زیتون– جمعی از نواندیشان دینی در نقد «فتوای عرفانستیز برخی فقیهان قم»٬ بیانیهای صادر کردند.
در این بیانیه آمده است: «ما جمعی از نواندیشان دینی ایرانی، به عنوان منادیان اسلام مدارا و مدافعان قانون و جامعه مدنی، نه تنها ناخشنودی خود را نسبت به استفاده از حربه فتوا در قلمرو حاکمیت قانون ابراز میداریم که از اِعمال زورمندانه اراده تکلیفی و فقیهانه در عرصه فرهنگ برای بستن کمترین روزنههای معنویت و مدارا در جامعه ایرانی سخت نگرانیم.»
به گزارش «زیتون» در ادامه این بیانیه که در شش بند تنظیم شده است٬ تاکید شده است: «آموزههای عرفانی و میراث صوفیانه، بخشی از منظومه معرفتی مسلمانان است که در طول تاریخ آثار تربیتی و فرهنگی خود را ناگزیر و بیتردید بجای گذاشته و نامدارانی به جهان عرضه کرده است. ورود فتوا در سبک زیست و رفتاریِ متفاوت نه تنها اِعمال نامشروع اقتدار دینی است که به همبستگی مسلمانان آسیب رسانده و امکان مدارای رفتاری و اعتقادی در میان طیف و طوایف رنگارنگ اسلامباوران را به حداقل میرساند. کارکرد فتوا اگر نتواند همدلی و نزدیکی مردمان را پدید آورد (همان کارکرد سالکان و عارفان) دستکم نباید اسباب تشتّت و پریشانی جامعه شود و فقیهان نباید با رجم و طرد و ترشرویی، مسلمانان را بیش از این پاره پاره کنند.»
این جمع از نواندیشان دینی در بخش دیگری از این بیانیه توصیه کردهاند: «امروز در گذرگاه تجدید مصاف تاریخی فقه و عرفان و با اغتـنام فرصت از این رخداد معرفتی، مشفقانه جامعه ایمانی و خاصه فقیهان صاحب فتوا را بیم میدهیم که از گذشته تاریخی درس بگیرند و با پاسداشت میراث ستبر عرفانیان و احترام به آثار ماندگار اهل حکمت و معنا، حق تربیتی و معرفتی ایشان در پهنه تمدن فارسی را به دیده اعتبار نگریسته و سرمایههای فرهنگی این ملت را بیش از این به تندباد تکلیف فقیهانه نسپارند.»
متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:
فتوای دو مرجع تقلید حوزه علمیه قم آقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی در حرمت فیلمسازی از دو چهره سرشناس میراثی و جهانیِ محبوب یعنی شمس و مولانا، بار دیگر مناقشه سنتی فقه و عرفان را در خاطرهها زنده کرده است. این جدال درازدامن تاریخی که اغلب با سلاح تکفیر و تحریم همراه بوده گرچه فتوحات فقیهانه به همراه آورده اما نتیجه آن انزوای فرهنگ مداراگر عرفانی بوده است. این جدال تاریخی این بار در زمانه حاکمیت فقیهان سیاسی و با تکلیفتراشی برای ساحت فرهنگ و هنر تکرار میشود.
ما جمعی از نواندیشان دینی ایرانی، به عنوان منادیان اسلام مدارا و مدافعان قانون و جامعه مدنی، نه تنها ناخشنودی خود را نسبت به استفاده از حربه فتوا در قلمرو حاکمیت قانون ابراز میداریم که از اِعمال زورمندانه اراده تکلیفی و فقیهانه در عرصه فرهنگ برای بستن کمترین روزنههای معنویت و مدارا در جامعه ایرانی سخت نگرانیم.
آشنایان با فرهنگ ایران و تاریخ ادیان نیک میدانند که ابعاد هولانگیز این منش مفتیانه چندان متنوع و ناگوار است که به مناسبت اخیر تنها به گوشههایی از آثار آن در این بیانیه اشارت میرود:
۱. ورود اصحاب فتوا در حوزه اعتقادی:
رسالت فقیهان و مفتیان استنباط احکام شرعی مومنان از ادله تفصیلی شریعت است. با این تعریف بخش مهمی از نزاع تاریخی فقیهان و عارفان لاجرم بایستی پیرامون پایبندی صوفیان به آداب شریعت شکل گرفته باشد، حال انکه در عمل چنین نیست. انگاره “وحدت وجود” مایه اصلی نزاع آن دسته از فقهایی است که نگاهی آمرانه به حوزه اعتقادی داشته و با سوء تفسیر از انگارهای کلامی و مفاهیم ذوقی، حکم به تکفیر ناروای فقهی در حوزه اعتقادی راندهاند. اینکه طایفهای موهوم از مومنان بتوانند با طرح پرسشی اعتقادی در قالب استفتاء، فقیهی را به فتوای تحریم و تکفیر بکشانند نه تنها سوء استفاده از مرجعیت که تجاوزی آشکار از مرزهای عرفی فتواست.
۲. تفرقه میان مسلمانان:
آموزههای عرفانی و میراث صوفیانه، بخشی از منظومه معرفتی مسلمانان است که در طول تاریخ آثار تربیتی و فرهنگی خود را ناگزیر و بیتردید بجای گذاشته و نامدارانی به جهان عرضه کرده است. ورود فتوا در سبک زیست و رفتاریِ متفاوت نه تنها اِعمال نامشروع اقتدار دینی است که به همبستگی مسلمانان آسیب رسانده و امکان مدارای رفتاری و اعتقادی در میان طیف و طوایف رنگارنگ اسلامباوران را به حداقل میرساند. کارکرد فتوا اگر نتواند همدلی و نزدیکی مردمان را پدید آورد (همان کارکرد سالکان و عارفان) دستکم نباید اسباب تشتّت و پریشانی جامعه شود و فقیهان نباید با رجم و طرد و ترشرویی، مسلمانان را بیش از این پاره پاره کنند.
۳. اخلال در حاکمیت قانون و آشوب در میثاق مدنی:
صدور فتوای تحریم یک فیلم یا اثری هنری اگر در زمانه عزلت فقیهان اسباب وجاهت بود، در حاکمیت سیاسی فقها تنها به آشوب تقنینی و پریشانی اصول حاکمیت و مبانی مدنی دامن میزند. قیام در برابر قانون با صدور فتوا و خروج از میثاق مدنی و قانون اساسی با روش مفتیانِ سنتی پدیده هولناکی است که اگر گسترش پیدا کند کورسوی امید مردم به حاکمیت لرزان قانون را هم از بین خواهد برد. حاکمیت اساسی و ارکان جمهوری به آنارشی طبقاتی فقها فروخواهد غلطید و هیچ حوزهای از ساحات اجتماعی و سیاسی مصون از دخالت مفتیان و اجتهاد بیمرز مراجع نخواهد بود و تمامیت ایران بخطر خواهد افتاد.
۴. خسارت و تاراج میراث ملی و فرهنگی:
مرجعیت شیعه اگر به زعامت فراگیر و مقبول عام خود میاندیشد باید با سرمایههای ملی و فرهنگی این مرزوبوم بر سر مهر باشد. آثار شوم چهاردهه سیاست فقیهانه و بیاعتنایی به اسطورههای ملی و تاریخی این کشور امروز برابر ماست. تاراج میراث ملی و چهرههای جهانی ایرانیان در سازمانهای بینالمللی، ادعای مالکیت میراث معنوی ایرانیان از سوی بیگانگان و تصاحب و ثبت خداوندان فرهنگ وهنر و ادب این ملت به نام دیگر ملتها، آثار ستیز و مدیریت فقیهانه در دهههای گذشته است. خسارتهای مادی و معنوی این سوء تدبیر و آفات کوتهاندیشی شریعتمداران در جهان فرهنگی و متنوع ایرانیان را امروز در بخشهای تاریخی، جهانگردی و صادرات غیرنفتی این کشور میتوان پی کرد. مولوی، مراد او شمس و انبوهی از عارفان، حکیمان و مربیان ایران بزرگ، سرمایهها و آموزگاران جهان امروز و آدمیان جویای معنیند. با سلاح فتوا به مصاف این سرمایه عظیم جهانی رفتن جز نفرت و دینگریزی نتیجهای نخواهد داشت و بدنامی بیشتر فقیهان را دامن خواهد زد.
۵. عدول از حکم و ورود در مصداق:
فتوای اخیر دو مرجع تقلید قمنشین گذشته از آنکه ورود تکلیفی در حوزه اعتقادیست، عدول از قاعده فتواست که وظیفه فقیه را نه تشخیص مصداق که تبیـین حکم میداند. شوربختانه غالب فقیهان امروز حتی بصیرت موضوعی ندارند چه رسد به تشخیص مصداق و اگر جز این بود، منظومه فقه معاصر با این همه هزینه وعِده وعُده بدین پایه از انحطاط نمیرسید که در دوره زعامت فقیهان چنین کاسد، راکد و بی خریدار بماند. صدور فتوای تحریم عرفان در هنر هفتم، از ابعاد متنوع، موضوعی خامدستانه و کوتهنظرانه است و نشان از اوج ناآشنایی فقیه با مصادیق و موضوعاتی دارد که در آنها استنباط حکم میکند. تاثیر عرف و شناسایی و مدخلیت آن در فتوا و نیز حکم راندن بر آلات مشترکه، ملاحظات تفصیلی خود را میطلبد که دو فتوای اخیر از دقت در این معنا خالی است.
۶. بازار ارادت و تقلید:
بر درازنای مصاف فقیهان و صوفیان، همواره شبهه “بازار” سایه افکنده است. بازار تقلید و بازار ارادت، دوگانهایست که ظن سوداگری و صرافی را بر سویه معرفتی رقابت تاریخی فقیهان و عارفان غالب کرده است. این تهمت تاریخ نیست که گزارش تجربهای زیسته است دو در عین حال یک روی سکه. روی دیگر سکه آنست که عارفان و صوفیان جان آدمی را با انگبین معنا صید کردند و با سلوک و تربیت، شهد معنویت را در کام مشتاقان ریختند هرچند که گاه برخی از ذوق ارادت به استبداد صوفیانه چمیدند و عنان اعتدال ازکف دادند اما فقیهان تجربه دینی را به تکلیف شریعت فروکاستـند و جز ترشی تقلید و عبوسی فتوا انتظار نداشتند. در این میان، فقیهان عارف مشربی که جمع فریقین کرده و با تجربههای معنویِ رنگارنگِ مومنان مدارا کردهاند و حکیمانه کوشیدهاند تا دِماغ خویش به تجربههای باطنی معطر سازند، قبولِ عام یافته و سربلند تاریخند. زینهار که فقیهان امروز جز با مدارا، فروتنی و تفاهم نمیتوانند صید نظر کنند و با صدور فتوای عبوس، رمیدگان از دین و شریعت را بیشتر میرمانند و دریغا که تنها بازار الحاد و انکار را گرمتر خواهند کرد.
ما جمعی از نواندیشان دینی ایرانی امروز در گذرگاه تجدید مصاف تاریخی فقه و عرفان و با اغتـنام فرصت از این رخداد معرفتی، مشفقانه جامعه ایمانی و خاصه فقیهان صاحب فتوا را بیم میدهیم که از گذشته تاریخی درس بگیرند و با پاسداشت میراث ستبر عرفانیان و احترام به آثار ماندگار اهل حکمت و معنا، حق تربیتی و معرفتی ایشان در پهنه تمدن فارسی را به دیده اعتبار نگریسته و سرمایههای فرهنگی این ملت را بیش از این به تندباد تکلیف فقیهانه نسپارند.
ما به عنوان مدافعان ایمان مدارا و فرهنگ معنا، متولیان قانونی و اولیای حاکمیت را به سرزنش تاریخ توجه و تذکار میدهیم که عرصه اعتقاد و اسطوره، عرصه فتوای فقیهانه نیست. حاکمیت باید پاسدار میثاق ملی و حراست از ثروت فرهنگی و تمدنی این ملت باشد و روا نیست با خامدستی و کوته بینی، تـتمه سرمایههای ملی ایرانیان به دام ادعا، ثبت و غصب بیگانگان در مجامع بینالمللی افتد.
ما جمعی از نواندیشان دینی مشفقانه فقیهان عرفانستیز و حکمتگریز را به تامل در آثار سوء مذهبِ ظاهر، که امروز از تمامی ساحات ایرانی هویداست، میخوانیم. نیکوست اگر دماغ خشک فتوا را به تجربههای باطنی تازه کنید و با مشق مفاهیم حکیمان و عارفان جهانی ایران، زیستبوم رنگارنگ و سرشارِ فرهنگ ایران را به رسمیت بشناسید و از دشمنی با ثروت معنوی ایرانیان بکاهید. آفاق مذهب عشق به حصارهای فقهی کرانه نمیگیرد، سعی باطل مکنید !
عبدالعلی بازرگان، محمّدجواد اکبرین، محمّد برقعی، رضا بهشتی مُعزّ، سروش دبّاغ، محمود صدری، رضا علیجانی، داریوش محمّدپور، مهدی ممکن، یاسر میردامادی و حسن یوسفی اشکوری.
9 پاسخ
با سلام و عرض ارادت حضور جناب اشکوری. با سپاس از کامنت آموزنده شما. بار دیگر شجأعت شما را در مورد طرح چنین نظراتی و با این صراحت تحسین میکنم. گمان میکنم کارل سیگان فیزیک دان برجسته امریکایی بود که گفت ما در علم صاحب نظر داریم ولی صاحب اختیار نداریم. این مورد اشکال من با دین دارن سنتی و برخی از روشنفکران دینی است. هیچ کس به صرف اینکه شیخ است و عربی میداند و قران میخواند نمیتواند و نباید نظر خود را به دیگری تحمیل کند. ایشان حق اظهار نظر دارند ولی حق تحمیل عقیده خیر. من هم حق دارم که نظر ایشان را رد کنم. بسیار خوشحال شدم که دیدم شما همین را گوشزد فرموده اید. شما درست میفرمأید، من از اینکه تمام نو اندیشان دینی حکم ارتداد را نفی کرده اند آگاه نبودم و از آنان پوزش میطلبم. خاطرم میاید که سالها پیش وقتی خمینی فتوا به قتل سلمان روشدی را به خاطر نوشتن یک رمان داد، کم تر کسی اعتراض کرد. واتیکان، اسقف اعظم کلیسای انگلیس، حتی ربای اعظم اروشلیم همگی نوشته را محکوم کردند و نه حکم قتل را. ما راه درازی در پیش داریم. با نهایت امتنان. علی سون
از آنجا که آقای علی سون تا کنون بارها در کامنت های خود به همین موضوعی که در اینجا مطرح کرده اشاره کرده است، ناگزیر در اینجا شرحی کوتاه می آورم. امیدوارم مورد توجه ایشان قرار بگیرید و حداقل روی آن فکر کنند.
اما در آغاز به نکته آقای «ناشناس» اشارتی بکنم. قطعا حق اظهار نظر برای هر فردی اعم از مذهبی و غیر مذهبی و یا عالم و جاهل و در هر موضوعی وجود دارد و از این منظر نمی توان آزادی فکر و عقیده و بیان را محدود کرد. ولی در متن بیانیه به علما ایراد نشده که چرا اظهار نظر کرده اند، مسئله فتوای شرعی و فقهی است. فتوا حداقل برای مقلدان مراجع لازم الاجراست و طبق معیارهای فقهی بر مقلدان واجب است که بدان عمل کنند. اظهر نظر شخصی پیامدهای عملی برای کسی ندارد. از این رو نباید بین اظهار نظر و فتوا و حتی بین فتوا و حکم خلط کرد. مگر نمی بینیم با همین فتواها گاه آدم کشته می شود؟ طبق قانون جمهوری اسلامی، اگر ثابت شود مقتول مهدورالدم (مثلا مرتد) بوده دیگر از مجازات نیز معاف خواهد بود. فتواها می توانند در تعارض با قانون نیز باشد. لطفا دقت بفرمایید. ظاهرا متن بیانیه به درستی فهم نشده است. حتی اگر حکومت یعنی رهبر نظام هم با این فتواها مخالف باشند، پیامدهای منفی چنین فتواهایی بسیار تلخ و ویرانگر است.
اما در مورد نکات مکرر جناب علی سون. ظاهرا ایشان با تاریخ اسلام و به طور کلی با قواعد تفسیر و به ویژه با مبانی معرفت شناسی جدید آشنا نیستند و یا آنها را فراموش می کنند.
اساسا مشکل اصلی در این است که کسی مدعی سخنگویی خدا و رسول باشد. هرچند عموم علمای سنتی به تصریح و یا به تلویح مدعی چنین نقشی هستند ولی حداقل صد سال است که نواندیشان مسلمان یادآوری می کنند که هیچ کس مجاز نیست از طرف خدا سخن بگوید. دلایل آن را گفته اند که می توان مراجعه کرد.
اما این که از کجا بفهمیم که کدام تفسیر درست، پاسخ این است که اولا هر تفسیری لزوما تفسیری است بشری و لاجرم محتمل الخطا و ثانیا معیار صرفا مستندات و ادله عقلی و نقلی است. از باب نمونه، شما می توانید به ادله فقیهان ضد عرفان مراجعه کنید و در مقابل ادله درون دینی و یا بیرون دینی مخالفان شان از جمله نواندیشان را مورد بررسی قرار دهید و خود داوری کنید. درست است که فهم ها متنوع و مختلف است و در واقع هیچ فهمی سقف ندارد ولی فهم ها کف دارد و در نتیجه هرج و مرج نیست و نمی توان از هر متنی هر نوع تفسیری درآورد. در این مورد بنگرید به کتاب من: «تأملات تنهایی – دیباچه ای بر هرمونتیک».
البته ممکن است بفرمایید که من بی سواد چگونه داوری کنم؟ حق با شماست ولی این دیگر مشکل کسانی است که قدرت تشخیص ندارند. فقیهان سنتی هم می گویند در اصول دین و موضوعات اعتقادی تقلید حرام است و تجقیق واجب. نواندیشان نیز به کلی منکر تقلیدگرایی در دیانت اند. در هرحال در قلمرو اندیشه و علم فقط رقابت است و استدلال و هیچ فردی هم نمی تواند فردی را به جرم دگراندیشی تکفیر کند و از دایره ایمان و اسلام خرج بداند. جدال دیرینه عارفان و فقیهان از یک سو و فقیهان نواندیشان مصلح از سوی دیگر همین است.
اما این که ایراد گرفته اید که حضرات نواندیشان در مورد حکم ارتداد چه می گویند، باز باید جسارتا بگوبم که منتقد به کلی از ماجرا بی خبرند. آقای سون اطلاع ندارند که تمام نواندیشان شناخته شده تا کنون بارها و بارها در مقالات خود و یا با انتشار اطلاعیه هایی با حکم ارتداد به لحاظ دینی و فقهی مخالفت کرده و اعتراض خود را بارها اعلام کرده اند؟ .انگهی، مگر خود من در بیدادگاه ویژه روجانیت صرف به دلیل یک اظهار نظر دینی در مورد تغییرپذیری احکام و به طور خاص مخالفت با حجاب اجباری، محکوم به ارتداد و در نتیجه محکوم به اعدام نشده ام؟ یعنی می فرمایید من با حکم ارتداد خودم موافق بوده ام؟
در هرحال امیدوارم این مختصر کفایت کند. این پاسخی به کامنت جناب سون در مقاله طالقانی و بازگشت به قرآن هم هست.
اشکوری
خدمت هموطن عزیزی که کامنت شماره ۱ را نوشته اند :
دوست عزیز
گویی شما در ایران زندگی نکرده و نمیکنید و از گذشته و حال آن بیخبرید ؟
البته آزادی بیان چیز بسیار خوبیست. اما آیا در جامعه ما این آزادی برای همه وجود دارد ؟ شما نمیدانید که گفته و نوشته این حضرات صرفاً بیان عقیده شخصی آنان نیست بلکه به منزله دستور الهیست و اصولاً واجب الاطاعه ؟ نمیدانید از دوران شاه سلطان حسین و فتحعلیشاه تا به امروز «بیان نظرات» این عالمان جهل چه خسارت ها برای کشور ما به بار آورده ؟ نمیدانید که آنچه امروزه در ایران امری رایج است همچون تحصیل پسران و بویژه دختران در مدارس مدرن، علم طب، داروشناسی مدرن، واکسیناسیون، رادیو، تلویزیون، ماشین لباس شویی، موسیقی و غیره همه و همه در دوره ای از طرف حضرات ممنوع شناخته شده اند ؟ و امروزه آنچه در جهان امری عادی است همچون عدم پوشش مو برای بانوان، حضور آنها در استادیوم و غیره مورد تکفیر همان حضرات است ؟ نمیدانید چند لایحه قانونی پیشرو زیر فشار ایشان از مجلس برگشته و لغو شده است ؟ نمیدانید اگر فشار اجتماعی و بین المللی نبود امروزه قطع دست و سنگسار کردن و ازدواج کودکان و هزار رسم بدوی دیگر که مورد تایید آنهاست در ایران امری رایج بود ؟
فیلم مورد نظر در ترکیه ساخته خواهد شد. اما منتظریم ببینیم در ایران اجازه فروش و اکران خواهد داشت یا نه. و در صورت اکران واکنش امت خودجوش حزب الله چه خواهد بود.
به امید روزی که کلمه آیت الله در فرهنگ لغات فارسی اصطلاحی منسوخ و متعلق به گذشته باشد.
این هم نهایت کنش فعالان نواندیش دینی و جریانهایی مثل ملی مذهبی ها شده است . در عرصه سیاسی هم تشویق مردم به شرکت در انتخابات های نمایشی و فرمایشی و رای به اصلاح طلب های فاسد . مولانا نیازی کسانی مثل شما ندارد . زبان شعرش بسیار گویاتر از این حرف ها و قرن هاست که دارد راه خودش را می برد .
آقایان، از تلاش بیهوده دست بردارید. اسلام حکومتی همین است. خمینی، خامنه ای، مکارم فاسد، نوری، ….سمبل اسلام سیاسی اند. بروید به دنبال جدایی مطلق دین از حکومت.
آقایان، از تلاش بیهوده دست بردارید. اسلام حکومتی همین است. خمینی، خامنه ای، مکارم فاسد، نوری بوقلمون، ….سمبل اسلام سیاسی حاکمند. بروید به دنبال جدایی مطلق دین از حکومت.
با عرض سلام خدمت همگی. این بنأییه من کم سواد را گیج کرده است. هم آیات اعظام، و هم نو اندیشان دینی مسلمان بوده و معتقد به اینکه قران کلام خدا است و مو لا درزش هم نمیرود. پس مشکل چیست؟
چرا فتوا آقایان غلط است؟ فرض کنیم که فتوا به گردن زدن مرتد داده شده بود، آیا حضرات نو اندیش مخالفت میکردند. ما امت کم سواد و کور دل از کجا بدانیم که که کدام گروه درست میگویند و منظور خداوند را صحیح بیان میدارند. چه کسی این حق را به هردو گروه داده که منظور خداوند را تفسیر کنند. اگر من حقیر کم سواد و گناهکار حرفی برای زدن داشته میگفتم :
“قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
کای بی خبران راه نه آن است و نه این”
دو تذکر:
۱- حکومت با فتوای این دو مرجع همراه نبوده و نیست .
۲- ما که طرفدار آزادی بیان و عقیده هستیم نباید بر اظهار رای دو آخوند بشوریم هرچند رای آنان عفن باشد. بند ۳ این نوشته نشان می دهد ما هم به بهانه قانون و حاکمیت مدنی آزادی بیان را محدود می خواهیم. این درست نیست. ای کاش بیانیه اکتفا می کرد به نقد مضمون سخن مکارم و نوری و بر آزادی بیان و رأی آنان تاکید می گذاشت.
دیدگاهها بستهاند.