دهم مهرماه ۹۸، درست یک سال از واقعۀ مصیبتبار حملهء نیروهای امنیتی به منزل ما گذشته است. همانگونه که در سال گذشته هم متذکر شدم، این حمله در ابتداء بدون اذن مقامات قضائی صورت گرفت و از طرف نیروهای آتش به اختیار ادارۀ اطلاعات اصفهان بود.
چهار ماه قبل از حمله، یک جعبۀ مخصوص کنتورهای موقت روبروی در منزل ما نصب کردند، که پیدا بود دوربینی در آن نهاده شده، و چند روز مانده به حمله، آن را با یک دوربین پیشرفتۀ دیگر جابجا نمودند، که هنوز هم فعال است و تمام رفت و آمدهای شبانهروزی منزل ما را فیلمبرداری و مخابره میکند.
حمله با شکستن درهای چوبی ورودی ساختمان و واحدها آغاز شد، ساعت ۸:۲۰ بامداد روز سهشنبه، دهم مهرماه ۱۳۹۷، و تا ساعت ۴ بعد از ظهر ادامه داشت.
شش در چوبی بیرون و داخل ۵ واحد را شکستند. نیروهای مهاجم، گاهی تا ۴۰ نفر هم در داخل خانه افزایش مییافتند. دو خانم بودند و بقیه از مردان. مجموع یکصد و پنجاه سال کار فرهنگی را با خود بردند! از کتابها و دستنوشتهها و یادداشتها و سررسیدها و آلبومهای عکس و حلقههای فیلم و الواح فشردۀ چاپخورده و آرشیوهای گرانبها از همهچیز! و این برای سومین بار است که به ناحق منابعی ارزشمند، به این صورت برده میشود، و هربار غیر قابل جبران! و بیش از ده دستگاه تلفن همراه، از انواع مدلها، متعلق به مهمانان حاضر در منزل. مجموعاً چند وانتبار، شاید ده سرویس، و یک کامیونت سرپوشیدۀ مخصوص حمل اثاث، ولی با پلاک قرمز دولتی. و بعد از همۀ اینها، بازداشت هفت نفر از حاضران در منزل.
بعد از این حادثه، که برای ما مصیبت عُظمی بوده، به تمام مقامات ذیربط نامه نوشتم و تعقیب کردم. به وزیر اطلاعات چند نامه، به رئیس جمهور، به نمایندگان مجلس، به دادستان کل کشور، و دیگرانی که به نحوی مسؤولیتی در این ارتباط داشته و دارند، ولی از هیچ یک هیچ پاسخی دریافت نکردم.
سه ماه بعد از این حادثه، چهار بار در چهار هفتۀ متوالی به ادارۀ اطلاعات اصفهان احضار شدم و هربار بین دو تا سه ساعت، مورد بازجویی قرار گرفتم، که همه تفتیش عقاید بود.
بعد از آن به بازپرس پرونده، آقای قشقایی مراجعه کردم. ایشان تا اوائل تیرماه امسال، سه نامه، به تناوب، به مدیر کل اطلاعات اصفهان نوشتند، دائر بر مسترد کردن اموال برده شده. ولی مقامات و مسؤولان آن اداره به هیچ یک از این دستورات مقام قضائی وقعی ننهادند!
حقًّا ملت بیپناهی هستیم! در اوائل انقلاب، سال ۶۱ یا ۶۲، مرحوم مهندس بازرگان، در ضمن مقالهیی نوشت: در طول تاریخ این مملکت، هیچ وقت ملت ایران، بیپناهتر از امروز نبوده است! اکنون چه مقامی در کشور پاسخگو است؟! کدام قانون حاکم است؟! به چه کسی باید مراجعه کرد؟!
در این مدت یکساله، بعضی دیگر از اعضاء خانواده را نیز به ادارۀ اطلاعات اصفهان احضار، و ساعتها مورد باجویی عقیدتی قرار دادهاند. از تلفنهای مکرر به ادارۀ اطلاعات هم پاسخی نگرفتهایم، جز تهمت و استهزاء و مسخرگی، و نیز اهانت و نسبتهای ناروا، که از ذکر آنها معذورم.
اما در انتظار فریادرسی هستم که مانع از معدوم شدن این مجموعۀ فرهنگی عَریق و صرفاً دینی ـ قرآنی شود و آن را به جایگاه اصلی خود بازگرداند.
منبع: وبسایت نویسنده
4 پاسخ
خدایگان شاهنشاه
خود بخوانده دین پناه
پس آخوند دید خود وصی
بر مردمان هم ولی
آن چون گزید اربابش
وین تیز بشد دندانش
همدست بشد با شیطان
تا سر کوبد هر غضبان
اشتباه چه بود؟ ترس بیهوده از کمونیسم و سوسیالیسم….
اگر شاه نگران آن بود معلوم نیست چرا (بجز تعدادی بقیه) مذهبیون نگران بودند؟…
شاید نگران از بی خدایی کمونیست ها بودند…
کمونیست بی خدا یا بی اطلاع از خدا ولی مساوات طلب بهتر است یا هیولاهای زراندوز و قدرت طلب ولی منافق در ایمان؟
بنظر میرسد رهبران مذهبی (البته اقلیت در راس آنها) بیشتر نگران اندوخته های مالی خود بودند تا نگران بی خدایی…
از ترس روی کار آمدن کمونیست ها بعد از شاه آنها هم به مبارزه! اقدام کردند…
کمونیست ها شناخت دقیق از سرمایه داری جدید دارند روحانیت سنتی و پیروانشان نداشتند فکر کردند با چند تا حدیث اقتصادی میتوانند…
طاغوت کنی چون پناه
غرقه شوی در گناه
خود را بیند مستغنی
جواب داند بی معنی
تا ندانیم کار خود
لابد کشیم بار خود
قاری شود چون خری
دین را نماند رونقی
با سلام . از خواندن این نوشته و درد شما بسیار متاثر شدم. ولی خود کرده را تدبیر نیست. همه ما به نحوی در شکل گیری این هیولا مقصریم و همه ما باید تاوان آن را بپردازیم. یکی کم تر و یکی بیشتر. با نفرین به آن و این نمیتوان این هیولا را کنار گذشت. فقط با قبول اشتباه و اتحاد در رفع آن میتوان به آزادی رسید.
دیدگاهها بستهاند.