ایران، امریکا و اسرائیل بعد از اخراج بولتون

مهدی نوربخش

اکنون بیش از پیش روشن شده است که دلیل اصلی اخراج جان بولتون از سمت رئیس شورای امنیت ملی امریکا، سیاست‌های او در مورد ایران بوده است. جان بولتون دوست نزدیک بی‌بی ناتانیاهو و شلدون ادلسون، سرمایه‌دار یهودی تبار امریکائی است که سرمایه‌های مالی عظیمی را به حمایت از ترامپ، دولت دست‌راستی فعلی اسرائیل و سیاست‌های ضد ایرانی اختصاص داده است. بولتون مغز متفکر و طراح فشار حداکثری اقتصادی و سیاسی (Maximum Pressure)بر ایران بوده است. زمانی که بولتون دریافت که نمی‌تواند دولت ترامپ را برای یک جنگ با ایران آماده کند، به طراحی فشار حداکثری بر روی کشور ما روی آورده و بسیاری از تحریم‌های کنونی امریکا را برروی ایران طراحی کرده است.

در ماه مارس،  اختلاف پومپئو و بولتون درباره صرف نظر کردن امریکا (Waiver) از تحریم‌های این کشور درباره صادرات نفت ایران به هشت کشور  آسیایی، در صحنه سیاست امریکا عیان شد. بولتون نهایتا موفق شد ترامپ را متقاعد کند که با تحریم صدارت نفت ایران با این هشت کشور اسیایی موافقت کند.

در ماه اوریل همین سال، سپاه پاسداران ایران بعنوان یک سازمان تروریستی توسط ترامپ اعلام شده، که این پیروزی بزرگی برای بولتون در مقابل بسیاری از ارتشیان این کشور قلمداد شد. ژنرال‌های ارتش امریکا از گذشته با تحریم ارتش یک کشور دیگر موافق نبوده اند. استدلال آنها این بود که تصمیم متقابل کشور مخالف می‌تواند به تنش‌های بیشتری بین امریکا و  طرف مقابل منحر شود و  که اینگونه تنش‌ها امنیت نیروهای امریکائی را در بخشی از دنیا با چالش‌های جدیدی روبرو می‌کند.

جولای امسال، بولتون نتوانست ترامپ را راضی کند که کمپانی‌های خارجی که به صنعت مسالمت امیز انرژی هسته‌ای ایران کمک می‌کنند را مورد تحریم قرار دهد. در این رابطه استیو منوچن، وزیرخزانه داری دولت ترامپ، موفق شده بود که او را قانع کند که از این کار صرف نظر نماید. دلیل عدم موافقت منوچن با این تحریم، مخالفت جدی کشورهای اروپائی با این نوع تحریم‌ها بوده است. بولتون همچنین موفق شده بود تا ترامپ را برای تحریم وزیر امور خارجه کشور ما، محمد جواد ظریف، قانع نماید. این سیاست تحریمی ترامپ که بسیاری از نُرم‌های بین المللی را می‌شکست و تقریبا در تاریخ دیپلماسی بین کشورهای دنیا بی‌سابقه بود، تعجب بسیاری از کشورهای دنیا را بر انگیخت.

بولتون هم در رابطه با کره شمالی و هم ایران طرفدار جنگ بوده است. او یکی از طراحان دخالت نظامی امریکا در عراق در زمان جورج بوش بوده است. ترامپ بارها هم در کارزارهای تبلیغاتی انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۵ و هم بعد از آن، به این سیاست را با نقدهای جدی وارد کرد.

کنش‌های جنگ طلبانه بولتون در مورد کره شمالی، ترامپ را وادار کرد تا او را در طول چند ماه گذشته از صحنه طراحی سیاست خارجی در مورد این کشور کنار بگذارد.

بولتون مشکل بزرگتری با نهادهای مختلف امنیتی امریکا هم داشته است. یکی از مسئولیت‌های بزرگ و کلیدی رئیس شورای امنیت ملی در این کشور هماهنگ کردن بقیه نهادهای امنیتی برای مشورت با رئیس جمهور در مورد مشکلات و مسائل امنیتی است. نه بولتون چنین توان و مشروعیتی را داشته و نه ترامپ حاضر بوده است که به شور و مشورت با نهادهای امنیتی کشور نشسته و توصیه‌های آنها را در موارد مختلف بکار گیرد. ترامپ هرگز حاضر نشده است توصیه‌های مکرر سازمان اف بی ای (FBI)، سیا (CIA) و یا دیگر نهادهای مختلف امنیتی این کشور در مورد دخالت روسیه و پوتین در انتخابات گذشته امریکا را جدی بگیرد و در این مورد سیاست‌های شایسته و درخوری را برای امنیت انتخابات اینده این کشور اتخاذ کند.

ترامپ و بولتون هردو می‌خواستند  صدای سیاست خارجی امریکا باشند و در این زمینه هر دو اظهار نظر می‌کردند. دو شخصیتی که به کار جمعی عادت نکردند و به مرزهای قدرت رسمی و قانونی کشور احترام نگذاشته و هر دو خواستند تا خود را تصمیم گیرنده نهائی سیاست خارجی امریکا نشان دهند و به این ترتیب در مقابل یکدیگر قرارگیرند.

اخراج سومین رئیس شورای امنیت ترامپ بخوبی نشان می‌دهد که دولت او استراتژی پیوسته، استوار و قابل اتکائی در سیاست خارجی و امنیت امریکا خصوصا در مورد خاورمیانه ندارد. او شخصیتا انسانی است غیرسیاسی وعجول. همه کسانیکه با او و برای او کار می‌کنند می‌دانند که باید با او همراه شوند. بخاطر همین پامپیو، منوچن و پنس بخوبی این شخصیت را شناخته و از احترام استثنائی او برخوردار شده اند. بولتون در چند روز گذشته همچنین روشن کرده بود که با نشست طالبان در کمپ دیوید و ملاقات ترامپ با نمایندگان این گروه مخالف بوده و در این رابطه مایک پنس، معاون رئیس جمهور، هم با او موافق بوده است. پنس در گذشته هرگز حاضر نشده بود که کسی از اختلاف نظرات او با ترامپ آگاه شود و این اختلافات به صحنه سیاست کشور کشیده شود.

اختلافات شخصیتی ترامپ و بولتون، اختلافات سیاسی و خصوصا رضایت پنس به رفتن بولتون، ترامپ را واداشت که او را اخراج کند. شاید در بین کسانی‎ که تا بحال توسط ترامپ از کابینه اخراج شده اند، بیشترین بی‌احترامی را او در حق بولتون روا داشته است. در دفاع از ترامپ که ادعا کرده بود  بولتون استعفا نکرده بلکه اخراج شده است، پامپیو روز بعد در یک مصاحبه رسانه ای به خبرنگاران اعلام کرد که رئیس جمهور امریکا بولتون را زودتر از استعفا اخراج کرده است.

اگرچه منوچن و پامپیو اعلام کرده‌اند که سیاست فشار حداکثری امریکا در مورد ایران ادامه پیدا می‌کند، اما آنها و همه می‌دانند که این سیاست در مورد ایران با شکست فاحشی روبرو شده است. بولتون با طراحی سیاست فشار حداکثری به تصمیم گیرندگان سیاست خارجی در امریکا القا نموده بود که بدون فروش نفت، اقتصاد ایران بزودی در مرز فروپاشی قرار می‌گیرد. با وجود این  دولت کشور ما بعد از عقد برجام توانسته بود منابع مالی خوبی را با فروش نفت در صندوق ذخیره ارز خارجی جای داده و این ذخیره که بخشی از ذخیره صندوق توسعه کشور را فراهم می‌کرد، به ایران اجازه داد تا از این سرمایه استفاده کند تا اقتصاد کشور را اگر چه با تنگنا روبرو می‌شود اما از بحران نجات دهد.

رفتن بولتون که خصوصا یکی از دلایلش شکست سیاسی خارجی امریکا در مورد ایران است، فرصت‌های کم اما بهتری را برای کشور ما ایجاد میکند تا از این فضای جدید برای حل مشکلات بین‌المللی خود خصوصا با امریکا استفاده کند. بولتون نماینده توسعه طلبی (Hawkish Action and Policy) درمقابل تمایلات برای معامله (Deal Making) درصحنه سیاست خارجی دولت ترامپ بود.

بولتون بعنوان یک توسعه طلب سیاسی اعتقاد داشته است که امریکا نباید با همکاری‌ها و حمایت از سازمان‌های بین‌المللی خود را محدود کند تا بتواند برای همیشه یک ابرقدرت بماند و حافظ یک نظام بین‌المللی یک قطبی باشد. او برای بسط نفوذ امریکا در خاورمیانه از دیر باز روابط بسیار نزدیکی را با راست افراطی اسرائیل و ناتانیاهو بر قرار نموده بود. او در این رابطه میخواست که اسرائیل بعنوان یک قدرت برتر در خاورمیانه، به امریکا کمک کند تا سیطره کامل خود را بر این منطقه حفظ نموده و راه نفوذی برای قدرتهای دیگر جهانی در این منطقه باز کند. بولتون بعنوان یک راست افراطی، بدنبال فروپاشی نهادهای بین‌المللی، اتحادیه اروپا، ضعیف کردن سازمان‌های بین المللی نظیر سازمان ملل بوده است. ناتانیاهو همین روش و منش سیاسی را در سیاست خارجی اسرائیل و برخورد با نهادهای بین المللی خصوصا سازمان ملل دنبال کرده است. لذا انتخاب بولتون توسط ترامپ، بغیر از دوستی نزدیک ترامپ و ناتانیاهو، فرصتی را ایجاد می‌کرد تا سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه برای اولین بار در تاریخ این کشور تاثیرپذیری مستقیم و فراوانی  از راست افراطی اسرائیل داشته باشد .
امریکا و روسیه در زمان گورباچف و ریگان نه‌تنها درسطح تقلیل دسترسی به اسلحه‌های اتمی و توان موشکی با کلاهک‌های اتمی به توافقات دو جانبه بزرگی دست یافتند، بلکه همکاری‌های دو کشور در سطح کاهش تنش بعد از پایان جنگ سرد هم افزایش قابل ملاحضه‌ای پیدا کرد. بعد از گذشت سی سال  از این معاهدات، بولتون در دوران ۱۷ ماهه خود که بر شورای امنیت ملی امریکا تسلط یافته بود، توانست ترامپ را قانع کند که از معاهده نیروهای اتمی متوسط (Intermediate Nuclear Forces Agreement) امریکا با روسیه خارج شود. بولتون در سال ۱۹۹۹ گفته بود این معاهدات با روسیه دست امریکا را باز نمی‌گذارد تا با افزایش توان نظامی و اتمی خود بر دنیا نفوذ و تسلط داشته و وظیفه راهبردی خود را بنحو احسن انجام دهد.

بولتون گفته بود، «نقض این معاهدات توسط امریکا به این کشور اجازه می‌دهد که توان نظامی اتمی خود را ارتقا داده و به وظائف بین‌المللی راهبردی خود متعهد بماند.» این وظایف بین‌المللی برای بولتون نفوذ و کنترل امریکا بر روابط و نهادهای بین المللی است. نقض معاهده نیروهای اتمی متوسط  به پوتین اجازه می‌دهد که برای روسیه هیچ حد و حدودی را برای ساخت، گسترش و استقرار این گونه موشکها به رسمیت نشناسد.

مسابقه تسلیحاتی در دوران جنگ سرد بین شمال و جنوب نهایتا اتحاد جماهیر شوروی سابق را به فروپاشی رساند و این دقیقا آن چیزیست که بولتون مجددا در مسابقات تسلیحاتی بین روسیه و امریکای امروز دنبال کرد. بولتون همچنین بدنبال نقض معاهدات (START) برای بکارگیری موشکهای اتمی دور برد در دولت ترامپ بود که زودتر از توفیق در این راه از این دولت اخراج شد.
ماه‌ها پیش از انتصاب او به پست رئیس شورای امنیت ملی امریکا، بولتون در جلسه سالانه جولای ۲۰۱۷ سازمان مجاهدین خلق در اروپا گفته بود، « سیاست خارجی امریکا در مورد ایران باید سرنگونی نظام سیاسی این کشور باشد.» بولتون نهایتا ترامپ را قانع کرد که از برجام خارج شده و به فشار حداکثری اقتصادی بر روی کشور ما روی آورد. بولتون می‌خواست که با فشار حداکثری برروی ایران، اقتصاد کشور ما دچار فروپاشی شده و نهایتا نظام ایران ساقط شود.

بولتون همچنین مسئول ناکامی مذاکره بین کره شمالی و طالبان در افغانستان با امریکا و دولت ترامپ شناخته شده است. بدنبال اخراج بولتون از دولت ترامپ، معاون قبلی شورای امنیت ملی امریکا، بن رود در توتیتی نوشت، «ترامپ فقط بخاطرعدم قابلیت سیاسی و تعهد به یک ایدئولوژی محافظه کارانه راست افراطی، یک قرار داد را با ایران از بین برد.»
از سوی دیگر مکرون رئیس جمهور فرانسه به سه دلیل مختلف برای کاهش تنش بین ایران و امریکا و روابط مطلوب احتمالی بین دو کشور تلاش می‌کند.

اول: درست برخلاف تصوری  موجود در ایران که ازدیاد غنی‌سازی اورانیوم و اعمال تهدید عبور از بعضی از مفاد برجام توسط ایران را دلیلِ اقدامات تازه اروپا و بطور مشخص فرانسه می‌داند، باید گفت که اصولا اروپا و مکرون بدنبال احتمال وقوع یک جنگ بین امریکا و ایران و خطرات فراگیر آن در منطقه، به فکر میانجیگری بین ایران و امریکا افتاده‌اند.

غنی سازی و تهدید از طریق به کاراندازی سانترفیوژهای جدید برای افزایش غنی سازی اورانیوم و یا گذشتن از حدودی که برجام مشخص کرده است فقط زمانی می‌تواند به یک تهدید بین المللی موثر تبدیل شود که ایران تصمیم بگیرد با ازدیاد غنی‌سازی به مرحله‌ی ( Break Out) راه پیدا کند که بدنبال ان ساختن بمب اتم در فاصله اندکی برای کشور ما میسر می‌شود.

اروپائیان نگران هستند که با ازدیاد غنی سازی بهانه‌ای بدست امریکا داده شود تا به کمک و وسوسه اسرائیل جنگی را با ایران شروع کند. در طول چند روز گذشته و خصوصا بعد از سفر رئیس سازمان بین‌المللی انژی هسته ای به ایران اروپائیان به ایران هشدار داده اند که در درون چهارچوب‌های برجام بماند و از آن تخطی نکنند. خطر غنی‌سازی غیر محدود اورانیوم در اینجاست که این غنی سازی به مرحله‌ای برسد که عملا بدست خود ایران موجب فروپاشی برجام شود. لذا استفاده از این استراتژی برای اعمال اینگونه تهدید با محدودیت‌های بزرگی روبروست که کشور ما باید سخت به عواقب آن توجه داشته باشد.

دوم: اروپا نگران آن است که در صورت وقوع یک جنگ بین ایران، امریکا و اسرائیل، دامنه این تنش کل خاورمیانه را گرفته و این منطقه را بی‌ثبات کند و نه تنها به گسترش جنگ کمک کند که اروپا را با کمبود انرژی بخاطر دسترسی محدود به نفت این منطقه روبرو نماید. با هرگونه جنگی در خاورمیانه بر قیمت نفت افزوده خواهد کرد و بدنبال آن اقتصاد اروپا با تنگناهای مختلفی روبرو می‌شود.  در صورت وقوع یک جنگ، بر حجم مهاجرین به سمت اروپا افزوده می‌شود و کشورهای اروپائی را با چالش و بحران‌های سیاسی بزرگی روبرو می‌کند.

کشور ما با دخالت در امور داخلی سوریه و نهایتا دخالت نظامی در جنگ‌های داخلی این کشور برای حمایت از مستبد سوریه، فکر نکرده بود که این دخالت نظامی چه تاثیرات منفی بزرگی در سطح بین‎المللی از خود بجای خواهد گذاشت.

سوم: اروپا و خصوصا فرانسه با مشکل راست افراطی در صحنه سیاست خود روبروست. دولت‌هایی نظیر مکرون کوشش می‌کنند که با تقلیل بحران‌های بین‌المللی راهی را باز نمایند که ابتدا اروپا بتواند به صلح جهانی کمک کند و در نتیجه آن سیاستهای داخلی کشورهای اروپائی با چالش راست افراطی که اصولا بدنبال مهاجرت مسلمان بعد از جنگهای داخلی سوریه شروع شده است، روبرو نگردند.
بدنبال تلاش‌های مکرون و تقلیل احتمالی تحریم‌های امریکا بر روی نفت ایران و همچنین باز کردن یک راهکار ۱۵ میلیارد دلاری از طریق اینستکس و اخراج بولتون، دولت راستگرای افراطی ناتانیاهو سخت نگران تلاش‌های کشورهای اروپائی برای کاهش تنش بین ایران و امریکاست.

بولتون بعنوان طراح فشار حداکثری امریکا بر روی ایران، کاملا از هماهنگی و حمایت ناتانیاهو از این سیاست برخوردار بوده است. ابی اشکنازی، رئیس گذشته دفتر ناتانیاهو، بدنبال اخراج بولتون توسط ترامپ، در روز چهارشنبه ۱۱ سپتامبر، در رادیو ارتش اسرائیل گفت، «چیزی‌که اکنون باید در مورد آن نگران باشیم این است که آخرین مانع برای اصلاح روابط بین ایران وامریکا با رفتن بولتون برداشته شده است.» او همچنین ادامه داد: « من نگران آن هستم که هرگونه مذاکره و ایجاد تفاهم بین امریکا و ایران، این کشور اسرائیل را در صحنه مقابله و چالش در مقابل ایران تنها بگذارد. این نگرانی است که تمام نخست وزیران گذشته اسرائیل با ان روبرو بوده اند.» اما ناتانیاهو که می‌خواست بر نگرانی خود در این رابطه سرپوش بگذارد، در یک مصاحبه با کانال ۲۰ تلویزیونی اسرائیل در همین روز گفت:«ببینید چه کسانی سیاست فشار حداکثری را برروی ایران طراحی نموده اند.آن‌ها بجز پامپیو و ترامپ نیستند. من مطمئنم که در هر حالت، با صحبت بین امریکا و ایران و یا بدون صحبت بین دو کشور، ترامپ و دولت او بسیار با ایران سخت برخورد خواهند نمود.» ناتانیاهو در این مصاحبه هیچگونه نامی از بولتون بعنوان طراح سیاست فشار حداکثری بر روی ایران به میان نیاورد. اموس یالدین، رئیس مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل در تل اویو، در اظهار نظری در همین هفته حرفهای ناتانیاهو را تایید کرد.
با انتصاب بولتون بعنوان رئیس شورای امنیت ملی امریکا، ناتانیاهو دست خود را در طراحی سیاست‌های خارجی امریکا در خاورمیانه بازتر دیده و خصوصا بر حجم حملات خود به تسهیلات و پایگاه‌های نظامی ایران در سوریه افزوده بود. بولتون دولت ترامپ را متقاعد کرده بود که این تنها راه مطلوب و بهترین انتخاب برای اسرائیل در جهت جلوگیری از تهدید ایران در سوریه است. دولت ترامپ بارها خواسته بود که در این رابطه به دولت اسرائیل کمک کند اما ناتانیاهو اعلام کرده بود که به کمک نظامی امریکا در این رابطه نیازمند نیست. این سیاست در طول چند ماه گذشته در عراق هم توسط اسرائیل دنبال شده است و ناتانیاهو اعلام کرده است که در هرجای خاورمیانه در مقابل چالش نظامی و امنیتی ایران دست به حمله نظامی خواهد زد. در ضمن به کشورهای عربیِ خاورمیانه هم اعلام کرده است که نه تنها برای ایجاد امنیت این کشورها تلاش می‌کند که تنها کشوری در خاورمیانه خواهد بود که ایران را به لحاظ نظامی بچالش کشیده و خواهد کشید.
در روز پنجشنبه، ۱۲ سپتامبر، ناتانیاهو برای مذاکرات امنیتی با پوتین عازم سوچی شد. انتخابات اسرائیل نزدیک است و ناتانیاهو مانند انتخابات گذشته اسرائیل می‌خواهد قدرت منطقه ای خود را به رخ شهروندان اسرائیلی بکشد. او در مصاحبه ای با تلویزیون RBC روسیه که بزرگترین شبکه تلویزیونی این کشور است،  گفته بود:«من به آقای ولادمیر پوتین گفته ام که بزرگترین خطر برای روسیه اسلام رادیکال است. امروز اسلام رادیکال توسط دو نیرو هدایت می‌شود. یکی داعش و دیگری شیعه رادیکال که از ایران تاثیر پذیرفته است. آنها می‌خواهند به اسلحه‌های اتمی دست پیدا کنند و تمام خاورمیانه را به تسخیر خود آورند. خطر اسلام سنی رادیکال بمراتب کمتر از اسلام شیعی رادیکال است.» او ادامه می‌دهد که فرهنگ اسرائیل، روسیه و غرب با فرهنگ شیعه رادیکال ایرانی همخوانی ندارد. پوتین هم در مصاحبه مشترکی با ناتانیاهو گفته است،« من اکنون از بخش شمالی جمهوری‌های قفقاز، یعنی داغستان به روسیه برمی‌گردم. بیست سال پیش این منطقه خطر تروریستها را تجربه کرده است. لذا هم ما و هم اسرائیل می‌دانیم که خطر تروریسم چگونه است.» ناتانیاهو همچنین تاکید دارد که «ایران می‌خواهد که ارتش خود را در همسایگی کشور اسرائیل مستقر کند، موشک‌ها و پهپادهای خود را به مرز اسرائیل نزدیک کنند و توقع داشته باشد که ما صبر کنیم.» او می‌گوید که ما نه تنها در سوریه به این مراکز حمله می‌کنیم که این حملات را به لبنان و هر جای دیگر منطقه بسط می‌دهیم. وزیر امور خارجه روسیه، سرگی لاوروف، نهایتا نتیجه این سفر را اینگونه بیان می‌کند که ناتانیاهو نگرانی‌های امنیتی خود را، خصوصا درباره سوریه، با روسیه در میان گذاشته و ما کوشش می‌کنیم که در زمینه‌های مختلف نظامی همکاری‌های مختلف دو کشور را توسعه دهیم.

در پایان لاوروف اعلام می‌کند که ما از اسرائیل خواسته‌ایم که در بازسازی سوریه بما کمک کند و خصوصا اسرائیل از کشورهای اروپائی بخواهد که در بازسازی سوریه شرکت نمایند.
چیزیکه کاملا آشکار است ای انست که کشور ما با دشمنان مختلفی روبرو است و خصوصا ناتانیاهو و همفکران بولتون در صحنه سیاست آمریکا می‌خواهند که تنش‌ها بین تهران و واشینگتن افزایش یافته و اقتصاد کشور ما آرام آرام به مرزهای غیرقابل کنترل و فروپاشی نزدیک شود. چین و روسیه هر دو با اسرائیل روابط گسترده اقتصادی، سیاسی و نظامی برقرار کرده‌اند. هر چند چین و روسیه تا حدودی به کشور ما در اوضاع بحرانی فعلی کمک می‌کنند، اما نهایتا در حال بازی با کارت ایران در مقابل امریکا هستند.

کسانیکه در داخل با عینک ایدئولوژی بدنیای سیاست بیرون مرزهای ما نگاه می‎کنند، آگاهانه در حال ایجاد زمینه‌هایی برای قرار دادن ایران در منظومه سیاسی جنگ سردی هستند که پوتین  در حال شکل دادن آن با غرب است. ما از شرکت در این بازی هیچ سودی نخواهیم برد و منافع ملی کشور ما قربانی جاه‌طلبیهای گروهی در داخل و گروهی در خارج خواهد شد. باید در هر شرایطی به فکر پرتوان‌تر کردن روابط کشور خود با اروپا باشیم. ترامپ نهایتا در یک مذاکره پرتوان از طرف ما به برجام با تغییرات جزئی و با تغییر در زمان‌بندی‌های مختلف این قرارداد بین المللی خواهد پیوست. باید به فکر بوده و هوشیار باشیم تا به دست خود برجام را به فروپاشی نرسانیم. فروپاشی برجام کشور ما را با چالش‌های بزرگتری در عرصه منافع ملی و امنیتی کشور روبرو خواهد کرد. در گذشته فرصت‌های بزرگی را از دست داده‌ایم. باید از فرصت ایجاد شده فعلی برای مذاکره‌ای که منافع ملی و امنیتی کشور ما را تامین می‌کند، استفاده کنیم.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

5 پاسخ

  1. آقای نوربخش با سلام،
    مذاکره در حالی که امریکا راه تنفس کشور را کاملا مسدود کرده و ۱۲ شرط ایران بر بادده را روی میز گذاشته هیچ نتیجه ای در پی نخواهد داشت. در زمانی که حاکمان امریکا به دروغ خواهان مذاکره بدون شرط (ولی به قول لطیفی به دوازده شرط !) می شوند، طوری که حتی زبان برخی از دولتمردان آن کشور هم به اعتراض باز میشود، نمی دانم شما که خود را یک مخالف سیاست های امریکا می نامید چرا به این باج خواهی دولت امریکا کاری نداشته و از حکومت ایران که در برجام مانده می خواهید که به این مذاکرات نابرابر تن دهد؟ آن هم حکومتی که حتی در اوج اقتدار خود منافع ملی را فدای منافع کاستی خود کرد چه رسد به امروز که خوار و زبون است. تن دادن به این مذاکرات (که مذاکره نامیدن آن به شوخی تلخی می ماند) بدون تحمیل هزینه های خانمان برانداز به ایران و مردم ساکن آن میسر نیست.
    مخالفت شما با سیاست های امریکا را در کجا باید جستجو کرد؟ در قبال سوریه شما مخالف حضور ایران در آن کشور بودید. یعنی کاملا هم سو با امریکا. معنای دیگر آن این است که شما قدرت یابی داعش ساخته و پرداخته امریکا و عریستان را به سرنوشت و منافع ملی مردم سوریه ترجیح می دهید! حتی از کنار مخاطراتی که برای کشور خودمان از این طریق بوجود می آمدند نیز با سکوت گذشتید. در مورد یمن هم شما باز مخالف کمک ایران به حوثی ها بوده هستید. من حتی یک خط از شما نخواندم که ارسال میلیاردها سلاح امریکایی به عربستان برای بخون کشیدن مردن یمن را محکوم کرده باشید. یا اینکه به خاک و خون کشیدن مراسم عروسی و عزای یمنی ها، یا بمباران مدارس و زندان های یمن توسط وحشی های سعودی را محکوم کرده باشید. هنگامی که این همه را بگذاریم کنار مواضع شما در قبال ونزوئلا و…، تنها یک نتیجه می گیریم و آن اینکه شما کاملا همسوی سیاست های دولت امریکا می باشد و نه مخالف آنها.
    این که شما بلافاصله بعد از شروط پمپئو بیانیه ۹ نفره را امضا کرده- بدون حتی اشاره ای کوتاه به زورگویی های امریکا و اقدامات خلاف موازین بین المللی آن کشور (مثل خروج از برجام و تحریم مردم کشورمان)- معنایش مخالفت با سیاست های امریکا نیست، ادامه دادن آنهاست. من خیلی زودتر و بیشتر از شما مخالف جمهوری اسلامی بوده و هستم و خیلی بیشتر از شما هم هزینه داده ام. اما حاضر نیستم رهایی از سلطه استبداد دینی به قیمت نوکری و حلقه گوشی امریکا و حاکم شدن مزدوران بیگانه محقق شود.
    جا دارد در همینجا اشاره ای هم به نظر کاربر محترم دیگر داشته باشم. هموطن شما کدام کشور را سراغ دارید که با امریکا روابط حسنه داشته باشد ولی نوکر آن کشور نباشد؟ یعنی از روابط کاملا برابر با امریکا برخوردار باشد؟ در مورد همین برجام ببینید که حتی آلمان و فرانسه با آن همه ادعا با یک تشر امریکا سر جای خودشان می نشینند. از شیلی و مصر و پاکستان و فیلیپین و … می گذرم.

  2. متاسفانه من بیسواد هم تا حدی با جناب برزو هم نظر هستم! بد نیست اقای نوربخش کمی خود را در آینه مقالات و تحلیل های اخیرش ببیند. ایا چیزی در مقاله هایش از تائید یک اقدام مثبت حکومت ایران و یا مسئولانش می بیند و یا همه اش انتقاد است و آیه یاس خواندن و گفتن “من میدونستم، نمیشه!”؟
    ایا ممکن است کمی هم سقوط بولتون کله شق و جنگ طلب را نسبت بدهیم به حاصل گفته ها و مصاحبه ها و کلا طرح “بی تیم” جناب ظریف؟ ایا نمیتوان گفت ظریف هم با هوشیاری در مصاحبه با فاکس نیوز، که ترامپ مشتری پر و پا قرص انست و سایر برنامه هایش، مثل سخنرانی او در کنفرانس امنیتی مونیخ و جلسه ی پرسش و پاسخ بعد از آن. که واقعا شکوهمند و افتخار افرین بود، در این قضیه نقشی داشته است؟ آن هم ظریفی که تحریم شده است از سوی قدرت اول دنیا. اما وسط کنفرانس جی سون، توسط ماکرون دعوت می شود؟!
    نمیگویم الکی خوش خیال باشیم. ولی همیشه دل مردم را خالی نکنیم و توانمندی ها و فرصت ها و حتی اقدامات مثبت را هم یاد آور شویم. راه دوری نمیرود! به واقع گرائی هم بنظر نزدیک تر می آید.

  3. دوست عزیز جناب برزو، مگر کشورها مذاکره میکنند تا به زانو در ایند؟ کدام مذاکره موفقی میتواند کشورمارا بزانو در اورد؟ مگر فکر کنیم که هر مذاکره ای بد است و اصولا ما در ایران توان مذاکره موفق را نداریم. همه کسانیکه منرا میشناسند میدانند که من یک منتقد سیاستهای امریکا هستم. لذا نمیفهمم تسلیم بلا شرط از کجای بحثهای من استنباط شده است؟

  4. با سلام. آیا صحبت از منافع ملی ما است، یا منافع بچه آخوند ها؟ این دو متضاد یکدیگر است. آیا ما میتوانیم رابطه دوستانه با امریکا داشته باشیم بدون اینکه نوکر امریکا باشیم؟ دوستان چپی میگویند که خیر. برای انتلکتول یا روشنفکر بودن باید ضد امریکا بود و روزی ۳ نوبت به ترامپت فحش داد. آیا همه کشور‌های دنیا که با امریکا رابطه دارند نوکر امریکا هستند. منافع ملی ما بر اساس دمکراسی در داخل و ارتباط روابط دوستانه با خارج است. اما اشکال این نظریه این است که بچه آخوند‌ها مدرن و پسر حاجی‌ها ژیگلو کم تر میتوانند اختلاس کنند.

  5. مار آنست که آقای نوربخش میکشد. ایشان رسالتی بر دوش دارند و آن چیزی نیست جز به زانو درآمدن ایران در برابر کشور محبوبش امریکا. اگر وقت و حوصله مرور مقالات ایشان طی یک سال گذشته را واشته باشیم، می ببنیم که ایشان از هر بهانه ای استفاده می کند که همان نسخه تکراریش را تجویز کند: تسلیم بلا شرط!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »