وقتی از شعار «مرگ بر ایران» شاد می‌شویم

سولماز ایکدر

بخشی از اعتراضات مردم عراق و لبنان معطوف به «جمهوری اسلامی» است؛ که البته در ادبیات معترضان «ایران» نامیده می‌شود.

در واقعیت تفکیک بین نظام جمهوری اسلامی٬ ایران و مردمش تنها در ذهن ما ایرانی‌هاست که رخ می‌دهد٬ برای مردم دنیا٬ خصوصا مردم منطقه٬ تفاوتی بین ایران، ایرانی و جمهوری اسلامی نیست.

نفرت مردم منطقه از «ایران» در حقیقت مربوط به سال‌های اخیر و اوج تفکر «آخرالزمانی» «افزایش عمق نفوذ استراتژیک» نیست.

اولین بار سال ۸۹ در مواجه با یک دانشجوی فلسطینی در مالزی٬ همانطور که در ذهنم مشغول به محاسبه میزان هزینه مادی و معنوی که ایران برای حمایت از «مردم فلسطین» پرداخته است بودم٬ با برخورد تند او مواجه شدم. دانشجویی عصبانی که معتقد بود «اگر شما ایرانی‌ها دست از سر ما بر می‌داشتید٬ ما به صلح می‌رسیدیم.»

تجربه مراوده چهارساله با پناهجو‌یان سوری و مهاجران عراقی نیز نتیجه جز دیدن نفرت از نام ایران٬ ایرانی و جمهوری اسلامی در چشم‌های ایشان نداشت.

سال‌ها هزینه‌های بی‌حساب جمهوری اسلامی برای ساخت مدرسه٬ بیمارستان٬ خانه و جاده در کشورهای تحت «نفوذ استرانژیک» جمهوری اسلامی نیز نتوانسته است از میزان نفرت مردم این کشورها بکاهد.

آنچه اما این بار در جریان اعتراضات دو کشور عراق و لبنان توجه جلب می‌کرد نه فقط شعارهای پرتعداد علیه ایران که شادی مردم ایران از این شعارها بود.

ویدئوهای حاوی تصاویر از معترضان عراقی و لبانی که خواستار خروج «ایران» از کشورشان هستند٬ مرگ آیت‌الله خامنه‌ای را می‌خواهند و حتی پرچم ایران را می‌سوزانند٬ بارها و بارها توسط ایرانیان همراه با جملات در تایید و تشویق در شبکه‌های اجتماعی بازنشر می‌شوند.

تصاویر حمله معترضان عراقی به کنسولگری ایران در کربلا٬ پایین آوردن پرچم ایران از فراز این ساختمان و به اهتزاز درآوردن پرچم عراق نیز از جمله تصاویری بود که از سوی ایرانیان با استقبال مواجه شد.

ایرانیان نشان دادند که در این زمینه٬ مانند مسائل پرشمار دیگر٬ ملتی یگانه هستند.

مرگ بر خامنه‌ای

بخشی از خشم مردم عراق و لبنان معطوف به رهبر جمهوری اسلامی است٬ فردی که با ایده «احیای تمدن اسلامی» و «افزایش عمق نفوذ استراتژیک» به دنبال گسترش مرزهای ایران از افغانستان و پاکستان تا ساحل دریای مدیترانه است.

مردم معترض در این دو کشور بارها تصاویر آیت‌الله علی خامنه‌ای را به آتش کشیدند٬ علیه او شعار دادند و مورد استقبال ایرانیان قرار گرفتند.

یکی از دلایل این استقبال می‌تواند هزینه زیاد انتقاد از رهبر جمهوری اسلامی در داخل کشور باشد.

کوچکترین انتقادی از رهبر جمهوری اسلامی در داخل کشور از سوی منتقدان یا مخالفان رویکرد آیت‌الله علی خامنه‌ای حداقل به دو سال زندان با اتهام «توهین به رهبری» مواجه می‌شود؛ اما مردم کشورهای دیگر این روزها و شب‌ها در خیابان‌ها علیه او فریاد می‌زنند.

تصویر رهبر جمهوری اسلامی و بنیانگذار آن در ایران حرمتی در حد اوراق قرآن دارد؛ یکی از عمده انتقداتی به جنبش سبز از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی صورت گرفت٬ انتشار پی در پی تصویر عکس آیت‌الله خمینی زیر پای معترضان بود.

حال تصویر آیت‌الله خامنه‌ای زیر پای معترضان در عراق و لبنان است؛ کاری بخشی از ایرانیان در سودای آن هستند اما امکان آن را ندارند.

حمله به سفارت ایران 

گذشته از احساس و قضاوتی که در مورد جمهوری اسلامی داریم٬ کنسولگری‌ها یا سفارت خانه‌ها در کشورهای دیگر خاک کشور ایران به شمار می‌آیند.

با این حال اما ما اخبار حمله معترضین به کنسولگری ایران در کربلا را٬ فارغ از اینکه حمله کنندگان به آن منتسب به کدوم گروه هستند٬ با هیجان دنبال می‌کنیم.

یکی از علت‌های این امر را باید در رویکر جمهوری اسلامی در قبال سفارت خانه دیگر کشورها ریشه یابی کرد.

اذهان ما ایرانی‌ها با خبر حمله به سفارت خانه‌ها آمیخته است؛ سفارت آمریکا٬ انگلیس٬ فرانسه و عربستان٬ به هر بهانه‌ای آماج حمله هواداران جمهوری اسلامی است.

در طی چهل سال گذشته بارها به سفارت خانه‌های مختلف در ایران حمله شد و از تریبون‌های رسمی از این حمله دفاع شد.

ما هزینه‌های هنگفتی نیز برای تعدی به سفارت خانه کشورهای دیگر در ایران پرداخته‌ایم؛ با توجه به این شرایط چرا نباید معترضان به سیاست‌های جمهوری اسلامی در کشوری دیگر حق حمله به سفارت خانه یا کنسولگری ایران را نداشته باشند؟ و چرا نباید ما از این حمله شاد نشویم؟ مایی که خود با سیاست‌های توسعه طلبانه جمهوری اسلامی تضاد منافع داریم.

پرچم ایران زیر پای معترضین

مردم ایران چهل سال پس از انقلاب و تغییر پرچم٬ هنوز صاحب یک پرچم واحد نشدند.

جمهوری اسلامی٬ هوادارانش و بخشی از مردم پرچم رسمی کشور را نماد آن می‌دانند؛ هوداران پادشاهی و سازمان مجاهدین پرچمی با نشان شیر و خورشید را به اهتزاز در می‌آورند و بخش دیگری از اپوزسیون پرچم سه رنگ بدون نشان.

اما این پرچم برای مردم داخل ایران نیز هنوز هویت بخش نیست٬ کما اینکه در طول اعترضات کوی دانشگاه٬ جنبش سبز و دی مال سال ۹۶ نیز مردم پرچم به دست نگرفتند؛ برخلاف آنچه که در عراق و لبنان می‌گذرد.

حتی در ترکیه نیز پرچم به عنوان نماد وحدت بخش ملی٬ نقشی اساسی در تمامی اعتراضات دارد٬ اما در ایران نه.

از سوی دیگر ایرانی‌ها عادت دارند به دیدن پرچم کشورهای مختلف زیر پایشان یا در حال سوختن. در کشوری که نمایندگان مجلس در صحن علنی پرچم کشور دیگر را به آتش می‌کشند٬ چشم‌ها به تصویر دیدن سوختن پرچم عادت می‌کند.

ما نه این پرچم را آن خود می‌دانیم٬‌ نه آن کنسولگری را و نه حتی رهبری را که با خشم و غضب بر زبان معترضان عراقی و لبانی می‌آید. در اذهان ما این نام‌ها به صورت اتوماتیک تبدیل می‌شود به «جمهوری اسلامی» که با ایران تفاوت دارد.

جمهوری اسلامی همچنان بعد از گذشت چهل سال برای ما معادل ایران نشده است و با رویکری که در پیش گرفته است٬ روز به روز فاصله بیشتری نیز با آن پیدا می‌کند.

 

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

31 پاسخ

  1. به امید سرکوب شدن دیکتاتورها و دزدان اموال مردم ایران سر نماز دعا کنین انشالله به حق اسلام نابود بشند .

  2. ساده بگم یه جماعتی بفهمند، کسی که با این مطلب حال نمی کند، دلی در گرو آن جمهوری اسلامی دارد.
    حالا برو ببین با خودت چند چندی ?

  3. برادر ناشناس ایشان خیلی مشخص و به صراحت حرف دلشان را زده و بلکه آنرا تیتر کرده است که همه از دور و مقاله را نخوانده هم بفهمند چه خبر است : ” وقتی از شعار مرگ بر ایران شاد می شویم ” .تقصیری اگر هست به گردن ما مخاطبان است که کمی دیر متوجه می شویم . والا همنوائی خانم نویسنده با تبلیغات رسمی عربستان و آمریکا و……..دیگر بستگان آنها که از روز هم روشن تر است . اینطور که پیش می رود خیلی یکه نخورید که سایت زیتون هم از سانسور یواشکی و کم اثر کردن کامنتهائی که گزنده ترند به تدریج به برچیدن همه آنها گام بردارد !

  4. سلام جناب ناشناس
    اینگونه نیست که فرمودید. اگر میشناختید میدانستید که کار ما از این حرفها گذشته، آن زمان هم که نگذشته بود مانند اکنون اهل این حرفها نبودیم وگرنه کارمان به اینجا نکشید که کشید.
    این مطلب سه بخش است که برای نوشته دیگری نوشته بودم. ولی دیشب از شدت خستگی و سردرد بخطا بخش یکم را اینجا گذاشتم و بعد که دیدم اشتباه شد یادداشتی دادم و خواهش کردم نشان ندهند زیرا مال جای دیگری است. ولی می بینم که نشان دادند (در هر حال سپاسگزارم).
    نمیدانم با آنچه عرض کردم پیش حکومت مقدس جا باز میکنم یا چه کس دیگری؟ به نظر خود واقعیت هایی را نوشتم که توجه به آنها بسیار مهم است. پیداست شما نظر دیگری دارید. خواهشمندم (چنانچه صلاح بدانید) راهنمایی فرمایید تا دیدگاهم را اصلاح کنم و از این ننگ پاک شوم !

  5. آذران خانم انشای پر احساس ولی چند پهلویی بود. حتما از آن دسته انساتهایی هستید که میخواهید در دل همه جا باز کنید. منظور اینکه مخاطبتان را با آدرس مشخص خطاب نکردید.

  6. سلام
    1. این گونه کنشها را باید جدی گرفت و روشنگری کرد. آقای خمینی و باند حزب الله تبلیغ گسترده ضد ایرانی پیش گرفتند که هنوز ادامه دارد. از جمله در همه فیلم های صدا و سیما بر نقشهای فرومایگان نام ایرانی میگذارند و بر خوبان نام عربی! همه چیز را فدای «اوجب واجبات» یعنی حکومت و قدرت کردند و باعث دلسردی و ناامیدی عمومی شدند. هرکه با حاکم باشد خودی است، هرکه خواهان حقوق شهروندی برای همه ایرانیان است اگر آخوند و آیت الله هم باشد با او برخورد میشود. ناآگاهان هم به جریانهای ضدایرانی داخل و خارج گرایش یافتند.
    2. ناآگاهی ما هم زمینه میدهد. کاش ناآگاه بودیم ولی برداشتمان وارونه نبود. میهن دوستی ایرانی در این روزگار، نخست در آذربایجان، بویژه تبریز آن هم در برابر ترکان عثمانی سپس در برابر روسها نمود یافت. ولی در این دهه ها ناآگاهانی ایران دوستی را فارسگرایی و پان فارسی میخوانند ! نام پارسی یا فارسی، هم در پیوند با تیره پارس در جنوب ایران است و هم با کل ایران. زبان پارسی دری بیشتر در بخارا و پیرامون آن ریشه دارد تا از تیره پارس در جنوب. درباره این نام بسیاری در اشتباه هستند و بدخواهان هم سؤاستفاده میکنند !
    3. نمیدانم دوست داشتن کورش و سخن گفتن از او چرا بد است؟ مگر کورش تنها برای تیره پارس بود؟ مگر تنها یهودان از پشتیبانی ایرانیان بهره بردند؟ یهودان اگر میتوانستند چنان شاهنشاهی را در اختیار بگیرند که دچار آن همه مصیبت نمیشدند. ادیبان و تاریخدانان لبنان و مصر و برخی جاهای دیگر بیشتر از ما بزرگان ما را میشناسند و ارج مینهند. هیچ انسانی بی خطا نبوده و نیست. ولی کسانی از خود ما از روی ناآگاهی ضد خود تبلیغ میکنند !

  7. مقاله در مورد نقش جمهوری اسلامی در این کشورها و بازتابش در میان مردم این کشورهاست. نه در مورد داعش و عربستان وتایید یا رد اون. موضوع چیزدیگست .این نشان ندیدن نیست.

  8. مقاله درباره ایران بود و شعارعلیه ایران وجمهوری اسلامی و نقش و دخالت آن و بازتاب این اقداماتش درمیان مردم کشورهای تحت نفوذش..ادعا نکرده بود که داعش خوبه یا سیاست های دولت عراق مشکلی نداره.

  9. دوستان گرامی ما به طور معمول در مواجه با نظر مخالف خود موضع واکنشی می گیریم و واز نظر موافق خود خشنود می شویم .این است که علی الاصول عزیمت از نظر فعلی به سمت نظری که بیشتر مطابق حقیقت باشد همواره علاوه بر رعایت برخی ملزومات منطقی و متعارف به نوعی تعهد اخلاقی هم نیاز دارد که با انواع منافع ملی ، سیاسی ، مذهبی قومی و….تداخل پیدا می کند .این است که گفته اند هرکس اول کلاه خود را قاضی بگیرد !
    کل نوشته و مجموع مشاهدات و مراودات خانم ایکدر نشان می دهد که ایشان از شعار ” مرگ بر ایران ” واقعا” شاد شده اند . اگر نه می تواند ضمن احترام به خوانندگانش در بحث شرکت کرده و به اصطلاح بد گمانی هارا بر طرف کنند ! ایشان از قول دانشجوی عصبانی فلسطینی نقل کرده است ” اگر شما ایرانی ها دست از سر ما بر می داشتید ، ما به صلح می رسیدیم ” ! حالا خدا وکیلی نظر این دانشجوی فلسطینی باز گوئی مطالب نیویورک تایمز ، لوموند ، اشپیگل ، بی بی سی ، سی ان ان ( از میان رسانه هائی که متاسفانه هنوز نزد برخی نیمچه اعتباری دارند ) و رسانه های لوس آنجلسی خو دمان و همه اینها نشر دهنده تبلیغات و طرفندهای ناتان یا هو ی معرکه گیر است و یا نظرات به تکرار اعلام شده نه فقط جناحهائی مثل حماس و حزب الله بلکه تمام رهبران فلسطینی از جمله محمود عباس است که همگی بر عدم تمایل اکید دولت اسرائیل ، به ویژه بعداز ترور اسحق رابین ، به صلح و سازش تاکید کرده و می کنند ؟ از استاد محترم آقای برقعی انتظار است از نام و قلم خود در تنویر افکار و تذکر به سایتی مثل زیتون همچنان فعال باشند .سایت ” ملی – مذهبی ” که مدتهاست به خاطر نوعی مماشات حتی به اندازه نشریات داخل کشورهم جسارت انتقادات اصولی به گروهای فاسد درون حکومتی از خود نشان نمی دهد .

  10. جای خوش انتظاری است که کسانی مثل استاد برقعی هم دارند متوجه برخی قضایا و ارتباطها می شوند .از وقتی ایشان ظاهرا” با ( شاید ) مقداری تعجب تحلیل های نیورک تایمزی آقای مهدی نوربخش را به چالش کشیدند می شد حدس زد روزی متوجه نویسنگان دیگری از سایت زیتون هم می شوند ! تا کنون که از میان زیتونیان فقط آقای اشکوری است که ارزشی به خوانندگان خود داده وبا آنها وارد دیالوگ می شود .حالا که از قضا این نوشته خانم ایکدر نا خواسته حساسیتهائی را تحریک کرده است باید دید سایت زیتون می گذارد کامنتهای این بحث قدری بیشتر ادامه یابد یا برای جلوگیری از برخی اشارات زود قال قضیه را کنده و مقاله را از صفحه اول بر میدارد ! زیتون نشان داده است هر وقت بخواهد مقاله ای را مدتها در صفحه اول نگاه می دارد . اگر خانم ایکدر وارد بحث شدند آنوقت در ادامه و تاکید بر کامنت استاد برقعی مطالبی به عرض خواهد رسید .از نکات کلیدی مربوط به این بحث سو استفاده از صداقت و خیر خواهی مخاطبانی مثل آقای علی سون توسط نویسندگانی مانند آقای مهدی نوربخش و خانم ایکدرو…..است .

  11. پاسخ به جناب هم میهن. با عرض سلام. من بار‌ها نوشته ام، که نه شاهی هستم و نه والایی. نه چپی و نه راستی. فقط یک ایرانی که از دست همین گروه‌ها آواره شده‌ام. حرف حقیر این است که الان که کشور ما تحت تحریم، تهدید به تجزیه ، تهدید به حمله نظامی هست، بیایید این شعار‌های توخالی را کنار بگذاریم و فقط بفکر نجات ایران باشیم. انتقاد از رژیم اخوندی مساوی تجزیه طلبی و خواستار حمله به ایران نیست؟ بر عکس، با استمرار این نظام ما به همان جا میرسیم. با شعار مرگ بر این و آن، نفرین و دعا و نذر شله زرد کار ما درست نمیشود. ما نیازی به نفرت از این و آن نداریم. ما با نفرت کشورمان را از دست دادیم، بیایید با عشق آن را پس بگیریم. پاینده ایران و ایرانی.
    هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق. شاد باشید.

  12. نهایت بی پرستیژی و بی پرنسیبی است وقتی نویسنده (قطعا ) نظرات و پرسش ها را می بیند و مانند سایر خوانندگان بی نظر از کنار آنها می گذرد ، یا شما پاسخ و واکنشی دارید یا خود را ناتوان از پاسخگویی می دانید در هر دو صورت بایسته است ،فرصت و فهم برای مسئولیت پذیرفتن بر تالیف خودتان داشته باشید. نترسید!

    1. بی پرستیژی و بی پرنسیبی چاله گشادی است که بخشی از آن فرهنگ کامنت نویسی ماست. این قانون اخلاقی مضحک را ازکجاتان آورده اید که چون سوال زیاد هست مولف را موظف میکند!
      مگر آن نویسندگانی که با شما ناشناس بسیار کم سواد در مطالب دیگر هم کلام شدند ،از آن بر خود یا سایرین طرفی بستند؟؟
      برو بچه ، برو خودت را سیاه کن … اینجا همه زغال فروشند.

  13. آقای علی سون چپها و بخش مستقل ملی مذهبی ها شناسنامه دارند، بهمین جهت با خواندن نظراتشان با نام و یا بی نام به خاستگاه فکریشان میتوان پی برد. اما خطر آنجاست که عده ای در عمل با شناسنامه های جعلی بدون شناخت از تاریخ و مبانی تئوریک و در بهترین حالت از روی تنبلی به باز تولید فارسی تبلیغات رسانه های مسلط از دست نیویورک تایمز و … میپردازند. آنها خواسته یا ناخواسته افراد بی شناسنامه ای خواهند بود که با مزد و بی مزد زمین را برای قدرتهای خارجی شخم زده وزحمت آنان را کم میکنند. این سخن من را خواهش میکنم شخصی قلمداد نکنید. و کمی بیشتر روی آن تامل کنید. لازمه مبارزه اجتماعی شناخت و آگاهی است و دارا بودن شم سیاسی.
    با درود فراوان!

  14. به دوستانی که به رسم مجیزگویان آریامهری و ولایی در مدح این نوشته پرداخته اند توصیه میکنم کمی به واژه هایی که بکار میبرند حساس باشند. حق یعنی چه و کدام مطلب؟ تا من هم متوجه شوم که حق مطلب ادا شده یا خیر. یا این مقاله بر پایه کدام علم نگاشته شده که علمی خوانده میشود؟

  15. با سلام. من حدس زده بودم که حضرات چپی و نو اندیشان دینی از این نوشته ایراد خواهند گرفت. اما در پاسخ؛ جناب برقعی از نشریه وزین زیتون انتظار درج چنین نوشته‌ای را ندارد و آن را بلند گو تبلیغاتی امریکا، اسرأییل و عربستان میداند. چرا؟ من همیشه نوشته‌های جناب برقعی را میخوانم و با اکثر (ولی نه با همه) نظریات ایشان مخالفم. ولی این را حق ایشان میدانم که بنویسند و حق زیتون که چاپ کند. هیچ وقت هم به ایشان توهین نکرده‌ام که بلند گو یا جیره خوار کوبا هستند. من نمیفهم چرا تمام بحث و نوشته‌های ما باید با شعار مرگ بر امریکا، اسرأییل و عربستان توأم باشد و گر نه، میشویم ، نوکر امپریالیسم جهانی و جیره خوار. آیا با محو این کشور ها، یا سران آن ها، تمام مشکلات ما ایرانیان یک شبه حل میشود؟
    مسئله دیگر، شیوه رقیق کردن انتقاد از نظام مقدس است. هر فقط ما انتقادی از نظام کردیم، طرفدارن فوری مسائل جانبی را پیش کشیدند. اگر از ظلم بر زنان حرف بزنیم، فوری میگویند که در افریقا قبایلی هست که زن خود را میخورند و اسکیمو‌ها رفتار بد تری با زنان دارند. هر وقت از محدود کردن آزادی انتقاد کنیم، ماجرا پینوشه و شیلی، کودتا ۲۸ مرداد، و جنایات ژاپون در منچوری پیش میاید. مثل اینکه حقمان همین است که آواره بمانیم

  16. حقایقی غیر انکار در این مقاله هست.از عجایب است که سایت زیتون آنرا منتشر کرده است.«من متهم به ساندیسی و سایت زیتون متهم به …».

  17. با سلام و تشکر از خانم ایکدر
    از همان روزهای اول اعتراضات در عراق و لبنان مقام معظم دائی جان ناپلئون با آن نبوغ و بصیرت همیشگی شان و طبق معمول خیلی زود کشف کردند که کار کار صهیونیست خونخوار و آمریکای جهانخوار و رژیم سعودی جبار است !
    و فرمانده سپاهشان اضافه کردند که هدف این توطئه ها اغتشاش در برگزاری مارش پرشکوه و بسیار خودجوش اربعین است !!
    و مقامات دیگرا نیز افاضاتی در همین زمینه نمودند (شاید بجز آقای جنتی که خوشبختانه دیگر خیلی قادر به تکلم نیستند).
    امروز که اربعین و حتی ماه صفر تمام شده و سالروز شروع ولایت مهدی موعو هم برای ما یک روز تعطیلی جدید در نهم ربیع الاول به ارمغان آورده است بد نیست بار دیگر از خود بپرسیم واقعاً در این کشورها چه خبر است ؟
    قابل توجه این است که در عراق اعتراضات اساسأ در مناطق شیعه نشین رخ می‌دهد. یعنی همان نواحی که رژیم ولایت فقیه بیشترین ولخرجی ها را از جیب ایرانیان و بدون اجازه آنان کرده تا پایگاه خود را در منطقه گسترش دهد. همان شهر هایی که رژیم در آن «شارع الامام خمینی» و «مکتبه الامام خمینی» و غیره ساخته است، حرم های موجود را گسترش داده، خیابان ها را تعریض کرده، گنبد ها را از طلا پوشانده و حرم های جدید برای پیکر های واهی و ناموجود ساخته است.
     چه توضیحی میتوان بر این پدیده یافت ؟
    مسأله این مردم چیست ؟
    آیا تا این حد ناسپاس و نمک ناشناسند ؟

    نه ! آنها صرفاً انسانهایی هستند همچون ما با همان نوع احساسات و عواطف و آرزوهایی که ما داریم.
    فراموش نکنیم که متاسفانه دو کشور برادر ایران و عراق مدت هشت سال در جنگ بودند. جامعه عراقی نیز همچون جامعه ما زخم های آن دوران را فراموش نکرده است. در آن دوران چهره آقای خمینی برای یک عراقی یاد آور کشته ها و زخمیان و معلولان روزمره بود. درست مثل صدام برای ما. و در این دوران چهره آقای خامنه ای نماد تسلط بیگانه است.
     فرض کنید عراقیها در یکی از شهر های ما خیابان «الرئیس صدام حسین» می‌ساختند و آنرا به تمثال دو در سه متر ایشان مزین می‌کردند، آقای ولایتی شان را به کشور ما می‌فرستادند که در یک سخنرانی بگوید «ما» اجازه نمی‌دهیم فلان گروه در انتخابات وارد مجلس شود و قاسم سلیمانی شان با تطمیع و ارعاب و تسلیح گروه های شبه نظامی سعی در تسلط بر تمام شئون زندگی ما داشت و در مأموریتی سرزده برای خاموش کردن اعتراضات در گفتگو با مسئولان امنیتی می‌گفت «ما تجربه موفقی در این زمینه داریم». یعنی کار را به ما بسپارید (همانطور که در سال ۲۰۱۱ میلادی، یعنی قبل از جنگ داخلی و سه سال قبل از پیدایش داعش به مشاوران اسد وعده سرکوب سریع تظاهرات را داد).
    و فقط تصور کنید عکس العمل طبیعی و مشروع مردم ما در چنین شرایطی چه بود ؟

    دوران بیداری مردم عراق و لبنان و کویت همچون مردم الجزایر و سودان و سایر کشور ها فرا رسیده است. مردم این کشورها مسائل مذهبی شیعه و سنی و مسیحی و غیره را در زمینه سیاست پشت سر گذاشته اند و احساس تعلق به یک ملت و یک مرز و بوم را دارند و آرزومند تسلط بر سرنوشت خود و توقف دخالت های خارجی در شئون زندگی خویشند اند.

    فقط پیرمردان کودن بالای هشتاد سال که نیمه اول عمر خویش را در حوزه های علمیه بریده از جهان و نیمه دوم آنرا را در برج عاج قدرت گذرانده اند از قافله برای همیشه عقبند، شرایط جدید را درک نمی‌کنند و نمی‌توانند بکنند.
    و ترس من این است که ما مردم ایران بهای گرانی برای این عقب ماندگی بپردازیم. بسیار گرانتر از آنچه در چهل سال گذشته پرداخته ایم.
    به این امید که این ترس بی‌پایه باشد.

     
     

  18. مردم ایران شروع کننده رفتارهای زشتی نظیر حمله به سفارت خانه ها و آتش زدن پرچم کشور ها و مرگ بر این کشور و آن کشور بودند. چیزی که عوض داره گله نداره!

  19. With friends like you, we need no enemy.
    روزنامه نگاری که تحلیل میکند و دیدگاه های خود را زورچپان میکند!
    وقتی که حزب الله، متکی به ایران، در جنگ ۳۳ روزه، پوزه اسرائیل متکی به آمریکا را به خاک مالید، شما چه طرفی را گرفتید؟ اسرائیل را؟ صادق باشید، لااقل با خود.
    کاندولیزا رایس، وزیر خارجه امریکا میگفت ان جنگ ادامه دارد تا ما به a new middle east برسیم. رسید؟!
    البته سیاست های غلط حاکمان جمهوری اسلامی، همیشه به نتیجه مطلوب نمیرسد، مثل جنگ ایران و عراق.
    اما اینکه یک ایرانی مثلا در زمان شاه، از شکست شاه در برابر صدام خوشحال می شد، چه فکری می کردید؟
    گروه رجوی برای خوش خدمتی، دست صدام را بوسیدند و به جنگ افسران ایران رفتند. آنها را اسیر کردند و از آنها مصاحبه گرفتند و در “سیمای آزادی” شان پخش کردند، و پزش را دادند!
    تا کجا می روید؟!

  20. چقدر دوپهلو نوشتی خودت فهمیدی چی نوشتی یا فقط می خواستی چیزی بنویسید سعی کردی مردم ایران رو با رژیم یکی کنی

    1. مردم ایران بوجود آورنده، همزیست و منفعل همین رژیم هستند. لابد آنقدری عقلتان می رسد که لازم نباشد بگوئیم آنها که کف خیابان جان می سپارند یا در زندانند مانند قاطبه ی مردم ایران ناشناس و خاموش نیستند. اما درصد کمی از مردم اند.

  21. با سلام. سال‌ها پیش در کانادا یک پناه جوی فلسطینی به من گفت که ما از صلح با اسرأییل بیشتر نفع خواهیم برد تا جنگ. امروز در نوشته شما چیزی مشابه دیدم. اما من به نوبه خودم از شعأر مرگ بر ایران هیچ وقت شاد نشدم و بر عکس این گریه آور است که ثروت مملکت در جای دیگر به هدر برود. الان چپی‌ها و نو اندیشان دینی و فمینست‌های اسلامی اعتراض خواهند کرد که این‌ها همه تقصیر امپریالزسیم، ماترالیسیم، صیهونیسم، ترامپتنسیم..و هزاران ایسم دیگر است و آب طهارت بر چهره کریه نظام مقدس اسلامی خواهند ریخت. اما آنچه شما نوشته اید متاسفانه حقیقت دارد. موفق باشید.

  22. ضمن موافقت با نتیجه گیری کلی این مقاله، باید بدانیم که تا زمانی که مردم ایران طی یک همه پرسی سراسری ، عادلانه و زیر نظر سازمان ملل نظر کنونی خودرا درباره جمهوری اسلامی اعلام نکنند یا به عبارتی، آن رأی تاریخی آری در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ به جمهوری اسلامی را پس نگیرند، ایران با “جمهوری اسلامی” برابر است، چه مردم آن بخواهند، چه نخواهند!

  23. کم مایه و الکی. خب اکنون شما تمام آنچه را که هر نوجوان ایرانی هم میداند،نوشتید. این یعنی چه ؟ اگر به عربی برای مخاطبان عراقی بود شاید توجیهی داشت ، انا برای من فارسی خوان چه تحلیلی داشت ؟ کدام سخن تازه؟ چه نکته ی ندانسته ای؟ اصلا که چه؟

  24. در این نوشته من متوجه نشدم “ما ” کیست ظاهرا مقصود ملت ایران است ولی معلوم نیست با چه معیاری نویسنده محترم نظر خود را نظر مردم و ملت ایران دانسته آیا اسم نویسنده نشان نمی دهد یک فرد از یک اقلیت قومی خشمگین از حکومت مرکزی خود را”ما “به معنی مردم ایران دانسته است
    همین ناروشنی و مصادره به مطلوب در مورد مردم عراق و لبنان به کار رفته بدون تردید جماعتی از مردم این دو کشور مخالف ایران هستند و اگر جز این بود جای تغجب بود ایران در این دو کشور نفوذ دارد پس مخالف و موافق دارد و این مخالفت وموافقت شامل هر کشور دیگری هم می شود ولی معلوم نیست چرا مخالفت جمعی نشان مخالفت تمام یا اکثریت مردم اآن کشور هست
    این گونه داوری ها و برداشت های شباهت پیدا کرده باشیوه مغرضانه و تبلیغاتی بلند گوهای آمریکا و اسرائیل و عربستان و کسی بر آن ایرادی ندارد که بالاخره بیانگر منافغ تبلیغاتی آن کشور ها است یاده ها رسانه های لس آنجلسی به قوت تمام با این روندعمل می کنند آما از نشریه وزین و محترم زیتون انتظار نمی رود چنین خود محورانه عمل کندآنهم مقاله اول آن که جایگزین مقاله سر دبیر هست
    مخمد برقعی

  25. برخی آنچنان در خواب عمیق بسر می برند که با تلنگری جهانی حتی بیدار نمی شوند. در جنگل قدم می زنند و تنها درخت می بینند و درخت، بدون آنکه جنگل را ببینند.
    آنچه عملا مردم عراق را به خیابان ها کشانده نفوذ جمهوری اسلامی نیست، بلکه این بی نانی، بی آبی، بی برقی و از همه مهمتر بی کاریست که آنها را خیابان کشیده. همانطور که در مصر، الجزایر، سودان، مراکش، هاِیتی، شیلی، اکوادور، آرژانین، بریتانیا، فرانسه، کاتالونیا و ایران خودمان مردم در اعتراض به فساد، فقر و تبعیض به خیابان ها آمده اند. اگر با دیدی جهانی نگاه کنیم (یعنی جنگل را ببینیم و نه فقط تک تک درختان را) مردمان همه این کشورها در اعتراض به اجرای برنامه‌ی ریاضت اقتصادی نولیبرالی به زعامت صندوق بین‌المللی پول یا همان سیاست های نئولیبرالیستی (تعدیل ساختاری) بپا خاسته اند.
    صدالبته میزان آگاهی، تجربه مبارزاتی، سازماندهی و حافظه تاریخی در همه این کشورها یکسان نیست که این امر مهر خود را بر حوادث جاری در هر یک از آن کشورها می زند. مثل خالی کردن خشم تعدادی از معترضان عراقی به آدرس اشتباهی که به مغزشان فرو کرده اند. اما اگر همین امروز جمهوری اسلامی از عراق کاملا خارج شده و جای خود را به عربستان یا اسرائیل بدهد، باز هم هیچ فرقی در زندگی معیشیتی توده های معترض ایجاد نخواهد شد. زیرا دولت عراق ناچار است همین سیاست های کنونی را ادامه دهد. دولت عراق همانند همه دول کشورهایی که ذکرشان در بالا رفت مجری سیاست های اقتصادی دیکته شده توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول می باشد. خود جمهوری اسلامی هم از این امر مستثنی نیست. حکومت ایران اتفاقا از ممتازترین شاگردان مدرسه نئولیبرالیستی بوده و هنوز هست.
    در مورد مشاهدات نویسنده در رویارویی با دانشجوان عرب در خارج تنها می توان به جوان فلسطینی حق داد. زیرا که جمهوری اسلامی بزرگترین خدمت را به اسرائیل کرد. جنبش مردم فلسطین را متلاشی کرد. اما ای کاش نویسنده از دانشجویان سوری و یا لبنانی جویای نظرشان راجع به داعش و القاعده و النصره هم می شد تا ببیند این دشمنان ایران کجای کار ایستاده اند.
    من بمراتب بیشتر از شما از شعار مرگ بر جمهوری اسلامی خشنود می شوم. اما نه از شنیدن آن درخیابان های لس آنجلس، پاریس یا بغداد.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »