زیتون- مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان همزمان با سفر رییس جمهور به سمنان در نامه ای به حسن روحانی با شرح مختصری از فضای امنیتی نوشته و به صورت سرگشاده منتشر کردند: در مملکتی زندگی میکنیم که دانشجویانش در زندان، منتقدانش در حصر، معلمانش در بند، مستضعفانش قامت خم کرده، کارگرانش شرمسار خانواده و کودکانش نان آور خانوادهاند اما انگار اینجا رنج کودکان کار که بیشک شب را گرسنه سر بر بالین میگذارند بیارزشتر از چند تار موی دختران معصوم این سرزمین است که با قوای هفت هزار نفره و سازماندهی گشتهای امنیت اخلاقی به جنگ با آن میروند.
دانشجویان دانشگاه سمنان در نامهی خود به رییس جمهوری با اشاره به معضلات کشور نوشتند: معضل حصر محصوران عزیزمان، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی همچنان لاینحل باقی بماند و برخی از فعالان مدنی و دانشجویی کشور همچنان در زندان روزگار بگذرانند. فعالانی که نجیبانه برای اصلاح امور کشور در زندان نیز رای سبز خود را به صندوق میاندازند. اما آنچه که داغ بر داغ میافزاید مرگ کارگر در زندان کشوری است که اکنون ریاست قوهٔ مجریهاش را شما بر عهده دارید
در بخشی از این نامه، دانشجویان با تاکید بر این جمله که «امید بذر هویت ماست» و با اشاره به جملهی انتخاباتی روحانی تصریح کردهاند: آقای روحانی محیط فرهنگی دانشگاه جای سرهنگها نیست که هر روز به بهانهای در یک نشست دانشجویی، فعالان دانشجویی را همچون گذشته تهدید به برخوردهای انضباطی میکنند. امید آن بود که کمیتههای انضباطی دانشگاهها در دولت جنابعالی خلوتتر از گذشته باشد، اما انگار خبری از تغییر در فضای فرهنگی دانشگاه نیست و ما همچنان محکوم به تحمل رنجهایی هستیم که ماحصل زخمهای چرکین گذشته است. فعالان اصیل دانشجویی تکیه گاهشان، رسالت و آرمانشان است و تحت هر شرایطی برای آرمانهایشان میکوشند و هویتشان را به رفت و آمد دولتها گره نمی زنند.
متن کامل این نامه به این شرح است:
مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
سوره احزاب. آیه ۲۳
جناب آقای دکتر حسن روحانی
با سلام
مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان در حالی حضور رییس جمهور منتخب را پاس میدارد که همچون سایر تشکلهای اصیل و منتقد دانشجویی در یک دههٔ گذشته در ضرب آهنگ سرکوب حاکمیت اقتدارگرایان قرار داشته است. اما با ایمان به فصل سبز امید و با کوشش و جان سختی برای اصلاح و تغییر رویههای نامناسب هشت سال زمستان سیاه حاکمیت حاکمان دروغ و استبداد و بر مبنای عهدتان که در دولت تدبیر حصر نیست، زندان نیست، دل در گرو تدبیر شما در اصلاح امور کشور داشته است. اما پس از گذشت حدود سه سال از عمر دولتتان برای آنانی که سیاست را نه برای رسیدن به قدرت، که در بهبود اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور و تلاش اصلاح طلبانه با محوریت جامعهٔ مدنی جستوجو میکنند در بر همان پاشنهٔ سابق میچرخد و فعالان اصیل دانشجویی نمیتوانند بپذیرند که در دولتتان همچنان عقیده در بند باشد، معضل حصر محصوران عزیزمان، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی همچنان لاینحل باقی بماند و برخی از فعالان مدنی و دانشجویی کشور همچنان در زندان روزگار بگذرانند. فعالانی که نجیبانه برای اصلاح امور کشور در زندان نیز رای سبز خود را به صندوق میاندازند. اما آنچه که داغ بر داغ میافزاید مرگ کارگر در زندان کشوری است که اکنون ریاست قوهٔ مجریهاش را شما بر عهده دارید.
جامعهٔ ایران سالهاست که در انتظار کرامت، رفع تبعیض و آزادی است، جامعهای که خسته از تحقیر، ستم طبقاتی، ممنوعیت آزادی و سرکوب مطالباتش است، اما امید دارد که روزی جانفشانیهایش در راه رهایی از فقر و استبداد به بار بنشیند.
جناب آقای روحانی ما همچنان در مملکتی زندگی میکنیم که دانشجویانش در زندان، منتقدانش در حصر، معلمانش در بند، مستضعفانش قامت خم کرده، کارگرانش شرمسار خانواده و کودکانش نان آور خانوادهاند اما انگار اینجا رنج کودکان کار که بیشک شب را گرسنه سر بر بالین میگذارند بیارزشتر از چند تار موی دختران معصوم این سرزمین است که با قوای هفت هزار نفره و سازماندهی گشتهای امنیت اخلاقی به جنگ با آن میروند.
جناب رییس جمهور آیا زمان آن نرسیده است که با تشخیص معضلات اساسی جامعه، گامی در راستای نزدیکی به جامعهٔ مدنی برداشته و با تحقق مطالبات بر حق جامعه همچون بهبود اوضاع معیشتی مستضعفان، رفع ستم از محرومان، برخورداری از حق حیات آزادانه و رفع حصر از آزادگان این سرزمین از پس این زمستان سرد، نشاء امیدی در دل جوانان این مرز و بوم بپرورانید که این خود فتح بابی بر ایجاد یک همگرایی والاتر میان دولت و ملت باشد؟
آیا زمان آن نرسیده که محاکمهٔ عادلانهٔ مسببان جنایاتی همچون جنایات کهریزک که خون جوانان این سرزمین را به ناحق بر زمین ریختهاند مرهمی هرچند کوچک بر داغ دل مادران فرزند از دست داده و پدران به سوگ نشسته باشد؟
آیا زمان آن نرسیده است که حریم مقدس دانشگاه و دانشجو پاس داشته شود تا دیگر دانشجویی به دلیل عقیدهای متفاوت از عقیدهٔ حاکمان از تحصیل محروم نشود و رخ به چهرهٔ زندان نکشد؟ که جرم دانشگاه و دانشجو دفاع از سنگر آزادی و مقاومت در برابر زیاده خواهیهای حاکمان زر و زور و تزویر است، که ثروت کشور را به یغما بردهاند.
امروز دانشگاه مکانی نه برای رشد علمی، بلکه به مکانی برای حفظ داشتههای پیشین خود بدل گردیده تا با چنگ و دندان این پیکره را از هجمههایگاه و بیگاه برخی از مسئولان حفظ نماید. انجمنهای علمی که بازوان نامرئی دانشگاه میباشند برای تحقق آیین نامههای مصوب وزارت علوم نیز باید ساعتها چانه زنی نمایند و نهایتا چرکینتر از گذشته بر جای نشینند. فضای فرهنگیای که در آن آش نذری برخی تشکلهای متملق حاکمیت ارزشی بیش از فعالیتهای انجمنهای علمی دارد. فضای مسمومی که به همت معاونین بر جا مانده از دولت قبل همچنان بیش از پیش آفتی بر این پیکره است.
گزینش غیر علمی اساتید دانشگاهی و برخوردهای سلیقهای با اساتید، خود نمکی بر این زخم کهنه است، که فضای علمی دانشگاه را روز به روز به سمت تهی شدن از فرهیختگان و از دست دادن و اخراج اساتید موثر علمی میکشاند، که ثمرهٔ آن را در مهاجرتهای گستردهٔ نخبگان علمی کشور شاهدیم. تجربهٔ چندین سالهٔ ملت، حقیقت زشتی را نمایان میکند که با کوچ این نخبگان عنوان نخبگی را افرادی یدک میکشند که نه دانشی و نه تلاشی که تنها دستی بر آتش تملق گوییها دارند. کاش بتوانیم معنای نخبگی را برای فرزندان فردای کشورمان معنا کنیم.
علوم انسانی هر روز با پدیدهٔ میزگرایی اسلامی دست و پنجهٔ تازهای نرم میکند، گویی نه تنها ارادهای بر تقویت این علوم نیست که تمام قد تلاش بر تخریب آن میباشد. علومی که ضعفهای بنیادی و نبود نیروی متخصص در آن هر روز کشور را با بحرانهای جدیدی مواجه میسازد.
همچنین به واسطهٔ طرحهای منفعت طلبانهای مانند پردیسهای بین الملل که آموزش را به سان بنگاه اقتصادی در معرض فروش قرار میدهند و به متزلزل شدن هر چه بیشتر فضای آموزشی منجر میشوند، خود عاملی برای تبعیض بین اقشار مختلف جامعه و عمیقتر شدن فاصلهٔ طبقاتی میگردد.
فضای بیاعتمادی به دانشجویان این کشور آنچنان گسترده است که طرحهای مرتجعانهای همچون تفکیک جنسیتی در دولت تدبیر و امید نیز همچنان پیگیری میشود، تفکیکهایی که در آنها به سخره گرفته شدن دانشجویان گویا مهمترین رکن است.گاه مبادی ورودی تفکیک شده و گاهی دیگر سرویسهای حمل و نقل دانشگاه دانشجویان را با نوای تفکیک جنسیتی به بازی میگیرد. مساجد و حسینیهها در پی هم ساخته میشوند و دانشجویان محل اسکان خود را با هزینههای گزاف در خیابانهای شهر میجویند. آیا تبیین اولویتها برای مسئولین دانشگاه تا این حد دشوار مینماید؟
تحقیر دانشجویان تا به جایی پیش رفته است که پوشش بهانهای است برای عتابهای روزانهٔ مردانی که وظیفه یشان حفظ امنیت دانشجوست نه سلب آسایش روحی آنان. اوضاع هنگامی بغرنجتر میشود که این تحقیر رنگ و بوی عمومیتر به خود میگیرد و هر کسی به بهانهٔ امر به معروف و نهی از منکر در حفظ فضای پادگانی دانشگاه هر گونه اعتراضی را با تهدید و ارعاب پاسخ میدهد.
دانشگاه همچنان در سایهٔ سرکوب زیست میکند، که در این دانشگاه نیز همچون سایر دانشگاههای کشور تنها تشکل منتقد دانشجویی «مجمع اسلامی دانشجویان» در میانهٔ هجمههای گوناگون مدیران بر جای مانده از دولت قبل، که گویی ذهن امنیتیشان همچنان بر مدار ادارهٔ پادگانی دانشگاه گام بر میدارد، با لغو پیاپی مجوزهای مراسمات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و توقیف نشریات منتقد دانشجویی مواجه است.
جناب آقای روحانی محیط فرهنگی دانشگاه جای سرهنگها نیست که هر روز به بهانهای در یک نشست دانشجویی، فعالان دانشجویی را همچون گذشته تهدید به برخوردهای انضباطی میکنند. امید آن بود که کمیتههای انضباطی دانشگاهها در دولت جنابعالی خلوتتر از گذشته باشد، اما انگار خبری از تغییر در فضای فرهنگی دانشگاه نیست و ما همچنان محکوم به تحمل رنجهایی هستیم که ماحصل زخمهای چرکین گذشته است. فعالان اصیل دانشجویی تکیه گاهشان، رسالت و آرمانشان است و تحت هر شرایطی برای آرمانهایشان میکوشند و هویتشان را به رفت و آمد دولتها گره نمیزنند.
چرا که امید بذر هویت ماست
مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…