درآمد
چندی پیش نوشتاری از من با عنوان «طالقانی و بازگشت به قرآن»» در زیتون منتشر شد. در پی آن برخی افراد صاحب نظر و آگاه به موضوع از جمله دوستان ارجمند آقایان مهندس عبدالعلی بازرگان و دکتر فرهاد بهبهانی و برخی کاربران در کامنت ها در این باب اظهار نظر کرده و پرسش ها و یا نقدهایی را پیرامون مدعیات آن نوشتار مطرح کردند. نقدنوشته جناب بهبهانی به طور مستقل در زیتون انتشار یافته و اکنون در دسترس است. اینک، به انگیزه پاسخ به برخی نقدنوشه ها، شرحی بیشتر پیرامون مدعیات اصلی نوشتار اولیه ام می آورم.
در این نوشتار از برخی ملاحظات مطرح شده، به دلیل توافق اصولی و یا به دلیل عدم اختلاف مهم، چشم می پوشم و فقط به دو موضوع اساسی تر می پردازم:
یکم. کارکرد قرآن
یکی از محورهای مهم نوشتارم پرسش از انتظار از قرآن و در واقع کارکردها و نقش قرآن در ذهن و زبان و زندگی ما مسلمانان است. نمی خواهم همان گفته ها را تکرار کنم ولی از آنجا که در برخی نقدها در این مورد نکاتی آمده که به نظر می رسد مراد هنوز ناروشن است، ناگزیر بدان اشارتی می شود.
بی گمان از هر منظر که نظر کنیم، قرآن کهن ترین و معتبرترین و اصیل ترین سند دین شناخت دین اسلام است و این اعتبار البته برای مسلمانان و مؤمنان به وحی به مرتب بیشتر و تعیین کننده تر است. در طول تاریخ، از آغاز تا کنون، همین اعتبار کم و بیش وجود داشته و دارد. حتی کسانی که قرآن را «کلام محمد» و یا «رؤیای رسولانه» می دانند، نیز اهمیت و سندیت و حجیت کلام قرآن را انکار نمی کنند و خود نیز بدان استناد و احتجاج می کنند.
اما و هزار اما، بحث بر سر این است که این قرآن به چه کار می آید و چگونه می توان قرآن «خواند» و این متن مقدس چه استفاده ای به ما می رساند و یا باید برساند. آنچه همواره به ویژه در روزگار ما چالش برانگیز شده، پاسخ به این نوع پرسشهاست. آنچه من یادآوری کرده و می کنم، این است که حامیان و مبلغان شعار «بازگشت به قرآن» از حدود صد سال پیش تا کنون، غالبا به گونه ای سخن گفته اند که گویا اگر مسلمانان به «حبل المتین قرآن» بیاویزند و این متن وحیانی را در متن اندیشه و عمل خود قرار دهند، دیگر کار تمام است و مشکلات و معضلات مؤمنان حل خواهد شد. به یاد می آورم که در گذشته (احتمالا هنوز هم چنین است) در سالن عمومی انجمن اسلامی مهندسین تهران (که از دهه شصت تا اواسط هشتاد من هم یکی از سخنرانان آن بودم) حدیث نبوی «اذاالتبست علیکم الفتن کقطع المظلم فعلکیم بالقرآن» (کلینی، الکافی، جلد ۲، ص ۵۹۹) بر دیوار آویخته بود. مصلحان قرآن محور قرن حاضر همواره به درستی از این که مسلمانان از قرآن فاصله گرفته و یا آن را رها کرده اند، شکوه ها کرده و از این رو به مؤمنان وعده داده اند که از طریق تمسک و توسل به قرآن و عمل صادقانه به آن، از خرافات و عقب ماندگی ها و گرفتاری ها آزاد خواهند شد.
اما واقعیت این است که امروز باید در اطلاق این دعوی و مبانی و الزامات نظری و عملی آن تأمل بیشتر کرد. از جمله این که آیا قرآن به مثابه کتاب قانون و یا رساله عملیه مراجع تقلید است که باید به عنوان یک متن مرجع مورد عمل قرار گیرد و مثلا آیات الاحکام آن (که حدود پانصد آیه بیش نیست) به عنوان واجب شرعی باید مو به مو و عینا عملی شود؟ و یا آیا می توان که از متن قرآن امور سیاسی و حکومتی و قوانین کیفری و جزایی و مدنی و اقتصادی «استخراج» و یا حتی «استنباط» کرد؟ درست است که بزرگوارانی چون بازرگان و طالقانی و حتی جناب آقا مصطفی حسینی طباطبایی به تفاریق تذکر داده اند که نباید گره گشایی از تمام مشکلات مدنی و اجتماعی را از وحی و نبوت و قرآن انتظار داشت (به ویژه زنده یاد مرحوم مهندس بازرگان با مدل تفسیری «ناگفته های بعثت» قایل به محدودیت نقش وحی و نبوت بود) ولی واقعیت این است که همین بزگواران گاه مدعیاتی مطرح کرده اند که به نوعی با این گفته ها در تعارض قرار گرفته و یا چنان از اطلاق عام بازگشت به قرآن سخن گفته و موضوعات را از هم تفکیک نکرده اند که موجب تردیدهای جدی در این مقوله شده و می شود.
این را هم بگویم که این دغدغه برای من تجربی است و در زیست جهان من تجربه شده است. به یاد می آورم که در اواخر دهه شصت یک بار در انجمن اسلامی مهندسین به مناسبتی سخن می گفتم. به احتمال زیاد دوستان عزیز آقایان مهندس عبدالعلی و دکتر بهبهانی نیز حضور داشته اند. من در آن سخنرانی (البته با رعایت احتیاط لازم) موضوع تغییرپذیری احکام دینی را مطرح کردم و در حد ممکن برای نظریه مختارم استدلال کردم. هرچند غالب حاضران (که جملگی از چهره های شاخص قرآنی و در عین حال روشنفکر و نوگرا بودند) سکوت کردند ولی برخی از اینان با شدت تمام با گفته من مخالفت کرده و آن را مردود دانستند. یکی از این مهندسان محترم (که هرکجا هست خداوند به سلامت دارش) به صورت جدلی و تند پرسید: آقای اشکوری! شما فقیه تر هستید یا شیخ طوسی؟! خواست بگوید که چون فقیه متقدم و برجسته ای مانند شیخ طوسی چنین چیزی نگفته است، پس تو حق نداری چنین بگویید. مرحوم مهندس بازرگان، گرچه در آن روز طبق سنت حسنه شان از من تشکر کردند، ولی در این مورد خاص واکنشی نشان ندادند. اما چندی بعد در سخنرانی عمومی اش در سالن میرداماد، با اشاره به دعوی من مبنی بر تغییرپذیری احکام آن را رد کرده و اعلام کرد که «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» (بگویم که من در آن سخنرانی حضور نداشتم ولی گفته ایشان رامضمونا برایم نقل کردند). آنچه من دریافته ام آن است که این سلسله جلیله تا جایی که فقه و احکام فقهی حوزوی مطرح باشد، چندان مخالفتی ندارند و حتی موضع ضد فقاهتی می گیرند ولی وقتی پای قرآن و آیات الاحکام آن در میان بیاید، تغییرپذیری آن را بر نمی تابند. یک بار دیگر یکی دیگر از اعضای انجمن اسلامی مهندسی در سخنرانی اش (باز در واکنش به گفته های من) اعلام کرد: قبول می کنم که برخی احکام تغییرپذیرند ولی این حق فقط برای خدا و رسول است و بشر حق چنین تغییری را ندارد.
در هرحال باید روشن کرد که اولا- آیا حکومت (هر حکومتی مذهبی و یا غیر مذهبی) مجری احکام شرعی است و یا باید باشد؟ ثانیا- جدای از امر حکومت و وظایف آن، آیا آیات مربوط به حدود و دیات و زن و خانواده و اهل کتاب (مثلا جزیه) و . . . عینا و یا با تصره هایی برای ابد لازم الاجرا هستند؟ مثلا برای همیشه باید دست دزد را قطع کرد؟ (موضوع آیه ۳۴ مائده) و یا باید همیشه به زناکار را تازیانه زد؟ (موضوع آیه ۲ سوره نور) البته برخی از این بزرگواران در اوایل عمر جمهوری اسلامی، وقتی که این نوع موضوعات بحث روز بود، در عین دفاع از جاودانگی احکام قرآنی و اسلامی، با این استدلال که این مقررات در هر شرایطی لازم الاجرا نبوده و شروطی لازم است، عملا تا اطلاع ثانوی این احکام را به حالت تعلیق در می آوردند. همان گونه که برخی فقیهان محتاط نیز از گذشته تا حال، شماری از احکام کیفری را تا زمان ظهور امام غتیب معلق می کنند.
کوتاه سخن تا زمانی که مواضع با شفافیت اعلام نشود، صرف شعار بازگشت به قرآن گرهی نمی گشاید. اگر در صد سال و یا پنجاه سال پیش اهمیت این موضوع چندان روشن نبود و همه گرفتار ایده آلیزه کردن سنت دینی بودیم و سرخوش، امروز تجارب پر هزینه ای چون حکومت ولایی فقهی در ایران و ظهور داعش و داعشیسم در منطقه، باید ما را به ریشه ها برده و از غفلت احتمالی خارج کرده باشد.
در پایان بگویم جناب بهبهانی از قول آقای طباطبایی آورده اند که «ما نباید از صدر اسلام نسخه برداری کنیم، بلکه باید درس بیاموزیم»، اگر به راستی چنین است، اختلافی در میان نیست.
دوم. چند صدایی بودن آیات قرآن
ایراد دیگری که مطرح شده، این است که، من چرا از دو و یا چند صدایی بودن برخی آیات قرآن یاد کرده ام. دعوی مقابل آن است که چنین نیست، فهم درست و صحیح قرآن حاوی پیام و معنای واحدی است و اگر اختلافی در میان است برآمده از فهم نادرست و نادقیق قرآن و یا اختلاف در تشخیص مصادیق است. از جمله گفته شده وقتی قرآن به «عربی میبن» (شعراء/ ۱۹۵) است و مدعی هدایت، چگونه می تواند دارای معانی مختلف و یا تفاسیر متضاد باشد؛ تفاسیری که موجب گمراهی و در نتیجه ناقض اصل هدایت است. در اینجا گزارش و استدلال جناب بهبهانی را عینا می آورم تا محل نزاع روشن تر باشد:
«آقای حسینی طباطبایی در بحث «استنتاج معنا از آیات قرآن» بحث مبسوطی در این زمینه آورده و به طور خلاصه میگوید: ۱- قرآن که خود را کتاب هدایت و محور وحدت بین پیروانش معرّفی میکند، نمیشود به گونهای سخن گوید که مفاهیم مختلف (و حتّی چنانکه بعضاً ادّعا شده است متضادّ) از آن به دست آید. ۲- چنانچه با قرآن عاری از افکار ازپیش ساخته برخورد شود و معانی لغات و ارتباط نحوی کلمات در آیه و سیاق آیات درنظر گرفته شود، بیش از یک معنا از آیات قرآنی به دست نمیآید و ۳ – از همینرو مفسّران به طور کلّی کمتر در زمینهی معنا و مفهوم آیات به اختلاف اصولی رسیدهاند و اختلافات معمولاً در مصادیق بوده که در این راستا همواره پیروان فرق و مکاتب مختلف، خواستهاند عقاید خود را از آیات قرآن نتیجه بگیرند. در مورد داعش و بوکوحرام خوشبختانه اعلامیّهای با بیش از یکصد امضاء از شخصیّتهای شناخته شدهی اسلامی در مردود شناختن فکر و راه و روش آنان توسّط جامعه الأزهر مصر منتشر شده که به کلّی حساب آنها را از اسلام جدا میداند».
سخن در این باب بسیار است ولی پاسخ اجمالی من این است که: گرچه به تئوری «شریعت صامت» (حداقل به گونه ای که شهرت یافته است) باور ندارم ولی، به دلایل پیشینی و پسینی فراوان، بر این عقیده ام که که فهم کلمات و واژگان و مهمتر از آن جملات در هر زبانی، کف دارد ولی سقف ندارد (و من در کتاب «تأملات تنهایی – دیباچه ای بر منوتیک- انتشار یافته به سال ۱۳۸۲– در این باب به تفصیل سخن گفته ام). مثلا می توان برای کلمه «توحید» یک معنای حداقلی و اجماعی (مثلا نفی توحید عددی) را در نظر گرفت ولی آیا می توان گفت تفسیر توحید و یکتانگری ذات باری سقف دارد و مثلا هر نوع فهم تازه ممنوع شده و پایان یافته است؟ نمی دانم پاسخ مدافعان تک صدایی یا تک فهمی قرآن چیست ولی گفتن ندارد که اگر برای فهم ها (دینی و یا غیر دینی) سقف قایل نباشیم، بالملازمه این فهم ها متفاوت و احیانا متضاد خواهند بود. واقعا تضمینی هست که چنین نشود؟ ظاهرا دوستان به مفهوم «تفسیر» و اقتضائات آن به ویژه هرمنوتیک جدید توجه ندارند.
اگر از این استدلال پیشینی و نظری بگذریم و در عالم واقع دنبال حقیقت بگردیم، جز این می بینیم که در طول این هزار و چهارصد سال دهها و صدها و چه بسا هزاران فهم و تفسیر و تأویل از همین آیات قرآن ارائه شده که بسیاری از آنها با هم متباین و متعارض اند و بر این اساس تکفیرها برآمده و خشونت ها اعمال شده و خونهای پر شماری به نام اسلام و قرآن و با شعار الله اکبر ریخته شده است؟ «جنگ هفتاد و دوملت» از کجا برآمده است؟ چرا به تاریخ مراجعه کنیم، در همین زمان خودمان و در برابر چشمان نگرانمان، چه گذشته و می گذرد؟
منصفانه داوری کنیم. آیا این تفاسیر متعارض و خونریز «صرفا» برآمده از لغت ناشناسی و فهم ناصحیح از متون دینی و قرآنی و حتی «فقط» به دلیل بی دینی یا بددینی تکفیرگرایان و خشونت ورزان زیر سایه قرآن است؟ مگر قرآن خود اذعان ندارد که «هادی بعضیّ و بعضی را مُضلّ» (آیه ۲۶ سوره بقره)؟ نمی دانم چگونه می شود چنین مدعای گزافی را ثابت و مدلل کرد. چگونه می شود ابوبکر بغدادی و اسامه بن لادن و ملاعمر را جاهل به زبان عربی و قرآن و حدیث و نامسلمان و به معنای فقهی و شرعی آن کافر دانست و آنان را از جرگه مسلمانی خارج کرد؟ بله، می توان با استناد به قرآن و متون معتبر و مقبول دینی به نحو روشمند و استدلالی نشان داد که تفاسیر دینی و قرآنی اینان نادرست است و یا استنادات فرمالیستی آنان به قرآن و این حدیث و آن روایت، غلط و مخدوش است و یا به انگیزه های سیاسی خاص و جاه طلبانه چنان تفاسیری ارائه شده و می شود؛ ولی هرگز نمی توان مستندات نقلی آنان و الهام گیری شان را انکار و خیال خود را راحت کرد (من خود در مقاله «سه فعل حرام شرعی در اقدامات داعش – منتشر شده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۹۴ در سایت بی سی» به این موضوع پرداخته ام). این که اغلب مسلمانان و اغلب قریب به اتفاق عالمان الازهر و حتی شیعی به درستی افکار و اعمال داعشی ها را مردود اعلام کرده اند، هرگز به معنای خروج شان از جرگه مسلمانی نبوده و نیست. اگر جز این باشد، همان علما نیز مشمول خروج از دین خواهند بود. چرا که اغلب آنان نیز در سطوحی دارای همان افکار و گاه اعمال داعشی بوده و هستند.
اصولا، کدام مفسری می تواند قاطعانه از اعتبار و وثاقت فهم خود از فلان آیه قرآن و یا حدیث، برای همشیه، دفاع کند؟ مگر فهمی یک بار و برای همیشه هم داریم؟
اگر از داعشیسم بگذریم، به گواهی تاریخ اسلام، در موضوعات مهم اعتقادی و کلامی و فقهی و عرفانی، نیز همین چند صدایی را به عیان می بینیم. از باب نمونه بنگرید به ماجرای جبر و اختیار. برخی آیات به صراحت حاوی جبرگرایی است و شماری دیگر به صراحت از اراده و اختیار و انتخاب و مسئولیت آدمی یاد می کنند و هریک از این صداها در چهارچوب اندیشه اسلامی قائلانی پر شمار داشته و دارد و البته کسانی نیز به نوعی بین آن دو سازش ایجاد کرده و صدای سومی بلند کرده و از «امر بین الامرین» دفاع کرده و می کنند. از این نمونه ها فراوان است و برای جلوگیری از «اطناب مُملّ» از ذکر آنها خودداری می شود.
با سپاس از دوستانی که با نقدها و تذکرات خود بر من منت نهاده و بانی تحریر این نوشتار شدند.
36 پاسخ
اشکال این است که این آیین (هر فرقه اش) آمیخته با حرفها و دستورهای خلاف عقل و منطق است بفروانی (مانند هر دین دیگر) ! ولی بعضی مؤمنان میگویند :
«آنچه با عقل منطبق بود، بپذیرید. و آنچه مجهول ماند، صبر کنید تا به شخص عالم تری دست یابید، و یا تا آنکه، خود امام زمان ع بیاید.» !
یا « فعلا به دانسته های خود عمل کنید.» !
این چه کاری است؟! چرا به «آنچه مجهول است» رفتار کنیم با این وعده که کسی یا کسانی می آیند که آنها را ثابت می کنند؟! مگر تاکنون کم ادعاهای عالمان و مؤمنان بود که بعدها باطل بودنشان از پیش هم ثابت تر شد؟
اضافه بر این ، مؤمنان دیگردینها و فرقه ها چرا چنین توقعی نداشته باشند؟ به هر دین و فرقه ای که اشکال میکنید پیروان و مؤمنان آنها هم میتوانند از این پاسخها بدهند و از این توقع ها داشته باشند «فعلا تا همین جا را بکار ببرید …!».
شما که این همه ما را به عقل ارجاع و سفارش میدهید بفرمایید امام زمان کیست ؟ از چه حرف میزنید؟ کی و کجا وجود چنین آدمی ثابت شده؟ این چه ادعایی است؟! چرا به آنچه «مجهول» و در واقع خلاف عقل است را باور و به آن رفتار کنیم؟ کدام عالم یا عالم تر؟
چه اصراری است دینی که برای ما نیامده و در آن اشکالها و تناقضها و ادعاهای فراوانِ خلاف عقل و علم و منطق هست را بپذیریم و گرفتارش باشیم با امیدی واهی و خلاف خرد، با سرانجامی مبهم !؟ نسلهایی با همین وعده ها و خیالها در پی هم رفتند ، مگر ما تا کی زنده ایم؟
چه تضمینی بر درستی حرفهای شما هست که عمر خود را با این وعده ها و ادعاهای خلاف عقل سر کنیم؟
چرا و چه اصراری است که دچار قید و بند دینی باشیم و ذهنمان آزاد نباشد که برابر عقل و علم و منطق رفتار کنیم ؟ هرچه خلاف عقل بود را نپذیریم حتا اگر در فقه اسلام ( از هر فقه اش) باشد !
می گویند برای فهم قرآن به امامان شیعه و اهل بیت مراجعه کنید در حالی که :
۱. در زمان علی بن ابیطالب، امام معنایی را نداشته که بعدها ملایان شیعه به آن دادند و درباره اش تبلیغ کردند.
۲. معنایی که به اهل بیت داده اند هم با فقهی که اسلامی خوانده میشود حتا با فقه شیعه سازگار نیست و در قرآن هم چنین تعریفی نیامده.
۳. خود آنها که امام خوانده شده اند ، آنچه شیعیان امامی به آنها نسبت داده اند را تأیید نکردند و خود را آنگونه نمیدانستند.
۴. مشهور است که علی بن ابیطالب گفته اند آنچه به ما نسبت داده میشود را با قرآن بسنجید اگر جور در نیامد نپذیرید، نه اینکه بر پایه آنچه از ما نقل میشود قرآن را تعریف و فهم کنید.
۵. ملایان شیعه امامی انقدر با هم اختلاف دارند و بعضی به خون یکدیگر هم تشنه اند که هیچ آدم عاقلی حرف آنها را باور نمی کند. همین آزمون ۴۲ ساله برای همیشه ی ملت ایران و ملت های منطقه بس است (مگر آنها که بهره برده اند).
۶. . . .
درود بر جناب اشکوری. با تندرستی و سربلندی و بی نیازی، در راهی که برگزیده اید و میروید (پژوهش و دریافت و روشنگری) کامیاب باشید.
۴. وقتی که
جناب تبریزی
ظاهرا شما هیچ علاقه آی به مدلل حرف زدن ندارید , بالاخره ما نفهمیدیم این قرآن شما کتاب کاملی است یا احتیاج به پاورقی و حاشیه نویسی دارد تا قابل استفاده شود .
میشود لطفآ توضیح دهید که چرا خدای قران هر آنچه که لازم بوده را در همین کتاب نفرستاده تا مجبور
نشویم به سنت پیامبر و امامان معصوم نیاز داشته باشیم . تازه تکلیف مسلمانان غیر شیعی که هیچ علاقه ا ی به این امامان شما ندارند چیست .
شما همواره توصیه به رجوع به علما میکنید ولی توضیح نمیدهید که این علما که هستند و چگونه عالم شده اند واین اعتبار را چه گونه بدست میاورند .
جناب شهروند درجه سه، مرقومه ی مورخه ۲۶ آذر جنابعالی رویت شد.
آخرش اسمی از حاج علی تبریزی برده ای، اگر منظورت منم، بدان و آگاه باش که؛
۱ آنکه قران را فرستاده، یعنی خدا، و آنکه رسولش بوده، گفته اند که کتاب معلم و راهنما میخواهد،
“یعلمهم الکتاب”٫
“و لکم فی رسول الله اسوه حسنه”
همه چیز هم در قران نیامده، لذا سنت پیامبر و امامان معصوم هم جزء منابع سلام است. بعلاوه، قبل از همه ی اینها، خداوند، یک رسول و حجت درونی به ماداده است که “عقل” نام دارد.
با عقل پیامبر و کتاب الهی را از دروغی تشخیص میدهیم. و با عقل به کتاب خدا و سنت مراجعه میکنیم.
اگر واقعا سوال دارید، باید تحقیق کنید و از علما بپرسید.
و سوالات زیاد است و جوابها متنوع، آنچه با عقل منطبق بود، بپذیرید. و آنچه مجهول ماند، صبر کنید تا به شخص عالم تری دست یابید، و یا تا آنکه، خود امام زمان ع بیاید.
فعلا به دانسته های خود عمل کنید. ندانسته زیاد است!
با سلام و سپاس از تمام دوستان و یارانی که هریک همت کرده و در حاشیه این نوشتار کامت نهاده و هر یک به فراخور حال و افکار خود مطلبی و یا مطالبی اظهار کرده اند.
صادقانه بگویم برای من این اظهارنظرها با هر محتوایی از اهمیت ویژه برخوردار اند. گاه برخی از آنها در تعمیق و یا تصحیح افکارم مؤثرند و پاره ای از آنها حداقل مرا با افکار دیگران آشنا می کند و متوجه می شوم که دگراندیشان من چگونه می اندیشند و در چه حال و هوایی تنفس می کنند و این می تواند توجه مرا به جوانب مختلف مورد بحث (به ویژه مسائل دینی) معطوف کند.
فایده دیگر این کامنت ها درگرفتن گفتگو بین محاطبان است و این هم برای همه مفید تواند بود.
واپسین نکته آن که بنا داشتم به پاره ای از نکات و یا نقدها و یا پرسش های یاران در اینجا پاسخ دهم ولی متأسفانه به دلایلی تا این لحظه ممکن نشد. واقعا پوزش می خواهم. البته به زودی شرحی کوتاه دیگری بر مدعای اصلی چند صدایی بودن قرآن منتشر خواهم کرد.
باز هم سپاس
اشکوری
با سلام به جناب جمال گنجه ای
بسیار ممنون از اینکه سوالات اینجانب را مقبول پاسخ شمرده ا ید.
لطف نمایید همانگونه که من پرسش هایم را به نظر خوا نندگان رساندم شما هم پاسخهایتان در همینجا بیاورید تا همگی از آنها بهره ببریم .
با احترام
کامران
به نظر می رسد آقای بهبهانی از روی متانت نخواسته اند به آقای اشکوری متذکر بشوند که در واقع از ایرادات خیلی به اجمال و سریع و ..ناکافی گذر کرده اند ! حالا که کامنت شهروند درجه سه حجت را تمام کرده و یقه همه کامنت گذاران ، افزون بر خود آقایان بهبهانی و اشکوری را یکجا گرفته اندو گوئی به همه ما کیش و مات گفته اند ! آقای جمال گنجه ای هم چراغ خاموش از کنار این نقد مدعی افکن رد شده و آنرا نادیده گرفته وترجیح داده اند به مکررات سست امثال آرامش دوستدار ها ، بهرام مشیری ها و جلال ایجادی ها دلمشغولی نشان دهند .کاش هیئت سردبیری زیتون به صرافت می افتاد و درمی یافت که گشودن بحث تک صدائی یا چند صدائی بودن قرآن و تبیین و تفسیر نوع و ماهیت پیام آسمانی ، استعلائی یا فرارونده آن تا چه حد در سرنوشت تاریخی فرهنگ و سیاست اسلامی بخصوص در ایران کنونی ما موثر است .اگر حدس و گمان اینجانب درست باشد همین اقای ” شهروند درجه سه ” در رشته سخنانی در جای دیگر به صراحت بیشتری همین منطق ناب قرآنی را بکار برده و به اشاره نشان داده است که مثلا” ما ایرانیان یا بهتر بگوئیم فارسی زبانان کتاب آسمانی همزبان خودرا در کجا می توانیم سراغ بگیریم ! مهم این است که کتاب آسمانی ما هیچ تناقضی با دیگر کتابهای آسمانی نخواهد داشت چه طبق تعریف خداباوران مبداو منشا همه یکی است و همه از یک منبع سرچشمه گرفته و می گیرند و همه رو به جهت یکسانی دارند.شهروند ذرجه سه با رندی خاص خودش خدا را گواه می گیرد که ” این اسلام و قرآن به گفته خود قرآن برای قوم عرب ۱۴ قرن پیش آمده ” . اما معنی این سخن حق این نیست که اگر بر فرض کتاب x کتاب آسمانی قوم حاضر باشد با قرآن نارل شده در ۱۴ قرن پیش تناقض یا تضاد دارد !هر دو مصدق و موئید یکدیگر و دیگر کتب الهی خواهند بود ! از فرط بداهت موضوع واقعا” آدمی خق ندارد عقل سلیم ثقریبا” عامه مسلمانان را ، بابت پذیرش عدم تحریف قرآن به روایت رسمی شورای جمع آوری عثمان به سخره بگیرد ؟عثمان امر کرد هر مسلمانی به شرط آوردن دو گواه مسلمان دیگر می تواند آیه یا آیه هائی را به شورای جمغ آوری قرآن دیکته کند !؟ جالب است عامه مسلمانان چه شیعه و چه سنی همه قبول دلرند که به امر عثمان و خلفا ی بعدی حد اقل تا ۱۵۰ سال بعد هر نوع نقل و روایت دیگری از پیامبر و حتی صحابه کبار در خصوص قرآن ممنوع شده بود ! آنوقت عموم مسلمانان معثقدند قرآن هیچ دستی نخورده است و عینا” همان است که به پیامبر نازل شده بود !؟ و جالب تر اینکه ثقریبا” تمام علمای متقدم درجه اول شیعه مثل کلینی و شیخ طوسی و طبرسی و ابن طاووس همه اذعان کرده اند که حضرت علی قرآن را بر حسب زمان نزول آ یات ترتیب و تدوین کرد ولی شورای عثمان آنرا نپذیرفتند ! دوستان ماجرای جعلی بودن یا نبودن نامه عزل آقای منتظری را بیاد آورید ! دستخط سید احمد بود یا خود آقای خمینی ؟
به هر حال قابل توجه مجدد آقای اشکوری ! مگر قرآن محمد میتواند غیر از منظور مشخص و واحد شخص پیامبر منظور و مقصود دیگری داشته باشد ؟ اگر ما منظور و هدف و مراد پیامبر را نشناسیم ودرک نکنیم درست است که از پیش خود بگوئیم قرآن چند صدا دارد ؟ بهتر نیست بگوئیم ما در درک منظور و مقصود پیامبر مشکل داریم ؟ یا شاید اورا آنطور که حق اوست نمی شناسیم ؟
جناب آقای کامران
سلام
مطالب فشرده و در عین حال بسیار متنوعی پرسش فرموده اید که جواب هرکدام از آنها بحثی طولانی نیاز دارد که بطور قطع در حوصله این صفحه نیست
اگر مایلید ایمیل تان را به این آدرس بفرستید تا مورد به مورد آنها را جواب عرض کنم
jamalganjei@gmail.com
با احترام جمال گنجه ای
متشکرم
با وجود اینکه مطلب تان خالی از هتاکی نبود، اما جواب نمیدهم
زیرا مطلب من هست و مطلب شما هم هست
یعنی قسمت «یستمعون القول» با دو نظر کاملا مخالف حاصل شده، میماند قسمت «فیتبعون احسنه» که در این مورد لازم نیست صدا کلفت کنیم و رگ گردن متورم کنیم و چه و چه زیرا مخاطب فرهیخته است خودش بهتر می فهمد که کدام سخن صحیح است
سلام بر شما
بسیار علاقمندم
ولی سواد کامپیوتریم بطور رقت انگیزی پائین است
حتی نمیدانم مطالبم را چطور باید برای سایت شریف زیتون بفرستم (مثلا ایمیل یا تلگرام و غیره) و محتاج راهنمائی حضرت تان هستم و دعا گو خواهم بود اگر کمک بفرمایید
ضمنا به مقالات جناب آقای یوسفی اشکوری خیلی علاقمند میباشم و اگر ایمیل ایشان را داشته باشم میتوانم مطالبم را برای ایشان بفرستم و خواهش کنم که در سایت شریف زیتون قرار دهند
چند روز است میخواهم پیام بدهم ولی فیلترشکن کم کار می کند و زود هم از کار می افتد. از دیشب دارم کار میکنم تازه باز شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنگ مغلوبه شده !
در خود قرآن آیه هایی هست که بروشنی میگوید برای هرقومی پیامبری فرستادیم (نمونه : آیه ۳۶ نحل و آیه ۴۷ یونس). پیامبری را نفرستادیم مگر بزبان قوم خودش. دلیلش را هم پشت سرش آورده که جای توجیه و تفسیر به رای نماند. گفته است : تا برایشان (پیام دین را) بیان کند (آیه ۴ سوره ابراهیم).
ولی کسی که اعتقاد یافته و ذهنش در جایی گیر کرده یا موقعیت واعتبارش بستگی به همین حرفها دارد آیه های روشن قرآن را هم نمی پذیرد! خود پیغمبر اسلام هم بیاید بگوید این آیه ها صراحت دارند که برای هر قومی پیغمبری هست و من هم برای قوم خودم آمده ام زیر بار نمیروند ، شاید بنده خدا را تکفیر هم بکنند !
آیه ای هست که خیلی روشن میگوید اگر ما این قرآن را بزبان غیرعربی فرستاده بودیم میگفتید چرا بزبان مفصل خودمان نفرستادی تا ایمان بیاوریم؟ پیغمبر عربی ، امت عربی ، کتاب غیر عربی؟! (آیه ۴۴ سوره فصلت).
این آیه خطاب به کدام قوم است؟ آیا خطاب به من و شمای ایرانی یا دیگر قومهای غیرعرب است؟! مؤمنان و بسیاری از علما عقیده و خواست خود را به قرآن نسبت میدهند. تفسیرها را که دیده اید.
در هیمن جا عرض میکنم زحمتی که ایرانیان از هر نظر برای اسلام کشیده اند خود عربها نکشیده اند. جای نوشتنش نیست. شکر خدا بی نیاز از بیان من هستید.
آیه دیگری هست که میفرماید اگر این کتاب را برای قوم غیرعرب فرستاده بودیم نمی پذیرفتند و میگفتند چرا بزبان خودمان نفرستادی تا ایمان بیاوریم؟ (آیه های ۱۹۵ و ۱۹۸ و ۱۹۹ شعراء).
الله در جای دیگر میفرماید قرآن را برای قوم تو فرستادیم چون پیش از تو رسولی برای آنها نیامده بود تا تو بر آنان رسالت کنی شاید هدایت شوند (آیه ۳ سوره سجده). آیا ایرانیان یا دیگر غیرعربان قوم محمد (ص) هستند؟
سخن چه اندازه باید روشن باشد تا درک کند ؟ آیا از این آیه ها روشنتر میشود ؟
مؤمنان و علما پاسخ میفرمایند که باید اتصال آیه ها را رعایت کرد. مثال می آورند که در آیه هایی مانند ۲۸ سوره سبا آمده که قرآن و اسلام برای «کل قوم» آمده یا للکافت ناس. یا میگویند پیغمبر اسلام رحمت اللعالمین خوانده شده. یا این کتاب (قرآن) برای هشداربه عالمین آمده. ولی آن آیات روشن دیگر را نمی بینند یا تفسیر به رای میکنند !
بنظر من پاسخ روشن و «مبین» است. یا این پاسخ مؤمنان و علمای محترم درست است که در این صورت میشود تناقض. ولی شما هم قائل به تناقض در قرآن نیستید.
دوم اینکه اتصال آیه ها باید درست منظور شود ، نه سروته. آیه ای که درباره اش سئوال یا ابهام باشد را باید به سوره روشن تر و مبین تر اتصال و ارجاع داد و پاسخ یافت ، نه وارونه. در این صورت پرسیده میشود که مراد از کل قوم ، کل کدام قوم است؟ آیا منظور از عالمین کل عالمین است ؟ آیه هایی که در بالا نوشته ام پاسخ روشن و توضیح مبین داده اند. منظور کل قوم عرب و بخش عربی از عالمین است . نمیشود با بقیه آیه های مربوط در تناقض باشد. آیه نمیگوید کل اقوام، میفرماید کل قوم. نیگوید کل عالمین، میفرماید عالمین. وقتی راه روشن ومنطقی هست چرا راه پیچیده ، دشوار ، بی نتیجه و تناقض آمیز را برویم؟ باید آیه های روشنتر ملاک باشد.
این بحث ها درون دینی است. اگر از بیرون دین و با ذهن آزاد بحث کنیم مطالب دیگری هم هست. خلیفه عثمان شرط گذاشته بود که هر مؤمن که آیه ای را از پیامبر شنیده با دو شاهد مؤمن بگوید تا پذیرفته شود. در این صورت آیا هیچ لغزشی از هر نوع رخ نداد؟ آیا در میان بیش از شش هزار آیه ده تا هم پیدا نمیشود که از پیغمبر نباشد ؟ میشود اطمینان صددرصدی داشت که از آنها که گفتند شنیدیم و از آنها که شهادت دادند هیچ لغزشی رخ نداد؟ از این پرسشها بسیار هست. بگذریم !
وقتی خود عربان در این ۱۴ قرن هنوز قرآنی که (بفرموده خود الله) بزبان خودشان آمده را درک نکرده اند، ایرانی یا فلان چینی یا هندی یا دیگران چگونه درک میکنند؟
در روز قیامت غیرعربان به الله میگویند « (بفرمایش خودت) چرا پیغمبر و کتابی بزبان خودمان نفرستادی تا ایمان بیاوریم»؟ برای قوم عرب پیغمبری از خودشان و کتابی بزبان خودشان فرستادی چرا برای ما وارونه رفتار کردی؟ وقتی قوم عرب کتاب عربی و زبان پیغمبر عرب را درک نمیکرد و ایمان نمی آورد از من غیرعرب چه توقعی داری؟
مطلب زیاد میشود. وقتی بخش مهمی از حکمهای کتابی بلاموضوع شده است ، شما چه اصراری دارید آن را برای همیشه و برای همه مردم جهان معجزه و راهنما جلوه دهید ؟
آن بخشهایی از قرآن که علمی خوانده میشود را هم شما علمی تلقی میکنید. کوهی از برداشتها و توجیه و تفسیرها و روایتها و حدیث های غیرمنطقی، نامربوط و متناقض هست که باعث گم شدن اصل پیام اسلام محمدی شده است و بسیاری از مردم را گمراه کرده.
در کجای قرآن سخن حکومت اسلامی هست؟ خیلی از مطالب ساخته و پرداخته فقیهان برای توجیه حمله و حکومت مسلمانان عرب بر دیگران است که از دوره عمر شروع شده و هنوز ادامه دارد.
پیامگذار محترمی فرمودند که آیه ها دو دسته اند. یک دسته فرا زمانی و فرا مکانی است و دسته دیگر بی موضوع و منسوخ هستند.
عرض میشود کتابی که با سخنان منسوخ آمیخته باشد را چرا معجزه و از خدا و راهنمای بشریت برای همیشه معرفی میکنید؟
چرا دیگر کتابها مانند کتاب سرمایه مارکس و کتاب روح القوانین منتسکیو و … را با همین روحیه و رویکرد معرفی نمی کنید؟
وقتی برای خودتان روشن شده که بخشی از کتاب آنهم احکام الله (!) منسوخ و بلاموضوع است چرا بعنوان کتاب راهنما برای همیشه ی بشر معرفی می کنید؟ چرا دیگران ، آنهم غیر مسلمانان باید از شما بپذیرند؟ تکلیف من بیچاره چیست ؟ از کجا بدانم یک عالم دیگر نمی آید و بقیه را هم منسوخ معرفی نمیکند؟ بنیانگذار نظام مقدس ، ولی امر قبلی مسلمانان جهان آیت الله العظمی امام خمینی که (در اعتراض به اشکال مهندس بازرگان) فرمودند برای حفظ اسلام دروغ گفتن و شرب خمر هم واجب میشود ! نتیجه میگیریم ( و گرفته اند) که برای حفظ حکومت که «اوجب واجبات » (از حفظ اسلام واجب تر) است چه کار ها که واجب نشده و نمیشود !؟
آن آیه های بفرمایش خودتان فرازمانی و فرامکانی را با کدام معنی معرفی می کنید ؟ با معنایی که به پیغمبر اسلام نازل شده و توسط خود حضرت محمد فهمیده و معنی میشده یا خودتان معناهای تازه ای به آن میدهید؟
آن چه در ۱۴ قرن پیش بزبان عربی و لهجه قریشی برای عرب آمده معنی خودش را دارد ، این معنایی که شما به آن میدهید حرف شما است نه آنچه که به پیغمبر اسلام نازل شده و ایشان نیز همان را برداشت میکردند.
این که نمیشود هرکس از دید خود معنایی به آیه ای بدهد و بگوید این سخن الله است. تازه میان خودتان که هزار و یک فرقه ضد هم شده اید اتحاد معنا نیست. تکلیف امثال من چیست که میفرمایید پیروی کنیم؟
بنظر من این شرک است که ما قرآن را کنار بگذاریم و حرف های خلاف آیه های روشن را بپذیریم. حرف همان است که به پیغمبر اسلام نازل شده و او برداشت میکرده ، نه توجیهات و تفسیرهای غیر الله.
پیامگذار محترم دیگری فرمودند که قرآن را با اهلش در میان بگذارید ! ولی بر سر اینکه اهلش کیست هم اختلاف ها بسیار و حل نشدنی هست. ۱۴ قرن است که با هم اختلاف های پایان ناپذیر و خونبار دارند. بنابراین به کلافهای سردرگم و ابهام های دیگر ارجاع و حواله ندهید. بیش از چهل سال اختیار و قدرت و حکومت مطلق با علما و اهلش بود نتیجه اش را دیدیم. عمری نمانده !
فردای قیامت می پرسند چرا گمراه شده اید؟ اگر بگوییم رهبران و علما ما را گمراه کرده اند ، خواهند گفت چرا هجرت نکرده اید؟ گرچه ما خواهیم گفت با کدام ارز؟! با کدام ویزا؟! ولی از کجا معلوم که اشکال دیگری نکنند ؟ از جمله خواهند پرسید مگر این دین و پیغمبر و قرآن برای قوم عرب نیامده بود؟ شما چکاره بودید که در اختلاف های آنها دخالت کرده اید و از دو طرف دعوا هم مدعی تر شده بودید و آن را دامه دادید ؟!
میگوییم مؤمنان و علما می گفتند این دین برای همه قوم است ! میگویند پس چطور در سایت زیتون بلبل زبانی میکردید ؟!
چه پاسخی بدهیم؟ آیا بگوییم یقه حاج علی تبریزی یا حاج عبدالعلی بازرگان یا عبدالکریم سروش یا خمینی و خامنه ای ، مصباح و … و جنتی را بگیرید؟ آیا بگوییم اینها ما را گمراه کرده اند ؟ آیا می پذیرند؟ آیا شما بداد میرسید و پاسخ میدهید ؟ نه بخدا !
این اسلام و قرآن بگفته خود قرآن برای قوم عرب ۱۴ قرن پیش آمده.
خدایا تو گواهی
سلام به آقا کاظم
دوست گرامی! با پرداختن به موضوعات شخصی و حاشیه ای از موضوع بحث ما خارج شده اید. این شیوه نادرست سطح بحث را پایین می آورد و مانع از تمایل دیگران به مباحثه با شما می گردد.
متاسفانه شما از روی ناآگاهی از بیان قرآن و بی خبر از صدها گزارش تاریخی معتبر مبنی بر تالیف و تدوین کامل قرآن توسط پیامبر، تنها به اتکاء تفاسیر آخوندی- ارتجاعی و افسانه هایی که امویان برای فضیلت نویسی به نفع خلفا جعل کرده اند نوشته اید که:
{ من فکر میکنم که شما نمی خواهید بدانید که چند قرن بعد و از روی چند نسخه تا حدودی قرآن کنونی جمع آوری شده است }
تا زمانی که به اینگونه خرافات ضد تاریخی اعتماد و اعتقاد دارید بحث کردن با شما را بی فایده می دانم. موفق باشید
آقای اشکوری متاسفانه دچار تناقض گوئی ناخواسته ای شده اند .آقای کامران هم زخم زبان زده که او می خواهد گاو نررا بدوشد ! آقای اشکوری ۲۹ آبان ۱۳۹۴ در سایت بی بی سی فارسی تحت عنوان ” سه فعل حرام شرعی در اقدامات داعش ” ضمن تکیه به حدیث متواتر ( الایمان قید الفتک ، المومن لا یفتک ) نتیجه می گیرند ک ” در یک جمع بندی می توان گفت داعشیان و همتایانشان همزمان مرتکب سه عمل خلاف شرع مسلم می شوند : اول ، ترور ، دوم کشتن بی گناهان و غیر نظامیان ، سوم ایجاد رعب و ووحشت در جامعه که مصداق محاربه است ” .
همین آقای اشکوری در ۲ آذر ۱۳۹۸ یعنی در همین نوشته حاضر تناقضات درون خود را چنین توجیه می کنند ” اصولا” کدام مفسر می تواند قاطعانه از اعتبار و وثاقت فهم خود از فلان آیه و یا حدیث برای همیشه دفاع کند ؟ مگر فهمی یک بار وبرای همیشه هم داریم ؟ ” و البته در همین نوشته حاضر هم اعتراف نموده اند : ” اینکه اغلب مسلمانان و اغلب قریب به اتفاق عالمان الازهر و حتی شیعی به درستی افکار و اعمال داعشی هارا مردود اعلام کرده اند ، هر گز به معنای خروجشان از جرگه مسلمانی نبوده و نیست ” .که همنوائی آشکاری است با تبلیغات چی هائی امثال بهرام مشیری و جلال ایجادی و آرامش دوستدار و …..تمام بنای استدلال ایشان هم بر می گردد به اعتقاد به چند صدا بودن قرآن ! داعشیان خلاف شرع آشکارا بی گناهان را می کشند جنایت میکنند و ….ولی باز هم مسلمان هستند ؟! حداقل تا کنون کسی به اعقاد ایمانی ایشان به تک صدائی خدا و تک صدائی پیامبر و ائمه شیعه شک نبرده است .گو اینکه به قرینه خلاف انتظار نخواهد بود در آینده خلافش را ثابت کنند ! جا دارد ایشان عنایت کنند شاید ما گاهی تناقضات درونی را به دیگران اطلاق می کنیم !
آقای آبان با سلام . نوشته های شما بسیار مستدل ومنطقی است !. اما یک اشکال کوچک دارد وآن اینست که خود را ناخودآگاه( تاُ کید میکنم روی کلمه ” ناخودآگاه” ) و با غرور مرکز بین و مرکزدان به حساب میآورید. به پاسخ شماره چهار خودتان رجوع میکنم. نوشته اید : “معلومه که قرآن مبین است . خودش هم گفته مبین است . درک این مبین هم ….” . این پاسخ شما مرا یاد یک موضوع انداخت . آقای ” عباسی ” به اصطلاح تئوریسین خود دانشمند خوانده حکومت اسلامی
ناب محمدی را به احتمال زیاد می شناسید . در یک پلاکاردی برای سخنرانی !! ایشان در استان لرستان نوشته بودند : خیر مقدم دانشمند گرامی آقای عباسی را به استان ….. یک آقای لری که از همان حوالی رد میشده و این آقای عباسی را هم از قدیم می شناخته ، از یک مسئول این سخنرانی می پرسد که : این آقا از کی دانشمند شده اند ؟ مسئول در جواب میگوید : خودش گفته !! آقای آبان من از شما خواهشی دارم ، لطفاِ دست از سر شاعران عزیز ما ایرانیها بردارید و برای مستدل کردن استدلال گفته های قرآنی خود به دنبال مطاع دیگری و در بازار دیگری بگردید . من فکر میکنم که شما نمی خواهید بدانید که چند قرن بعد و از روی چند نسخه تا حدودی قرآن کنونی جمع آوری شده است . امیدوارم که ایام به کمک اندیشه شما باد . با احترام اوس کاظم بنا
با سلام
لطفا توضیح دهید چرا با اعتبار بر آیات قران که تاکید داشته ما برای هر قوم رسولانی به زبان همان قوم فرستاده ایم چرا نباید از دینی که معنی آن را هم نمی فهمیم به دین کیان خود باز نگردیم تا تمام این مشکلات و تردید ها یکجا حل نگردد. آیا مساله منطق در این میان است یا ترس از آموخته های کودکی؟
با تشکر اگر مطلبی در این مورد بنویسید
سیره های نگاشته شده در ۱۵۰ سال پس از بعثت حداقل بر ، اگر من بگویم ها ، برتری دارند !
با درود
از جناب آبان بسیار سپاسگزارم که برای پرسش های من زحمت کشیده و قلم زدهاند. و اما برگردیم به پاسخهای شما و ارزیابی از انها داشته باشیم. به گمان من پاسخهای شما به این پرسشها بسیار سطحی و بی بنیاد است به شرحی که خواهم آورد.
۱-اگر برای شما دسترسی به منا بع اولیه تاریخ اسلام در گذشته سخت بود و اکنون به کمک فضای مجازی راحتر, برای بسیاری از متکلمین که تفسیر های جاری از اسلام را نمایندگی میکنند ممکن بوده. مهم در اینجا اساسا سطح دسترسی به این منابع که از انها نام هم نابردها ید نیست بلکه وثاقت و اتکا به آنها است. به نظر شما آیا میتوان بر اساس سیره ها که همگی بعد ۱۵۰ سال از تاریخ وقوع فرضی آنها نوشته شدهاند تاریخ آغازین اسلام را بازسازی کرد. بر فرز که شما به سیره ها باور ندارید و میگویید که حاکما ن استبداد انها را نگاشته اند آنوقت استناد شما به چیست. آیا قرآن به تنهائی برای بازسازی تاریخ جواب خوا هد داد .
۲-بسیار بهتر میبود اگر مختصری در مورد این نظریات زبان شناسانه توضیح میداد ید به جای اینکه به آدرس مبهمی ارجا ع بدهید .
۳-وقتی که از پتانسیل چیزی حرف میزنیم در واقع به یک امر درونی نظر داریم . اگر قرآن قابلیت تفسیر و ترجمه های متفاوت و در عین حال رودر روی هم را داراست این بواسطه مبهم متناقض بودن ساختار درونی ان است که این امکان را به وجود میا ورد تا به هر نحو دلخواهی ترجمه و تفسیر شود .
۴-قرآن خود را مبین مینامد . آیا براستی چنین است . چگونه ممکن است امر روشن و واضح ای این همه تفسیر و تعبیر های متفاوت از ان صادر شود . این که دیگر به زبان شناسی و هرمونیتیک احتیاج ندارد مضا ف بر اینکه این کتاب برای مردم عادی و هدایت آنها و نه اساتید دانشگاهی آمده است. این کتاب به زبان عربی نوشته شده و ظاهر نباید درک ان در کشور های عرب زبان مشکلی داشته باشد, پس چرا بیشترین بد فهمی ان از همین کشور هاست .
۵-“رهایی بخشی قرآن از جمله در این است که رودکی، فردوسی، مولوی، ابن هیثم، ابوریحان، ناصرخسرو، خوارزمی و ابن سینا که همگی خود را مرید پیامبر قرآن دانسته اند” این گفتار جناب عالی دیگر از سطحی بودن هم فرا تر رفته و بیشتر شوخی می نما ید. برآمدن فرزانگان نامبرده نه به دلیل اسلام بلکه علی رغم اسلام بوده چراکه این سرزمین همواره مهد دانش بوده و بطور طبیعی به بر نشسته. هرگز از خود پرسیدها ید چرا چنین چیزی در عربستان که مهد اسلام بوده رخ نداده است .
تازه بر آمدن این فرهیختگان چه ربطی به رهایی بخش بودن اسلام دارد . در سایر نقاط دنیا نیز دانشمندانی ظهور کرده اند آیا آنها هم از مریدان اسلام و پیامبر, ان بودهاند . ناگفته نما ند که ابوبکر بغدادی , خامنه ا ی و امثالهم نیز از مریدان به شمار میایند .
با سپا س
سلام
در پاسخ به پرسش های پنجگانه آقای کامران گرامی:
۱- “منابع نخستینِ اسلامی” را در نرم افزارهای حاوی هزاران جلد از لغتنامه ها و کتاب های تفسیری و تاریخی سده های نخستین که سابقا دسترسی به آنها و بررسی مقایسه ای و تحقیقاتی شان بسیار مشکل بوده را امکانپذیر ساخته اند مطالعه کنید.
۲- برای آگاهی از “نظریه های جدید و پژوهش های زبانشناسانه نوین قرآنی” به مجلات تخصصی دانشگاهی که به زبان های فارسی و عربی و انگلسی فراوانند و برخی شان هم در اینترنت یافت می شوند مراجعه کنید.
۳- پتانسیل ترجمان ارتجاعی، ازطرف حکومت های بهره کش استبدادی و استعماری ایجاد شده.
۴- معلومه که قرآن مبین است. خودش هم گفته مبین است. درک این مبین بودن هم بسیار ساده و امکان پذیر است . قلب پاک همراه با شناخت درست می خواهد. البته که مبین بودن یک جانبه نیست. زبان چینی برای یک ادیب چینی مبین است اما برای کسی که دانش زبان چینی را ندارد مبین نیست. بنابراین مسلمانان به میزان شناخت درستشان از قران عظیم، مبین بودن آن را درک می کنند.
جمله دوم پرسش چهارمتان غلط است زیرا هیچ مسلمانی قرآن را تحریف شده نمی داند. فهم درست قرآن از طریق همین ترجمه های معمولی برای مسلمانان همیشه امکانپذیر بوده و هست. مسئله و بحث ما بر سر ترجمهء تعداد اندکی از آیات احکام قرآن است که شرایط سخت تاریخی-جغرافیایی و حکومت های استبدادی-استعماری با دورنگهداشتن مسلمانان از قرآن، معنای غلطی بر آنها تحمیل کرده اند.
۵- رهایی بخشی قرآن از جمله در این است که رودکی، فردوسی، مولوی، ابن هیثم، ابوریحان، ناصرخسرو، خوارزمی و ابن سینا که همگی خود را مرید پیامبر قرآن دانسته اند را ساخته؛ که بهترین و بافرهنگ ترین ملت های جهان را ساخته؛ ملت هایی که دو جنگ جهانی گرگ ها با صد میلیون کشته نداشته اند. از بمب اتم استفاده نکرده اند. مائو و استالین و هیتلر با کشتارهای چهل- پنجاه میلیونی و کوره های آدمسوزی پرورش نداده اند، تاریخ برده داری نداشته اند. به قول شاملو به کشورهای دیگر جنگ صادر نکرده اند. با اشغال گروهی قاره های دیگر آنها را غارت و اسیر و قتل عام و ویران و تصاحب نکرده اند؛ و از بهره های بانک جهانی و نفت ارزانتر از آب و مالیات کارخانه های فروش سلاح های کشتار جمعی و از تجاوز به کشورهای دیگر و کشتار زنان و مردان و کودکان آنها به رفاه و آسایش نرسیده اند.
در پایان پیشنهاد می کنم برای غیرشعاری دیدن نظرات من کامنتم را یک یا چند بار بخوانید. موفق باشید.
جناب آبان
شما خیلی با قدرت وارد این گفتگو شدید ولی جز شعار هیچ نگفته ا ید . هدفم از ورود به این گفتوگو نه تایید گفتار آقای گنجه ای بلکه طرح چند سوال از شما تا بفهمم چگونه می اندیشید .
۱- این “منابع نخستین اسلامی ” که شما آقای گنجه ای را به ان رجوع دادها ید کدامند.
۲-“نظریه های جدید و پژوهش های زبانشناسانه نوین قرآنی که توسط دانشگاهیان مسلمان انجام گرفته.” را معرفی کنید تا ما هم آگاه شویم.
۳-این پتانسیل از کجا آمده که “حکومت های استبدادی و شرایط سخت جغرافیایی- اجتماعی کهن بر درک و ترجمان مسلمانان از قرآن مبین تحمیل کرده ” ا یا این ترجمانها از هیچ ساخته شده یا زمینه ان موجود بوده است ؟
۴-به ادعای شما قرآن مبین است , لطفآ توضیح دهید چرا امر مبینی این قدر تحریف و بد خوانده میشود.
۵-میگوید قرآن رهائی بخش است , پس چرا بعد از ۱۴۰۰ هنوز رهائی نمیبینیم .
با سپاس
تا ماهیت حقیقی وحی روشن نشه این بحثا تا ابد ادامه داره.
سلام
آنچه از کامنت آقای جمال گنجه ای برمی آید نشان می دهد که:
شناخت ایشان از موضوعات قرآنی مورد بحثشان، شناختی کهنه، زن ستیزانه و ناقص است. زیرا الفاظ و عبارات قرآنی مورد نظرش را به همان معنای ارتجاعی و استبدادی تحمیل شده بر قرآن گرفته اند.
گویا ایشان نه اطلاع از امکان دسترسی ساده و دیجیتالی به منابع نخستین اسلامی دارند و نه از نظریه های جدید و پژوهش های زبانشناسانه نوین قرآنی که توسط دانشگاهیان مسلمان انجام گرفته آگاه هستند. به همین دلیل است که مطابق کامنتشان علاوه بر اینکه نگاه غیر سیستماتیک و انتزاعی به آیات قرآن دارند و به دلخواه خود کلام خداوند را به خوب و بد تقسیم می کنند؛ هنوز به ترجمان وارونه و الفاظ و عبارات غلطی {همچون بردگی، جزیه، برتری مرد بر زن در مدیریت و ارث و گواهی} که حکومت های استبدادی و شرایط سخت جغرافیایی- اجتماعی کهن بر درک و ترجمان مسلمانان از قرآن مبین تحمیل کرده بود معتقد هستند.
مخالفت ایشان با حجاب قرآنی بانوان مسلمان در جوامع غربی با این ادعا که حجاب قرآن برای آزرده نشدن آمده بود و اکنون برعکس شده؛ علاوه بر اینکه حکمی گستاخانه در باطل کردن رهمنود رهایی بخش قرآن است، درک ساده انگارانه و ناشیانه ای از موضوع آزار بانوان را نشان می دهد. درکی که فاقد شناخت ظرافت های انسان و پیچیدگی های فرهنگ زن ستیز سرمایه داری است. بنابراین تنزل آزار بانوان به نگاه توهین آمیز به حجاب با پیام رهایی بخش آیه قرآن کاملا مغایرت دارد.
با نگاهی جامع به این موضوع می توان به روشنی دریافت که بانوان امروز بیش از بانوان دنیای کهن در معرض بهره کشی و آزار اجتماعی قرار دارند؛ اما نه از طریق اهانت مستقیم به حجاب آنها بلکه از طریق تبلیغ بی حجابی و تشویق به جلوه گری بعنوان مقدمات تبدیل کردنشان به ابزارهای آمادهء سودآوری و سوء استفاده مردان. دشمنی بنگاه های زن ستیز سوداگری با حجاب بانوان مسلمان خود دلیل روشنی بر همین حقیقت است.
جوامعِ از نظر ایشان متمدن امروز، فقط ۱۴ میلیون زن را به فاحشه رسمی تبدیل کرده اند. تمام این ۱۴ میلیون متعلق به کشورهای غیر اسلامی که زنان آنها باصطلاح آزادند یعنی بی حجاب هستند می باشند.
https://www.havocscope.com/number-of-prostitutes/
تازه اینها جدا از آمارِ صدها میلیونیِ زنان تحت ستم و آزاری است که فرهنگ سرمایه داری با کشاندنشان به بازار سوداگری و با تحمیل ذائقه و ظاهر دلخواه خود بر آنها، روابط خانوادگی شان را سست کرده یا فروپاشانده است.
البته می دانم که پذیرش نکات بالا برای تاییدکنندگان وضع موجود و ذوق زدگان مناسبات استثماری، بسیار تلخ و غیرقابل پذیرش خواهد بود.
به آقای جمال گنجه ای پیشنهاد می کنم بیش از آنچه که می نویسد؛ بخواند و بخواند و بخواند! بخصوص به پژوهش های نوین دانشمندان و دانشگاهیان مسلمان مراجعه کنند تا نگاهی نو به موضوعات و معانی آیات قرآن بدست آورند و معانی تحمیلی سابق را مطلق نپندارند. سپس برای موضوعات مندرج در قرآن مبین و جامعه مسلمانان نسخه پیچی کنند!
با سپاس از زیتون
سلام آقای اشکوری
لطفا در صورت امکان منابع این ادعای خود که: {طالقانی و مصطفی حسینی طباطبایی به تفاریق تذکر داده اند که نباید گره گشایی از تمام مشکلات مدنی و اجتماعی را از وحی و نبوت و قرآن انتظار داشت}! را بنویسید.
متشکرم
برای مقاله آقای اشکوری جداگانه خواهم نوشت و یک به یک از قرآن مثال خواهم آورد . اما در این جا می خواهم جوابی کوتاه به آقای گنجه ای بدهم . آقای گنجه ای لطفا از فاعل مفرد استفاده بکنید . این چه نوع نوشتاری است که با نگاه از بالا رابطه با مخاطب برقرار میکنید .نوشته اید ” این نوع مطالب برای مخاطب خاص نگاشته میشود که اشاره ای آنها را کافی است .” آقای گنجه ای لطفاُ کمی کوتاه بیایید . مشکل شما و امثال شما درس خوانده های متون دینی اسلام ( چه شیعه و چه سنی و ….. ) در این است که نمی خواهید ونمی توانید تمام تحصیلات دینی خود را نفی کنید . با پر باشدن حکومت دینی در ایران ، نسل روشنفکر
آزاد ایران متوجه شد که باید به طور جدی و از روی شناخت ،کتاب اصلی راهنمای عقاید مسلمانان ، یعنی ” قرآن ” را بخوانند و آنرا نقد کنند و به شما صادقانه بگویند ایراد های اساسی این کتاب را . من با اطمینان به شما می گویم که جمهوری اسلامی حتی سی درصد احکام این کتاب را پیاده نکرده است . چرا که اگر قرار بر پیاده کردن حتی هشتاد درصد احکام این کتاب بود ، چنان کشتاری از مردم ایران می شد که حتی روی رژیم هیتلر را هم سفید میکرد .شما مجبور هستید که این همه صغرا و کبرا بکنید و قدری مطالب این کتاب را حذف کنید وقدری را به زمان و مکان متصل بکنید تا بلکه مورد قبول هوادارانش قرار بگیرد !!! شک اولین مرحله شناخت و فهمیدن است . اوس کاظم بنا
سلام آقای اشکوری
لطفا منبع این ادعای خود را که: { بزرگوارانی چون طالقانی و مصطفی حسینی طباطبایی به تفاریق تذکر داده اند که نباید گره گشایی از تمام مشکلات مدنی و اجتماعی را از وحی و نبوت و قرآن انتظار داشت} را بنویسید. متشکرم
درباره دین شناسی کاملا سنتی و شیعی.
دین از طرف خدا می آید برای راهنمائی بشر. و البته قبل از آن خداوند به انسان ها چراغی عطا میکند بنام عقل.
انبیا از طرف خدا مبعوث شدندبرای: ادای میثاق ها و عهد های سرشته در فطرت بشر، برای تذکر و یادآوری نعمت فراموش شده (خدا و معرفت او) ; و آنکه با رساندن پیام، حجت و دلیل بیاورند، و نیز حقائق نهفته در عقل بشر را اثاره کنند و شکوفا نمایند.
لیستأدوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسی نعمته. ویحتجوا علیهم بالتبلیغ. ویثیروا لهم دفائن العقول و (نهج البلاغه خ ۱)
اگر سکولاریم و دین الهی نمیخواهیم، لکم دینکم و لی دین. و الا سنتی بودن، اگر بمعنای دینداری با پایبندی به قران و سنت باشد، هراسی نیست (لا اخاف لومه لائم!)
اگر دنبال دین خدائیم، باید برویم بمدد عقل خدادادی ( که به همه داده و حجت اولی خداوند است) آنرا از منبعش (قران و سنت پیامبر و اهلبیت پاک او) بگیریم و بیاموزیم.
اگر دینداری و دین مداری غاصبانی که جای پیامبر نشسته و به دروغ ادعای خلافت (=جانشینی) او را کردند،(پیامبری،که پادشاهی و حکومت و سلطه نبود که دموکراتیک باشد یا استبدادی!)، را نپذیریم، و در عوض پیرو جانشین و خلیفه ی منصوب خداوند و معرفی شده توسط پیامبر باشیم، حتی اگر در حبس خانگی و بدتر از آن باشد (صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی، اری تراثی نهبا (خ ۳ نهج البلاغه)، اسممان میشود شیعه ی علی!
و چه سعادتی بالاتر از این اگر واقعا پیرو او باشیم، و نه پیرو غاصبان قدرت سیاسی و جاهلان میدان اسلام شناسی(چیزی که خود آن غاصبان، به آن معترفند.)
انوقت شما هر اسمی روی آن بگذارید، دیگر مهم نیست.
با سلام و سپاس از تمامی دوستانی که با احساس مسئولیت انسانی و اخلاقی و علمی کامنت گذاشته و بیش و کم نکات مفیدی را ارائه داده اند. هرچند در باب برخی دیدگاهها و به ویژه دیدگاه کاملا سنتی و شیعی جناب آقای علی تبریزی حرف بسیار است ولی مجال پرداحتن به آنها در اینجا نبوده و نیست. اجمالا دین شناسی من کاملا متفاوت و در پاره ای موارد متعارض با ایشان است ولی باکی نیست. این نشاندهنده زنده بودن حیات فکری در میان ماست و باید قدر دانست.
اما بسیار بسیار سپاسگزارم از جناب آقای جمال گنجه ای که از دور و به اسم و اندکی با رسم می شناسمش). ایشان در واقع مقاله ای تحریر کرده و در آن نکات دقیق و مفید و روشنگری را بیان کرده است. هرچند ظاهرا ارتباطی با موضوع و محورهای نوشتار من ندارد ولی هرچه هست بسیار ارزنده م خلاق و نواندیشانه است. محض اطلاع ایشان و به انگیزه سپاس از جناب گنجه ای آن را عینا در کانال تلگرامی ام منتشر کرده ام. باز هم سپاس از همه یاران.
اشکوری
با درود به جناب گنجه ای !
نگاه جالبی ارائه کر ده ا ید که جای بحث فرا وان دارد. اینکه قرآن یک هسته غیر زمانمند دارد و تا ابد نا فذ است همچنین یک بخش زمانمند و تاریخی که در آینده نزدیکی موضوعیت خود را از دست خواهد داد . اول اینکه این تقسیم بندی را از کجا آورده ا ید . آیا خود قرآن به ان تصریح دارد یا شما اینگونه استنباط میکنید.
چرا کتاب خدا اصلآ زمانمند است اگر این کتاب در نقطه دیگری با تاریخ و جغرافیا و سنتهای دیگری مثلا چین نازل میشد شکل ان چگونه بود .
اینکه میگویید سورههای مکی یا مدنی بر چه اساس است بر ای ان توالی تاریخی مستند دارید یا نه از نوع کلا م ان تشخیص میدهید. اگر من بگویم قرآن همان هسته اولیه است و سورههای به موسوم به مدنی را خلفا بر ای نیل به مقاصد سلطه جویانه خویش, انها را به قرآن افزوده اند چه پاسخی دارید.
ممکن است شما بر ای مدعیات خود به تاریخ نگاری اسلامی (سیره ها) استناد کنید که همگی بعد از ۱۵۰ سال از تاریخ وقوع ان حوادث نوشته شدهاند . چرا نمیشود گفت که همین تاریخ را هم این خلفا تدوین و تنظیم کردهاند تا به اقدامات خود مشروعیت ببخشند . ……
شاد باشید
از آقای جمال گنجه ای درخواست میکنم بطور مستمر در همین زیتوان دانسته هایشان را به صورت مقاله متشر کنند. اگر الان وقت جمع آوری اندیشه های نو در قران نباشد، دیگر چه موقع وقت آن خواهد بود؟ در هر صورت آقای گنجه ای شما نسبت به دانسته هایتان مسئولیت دارید که انها را با قشر وسیعی در میان بگذارید
با عرض سلام و احترام
آیا قرآن «برای همیشه» و «برای همه جا» است؟
برای سوال فوق یک جواب کوتاه داریم و یک جواب مفصل
جواب کوتاه این است:
تمام آیاتی که قبل از هجرت نازل شده، تقریبا تماما، شامل «معارف» است، و آنها ماهیتا فرازمانی-فرامکانی بوده و «برای همیشه» و «برای همه جا» است.
تمام آیاتی که پس از هجرت نازل شده، به استثناء احکام، همین خاصیت را دارند.
فقط آیاتِ احکامیِ نازل شدهء پس از هجرت اند که، با تغییراتی که در زندگی بشر حادث شده (که حدوث این تغییر قابل انکار نیست)، برخی از آنها، حالتِ فرازمانی-فرامکانیِ خویش را در شرایطی از دست میدهند.
جواب مفصل این است:
در ابتدا ذکر چند مثال لازم است.
آیاتی در قرآن کریم هست که در اثر تغییر در زندگی بشر، بلاموضوع شده اند، یعنی آیه اش در قرآن هست، اما، موضوعش در روی زمین نیست! مثلا اینک که بردگی از روی زمین ناپدید شده، آیاتش بلاموضوع شده است.
آیاتی هم هست که در جوامع متمدن (تقریبا) بلاموضوع شده، مانند آیه «الرجال قوامون علی النساء» که قوامیت مرد را مشروط به دوشرط کرده: ۱ – بما فضل الله بعضهم علی بعض و ۲ – بما انفقوا
در زمان نزول این آیات بما فضل الله بعضهم علی بعض بیشتر به زور بازو و ارزش های چیزهائی که به آنها «مردانگی» میگوئیم منحصر بود، در حالیکه امروز تفضیل بعضی بر بعضی دیگر بر مبناهایی مانند تحصیلات، تخصص ها، مقبولیت های اجتماعی، از قبیل حسن شهرت و نداشتن سوء پیشینه، و . . . استوار است.
اما امروز در بسیاری از جوامع متمدن، زنان اگر از مردان بیش نباشند، کمتر هم نیستند، همانطور که در میان مردان پزشک های متخصص و حقوقدان و خلبان و ادیب و فیلسوف و محقق و کارمند و کارگر و رئیس و وزیر و قاضی هست، در همان حرفه ها نیز زنها هم هستند، ولذا عنقریب شرط اول بلاموضوع خواهد شد،
شرط دوم که «بما انفقوا» باشد، به موازات شرط اول، بلکه زودتر از آن، عنقریب بلاموضوع خواهد شد،
لذا با منتفی شدن دو شرط مذکور قوامیت رجال بر نساء بلاموضوع خواهد گردید.
با بلاموضوع شدن آیه مذکور، آیه بعدی نیز که وابسته به آیه قوامون است، یعنی آیه فاضربوهن نیز بلاموضوع خواهد گردید.
همچنین است موضوع چند همسری که آنهم با متمدن تر شدن بشر بلاموضوع خواهدشد.
آیه دیگری که بلا موضوع شده، «جزیه» است که توسط خلیفه دوم منسوخ شده، و پس از اوهم کسی درصدد احیاء آن بر نیامده است.
همچنین است موضوع «ارزش شهادت دادن زن» (که نصف شهادت مرد حساب میشود)
آیات دیگری هم در قرآن هست که بد معنی شود، مثلا آیه ارث (للذکر مثل حظ الانثیین)
طبق تلقیِ ۱۴۰۰ ساله از آیه ارث، تاکنون عین ماترک به نسبت دو برای وارث نر و یک برای وارث ماده تقسیم میشده است.
فرض کنید کسی فوت شده و وارث های او فقط یک دختر و یک پسر است و او ۶۰۰ گوسفند و سه اسب و ۳۰۰ میلیون تومان از خویش بجا گذاشته باشد، در اینصورت سهم ارث پسر میشود ۴۰۰ گوسفند و دو اسب و ۲۰۰ میلیون تومان.
اما آیه این را نمیگوید (آیه نمیگوید «عین» مال به نسبت دو و یک تقسیم شود، بلکه میگوید برای وارث نر مثل حظ دو وارث ماده است)
حالا اینکه مثل و حظ چیست، یک بحث فنی و تخصصی دارد که از تخصص این قلم بیرون است و این چیزی است که از طریق «امرهم شورا بینهم» باید حل شود.
موضوع دیگری که عنقریب بلاموضوع میشود، موضوع «شِرک» است.
اینک در کل دنیا شِرکِ سنتی منسوخ شده و «شرک اصلاح شده» جای آن را گرفته که پوست توحیدی دارد و شرح آن را قبلا عرض کرده ایم.
اما از تقریبا قرن نوزده میلادی پدیده جدیدی ظاهر شده که بطور روزافزونی گسترش یافته و آن «انکار هر نوع خدائی» است،
طرفداران این نظر خودشان به دو دسته تقسیم میشوند: ۱ – مبلغانِ ماده گرائی که سخن شان این است که همه چیز ریشه مادی دارد و علم و هنر و عشق و نفرت و تعقل و . . از تظاهرات ماده است و لاغیر ۲ – «لاادری»ها که میگویند ما نمیدانیم خدائی هست یا نیست، یعنی به وجود خدا هنوز دلیلی علمی پیدا نکرده ایم.
جریان اخیر در زیر پوست کسانی که بر حسب شناسنامه هایشان خود را مسیحی یا یهودی یا مسلمان یا هندو یا بودائی اعلام میکنند با سرعت زیاد در هرحال گسترش است.
البته در اینجا جای بحث هایی هست، اما این قلم علاقه به ورود به آن بحث ها را ندارد و فقط به این نکته میپردازد که که «شرک» تقریبا منسوخ شده و عنقریب بطور کامل از جامعه انسانی رخت بر خواهد بست.
موضوع دیگری که عنقریب بلا موضوع خواهد شد موضوع «کفر» است.
کفر در قرآن معانیی دارد که شایع ترینِ آن، «اصرار به نپذیرفتن حق» (یعنی تعصب در باطل) را دارد، این موضوع خیلی بحث بر است، واین قلم خلاصه گو است، و خلاصه نظرش این است که به میزان متمدن تر شدنِ بشر، و تقلیل تعصبات، این فقره هم بزودی بلاموضوع خواهد شد.
اینها مربوط است به آیاتی از قرآن مجید.
اما، چیزهایی در زندگی و عبادات مسلمانان هست که در قرآن ماخذی ندارد، بلکه در روایات ریشه دارد، مثلا نماز و روزه مسافر که نماز قصر است و روزه ملغی است، امروز در اثر تغییر در زندگیِ انسان که سرعت از ساعتی ۶ کیلومتر در ساعت (برای مسافرتِ سنگین بار- مثلا شتر و کجاوه و . . .) به ۳۰۰ کیلومتر در ساعت (قطار) و حتی ۳۰۰۰ کیلومتر (هواپیما)، و بیشتر، رسیده، و دیگر موضوعاتی مانند حد ترخص، و مقداری که به آن سفر اطلاق میشود که ۸ فرسخ باشد (که چیزی است حدود ۴۸ کیلومتر در یک روز!) کاملا به بایگانی تاریخ پیوسته است!
همچنین است موضوع دیه که خودش در قرآن ذکر شده آما چند و چونش ذکر نشده ولی در روایات دیه زن نصف مرد است، که در ایران موضوع را اینطور حل کرده اند که سازمان های بیمه در مورد زنان دیه کامل می پردازند اما نصف آن را از دولت میگیرند.
واین یک مثال بسیار جالب است که هم روایات را حفظ میکنند و هم رفتاری شبیه به جهان متمدن در پیش میگیرند (البته از جیب بیت المال که در حقیقت جیب مردم است)
خلاصه اینکه ما در اینجا مواردی را که «قرآنی» است برشمرده ایم و موردِ دیه را هم چون لااقل اسمش در قرآن آمده، ذکر کرده ایم،
اما، مواردی مانند سنگسار و چه و چه را که فقط منشاء روایتی دارد را برنشمارده ایم، و تعداد آنها آنقدر زیاد است که میتوان اصطلاح «لاتُعد» را در باره شان بکار برد و اگر می بینیم طرفدار و تاثیر اجتماعی و سیاسی دارند، ناشی از جهل و عقب ماندگی ذهنیِ مدافعان شان و قدم زدن در گذشته های دور و درک نکردن واقعیت های قرن بیست ویکمی توسط آنها را دارد، و نتیجه اش متاسفانه این است که کثیری گرفتار قلیلی عاری از فکر صحیح و درک معیار های اصلی کلام خالص وحی اند!
قرآن چه راه حلی برای بلاموضوع شدنِ برخی آیات احکامی دارد؟
احکام قرآن بر دو نوع است: احکام، و احکامِ بالاسری.
چند آیه در قرآن هست که حالتِ «بالاسر»ی نسبت به احکام دیگر دارد، و مَثَل آنها نسبت به سایر احکام مانند مَثَل اصول قانون اساسی است نسبت به قوانین عادی است، (به عنوان نمونه، «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ..» و نیز «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» و نیز «امرهم شوری بینهم» و نیز «الا ما اضطررتم» و «الا من اُکره» و . .) این نوع احکام بالاسری، وقتی که زندگی مردم چنان تغییر میکند که برخی احکام با این احکامِ بالاسری تزاحم پیدا میکنند، طبیعی است و معقول است و لازم است که «شوری» تشکیل شود و احکامِ متزاحم با این احکام بالاسری را اصلاح کند.
مثلا، برخی زنان، برای ضرورت هایی، از قبیل تحصیل علوم، یا متابعت از شوهر، یا معالجاتِ تخصصیِ زمانبر، درشرایطی قرار میگیرند که ضد شرایطی است که آیه سوره احزاب که در جمله (. . لیعرفن فلا یوذین . . ) تصریح کرده، قرار میگیرند،
آیه مذکور در شرایطی نازل شده بود که جمله مذکور برای آنها یک حاشیه امن ایجاد میکرد، که آنها به مسلمانی شناخته شوند و منافقان و کفار بدانند آنها «حمایتگر» دارند و از فکر اینکه به آنها آزار و اذیتی برسانند منصرف شوند،
اما، امروز، پس از ۱۴۰۰ سال، موضوع برعکس شده، و زنانی که بنا بر ضرورت های فوق الذکر به کشورهائی مسافرتِ طولانی مدت میکنند، این احتمال را بجان میخرند که ممکن است در معرض مزاحمت و اذیتِ گروه های ضدمهاجرت و ضد مسلمین قرار گیرند، و همان چیزی که در ۱۴۰۰ سال قبل در زمان آنحضرت موجب ایجاد حاشیه امن برایشان میشد، امروز، به علت قرار گرفتن در شرایط پیشگفته، موجبِ قرارگرفتنِ آنها در شرایط خطر میشود.
در این حالت، که وضعیتِ عملِ آیه «ماجعل علیکم فی الدین من حرج» وقوع یافته، دیگر حالتِ تقید به آیه پیشگفته سوره احزاب نه تنها ملغی است، بلکه عمل به عکس آن، در برخی ضرورت ها توجیه پیدا میکند.
از این مثال ها زیاد است و این قلم از پرگوئی احتراز میکند و این نوع مطالب نیز برای مخاطب های خاص نگاشته میشود، که اشاره ای آنها را کافی است.
قران اگر نازل شده چرا چند تا شد ویکی را عثمان تشخیص درست داد ودیگران را اتش زد از کجا که اصلی را اتش نزده وچرا انقدر تناقض برای مردم که خود میخواهند ساده بفهمندوادیان گمانم توسط انسانهای هوش مندی برای چاره مشکلات زمان خودشان بوده ومحمد هم انطانی هوشمند که با دیدن ادیان دیگر وداخل کردنتاریخی که شفاهی به زمانهای مختلف ثبت شده جمع نموده وبرای هر وضعیتی قسمتی را بیان میکندومناسب زمان خودش وشاید نفس خودش بیشتر اینهمه نجف وقم الاذهرنتوانستند هدایت کنندوچه کنابی که این قدر پیچیده کرده اندش تامقاصد جمعی تطبیق داده شود وشاید در بین متخصصصینش هم دو نفر هم درنهایت پیدا نکنی که یکسان تعبیر کنند
پاسخ به علی سون ها
۱ قران خود را کتاب هدایت معرفی کرده است، هدی للمتقین. اما برای متقین، و نه پیروان جهل و هوای نفس!
کتاب کوانتوم و جنگ و صلح نیست. اما از مباحث علمی و یا اجتماعی و … خالی نیست.
۲ نفهمیدن و نشنیدن پیام خداوند تقصیر خدا نیست! هر کتاب، مکتب و روشی، ادب و ادابی دارد. پیامبر رحمت، به مردم سفارش نمود که از در خانه علی ع، علم و حکمت و انسانیت در می آید، اما از روز اول، مردم، به اصطلاح، و در واقع افراد قدرت طلب و غاصب ، علی ع (نمونه ی عملی اسلام ) را خانه نشین کردند، خانه اش را آتش زدند و همسرش را ضربه زدند، دختر پیامبر خاتم و پاره تن او را. و بقیه مردم هم تسلیم غاصبان و جانیان شدند. یک قطعه ی دنباله آن حوادث، شهادت مظلومانه حسین ع و اصحاب و یاران و برادران و فرزندانش، و از جمله علی اصغر شیر خوار! بود.
و این قصه ادامه دارد تا ظهور منجی و موعود عدالت جهانی.
با سختی میتوان حقیقت را بدست آورد. دنیای آسانی نیست.
غرب و شرق گرفتارند، در مادیت و نیهلیسم و دنیاطلبی، و نیز بدفهمی و بد عمل کردن دین و دموکراسی و انسانیت.
نفسانیت و جهل و هوی پرستی بلای جان انسانهاست.
خداوند کمک مان کند.
با درود به جنا ب اشکوری
تلاش شما از نگاه درون دینی برای برون رفت از مشکلات , ناهمگوئی , تناقضات و غیر شفاف بودن قرآن قابل تقدیر است . به ویژه ۳ پاراگراف آخر یادداشت تان به خوبی انها را بر شمرده و بر ان صحه گذا شته است. ولی من بر این باور هستم که به اندازه کافی در این ۱۴۰۰ ساله اخیر بر ان اهتمام نهاده شده و متاسفانه متکلمین اسلامی همواره خو ا سته اند گاو نری را بدوشند . تاریخ بعنوان بهترین محک برای ارزیابی کارنامه اسلام که به گفته خودتان تاریخی خونبار بوده کفایت میکند. از نگاه من تا زمانی که اندیشمندی حرف اول را به جای تعبد در جوا مع اسلامی نمیزند بهتر است که این قرآن در همان بالای طاقچه بماندتا متدینین از حس وجود ان بهره ببرند تا اینکه ان را به قانون اساسی جوا مع مدرن تبدیل کنیم.
شاد باشید .
روشنفکر دینی نا آشنا با مهمترین منبع کار خود
روشنفکر دینی نا آشنا با مهمترین منبع کار خود(تنزیل الحکیم) است. لابد ادعا می کنید اتفاقا ؛خیلی هم واردیم .ولی فهمشان از تنزیل الحکیم عاریتی و بر کرفته از مفسران قدیم است بجز طالقانی که البته بخش کمی از تنزیل الحکیم شامل میشود. و مهندس عبدالعلی بازرگان که روی آیاتی که در رابطه با هستی آمده کار کرده اند . باتوجه به اینکه سطح معرقت پژوهنده تنزیل الحکیم متغیر ونسبی است. دریاقت از تنزیل الحکیم نسبی خواهد بود. تفاسیر گذشته بخاطر مبنا قرار دادن روایات به هدایت کتاب الهی دستیابی پیدا نکرده اند وعملا باعث رکود فهم قرآن شده اند. برای روشنفکر دینی ضروری است کتاب منبع اش را مستقلا خودش بیاموزد. .خداوند کلید فهم کتاب خود را در خارج آن قرار نداده . کلید فهم کتاب در خود آن است .تنها کسیکه این موضوع را رعایت کرده دکتر مهندس محمد شحرور است که بیشتر از چهل سال از عمرخود را مستقلا در این راه نهاده که ثمره آن در حدود ده جلد کتاب است.
برای هر قران پژوه مطالعه کتب این متفکر ضروری است .البته کتب ایشان بزبان عربی است
الکتاب والقرآن – قراءه معاصره یکی از کتابهای اوست
اینکه گویی من دانم
اقرار کنی نادانم
راسخان اندر علم
بهره ورند هم از حلم
آیات فقط قرآن نیست
عالم ببین پنهان نیست
قرآن که آمد فرود
نبی تأویلش نمود
رسول که بود منتصر
حقش نداشت بر حذر
یاری بایست خدا را
خلیفه کرد او ما را
با عرض سلام و ارادت. این بحثی نیست که پایان داشته باشد. شجاعت شما را تحسین کرده و میکنم. در جوانی به ما آموختند که قران کلام پروردگار است و دستور اعمل برای زندگان و زندگانی. و با اجرا دستورات قران زمین خاکی میشود بهشت. میگویند که گاندی گفته، ممکن است که قران کتاب صلح باشد ولی تاریخچه مسلمانان این را نشان نمیدهد. هارون یحی، پژوهشگر ترک، قران را یک کتاب علمی میداند که شامل تمام علم قدیم، کنونی و آینده است. از کوانتوم فیزیک گرفته تا سیاه چاله ها. اگر قران کتاب صلح است و علم، پس چرا ظرف این ۱۴۰۰ سال اینهمه مسلمان آن را نفهمیده و یا تفسیر غلط کرده اند؟ چرا، پروردگار عالم، آخرین کتاب خود را اینقدر ناقص نوشته که هر کس هر تفسیری از آن میکند. و اصلا چرا آخرین کتاب؟ آیا بشر امروز و ۱۰۰۰ سال دیگر ، با بشر ۱۴۰۰ سال پیش فرقی نکرده؟ تا جائی که این کتاب و دستوراتش به دیگران و جامعه تحمیل نشود، مشکلی پیش نمیاید. اوقات خوش
“فیه آیات محکمات و اخر متشابهات”
وقتی کار فهم قران مشکل میشود، باید سراغ “اهل الذکر” رفت.
فاسئلوا اهل الذکر
و پیامبر خاتم ص، بارها فرموده و نقل است، که من میروم و شما را با دو ثقل باقی میگذارم. کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم.
و یکی از منابع و کمک ها، در موقع حیرت، عمیق شدن در رفتار اهلبیت پاک پیامبر است. زندگی و سخنان نقل شده، از امیر مومنان، فاطمه زهرا، حسن ع و حسین ع و نه فرزند حسین ع، برای ما راهگشاست.
“و لکم فی رسول الله اسوه حسنه”
و البته گاهی پاسخ بعضی سوالات را نمی دانیم و چه بسا نمی یابیم.
“و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا”.
چاره،
عمل به آن مسلمات ای است که میدانیم و توقف در موارد شبهه. و تقوی و ورع و استدعا و درخواست به در خانه خدا بردن، بلکه خداوند راه را بنمایاند.
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. قران کریم.
دیدگاهها بستهاند.