زیتون ـ محمدرضا سرداری: خبر بازداشت حمید نوری با نام مستعار حمید عباسی، دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج در دوره اعدامهای سال ۶۷؛ در فرودگاه استکلهم موجی از امید را برای دادخواهی در میان خانوادههای جانباختگان و بازماندگان آن واقعه ایجاد کرده است. نوری شنبه هفته گذشته در سوئد بازداشت شد.
کاوه موسوی، حقوقدان و شاکی خصوصی پرونده و ایرج مصداقی، از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ در ایران از فرد بازداشت شده به عنوان کسی یاد کردهاند که بر اساس اسناد و مدارک موجود «عضو هیئت اعدام در گوهردشت» کرج در سال ۶۷ بوده است. حالا دادگاه در استکهلم به بازداشت یک ماهه متهم رای داده است تا شاکی خصوصی اسناد و مدارک بیشتری فراهم کند.
در صورت اثبات صحت شکایت طرح شده درباره این فرد، آیا بازداشت او به محاکمه اش در سوئد خواهد انجامید و رازی از آن جنایت سر به مهر را خواهد گشود؟ در اینباره با رضا علیجانی روزنامهنگار و زندانی سیاسی سابق، که در هنگام قتل عام ۶۷ در زندان اوین بسر میبرد، گفت و گو کردیم. علیجانی در گفتگو با «زیتون» ضمن بازگو کردن گوشههایی از مشاهدات خود در آن سالها میگوید که هنوز ابهامات زیادی در چند و چون وقوع آن قتلها وجود دارد، از این رو امیدوار است که حمید نوری دهان باز کند و گوشهای از این جنایت رازآلود را فاش نماید.
متن کامل این گفتگو از پی میآید:
آقای علیجانی، آیا شما در دورهای که در دهه ۶۰ در زندان بسر میبرید با حمید نوری (عباسی) که اخیراً در سوئد بازداشت شده برخوردی داشتید؟
آقای نوری یا عباسی در زمان اعدامهای سال ۶۷ در زندان گوهردشت بود و من در زندان اوین بودم و پس از آن نیز من او را در اوین هیچگاه ندیدم.
از هم بندیان و احتمالاً کسانی که بعداً از زندان گوهردشت به اوین منتقل شدند نیز سخنی درباره این فرد نشنیدید؟ چون گفته شده وی در دورهای هم در زندان اوین به عنوان دادیار حضور داشته؟
راستش درست نمیدانم وی چه زمانی به اوین منتقل شد. من پس از آن قتل عام به زندانی در شهرستان منتقل شدم و دیگر در اوین حضور نداشتم. ولی بچههایی که در گوهر دشت بودند و خانوادهها، میتوانند وی را شناسایی کنند. چون دادیار زندان کسی است که خانوادهها نیز ممکن است وی را دیده باشند. بنابراین شناسایی او کار سختی نیست. تا همین جا هم افرادی وی را شناسایی کردند و نوع برخوردی که همین فرد در دادگاه مقدماتی داشته، قرائنی را نشان میدهد که این فرد همان حمید نوری است. چون گفته شده وی بسیار مضطرب بوده و با تشویش به ناظران نگاه میکرده. دستشان میلرزیده. کسی که مطمئن باشد که آن فرد نیست و اشتباهی صورت گرفته نباید دچار اضطراب و نگرانی شود.
بچههایی که در گوهردشت بودند و خانوادهها، میتوانند وی را شناسایی کنند. چون دادیار زندان کسی است که خانوادهها نیز ممکن است وی را دیده باشند.
اما گفته شده در آن دوره زندانیان با چشم بند در محوطه زندان تردد میکردند؟ چطور امکان شناسایی دادیار زندان از سوی زندانیان وجود دارد؟
معمولاً دادیاری بدون چشم بود و وی دادیار زندان بوده. در اطاقها، داخل بندها که حریم زندانی بود یا هواخوری هم چشم بند نبود. تنها وقتی زندانی از بندی که در آن محبوس بود خارج میشد موظف بود چشم بند بزند. بنابراین مامورینی که وارد بند میشدند اعم از رئیس زندان، دادیارها، سربخشها و نگهبانان قابل شناسایی بودند. در موقع اعدامها نیز آن نظم و نسق یک مقدار فروپاشیده بود. همانطور که برخی شاهدان عینی هم گفتهاند؛ هیات مرگ یعنی آقایان رئیسی، پورمحمدی و بقیه خیلی زندانیان را نمیشناختند و جزییات پرونده یک زندانی که چند سال در زندان بود را نمیتوانستند عرض چند دقیقه بررسی کنند. آنها عموماً به نوع معرفی که مسئولان زندان داشتند اعتماد میکردند. کلاً شرایط مثل یک عملیات جنگی بود. انگار که میخواستند شبیخون به حریف بزنند. عملیاتی که باید در اسرع وقت به نتیجه میرسید. در زندان گوهردشت البته این عملیات به دلایلی که قابل بحث است لو رفته بود که ماجرا عفو نیست بلکه اعدام است. اما زندان اوین شرایط ویژهای داشت و مثل یک قلعه در بسته بود.
همه نگهبانان بند و مسئولان زندان برای حدود ۲ ماه از زندان خارج نشدند. بعداً گفته شد که دلیلش درز نکردن خبر به بیرون بوده تا به گوش آقای منتظری نرسد تا این پروژه را متوقف کند.
همه نگهبانان بند و مسئولان زندان برای حدود ۲ ماه از زندان خارج نشدند. بعداً گفته شد که دلیلش درز نکردن خبر به بیرون بوده تا به گوش آقای منتظری نرسد تا این پروژه را متوقف کند. بی سرو صدا سلاخی انجام و بعد خبر آن منتشر شود. بنابراین در آن شرایط هیجانی از همه افراد مرتبط با زندان استفاده میکردند. ضمن این که مسئولیتها هم میچرخید و خیلی مهم نبود که طرف دادیار است یا کس دیگر. خیلی نظم و نسقی نداشت و بنا به گفته شاهدان کسی که میآمد به در اتاقها و زندانیان را در گروههای ۱۰ نفره نزد هیئت مرگ میبرده؛ همین آقای عباسی یا نوری بوده که دستیار وقت قاضی مقیسه کنونی بوده.
بنا به گفته شاهدان کسی که میآمد به در اتاقها و زندانیان را در گروههای ۱۰ نفره نزد هیئت مرگ میبرده؛ همین آقای عباسی یا نوری بوده که دستیار وقت قاضی مقیسه کنونی بوده.
به نظر شما فرد بازداشت شده همانطور که در کیفرخواست آمده جایگاه و نقش برجستهای در این قتل عام داشته؟
قطعاً وی از برنامهریزان این پروژه نبوده بلکه از مجریان و عاملان آن بوده است. خب این برنامه در سراسر کشور اجرا شد و در شهرها و زندانهای مختلف عاملان متفاوتی داشت. هر چند بنا بر شهادت و خاطرات افرادی که زندان گوهردشت بودند وی نقش مهمی در آن جا داشته. امیدوارم او در دادگاه زبان بگشاید و اطلاعاتی که دارد ارائه کند. بههرحال این هیئت مرگ و کسانی که با آن در ارتباط بودند قطعاً در جریان یک سری مسائل قرار میگیرند. ولی متأسفانه ما در این سالها جز اطلاعاتی که خانوادهها و بازماندگان از آن قتل عام دارند؛ نداریم. من خودم یکبار با مرتضوی رئیس وقت زندان اوین که بعد از آن حوادث به شهر خودش در زنجان رفت؛ در دفتر ماهنامه ایران فردا گفت و گو کردم. وی در آن گفت و گو علیرغم همه کنجکاویی که داشتم هیچ چیزی در آن رابطه نگفت جز یک جمله که «امام جنایتکار نبود؛ ولی جنایتکاران دورهاش کرده بودند.» یعنی پذیرفت که جنایتی صورت گرفته ولی آقای خمینی که امضا کننده حکم و فتوا دهنده بود را تبرئه میکرد در حالی که متن حکم وی در خاطرات آیت الله منتظری آمده است.
مرتضوی گفت:«امام جنایتکار نبود؛ ولی جنایتکاران دورهاش کرده بودند.» یعنی پذیرفت که جنایتی صورت گرفته ولی آقای خمینی که امضا کننده حکم و فتوا دهنده بود را تبرئه میکرد
حتی در ارتباط با بچههای چپ هم از میان تعدادی که جان به در برده بودند؛ قطعاً فتوای وی وجود دارد که آن افراد را به اتهام ارتداد اعدام کردند بدون آنکه خودشان بدانند در دادگاه هستند از آنان سؤال میشد که ترجیحتان چی هست. ما قصد داریم بندها را به مذهبی و غیر مذهبی تقسیم کنیم و به این شکل از زیر زبان افراد کلماتی را میکشیدند تا بتوانند آنان را متهم به ارتداد کرده و سپس اعدام کنند. اما مرتضوی هم حتی یک کلمه بر اطلاعات من نیفزود. امیدوارم نوری حال در فضایی متفاوت بتواند گوشههایی از این مسئله رو روشن و به کشف حقیقت کمک کند.
عکس منتسب به حمیدنوری از آرشیو ایرج مصداقی
این حقیقتی که شما از آن صحبت میکنید دقیقاً اشاره به چه دارد؟ چون ما می دانیم در این پرونده چه کسی آمر بوده برنامهریزان چه کسانی بودند و عاملان و مجریان چه کردهاند؟ چه چیزی از نظر شما در این پرونده همچنان مجهول است که امید دارید در روند دادگاه این شخص آشکار شود؟
در این پرونده هنوز نقاط ابهام بسیاری وجود دارد. تنها نقطه آشکارش که از سوی آقای منتظری بر ملأ شد این است که آقای خمینی فتوایی داده که در زمینه زندانی مذهبی و مجاهد است. اما این که فتوا چگونه طراحی شده هنوز مبهم است. چون این تصمیمی نبوده که آقای خمینی شخصاً گرفته باشد. مسئولین دادستانی و وزارت اطلاعات در آن زمان کسانی هستند که طرح را از ماهها قبل آماده کردند، به تأیید آقای خمینی رساندند و بعد اجرایی کردند. طراحان این قتل عام هنوز در سایه قرار دارند. همچنین متن حکمی که آقای خمینی درباره زندانیان غیر مذهبی داده هنوز روشن نیست هرچند مضمون و محتوایش در عمل اجرا شده و روشن است.
طراحان این قتل عام هنوز در سایه قرار دارند. همچنین متن حکمی که آقای خمینی درباره زندانیان غیر مذهبی داده هنوز روشن نیست هرچند مضمون و محتوایش در عمل اجرا شده و روشن است.
این طرحی است در وزارت اطلاعات از مدتها قبل تهیه و آماده شده و سپس به آقای خمینی ارائه شده است. از منظری دوربینانه تر، ما در سالهای آخر حیات آقای خمینی شاهد یک سری تصمیم گیریهای مهم سیاسی در جمهوری اسلامی هستیم پایان جنگ، برکناری آیت الله منتظری و سپس نسل کشی و قتل عام زندانیان سیاسی که من آن را هولوکاست ایرانی مینامم. . آیا این تصمیم گیریها در مرکز واحدی بوده یا به هم ارتباطی ندارد.
این سه اتفاق به نظر شما چه ارتباطی با یکدیگر دارد؟
کسانی که از وضعیت جسمانی آقای خمینی مطلع بودند میخواستند تا وی زنده است تصمیمات مهمی را بگیرد که به جز او کسی جرات و قدرت گرفتن چنین تصمیمی را نداشت. مثل پایان جنگ. اگر او پیش از پایان جنگ فوت میکرد، تصمیمگیری برای جانشین وی برای خاتمه دادن به جنگ بسیار مشکل بود. همچنین آقای خمینی تنها کسی بود که میتوانست درباره برکناری آقای منتظری تصمیمگیری کند. با توجه به پایگاهی که آقای منتظری در درون سپاه، روحانیون و بدنه حاکمیت داشت؛ بسیار بعید بود که بدون اذن آقای خمینی بتوان آقای منتظری را در فعل و انفعالات مجلس خبرگان برکنار کرد.
همچنین بسیار بعید بود کسی بتواند پس از وی درباره اجرای چنین عمل جنایتکارانه ای در این سطح که چندین هزار زندانی سیاسی را در سراسر کشور قتل عام کنند؛ تصمیم گیری کند. ازاین رو ارتباط این سه حادثه مهم هنوز بخشی از ابهامات تاریخی است. اگر این سه تصمیم با یکدیگر مرتبط باشد؛ بدین معنی است که تصمیم گیری برای قتل عام زندانیان سیاسی فراتر از تصمیم وزارت اطلاعات و دادگاه های انقلاب آن زمان بوده است.
به نظر شما آقای حمید نوری در این مواردی که بدان اشاره کردید میتواند اطلاعاتی داشته باشد؟
نمیدانم. ولی بعید نیست که به خاطر نزدیکی به قدرت و اعتمادی که مسئولین این قتل عام و هیئت مرگ به وی داشتند؛ کلمات و اخباری رد و بدل شده باشد و وی نیز شنیده باشد. همچنین اگر مسئله را از سطح یک تصمیمگیری کلان سیاسی یک پله پایینتر بیاوریم و فرض بگیریم این تصمیم صرفاً در درون نهاد امنیتی صورت گرفته، بنا بر روایتی که من در زندان اوین شاهدش بودم در زندان گوهردشت پنهان کاری شدیدی صورت گرفت برای این که موضع زندانیان بالا برود و آنان بتوانند تعداد بیشتری را اعدام کنند.
شما در تحلیلی که درباره روند آن اعدامها پیشتر ارائه کردید، تاکید داشتید که اعدامهای دست جمعی قبل از حمله مجاهدین برنامه ریزی شده بود. آیا مستندی هم در این زمینه دارید؟
نقطه چین این پروژه را ما میتوانستیم ۸ ماه پیش از آن در زندان اوین ببینیم. شب ۲۲ بهمن سال ۶۶؛ در سالن ۶ که ما در آن حضور داشتیم همه اتاقها در باز بود و از آن تاریخ در بسته شد. فراز و نشیب ادامه داشت تا اینکه درها در اردیبهشت ماه باز شد و ما شاهد یک تغییر رفتار مصنوعی عجبیی در نزد مسئولان زندان بودیم و همچنین در دوره اجرای اعدامها که ما کاملاً بی خبر بودیم؛ قبل از آن زندانیان مجاهد اگر در برابر این پرسش که اتهام شما چیست میگفتند«سازمان» با آنان برخورد میشد و حتماً باید واژه «منافقین» را بکار میبردند؛ ما شاهد بودیم که حتی پاسدارهای بند میآمدند و زندانیان را به عنوان هوادار سازمان صدا میزدند. یعنی کلمهای که تا چندی پیش گفتنش جرم بود؛ حالا رسمی شده بود و باعث شد این توهم دامن زده شود که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته و حالا از موضعشان پایین آمده و از روی ضعف میخواهند زندانیان را آزاد کنند. یعنی هیات مرگ به عنوان هیات عفو جلوه داده می شد. خب بدیهی است که زندانیان با یک اطمینان خاطر بیشتری مواضع تند تری می گرفتند.
نقطه چین این پروژه را ما میتوانستیم ۸ ماه پیش از آن در زندان اوین ببینیم. شب ۲۲ بهمن سال ۶۶؛ در سالن ۶ که ما در آن حضور داشتیم همه اتاقها در باز بود و از آن تاریخ در بسته شد.
پس از چند ماه از آن قتل عام نیز یک هیات عفوی در بهمن ماه همان سال تشکیل شد که از قضا هیات عفو بود ولی شایعه کردند که هیات مرگ است و آمده تا کسانی را که بازمانده اند را نیز فیلتر کند. افراد را دوباره به آن هیات بردند که لحن تهدید کننده ای داشت. می گفتند یا افقی از زندان بیرون می روید تا عمودی و شرطش این است که بروید در مقابل دفتر سازمان ملل علیه گروه خودتان تظاهرات کنید. اگر نروید اعدامید و اگر بروید از همان جا آزادید. چون قرار است زندان های گروهکی به تعبیر آنان منحل شود.
اگر فرض کنیم یک کمیته حقیقتیاب در حال حاضر برای بررسی این قتل عام تشکیل شده، نقطه شروع تحقیقات این کمیته به نظر شما از کجا باید باشد؟
چیزی که باید کشف حقیقت شود همین مدارها است. تصمیمگیری در چه سطح و مداری بوده؛ چگونه هدایت شده و به آقای خمینی ارائه شده، فتوای قتل عام زندانیان چپ چه بوده. چون ما این جا با یک روایت فریب کارانهای روبرو هستیم که متأسفانه همه جناحهای درون جمهوری اسلامی آن را تبلیغ میکنند. روایتی که میگوید عملیات فروغ جاویدان مجاهدین باعث شد تا این تصمیم گرفته شود در حالی که این دروغ محض است. مهمترین دلیلش نیز قتل عام زندانیان چپ است. همچنین در سؤالاتی که هیئت مرگ از زندانیان مجاهد پرسیده هیچ سؤالی درباره عملیات مجاهدین نبوده است و برخلاف گذشته مسئولان زندان پس از حملات مجاهدین بسیار عصبی بودند؛ مسولاان و پاسداران این طرح شوم به شکلی آموزش دیده خونسرد رفتار میکردند. قرائن دیگری نیز از جمله خاطرات برخی جان بدر بردگان نیز نشان میدهد که کسانی در دادگاه انقلاب آشنا یا فامیل داشتد و آن آشنا زندانی را به بند زندانیان عادی منتقل کردند بدون آن که به خانوادهها درباره آن واقعه چیزی بگویند.
ما این جا با یک روایت فریب کارانهای روبرو هستیم که متأسفانه همه جناحهای درون جمهوری اسلامی آن را تبلیغ میکنند. روایتی که میگوید عملیات فروغ جاویدان مجاهدین باعث شد تا این تصمیم گرفته شود در حالی که این دروغ محض است.
اکنون نیز شاهد هستیم که برخی طرفداران آقای خمینی که از جمع اصلاح طلبان هستند؛ همان روایت دروغ را به افکار عمومی عرضه میکنند. گویی افرادی بودند که در زندانها با مجاهدینی که در مرز بودند همکاری میکردند و این افراد اعدام شدند و ممکن است زیاده رویهایی نیز شده باشد. در حالی که این روایت که اعدام شدگان جنایت کار یا تروریست بودند از اساس دروغ است. اگر شخصی حتی کوچکترین نقشی در ترور میداشت؛ حکم اعدام میگرفتند و اساساً در زندان باقی نمیمانند تا در این قتل عام کشته شوند. اکثر قریب به اتفاق زندانیان حکم داشتند و به قول آقای منتظری در همین دستگاه قضایی حکم گرفته بودند. حتی بخشی از آنان از زندان گوهردشت به بندی در اوین منتقل شده بودند که به اصطلاح از آن بند «ملیکش» یاد میکردند یعنی که کسانی که حکمشان تمام شده ولی هنوز آزاد نشده بودند. از آن بند فکر میکنم فقط سه نفر زنده مانده باشند. چون از آنان به عنوان افرادی که خبیث هستند و قابل هدایت نیستند یاد میشد. بنابراین افراد یا در حال گذراندن دوره حبس بودند یا حبسشان تمام شده بود و هرگز مرتکب جرمی که حکمش اعدام باشد؛ نشده بودند. بنابراین برای این که این کج روایتیها و فریبها بیش از پیش افشا شود؛ به نظرم حرف زدن آقای نوری میتواند کمک کند.
آیا به نظر شما دادگاه حمید نوری علنی برگزار خواهد شد؟
تصورم این است بنا بر رویههایی که تاکنون بوده؛ هیچ دلیلی برای غیرعلنی بودن این دادگاه وجود ندارد. حداقل میتوان گفت که خانوادههای قربانیان و شاهدان در این دادگاه میتوانند در دادگاه شرکت کنند.
انتظار شما از روند دادرسی در این دادگاه چیست؟
امیدوارم روند پیگیری سخت و دشواری که به همت آقای ایرج مصداقی و کاوه موسوی صورت گرفته؛ از مسائل سیاسی و نام جریانهای سیاسی به دور باشد تا همدلی همه ایرانیان و افکار عمومی را به دنبال داشته باشد. اختلاف نظر در میان جریانهای سیاسی همواره وجود دارد ولی درباره پیگیری این امر خطیر که امیدوارم گامی فرا پیش برای کشف حقیقت به منظور جلوگیری از تکرار جنایت و در مسیر دادخواهی است با حداکثر پشتیبانی همه انسانهای آزاده در ایران و سراسر ایران همراه باشد.
آیا این دادگاه بازتابی هم نزد شخصیتهای بین المللی حقوق بشری داشته؟
بله خوشبختانه شخصیتهایی چون خانم شیرین عبادی و همچنین دبیرکل سازمان عفو بینالملل از این بازداشت حمایت کردند.
آینده و نتیجه این دادگاه را چگونه پیش بینی میکنید؟ فکر نمیکنید این پرونده نیز دست خوش معامله سیاسی دولتها شود؟
آینده این دادگاه بستگی به فشار افکار عمومی، رسانهها و همچنین تجهیز مدارک دارد. البته معامله دولت اروپایی در این موارد بی سابقه نیست ولی مثالهای عکس آن نیز مثل دادگاه رستوران میکونوس که با توجه به استقلال و قدرت قضایی که قاضیان آن دادگاه داشتند توانست مسئله را هر چند با یک روند طولانی اما به سرانجام برساند و روشنگری کند.
امیدوارم که حمید نوری دهان باز کند و پردههایی از پشت صحنه این جنایت را آشکار سازد. این دادگاه نمادی خواهد بود از این که ظلم و جنایت مشمول مرور زمان نمیشود. کشف حقیقت مهمترین مانع تکرار جنایت است و دادخواهی در این بستر رشد میکند.
در این قضیه هم تصور نمیکنم در پرونده قتل عام سال ۶۷ که یکی از پروندههای مهم حقوق بشری است؛ فشار عمومی اجازه دهد تا دولت سوئد معاملهای انجام دهد. البته ایرانیان زیادی نیز آنجا در ساختار پارلمان؛ احزاب و دولت سوئد حضور دارند و کسانی که تبار ایرانی دارند میتوانند کمک کنند. ضمن این که بر اساس نظر کارشناسان حقوقی در سیستم قضایی سوئد بی سابقه نیست که یک فرد یوگسلاوی سابق در جنایت علیه بشریت دست داشته بازداشت و به حبس ابد محکوم شده است. همچنین اساساً بازداشت کردن اشخاص پروسه بسیار دشواری دارد چه برسد به آن فرد تبعه دولت دیگری باشد. این مورد مایه امیدواری است در این پرونده معاملهای صورت نگیرد.
همچنین خانوادهها و بازماندگان زندان گوهر دشت میتوانند با تجهیز مدارک در این دادگاه پیروز شوند. اما بیش از پیروزی امیدوارم که حمید نوری دهان باز کند و پردههایی از پشت صحنه این جنایت را آشکار سازد. این دادگاه نمادی خواهد بود از این که ظلم و جنایت مشمول مرور زمان نمیشود. کشف حقیقت مهمترین مانع تکرار جنایت است و دادخواهی در این بستر رشد میکند.
5 پاسخ
خداوندا تو حق مظلوم را از ظالم بگیر این بنده خدا بی گناهه
خداوند غفار الذنوب و ستار العیوب است.
گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هر آنکه هست(جز یکی دوتا) گیرند!
با تشکر از آقای علیجانی اجازه میخواهم ایرادی را که قبلاً یکی دوبار به نویسندگان گرامی زیتون گرفته ام بار دیگر ام یاد آوری کنم.
احساس من این است که کسانی که در جوانی خود آقای خمینی را چون نماد ایمان، صداقت و شجاعت میپرستیده اند علیرغم سرخوردگی از او و از نتایج انقلاب هنوز هم به نوعی سعی در توجیه بعضی اعمال او، و تبرئه او یا تخفیف مسئولیتش در جنایات رژیم را دارند.
یادآوری میکنم که آقای خمینی حد اقل از دههٔ ۱۳۲۰ تا موقع مرگ (به جز چهار ماهی که در پاریس بود و زیرکانه گفته های مشاوران روشنفکرش را تحویل رسانه ها میداد) با سخنرانی ها، نوشته ها و و تصمیمات خود ثابت کرده است که برای آنچه که برایش بسیار مقدس بود و خودش نام «اسلام» را بر آن نهاده بود از ریختن خون خودی و غیر خودی و بیگانه هیچ ابائی نداشت و در این زمینه هیچ حدی نمیشناخت مگر عدم امکان عملی آن (همچون زمان پذیرش پایان جنگ). در اینکه پس از ترور های ابتدای دهه ۶۰ و کاهش تعداد سران کشور تصمیمات اصلی کشور را مثلث متشکل از احمد آقا و آقایان رفسنجانی و خامنه ای میگرفت بحثی نیست. و همینطور در اینکه تصمیمات عمده ماههای آخر را هم به احتمال قوی همان مثلث گرفته بود تا راه را برای آینده ای که متعلق به آن سه بود صاف و زحمت اداره رژیم را با امضاء و یا به اسم آقای خمینی کم کنند نیز صحبتی نیست. اما باید پرسید آیا اگر آقای خمینی در آنزمان در سلامت و هوشیاری کامل بود تصمیماتی غیر از آن میگرفت ؟ تمام شواهد زندگی سیاسی او حکایت از آن دارد که متاسفانه او قادر به بد تر از آن نیز بود. در این زمینه فقط این چند نمونه را یاد آوری میکنم :
۱ – در سال ۱۳۲۲، بسیار پیش از آنکه «امام» شود معتقد بود آقای کسروی باید به خاطر عقاید و فعالیت هایش کشته شود. کاری که بالاخره فدائیان اسلام با افتخار انجام دادند.
۲ – به جرم اینکه زنی در یک رپورتاژ تلویزیونی گفته بود که برای او زن نمونه «اوشین»، پرسناژ اول یک سریال کره ای است (در حالیکه اصولاً زن نمون برای هر زن شیعه باید فاطمه باشد ! ) ایشان دستور اعدام «تمام» دست اندرکاران تهیه آن رپورتاژ را در یک لحظه صادر کرد ! (که خوشبختانه با پا در میانی عده ای مساله حل و فصل شد).
۳ – در یک سخنرانی صحبت از سر زدن هفتصد عضو قبیله یهودی بنی قریضه در یک روز به دستور محمد میکرد و آنرا افتخار و نمونه برخورد با دشمن منکوب میدانست (البته برخی از شیعیان افتخار میکنند که این دستور را علی شخصاً و به تنهایی انجام داد ! چیزی که عملا غیر ممکن است ).
۴ – بدون اینکه سلمان رشدی را بشناسد یا یک خط از کتاب اورا خوانده باشد فتوای مهدورالدم بودن او را با آن صدایی که از خشم میلرزید صادر کرد که آن افتضاح را در سطح بین المللی ایجاد کرد و آنهمه برای کشور هزینه مادی و معنوی داشت و هنوز هم دارد.
در این زمینه متاسفانه نمونه بسیار زیاد است اما به همین اکتفا میکنم.
آری ایمان مطلق به هر چیز مقدس بیماری مرگباریست است. بویژه زمانیکه با قدرت مطلق آمیخته شود.
امروز شخصی در کشور سوئد به جرم شرکت در آن جنایت بزرگ سال ۶۷ بازداشت شده است. البته تا زمانیکه این شخص محاکمه و محکوم نشده است (در دنیای قانونمدار) از لحاظ حقوقی بیگناه محسوب میشود.
اما اولین پیروزی در مقابل عاملان آن جنایت این است که وکیلش به عنوان دفاع ادعا کرده است که او در قتل عام ۶۷ دست نداشته است. مقایسه این دفاع با جمله آقای پورمحمدی که اعلام کرد افتخار میکند که «دستور خدا» را انجام داده است و شبها هم خیلی راحت میخوابد نشان میدهد که قدرت خدایی که ایشان از او صحبت میکند فقط محدود به مرزهای کشور مظلوم ایران است و خوشبختانه در خارج از این مرزها باید خدای دیگری یافت.
به هر حال از این پس باید منتظر باشیم که سربازان گمنام امام زمان گروهی توریست سوئدی را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل و آمریکا به اسارت بگیرند، یا اشخاصی دوملیتی ایرانی-سوئدی را به فساد فی الارض متهم کنند، یا یک مرد سوئدی را به دام جاسوسه ای انداخته او را به اتهام زنا با یک زن مسلمان به اعدام محکوم کنند و خلاصه یکی از شگردهای چهل ساله نظام مقدس را به کار ببرند تا بتوانند زمینه معاوضه و پسگرفتن زندانی شان را فراهم کنند. به این امید که کشور سوئد که یکی از پیشرفته ترین کشور های جهان در امور اجتماعی و انسانی است به همان اندازه در زمینه اطلاعات و ضد اطلاعات نیز پیشرفته باشد و گوشزد های لازم را به شهروندان خود در صورت سفر به ایران بکند.
و به امید روشن شدن حقیقت و رسوایی و محکومیت جنایتکاران قبل از آنکه در کمال قدرت و شوکت به مرگ طبیعی بمیرند.
ضمن اینکه برای آن ۵ نفر هسته اولیه مجاهدین خلق که دفاعیاتشان را سالها پیش در کتابی بنام «گوهرهائیکه در تاریکی درخشیدند» احترام قائلم، هیچ وقت ازمجاهدین خلق تحت رهبری مسعود رجوی خوشم نمی آمد و نه تنها خوشم نمی آمد بلکه بشدت بدم هم می آید، هم اکنون دلم برای آن بدبخت های زوار در رفته هائیکه در آلبانی اند میسوزد و با خود میگویم آنها دیگه چه اسکولهائی هستنــد؟
لیکن، تصاویری که بارها از گورهای دستجمعی در تلویزون ها دیده ام ودست وپاهای درآمده از خاک را دیده ام بی اختیار ناراحت میشوم وبا خود میگویم مسببین این جنایت دیگه چه جانورانی بوده اند؟ ویا اینان چگونه نام خود را انسان نهاده اند؟ ویا با خود می اندیشم مسببین این جنایت چگونه سر به بالین میگذارند؟؟!!!
عدالت، خواسته هر انسان سالمی است. و شرکاء جرم باندازه نسبت شراکتشان مقصرند.
اما مباد که به خیال عدالت، بیگناهی دراز شود. دریفوس، مازیار ابراهیمی و …
و نیز، همدستی با همدستان بن سلمان، خلاف حق و عدالت است.
دیدگاهها بستهاند.