردهایم که در جریان کشته شدن سعید امامی نیز این زمزمههابود و امثال حجتالاسلام حسینیان او را شهید خواندند و یا بارها مقاماتی گفتند که عوامل آقای خاتمی در وزارت اطلاعات، سعید امامی و همسر مظلومش را کشتند تا اسرارشان فاش نشده و مردم متوجه نشوند که قتلهای زنجیرهای به دستور اصلاحطلبان صورت گرفته بود. اصلاحطلبان با این دروغهایشان میخواستند نیروهای اصیل انقلاب را بدنام کنند و از دست مزاحمتهای این نیروهای مومن غیر قابل خرید خلاص شوند.
یادم آمد کودک که بودم در منبرها میگفتند وقتی خبر شهادت حضرت علی به شام به عنوان مقر حکومت معاویه رسید، مردم بسیاری گفتند ما نمیدانستیم که علی نماز هم میخوانده است.
بزرگتر که شدم در سینما با چه شوقی برای جان وین کف میزدم که زن و بچه بیگناه سفیدپوستان را از دست وحشیهای سرخپوست نجات میداد. سفیدپوستان مسیحی شریفی که با هزاران زحمت و از جان گذشتگی آمده بودند تا آمریکا را بسازند، ولی سرخپوستان وحشی بیدلیل به این انسانهای صلحطلب بیآزار حمله و نه تنها به زنانشان تجاوز میکردند؛ بلکه پوست سر این بیگناهان را میکندند و به عنوان افتخار در چادرشان آویزان میکردند. سالها بعد اسنادی دولتی را خواندم که در چندین ایالت از جمله کارولینای شمالی، دولت پوست سر سرخپوستان را میخرید. در این اسناد نرخ پوست سرهای مختلف هم تعیین شده بود و از جمله برای پوست سر بچهها، زنان و مردان سرخپوست؛ نرخهای متفاوتی معین شده بود.
بیهوده نیست که من در این سن، هر خبری که میشنوم، به قول ابن خلدون اگر به عقل ناخواند به هزاران شاهد نباید توجه کرد. هر روز که میگذرد از فریب وسایل ارتباط جمعی بیمناکتر میشوم. اگر حافظ از ریای شحنه و شیخ، خونین دل بود، امثال من در این زمانه از دورویی و فریب بلندگوها دل پر خونی داریم و چه سخت است به ساز آنها نرقصیدن و مستقل اندیشیدن .