جامعه علیل و بحران زده امروز ما که سرشار از ظلم، ستم و فقر و فساد و فحشا و غارت و ریا و استبداد است نتیجه رژیم آموزشی ما می باشد که از حدود یک قرن پیش تا کنون برای استعمار و استثمار مردم ایران به آنها تحمیل شده است. بن مایه این رژیم آموزشی حفظ کردن، طوطیوار تکرار کردن، دوباره گفتن، میمون وار تقلید کردن، و گوسفندوار زندگی کردن در محیطهای خشک، رسمی، یکسویه و تصنعی است که در آنها اکثریت نادیده گرفته میشوند. این در حالی است که رژیم تعلیم و تربیت باید نسل فردا را برای ورود و زندگی موفق در دنیای پیچیده امروز و دنیای پیچیده تر فردا آماده کند. رژیم آموزشی باید به رشد همه جانبه شهروندان در عرصه های اعتقادی، آموزشی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، زیستی و سیاسی بپردازد. آموزش و پرورش و آموزش عالی باید در پی ایجاد دانش، نگرش، ارزش ها و مهارت هایی باشند که فراگیران را قادر می سازند به عنوان شهروند آگاه و فعال در جامعه مشارکت کنند. اما واقعیت این است که به ویژه بی توجهی به تربیت و روشنگری سیاسی در مدارس و دانشگاه ها باعث شده است که جامعه ما از افراط و تفریط در مسایل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و همینطور نبود احزاب رنج ببرد.
بر خلاف باور برخی، تمام امامان ما که باید الگوی ما باشند سیاسی بوده اند. در آموزه های دینی ما همواره تربیت انسانی موحد، عدالتخواه و ظلمستیز مورد تاکید بوده است. در همین راستا است که بر خلاف نظر بعضی حضرات که معتقد هستند پرداختن به مسایل سیاسی در محیط های آموزشی برای رژیم تعلیم و تربیتی ما “سم” است اینجانب بر لزوم تربیت سیاسی نسل فردا در محیط های آکادمیک تاکید دارم چرا که معتقد هستم کلاسهای ما کسری از جامعه میباشند و در جامعه مسائل سیاسی هم هست و به آن پرداخته میشود. همانطور که اشاره شد ما باید شاگردانمان را برای ورود به جامعه که اتفاقا به شدت سیاسی است آماده کنیم. بنابراین شاگردان ما باید «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند. این امر بسیار حایز اهمیت است چرا که خطرناک ترین نوع بیسوادی، بیسوادی سیاسی است. یک بیسواد سیاسی که درک و بینش سیاسی ندارد به این سطح از درک و فهم نرسیده است که تمام مشکلات و بدبختی های ما نتیجه تصمیم گیری ها و انتخاب های ما در حوزه سیاست می باشند. واضح است که این نوع انسان های بی سواد انسان های سبک مغزی هستند که نمیفهمند که بیتوجهی به سیاست و مسایل سیاسی است که به جوامع بحران زده می انجامد و روز به روز بر فساد صاحبان قدرت و رهبران مستبد و بسته تر شدن جوامع تحت سیطره آنها میافزاید. بنابراین از آنجا که شاگردان ما هم ظاهراً حق رأی دادن و انتخاب دارند و حاکمانی که آنها انتخاب میکنند علاوه بر سرنوشت خودشان سرنوشت ما را هم رقم میزنند، آنها باید در مدارس و دانشگاه ها با دیدگاهها و احزاب متفاوت سیاسی آشنا شوند و بینش سیاسی خود را ارتقا دهند. بیدار و آگاهسازی نسل فردا از آنجا حائز اهمیت است که این امر مانع پدیدار شدن و رشد کردن رهبران و باندها و احزاب تمامیتخواه فاسد که اهل ریا و غارت و چپاول هستند میشود. تمام آنچه می خواهم بگویم این است که کسانی که می گویند پرداختن به مسایل سیاسی در محیط های آموزشی سم است ریگی در کفش دارند! تصور امثال من این است که آنها از آگاه و بیدار شدن مردم تحت سیطره خود وحشت دارند و بنابراین به هر نحو ممکن از این کار جلوگیری می کنند و در برابر آگاه و سیاسی شدن شهروندان جبهه می گیرند و مانع تراشی می کنند.
منظور اینجانب از تربیت سیاسی کمک به رشد، آگاهی و دانایی و ارتقای مسیولیت پذیری، قدرت تحمل مخالف، به رسمیت شناختن حقوق دیگران، قانون مداری، روحیه مشارکت پذیری، نقد پذیری، انتقادگری و ایجاد روحیه سوال و پرسشگری و پژوهش و از همه مهمتر قدرت تشخیص حق از باطل، ظلم ستیزی و تصمیم گیری و تصمیم سازی در حوزه ی سیاست و جامعه است؛ به صورتی که دانش آموزان و دانشجویان بدانند که چگونه با همنوعان خود تعامل سازنده داشته باشند، چگونه اولویت و مصلحت را تشخیص دهند، و چگونه مردم و به ویژه حاکمان را دعوت به خیر و نهی از منکر کنند و چگونه با ظالمین به مبارزه بپردازند. نکته حایز اهمیت دیگر در تربیت سیاسی که باید به آن اشاره شود این است که تربیت سیاسی مشارکت مدنی را که مبنای دموکراسی و تمدن است در پی دارد. بعبارت دیگر رشد اندیشه دموکراسی عمدتا به میزان مشارکت افراد جامعه در فعالیت و تعیین و ایجاد ارزش های سیاسی بستگی دارد. بنابراین باید فرصت های مشارکت برای آحاد مردم از جمله دانش آموزان و دانشجویان فراهم شود و مشارکت در فعالیت های سیاسی برای هر شهروندی بدون هیچ گونه اختلاف و تبعیضی امکان پذیر باشد. از طرف دیگر خلاقیت و نبوغ و توسعه و تمدن در بستر ازادی هم شکل می گیرند و ازادی هم نتیجه ارتقای اگاهی ها و بینش سیاسی جامعه است. بنابراین دانشآموزان و دانشجویان هم باید حقوق شهروندی و سیاسی و نقششان در اداره، مالکیت و آینده کشور را بشناسند.
معلمان و اساتید محترم می توانند با تکنیک های متفاوت مانند بحث و گفت و گو کردن پیرامون مسائل اقتصادی، اجتماعی و به ویژه مسایل سیاسی در کلاسهای خود به ارتقای دانش و بینش دانش آموزان و دانشجویان بپردازند. به عنوان مثال آنها می توانند در ابتدا ” منشور حقوق دانش آموزی/ دانشجویی” و بعد حقوق شهروندی و مسیولیت های رهبران و مسیولین در قبال مردم را به شاگردان خود آموزش دهند. همچنین آنها می توانند با حساس کردن شاگردانشان نسبت به پدیده های اجتماعی سیاسی و پرورش روحیه استدلال گری و نیز نفی آنها از تقلید محض و کورکورانه گامی موثرتر در جهت تربیت سیاسی آنها بردارند. با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری و نیز دیگر انتخاباتها در کشور، همکاران محترم می توانند از هم اکنون به روشنگری نسل فردا و شهروندان بپردازند. آنها می توانند آدرس برخی سایتهای مفید در این زمینه را در اختیار شاگردان خود قرار دهند. حتی مدارس و دانشگاه ها می توانند از صاحبنظران و کارشناسان دعوت کنند تا به پرسش های دانش آموزان/ دانشجویان در این خصوص پاسخ داده شود. فراهم نمودن فرصت مشارکت دانش آموزان و دانشجویان در تشکل های مدنی و اجتماعی از قبیل شورای دانش آموزی / دانشجویی نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد. ضمنا داشتن یک وب سایت و یا چاپ نشریه ای با هدف ارتقای آگاهی های دانش اموزان و دانشجویان در ارتباط با مسائل روز، توسط هر مدرسه و یا دانشگاه ضروری به نظر می رسد.
حاکمان و دولتمردان هم باید درک کنند که برای رسیدن به جامعه ایده ال خود باید گام اول را با تمرکز بر ارتقای کیفیت رژیم تعلیم و تربیت خود بردارند تا ناگزیر نباشند برای مقابله با نقص های مدیریتی و حکومتی خود و ترس و وحشت انداختن در دل مردم ناراضی روزبه روز بر تقویت نهادهای نظامی و امنیتی و بنیه نظامی خود افزوده و خود را در حالیکه فقر و فساد و فحشا در مملکت بیداد می کند درمسیر پر هزینه و بی بازگشت رقابت های نظامی قرار دهند. همینطور آنها باید متوجه باشند که سیاست را که از ضرورتهای زندگی جمعی دردنیای مدرن امروز است نمیتوان به حاشیه راند. همانطور که اشاره شد سیاستگریز کردن مردم خیانت به مردم و خدمت به حاکمان و سیاستمداران و نهادهای فاسد و چپاول گر است. آموزش و پرورش و آموزش عالی وظیفه دارند سیاست را به عنوان یک ضرورت زندگی جمعی در برنامههای آموزشی خود بگنجانند و برای تربیت سیاسی دانشآموزان و دانشجویان محتوا و روشهای آموزشی لازم را تهیه و تدوین و اجرا کنند. فراهمسازی زمینههای فعالیت نهادهای مدنی دانشآموزی و دانشجویی بستری برای تمرین کنشگری سیاسی هستند که باید موردتوجه جدی قرار گیرند. ضمن اینکه بنا بر ضرورت تربیت شهروندانی منتقد و آشنا به حقوق شهروندی در عصر و شرایط حاضر، دست اندرکاران امر آموزش باید در محتوای برنامه درسی، مولفه های تفکر انتقادی را نیز بگنجانند و از معلمان و اساتید بخواهند که در تدریس دروس مختلف به موازات ارتقای بینش سیاسی فراگیران به ارتقای مهارت تفکر انتقادی آنها نیز که لازمه ارتقای بینش سیاسی است بپردازند تا فردایی بهتر و آبادتر را برای خود و هم نوعان خود رقم بزنند.
فدریکو مایر، مدیر کل سازمان جهانی یونسکو، گسترش فرآیند «صلح » و «دموکراسی » و توسعه موزون را منوط به “شیوه های آموزش معلمان” و نقشی که آن ها در ارتباط با دانش دارند، می داند . اینجانب بر این باور هستم که اگر میخواهیم در شکلگیری و توسعه جوامع انسانی، شاد، مترقی و دموکراتیک و متمدن و درنهایت در شکلگیری صلح جهانی سهیم باشیم باید ترتیبی دهیم تا آیندهسازان این مرزوبوم علاوه بر کسب مهارتهای علمی، نورمها و اصول و اسلوب و مهارتهای دموکراتیک را نیز در کلاسهایشان کسب نموده و در خود نهادینه کنند. به عبارت دیگر، کلاسهای ما – که میتوانند بهصورت دموکراتیک اداره شوند – باید به ارتقای مهارتهای اجتماعی، سبکهای تفکر، نگرش و منش و شخصیت نسل فردا بینجامند. همینطور شهروندان باید در طول زندگی آکادمیک خود متفکر، استدلال گرا، علت و معلول یاب، منتقد، خلاق، مشارکتجو و همزمان اهل رقابت و آگاه به مسائل اجتماعی و به ویژه مسائل سیاسی نیز بار آیند تا قادر باشند با موفقیت با واقعیات دنیای پیچیده کنونی مواجه شوند و نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند. روش تدریس اینجانب که مبتنی بر ارزشهای دموکراتیک می باشد در این راستا طراحی و ارائه شده است. اینجانب معتقد هستم که تربیت دموکراتیک که اینجانب بر آن تاکید دارم به عنوان بن مایه تکوین و تضمین جامعه مردم سالار متمدن و پویا می باشد .محیط های آکادمیک دموکراتیکی که اینجانب با بکارگیری روش تدریسم برای تربیت شاگردانم خلق می کنم در واقع باشگاهی هستند برای تمرین مهارتهای سیاسی و رفتارهای مدنی، دموکراتیک و متمدن.
البته به خاطر همین روش تدریسم که در دوره دکترا بر مبنای تیوری آموزشی سیاسیم طراحی کردم نه تنها با درخواست هیات علمی شدن من در بیش از ۱۰۰ دانشگاه ایران مخالفت شد بلکه در آموزش و پرورش هم که رسمی هستم دیگر به من کلاس نمی دهند! و حتی با چاپ و نشر کتابهایم که در آنها به معرفی روش تدریسم پرداخته ام مخالفت می کنند. این در حالیست که یکی از هم دوره ای های من در دوره دکترا (در هندوستان) که شراب را مثل آب می خورد هم اکنون “رییس” یک “دانشگاه دخترانه” در مرکز استان شده است! مورد دیگر اینکه من به ویژه از سال ۱۳۸۴ تا کنون هم در هر فرصتی بر علیه فضای بسته سیاسی گفته ام و بر این مطلب صحه گذاشته ام که امکان ندارد که این همه غارت و دزدی و اختلاس بدون همکاری وزارت اطلاعات و سپاه اتفاق افتاده باشد که البته در اسفند ۱۳۸۹ هنگامیکه قصد خروج از کشور را داشتم تا مسایل دیگری از این دست را به همگان ارایه دهم مرا گرفتند و روانه “تیمارستان آزادی” تهران کردند. برای اینکه ببینید در آنجا با من چه کردند وبلاگم را که در منابع ذکر شده ببینید. از این نوع مثال ها دهها مورد دیگر سراغ دارم که اگر لازم باشد به آنها هم می پردازم. به این موارد اشاره کردم تا این واقعیت را یاد آوری نمایم که با این نوع سیاست های مدیریتی و گزینشی است که حاکمان فاسد مردم را سیاست گریز کرده اند و حتی باعث ترس آنها از ورود به مسایل و مباحث سیاسی می شوند تا بتوانند با این استراتژی راحت تر به اهداف نامشروع خود که همان استعمار و استثمار و چپاول ملت است برسند. در همین رابطه باید به مسیولین و دست اندرکاران دلسوز یاد آوری نمایم که حتی جوامع مردم سالار هم بدون افراد متفکر، آزاد اندیش و منتقد که شرافت خود را به زیورهای دنیا نمی فروشند – به مرور زمان – به ظهور و ماندگاری حکومت های فاشیستی، استبدادی و ارتجاعی که مربوط به دوران شتر چرانی بوده اند می انجامند.