تاملاتی درباره براندازی

ابراهیم نبوی

اتفاقات رخ داده در روزهای گذشته، بالاترین میزان کشته در یک اتفاق اعتراضی را داشت. به گفته منابع گوناگون   دست‌کم ۱۵۰ نفر در این اتفاقات کشته شدند و چندین هزار نفر نیز دستگیر شدند. اگر چه دوره درگیری سال ۱۳۸۸ بسیار طولانی و گستره اجتماعی آن بسیار بیشتر بود، اما در سی سال گذشته هرگز سرکوب با این شدت در ایران صورت نگرفته است.

حامیان این اعتراضات تقریبا دو گروه هستند: گروه نخست افرادی هستند که این اعتراض را اقدامی برای براندازی رژیم می‌دانند و معتقدند که به دلیل شرایط بد و دشوار جامعه مردم هیچ چاره‌ای جز تغییر کل نظام ندارند و از همین رو آن را راهی برای سرنگونی و براندازی ارزیابی می‌کنند. اما گروه دوم که گستره اجتماعی بیشتری دارند، معتقدند افزایش قیمت بنزین بطور طبیعی مثل هر گرانی دیگری بدیهی است که با اعتراض مردم مواجه شود. آنها می‌گویند چون مردم هیچ راهی برای اعتراض قانونی و آرام ندارند، به همین دلیل هر نوع اعتراض آنان چه به دلیل عاصی شدن مردم و چه با رادیکالیزه شدن شورش توسط حکومت به همین سمت و سو می‌رود. آنها معتقدند تا وقتی راهی برای اعتراض مسالمت آمیز و قانونی نباشد، تکرار چنین رویدادهایی طبیعی است.

فارغ از اینکه کدام دیدگاه درست است، ما با این سئوال مواجهیم که انگیزه مردم هرچه باشد، آیا تکرار این اقدام توسط گروه‌هایی که از شورش حمایت می‌کنند، عمل مفیدی است؟ به عبارت دیگر آیا ممکن است براندازی با این شیوه نتیجه بدهد؟

براندازی؛ استراتژی یا تاکتیک؟ در گفتگو با یکی از دوستانم او مدعی بود براندازی اجتناب‌ناپذیر است چون حکومت اصلاحات را نمی‌پذیرد. وی می‌گفت: «حکومت می‌داند که اگر اصلاحات را آغاز کند، مطمئنا منجر به فروپاشی خواهد شد، به همین دلیل هیچ اصلاحاتی را نخواهد پذیرفت.» در واقع افرادی که اصلاحات را از این منظر دنبال می‌کنند که این روش موجب می‌شود شکاف‌های درون رژیم گسترش پیدا کند و این گسستگی موجب شود تا سقوط حکومت نیاز به نیروی کمتری داشته باشد. در حالی که گروه دوم معتقدند اصطلاحات عمر نظام را افزایش می‌دهد و به همین دلیل باید به سوی براندازی رفت.

اما، سیاست خود حکومت چیست؟ آیا حکومت از براندازی خوشش می‌آید یا از آن بدش می‌آید؟ آیا حکومت نابودی خود را در گرو تغییر درونی و اصلاح می‌داند و یا جدال خیابانی و انقلاب؟ به گمان من حکومت به دلایل متفاوت و فراوانی مایل به رادیکالیزه کردن کلیه حرکت‌های اجتماعی از جنبش به سوی شورش و از اعتراضات مسالمت‌آمیز به سوی اعتراضات خشونت‌آمیز است. دلایل چندی برای این ادعا وجود دارد:

یک؛ بدون هیچ تردیدی جمهوری اسلامی در کل منطقه خاورمیانه از اسرائیل گرفته تا عراق و افغانستان و پاکستان و ترکیه و کشورهای عربی و حتی سوریه، نیروی سرکوب منظم‌تر، سامان‌یافته‌تر و هماهنگ‌تری دارد. مقاله مراد ویسی در رادیو فردا به خوبی ابعاد این نیروی سرکوب چند لایه را معرفی می‌کند. نیروی سرکوب جمهوری اسلامی چه در بخش اطلاعاتی و چه در بخش امنیتی و پلیسی و رسانه‌ای و شناسایی و کنترل رسانه‌های اجتماعی بسیار قدرتمند است. بعید می‌دانم جز چین که منبع تامین ابزار سرکوب ایران است، هیچ کشوری از چنین سازمانی برای سرکوب برخوردار باشد. این نیرو نه فقط توانایی اداره سرکوب در ایران را دارد، بلکه توانایی اداره سرکوب در سوریه و در صورت لزوم عراق را هم دارد. در چنین شرایطی بدیهی است که توصیه به مردم برای تشدید شورش جز فرستادن آنان به معرض مرگ چه فایده‌ای دارد؟

دو؛ رادیکالیزه کردن از دو طرف: سیاست جمهوری اسلامی در قبال گروههای سیاسی همیشه رادیکالیزه کردن بوده است. سازمان سرکوب جمهوری اسلامی می‌داند که باید هر اعتراضی را از شعار به فریاد و از فریاد به سنگ و از سنگ به سلاح سرد و در صورت امکان سلاح گرم بکشاند. این اقدام هم برای شناسایی نیروهای معترض کارآیی دارد و هم موجب کاهش سطح کمی جمعیت معترض می‌شود. در این حالت جمعیت معترض امکان رهبری یافتن خود را هم از دست می‌دهد. رهبری یک گروه مسلح به معنی حکم اعدام است. مردمی که یک روز قبل در شرایط زندگی عادی زندگی می‌کردند در یک شورش دو روزه یا ده روزه هرگز تا پای مرگ نمی‌روند، آن هم در برابر نیروی سرکوبی که تجربیات زمینی فراوانی در نقاط مختلف منطقه خاورمیانه دارد. اینکه افرادی از جمهوری اسلامی ساختمان‌ها را آتش بزنند یا اقدام به آتش زدن بانک‌ها بکنند، اصلا بعید نیست، ولی آن عزیزانی که ده روز قبل تصویر آتش‌زدن مراکز مختلف را به عنوان افتخارات جنبش ۹۸ عنوان می‌کردند، آیا واقعا باور می‌کنند که همه حملات در همه شهرها به همه مراکز کار بسیج باشد؟ افرادی که با شور و هیجان خبر تسخیر شیراز و جوانرود را منتشر می‌کردند، چطور می‌توانند باور کنند کل تسخیر این شهرها توسط بسیج صورت گرفته و انگار این دوستان در بیرون ایران فقط کارشان دادن گزارش کار بسیج بوده است؟ رادیکالیزه کردن یک عمل دوسویه است، شعار «اصلاح‌طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» یک جمله شیک برای توئیت کردن نیست، تعیین یک تاکتیک از سوی افرادی است که در خیابان در حال جنگ هستند. نامه نوشتن به وزارت خارجه آمریکا و معرفی وقایع ۱۳۹۸ به عنوان پروپوزال دریافت حمایت چه معنی دارد؟ من مطمئنم که مجاهدین خلق حداکثر کارشان ساختن ویدیوهای صداگذاری شده در فضای مجازی است، اما این که همان ویدئو پنج روز بعد به عنوان کار بسیج قلمداد شود، حداقل نیازمند یک برنامه است. کسانی که آتش زدن مراکز مختلف توسط مردم را بعید می‌دانند، فراموش نکنند که گروه ری‌استارت ده‌ها عملیات این چنینی را جلوی دوربین انجام داد. افرادی که در خیابان به مشکلات‌شان اعتراض می‌کنند، جنس‌شان با مدافعان خارج از کشورشان فرق دارد. اگرچه همیشه ممکن است گروه‌های منظم و مسلح در میان مردم معترض حاضر شوند، ولی شمارش کشتگان برای دادن کارنامه بهتر و گرفتن مجوزهای بین المللی برای سقوط حکومت نهایت بی‌رحمی در حق مردمی است که حق شان نیست به عدد کارنامه سران اپوزیسیون برانداز تبدیل شوند.

سه؛ جامعه پیر و محافظه‌کار: جامعه ایران جامعه‌ای پیر و محافظه‌کار است. سن متوسط جامعه ایران بالا رفته است، بخش متورم جمعیتی ناشی از انفجار جمعیتی( متولدان ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴) که زمان خاتمی جامعه جوانی را با سن ۱۶ تا ۲۴ ایجاد کردند، و در دوره احمدی نژاد در سن ۲۴ تا ۳۰ سال بودند و کار می‌خواستند و ازدواج می‌خواستند بکنند، در دوره روحانی به سن ۳۰ تا ۳۸ رسیده‌اند. این جمعیت اهل مجادله و جنگیدن نیست، رادیکالیزه کردن چنین جامعه‌ای به آن می‌ماند که با ماشینی که بیست سال از تولیدش می‌گذرد با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در بزرگراه برانید، چنین انتظاری جواب نمی‌دهد. اگر سن متوسط وزرا و نمایندگان مجلس هفتاد سال است، سن متوسط اپوزیسیون هم هفتاد سال است. ولیعهدی که قرار است شاه بشود، ۵۹ ساله است، پدر مرحومش در سن نوزده سالگی شاه شد و در سن ۵۷ سالگی از ایران رفت و در سن شصت سالگی درگذشت. سن متوسط گروه‌های سیاسی که در انقلاب ایران حضور فعال داشتند و سن متوسط‌شان سی سال بود، مثل مجاهدین خلق، مجاهدین انقلاب، چریک‌های فدائی اعم از اکثریت و اقلیت و غیره حالا هفتاد سال است. متاسفانه اغلب این گروه‌ها هنوز فکر می‌کنند جوان‌اند، فلان خواننده نسل جوان که زمانی محبوب بیست ساله‌ها بود، هنوز دست به دکور آرایش صورتش در این چهل سال نزده، ولی واقعیت متاسفانه هفتاد ساله است. در حال حاضر متاسفانه گروهی نسخه براندازی و انقلاب جوانان را می‌پیچند که خودشان حداقل هفتاد سال دارند. براساس برآورد آمار امسال، حدود ۲۵ درصد جمعیت زیر ۱۵ سال، ۴۷ درصد بالاتر از سی سال و فقط ۲۲ درصد جمعیت در فاصله سنی پانزده تا ۲۹ سال قرار دارند. با چنین ترکیب جمعیتی چه کسی می‌تواند انقلاب کند؟ علت اینکه دو شورش ۹۶ و ۹۸ به سکوت و خمودی منجر شد، عدم حضور اصلاح طلبان نبود، بلکه محافظه‌کاری جمعیت سالخورده بود که نه تمایل و نه توانایی شرکت در رفتارهای تندروانه را دارد.

چهار، رهبران موهوم و مبهم: از سوی دیگر تکلیف رهبری جامعه پس از گذار نامشخص است. تقریبا در همه جنبش‌ها و انقلابات موفق دو سه دهه اخیر، معمولا رهبران داخلی رهبری کشور را پس از تغییر به عهده گرفته‌اند. در انقلاب ایران، نیمی از رهبران از بیرون کشور آمده بودند، اما فراموش نکنیم که این نیمه حداکثر پانزده سال بود که بیرون کشور زندگی می‌کردند. لهجه آمریکایی مرحوم یزدی سال‌ها اسباب تمسخر رسانه‌های پس از انقلاب بود. اما رهبری مدعی کنونی چهل سال است که از ایران فاصله دارد. از سه فرزند رضا پهلوی که نام هر سه نفرشان عربی است( ایمان و نور و فرح) فقط یکی فارسی را در حد گفتن سلام بلد است. حتی اگر حکومت شاهنشاهی هم اگر بود، به همین دلیل صلاحیت رضا پهلوی به عنوان پادشاهی که فرزندش فارسی بلد نیست رد نمی‌شد؟ سایر رهبران که برخی از آنان در شورای مدیریت گذار شناخته شده‌اند نیز دست کمی از رضا پهلوی ندارند. اختلاف چهل ساله در نبودن در داخل کشور اصلا شوخی نیست. من مطمئنم اگر همین افراد را یک ماه به ایران ببرند و مجبور کنند در همین شرایط کشور( بعد از تغییر زندگی کنند) بیش از هشتاد درصدشان به زندگی در ایران ادامه نخواهند داد. ممکن است محسن سازگارا یا دو سه تن دیگر از نیروهایی که کمتر از بیست سال سابقه خروج دارند بتوانند فضای داخل ایران را تحمل کنند، ولی نه بیشتر. البته طبیعی است که با تغییر حکومت شرایط ایران خیلی تغییر می‌کند، ولی مردم که عوض نمی‌شوند، حتی اگر مهاجرین هم برگردند، باز هم ده درصد تغییر رخ می‌دهد و نه بیشتر. به گمان من فقط با این فرض می‌توان به براندازی نگاه کرد که نیروهای داخل کشور ترکیب اصلی حکومت بعدی را تشکیل دهند و بازی به دست مافیای اپوزیسیون نیافتد.

پنج؛ گران بودن انقلاب: انقلاب یکی از گران ترین اشکال تغییر حکومت است. در سال ۱۳۵۷ حداقل به اندازه سه چهار سال ذخیره مالی از نظام پیشین باقی مانده بود که مردم توانایی شش ماه اعتصاب و مدتی طولانی تمرد را داشتند، اما حالا اصلا چنین فرضی غیرممکن است. مگر اینکه فرض کنیم که در فاصله سی روزه مثل تونس یا یک ماه و نیمه مثل مصر انقلاب پیروز شود، اما با فرضیاتی که در مورد توانایی حکومت علیه شورش و براندازی توضیح دادیم این امر تقریبا غیرممکن است. شورش رخ می‌دهد چون شما عصبانی هستید، اما انقلاب نیازمند داشتن برنامه زندگی به موازات اعتراض دارد. ممکن است بگوئیم افرادی که ثروتمند هستند توانایی ماندن در خیابان را دارند، در حالی که همه فرضیات حاکی از این است که تهیدستان نیروی اصلی شورش‌ها و اعتراضات است. بنا براین اصولا پولدارها بیشتر مانع انقلاب و شورش می‌شوند و نه اینکه خودشان علیه حکومت شورش کنند.

شش؛ وضعیت منطقه: وضع ایران در منطقه یک وضع پارادوکسیکال است؛ جز برخی نیروهای چپ جهانی که دغدغه حقوق بشر را هنوز دارند، کمتر کشور دموکراتیک و نیرومندی علیه ایران موضوع می‌گیرد. حساب اسرائیل، عربستان و آمریکا را باید جدا کرد. همین که تنها این سه کشور از شورش‌هایی شبیه این پشتیبانی عملی می‌کنند، نشان می‌دهد سرکوب در داخل ایران در معادله اروپا، روسیه و چین علیه آمریکا، اسرائیل و عربستان برای اغلب کشورهای جهان قابل چشمپوشی است. آنها از ۳۰۰ هزار کشته در سوریه چشمپوشی می‌کنند چه برسد به ۱۵۰ کشته در ایران. هیچ کشوری جز همین تروئیکای عربی از جریان شورش در ایران حمایت نخواهد کرد و طبیعی است که بدون چنین حمایتی این شورش‌های اعتراضی بی سرانجام خواهد بود.

با فرضیاتی که گفته شد به گمان من اصرار بر ادامه اعتراضات تا زمانی که راهی برای جلوگیری از کشتار اندیشیده نشده باشد، فقط به این معنی است که گروهی از مخالفان حکومت قصد دارند با دادن آمار کشتگان کشور در پروپوزال‌های سیاسی رسانه‌ای بودجه سال بعد خودشان را بگیرند. این رفتاری غیرانسانی و غیراخلاقی است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

26 پاسخ

  1. به نظر آقای نبوی و بسیاری دیگربرای این در ینگه دنیا تشریف دارن که برای چنین موقعیت های دست به قلم بشن….قشنگ و سر حوصله هم کارش رو انجام میده هنانطور که عطا ..اکبر…ووو

  2. این جمله شما را کیهان هزار بار نوشته، از خودتان لطفا چیزی بنویسید، اولش سخت است ولی شما هم مطمئنا اگر کوشش کنید می توانید

  3. سلام آقای نبوی گرامی :سنت تاریخ و نظم جهان لاجرم نابودی نظام های ضد مردمی و روسیاهی وشرمندگی توجیه گران و بزدلان تغییر است .
    من وشما به دلیل اشتباه تاریخی یک عذر خواهی به پهلوی فقید ایرانساز بدهکاریم و یک تبری جویی از مجاهدین فناتیک.من هر دو وظیفه وتوصیه خودم به انجام رساندم.

  4. با سلام خدمت جناب نبوی
    بنده کاملاً با این تحلیل مخالفم و دلایل نویسنده را برای إثبات مدعای خود ناکافی میدانم .
    صرف نظر از اینکه براندازی ممکن است یا نه به نظر میرسد استدلالات جناب نبوی فاقد قوت لازم باشد زیار:
    در خصوص دلیل اول باید گفت حتی بر فرض قدرت نظام در سرکوب اعتراضات، به هیچ وجه این قدرت نامحدود و مستمر نیست و آشکار و پر واضح است که نقصان هایی دارد به ویژه وقتی اعتراضات مستمر و فرسایشی شوند .
    در خصوص دلیل دوم باید عرض کرد که از دست رفتن مشروعیت و وجاهت اخلاقی یک نظام منجر به تهییج گروهای آرمان گرا میشود که ابتدا به صورت سلولی و به تدریج با سازماندهی بیشتر به شکل سازمانی عمل میکنند که قدرت عملیاتی آنها متدرجاً افزایش میابد و همچنین آهسته آهسته جذب نیرو میکنند
    در خصوص دلیل سوم باید عرض کرد که اتفاقاً جامعه پیر و محافظه کار نیست و بر عکس جامعه جوان و جنبشی است و آمار نویسنده بدون دقت است زیرا کلیه اعتراضات از سال ٨٨ به بعد که به تدریج رادیکال تَر شده با محوریت جوانان دهه ۶٠ و ٧٠ بوده و توجه شود که در براندازی نیاز به حضور میدانی أکثریت غالب ندارد بلکه همین که اکثریت جامعه همراه و همدل با نیروهای میدانی باشند و تعداد نیرو های میدانی نیز به اندازه ایی باشد که قدرت نظام حاکم را به چالش بکشد و اپوزسیون نیز توانایى پشتیبانی و حمایت تبلیغاتی و لجستیکی را داشته باشد کافیست .
    در خصوص دلیل چهارم باید عرض کرد که أساساً مغالطه میفرمایید زیرا گویا رهبری اپوزیسیون را رضا پهلوی دانسته اند !! این در حالی است که اولاً ایشان به عنوان یکی از رهبران محسوب میشود و دیگر دوران رهبری واحد به شکل کلاسیک گذشته همین که ایشان با گروه اپزیسون همراه باشند کافیست و ثانیاً نویسنده در پارادایم دوران انقلاب ۵٧ مانده و هنوز متوجه تغییرات فکری در جنبش های سیاسی نیست و انگار یک معیاری چون آقای خمینی ملاک رهبری برای ایشان است !!!
    در خصوص دلیل پنجم باید گفت گویا ایشان مطالعه اندکی در خصوص علل و عوامل انقلاب ها داشته اند و قدرت شناخت تحولات سیاسی را ندارند !! اولاً بر فرض که انقلاب پر هزینه باشد ، این مانع انقلاب نیست زیرا انقلاب معلول است نه مدلول !! انقلاب حاصل نوع واکنش نظام حاکم با اعتراضات مردم است .
    در خصوص دلیل ششم باید عرض کرد موضع کشورها به وضعیت داخلی و قدرت مردم بستگی دارد و بالضروره نمیتوان یک فرمول غیر قابل تغییر را در نظر داشت به ویژه إنکه کشورها به منافع ملی خود بیشتر از منافع جمهوری اسلامی یا اصلاحطلبان اهمیت میدهند و اگر روند قدرت مردم به سمتی باشد که با منافع کشورها همسو شود امکان همراهی آنان با مردم خواهد بود .
    در پایان باید گفت استدلالات نویسنده محترم به هیچ وجه مثبت مدعای ایشان نیست .

  5. چقدر اپوزیسیون نما ها، با فرهنگ و با نزاکت اند. اهل منطق و استدلال اند. از همه مهم تر طرفدار مردم اند !
    هر کس مثل آنها نباشد باید خراب شود و مورد تخریب و تمسخر و طعنه قرار گیرد، حتی اگر زندان رفته و شناخته شده باشد.
    آدم حالش به هم میخورد، از این اپوزیسیون نماهای فضای مجازی درپیتی و بی خاصیت، که فقط اهانت بلدند.
    اپوزیسیون اهل منطق و بحث و با فرهنگ و با شخصیت داریم، اما خیلی کم.

  6. جناب نبوی بگذار کامنتی با زبانی شبهه طنز برایت بگذارم بلکه مفهوم تر بیفتد .
    فرض کنید یک تئورسین سپاه می خواست کاری برای ماست مالی کردن این اتفاقات بکند و در ادامه هم ماستی برای حکومت ببندد . آیا چیزی جز همین کلماتی را می نوشت که حضرتت اینجا نوشته؟
    البته احتمالا نوشته آن سپاهی دست کم این تفاوت را داشت که ادبیات و زبان و دستورزبان قابل تری می داشت .
    شما این حرفها را فقط توی زیتون میتوانی بگویی . باور کن این را بدهی به مدیر مسئول کیهان در ایران هم میگوید داداش این خیلی دوغه کمی ماستش را زیاد کنه
    چون تابلوئه!

  7. دو کلمه حرف ( حساب – ناحسابی آنرا دیگران تعیین میکنند ) با آقای نبوی که ظاهرآ خودشون رو خیلی مهم تشخیص میدن .
    اینکه ایشان از انقلاب و حاصل یک شورش عمومی میترسند ، ابدآ ترس بی موردی نیست . خود من در کنار ایشان هستم ، امّا ..
    آقای نبوی یکدفعه و در حالیکه دنبال بازکردن بحث خود است ، خیلی بیربط به شمارش توان رژیم در سرکوب میپردازد . درست و افراط آنرا هم کاری ندارم . سالها صدها و هزاران انسان را شکنجه کردند و کشتند ، شعله مبارزه فرو کش کرد ؟ مسئله تقابل طبیعی زورگفتن و جواب زور شنیدن است . نتایج طبیعی ، البته همیشه منطقی نیستند . کسی یک کشیده به کسی میزند و طرف مقابل یک گلوله در مغز زننده خالی میکند . انصاف نیست ، اما طبیعی هست .
    شما بارها خودتان حاکمیت ایران و شخص خامنه ای را نیروی برانداز خوانده اید ( درسته ؟ ) ، حالا توقع دارید مردم بجان آمده خیلی منطقی و دوراندیشانه برخورد کنند . میشود ؟ ، آنهم زمانیکه این آقا که خود را رهبر معنوی همان مردم میداند ، آنها را اوباش و اشرار خطاب میکند !
    چرا وقایع ایران را به اپوزسیون خارج نسبت میدهید ؟ هم شما خارج هستید و هم من . کدام نیروی اپوزسیون خارج از کشور( حتی برای یکبار ) توانسته است چنین حادثه ای در داخل را ، حتی پیش بینی کند ؟ . فقط وقتی اتفاقی می افتد ، مثل خود سرکار به اظهار نظر و خط دادن می افتند . این بخش از نظرها و خط دادنها طبیعی است ، اگر کمی میتوانست واقعبینانه تبیین شده و مردم را در جهت درستی راهنمایی کنند ، عالی بود. اما همانطور که شما و دوسنتان در هر انتخاباتی مردم داخل را به رفتن پای صندوق رآیی تشویق کردید که هیچ آدم عاقلی توقع اتفاق مثبتی از آن نداشت ، دیگران هم نظریاتی میدهند که برای شما قابل قبول نیست .
    یک یاد آوری : شما چند سال پیش ناگهان اعلام کردید که تا پایان آن سال به ایران برمیگردید . آن فرمایشات فراموش شد و ناگهان به امریکای جهانخوار مهاجرت کردید . یعنی ۷ ساعت پرواز هوایی هم دور تر شدید . ایرادی ندارد . این حق شماست . اما قطعآ آن تصمیم شما از دوجهت بود . یکی ترس از آنچه در ایران ممکن بود در انتظار شما باشد و یکی هم نا امیدی از آینده ایران . پس از چند ملیون جوان بیکار و بی خانواده و بی امید انتظار نداشته باشید که شرح صدر ! شما را داشته باشند ، آنهم در شرایطی که نه نان دارند و نه احترامی .
    بی هیچ تردیدی حاکمان ایران مسئول این فجایعی هستند که در میهن ما سالهاست که هربار به بهانه ای اتفاق می افتد .

  8. متاسفم از ادبیات آقا یا خانمی که خودش را بامداد معرفی کرده، پس به فرمایش شما باید زندگی سگی را تحمل کرد؟!! پس آن حسین حسینی که می کنید را چه کنیم؟ از کجا می دانید که نویسندگان این سطور به تعبیر سخیف شما مبارزان زیر لحافی هستند؟ شاید ماهها و سالهای زندان استبداد دینی را تجربه کرده باشند. متاسفانه یا خوشبختانه جامعه با اقدامات و افکار استبدادی آقایون حاکم در حالت انقلابی قرار گرفته و احدی با شانتاژ و تبلیغ اینکه بگذارید به زنگی سگی خود برسیم و گرنه همه را قتل عام می کنیم نمی تواند وضعیت انقلابی را تغییر دهد. یکی دو اعتراض خونین دیگر در ماههای آتی در پیش خواهیم داشت که پایه رژیم را به شدت متزلزل نموده و نیروی سرکوب آنرا دودل و ضعیف خواهد کرد و سناریوهای قربانی کردن سران حکومت برای نجات کل سیستم و ولی فقیه اجرا خواهند شد. پس از آن تظاهرات میلیونی مسالمت آمیز علی الخصوص در تهران و شهرهای با جمعیت میلیونی را شاهد خواهیم بود و نیز اعتصابات سراسری گسترده که دیوانسالاری دولتی را فلج خواهد کرد در همین مرحله است که رهبری انقلاب نیز معرفی خواهد شد (که خود جای بحث دارد). انتهای کار هم که معلوم است.

  9. بالاخره بین این همه اپوزیسیون غیرمسئول و نادان و فله،که خودشون تحمل خار تو پا ندارن اما توقع حداقل قطع عضو رو از ما ملت داخل دارن،یه نیمچه عقلای منطقی واقع گرایی هم پیدا میشن که هم بصورت اعصاب خردکنی نفرت پراکنی و فحاشی نمیکنن و هم واقعا میدونن چقدر براندازی از طریق اعتراض و شورش،غیر عملی و دور از واقعیته تو ایران.وجدانا ما طبقه فقیر حاشیه شهری که نیمچه تحصیلاتیم داریم اما کماکان با کار یدی مشقت بار امرار معاش میکنیم،با تمام وجود به این رسیدم که شورش و انقلاب و دوقطبی و جنگ داخلی فقط بدبختی وحقارت ما رو تعمیق میکنه،گیرم که برای رضا و ممد و مسعود و فلان نون میشه اما برا ملک و ملت آب شور حوض سلطانم نمیشه،وجدانا این اپوزیسیون شاخو وردارن بلکم حساسیتا کم بشه،بذارن مای بدبخت اینجا به زندگیمون برسیم حالا از نظر شما مبارزان زیرلحافی،شاید زندگی ما سگیه،اما زندگی و جون سگ هم برا خودش عزیزه،بقول خان عمو تو کلیدر که میگه جون کلاغ هم برا خودش خیلی عزیزه،مصی قلی ولی وجدانا جان جدتون شاخو وردارین،زخم شدیم از دلسوزی و حمایتای شما!!

  10. «ابوالفضل بهرام‌پور» مفسر متون اسلامی که این عبارات را به کار برده به دستگیری معترضان اشاره کرده و گفته: «اگر ده هزار نفر از آنها بکشیم، افراط نکرده ایم». او در توضیح حکم «تبعید» هم گفته است که افراد محکوم به آن را «باید سوار بر کشتی قراضه در وسط دریا رها کرد تا کشته شوند.».

  11. حکومت اسلامی به دنبال یک جنگ برون مرزی بود اما بازیرکی امریکا و اسراییل مواجه شد حالا به دنبال یک جنگ داخلی است تا افکار مردم را منحرف سازد اما این دومینو شروع به حرکت کزده و بهم زدن بازی برابر با باخت است باختی شرم اور که تاوان انرا مردم بی گناه میپردازند وبس..

  12. از انجائیکه اقای نبوی طنز نویس هستند این مقاله اشان نیز چاشنی از طنز داشت” والا کسی اینگونه اظهار ناتوانی نکرده و شرایط نیز بگونه ایست که همین چند روز پیش میگویند ۷۰۰هزار نفر در جنبش اخیر شرکت داشته اند و متصف کردن انقلابیون امروز به انقلابیون پیشین و به بهانه اینکه انها پیر شده اند و حوصله انقاب بازی ندارند یه جورائی خیمه به صحرای فراقت زدن است!خب در انقلاب هر کسی بنا بر وسعش یه جوری یاری میرسونه ” اگه قدیمیها امدند که قدمشون سر چشم” اگر هم نیامدند لابد نمیتوانستند بیایند” انقلاب که معطل کسی نمیمونه!

  13. جناب نبوی
    نامه هایی که پیشترها مینوشتید و اشتباهات خامنه ای را با قلمی طنز آلود افشا میکردید بیشتر بر قلب می نشست. این نوشته شما مانند یک نوشته سفارشی است.
    شما به ایرانیانی که جانشان از ناکارایی و خرابکاراییهای این رژیم ارتجاعی و خونریز به لب رسیده و بیش از این نمی توانند فلاکت و بدبختی که بر آنها تحمیل شده را تحمل کنند نصیحت می کنید که خویشتن دار باشند. کشوری که میتوانست از لحاظ اقتصادی هم طراز اسپانیا باشد به دلیل راهبرد فاجعه بار رژیم ولایت فقیه و رهبر متوهم، بی لیاقت و نادان آن در فقر و بدبختی فرو رفته است. جوانان آن از بیکاری و نا امیدی یا معتاد میشوند یا در تلاش برای فرار از کشور به چه مصیبتهایی که تن نمی دهند. نوشته اید که تند روی خوب نیست و بهتر است اصلاحات را قدم به قدم پیش ببرند زیرا رژیم به لحاظ امنیتی خیلی قوی است.
    اما اشتباه می کنید. قیام هر چند خونین علیه رژیم های ارتجاعی و استبدادی نه تنها اخلاقی بلکه حتی منطقی است. این قساوت و خونریزی نظام نه از قدرت امنیتی و انتظامی و نظامی آن (که شما سعی کرده اید خواننده را با آن بترسانید) بلکه دقیقا از ضعف آن است. در سوریه و عراق هم اگر دخالت روسیه و آمریکا نبود نیروهای قدس قاسم سلیمانی و خامنه ای بطور مفتضحانه ای شکست میخوردند. مانند وضع فعلی سوریه که در برابر بمبارانهای اسرائیل قادر به هیچ عکس العمللی نیستند و دیگر کشته های خود را هم به نام شهید حرم تشییع نمی کنند.
    خامنه ای به خوبی میداند و احساس میکند که تحریم های آمریکا با چه هدفی طراحی شده و چطور آرام آرام در حال فرو پاشاندن رژیم است.
    رژیمی که ناکارایی آن به دلیل ایدیولوژی ارتجاعی و استبداد دینی ذاتی است و نمیتوان آنرا درمان کرد و اینرا آقای خامنه ای و روحانی و دیگر سرکردگان رژیم بهتر از شما میدانند. در واقع پول نفت بود که افتضاحات اداره کشور به سبک نور چشم متوهم روحانیون افراطی و شخص آقای خامنه ای یعنی احمدی نژاد را می پوشاند. حال که پول نفت نیست نتیجه ناکاراییها و سیاستگذاریهای غلط ۴۰ ساله آشکار شده است. هزاران پروژه بدون توجیه اقتصادی نیمه کاره مانده، میلیونها جوان ایرانی در کشوری که روی اقیانوس نفت و گاز نشسته و میتوانست با صدها پالایشگاه و پتروشیمی پیشرفته کارگاه دنیا در صنایع نفتی و پتروشیمی و صنایع سنگین انرژی بر باشد در جستجوی کار مناسبی که نیست سربار خانواده شده کرامت انسانی خود را از دست میدهند. اخلاقیات در جامعه سقوط کرده. خانواده ها بدلیل خیانت همسران به هم از هم متلاشی میشوند، طلاق افزایش و ازدواج و تولید موالید کاهش می یابد. در ادارات هیچ کاری بدون رشوه و انعام انجام نمی شود چون کارمندان دولت با این حقوق و نرخ تورم و انواع تبعیض ها و تحمیل ها هیچ انگیزه ای برای کار ندارند.
    مطمئن باشید در نیروهای انتظامی و نظامی و امنیتی هم هم اینطور است و اکثر نیروهای مسلح دیگر ایمان و اعتقادی به رژیم و شخص خامنه ای کینه جو و لجوج ندارند. با این وضعیت اخلاقی، اختلاس ها و رسواییهایی که بار آمده دیگر هیچ کس به مزخرفات آخوندها و خامنه ای گوش نمی دهد. هر کسی به فکر نجات خود از کشتی در حال غرق شدن است. در چنین شرایطی شورشهای کور هم اجتناب ناپذیر است و بعید است با ادامه درگیریها نیروهای انتظامی به فرمان کشتن هموطنان به جان آمده خود عمل کنند.
    خامنه ای سعی کرد با اقدامات ماجراجویانه خود در خلیج فارس و عربستان و منطقه هزینه تحریم ها علیه ایران را بالا برده و با امتیازهایی نرمش قهرمانامه کند تا به خیال خود چند سالی به حیات رژیم اضافه کند. اما نه عربستان و نه آمریکا موضوع را جدی نگرفتند. چون میدانند رژیم مشروعیت خود را بکلی از دست داده است. در لبنان و عراق هم که وضعیت معلوم است. به همین دلیل هر ناظری در بیرون و در درون کشور احساس میکند رژیم از نفس افتاده و منتظر از پا افتادن آن هستند.
    مردم هم اینرا احساس میکنند و با شورشهای خود سعی میکنند این فرایند را تسریع کنند. شما در صحبتهای مردم میل به ادامه مبارزه و سرنگونی رژیم را احساس میکنید و نه دق دلی خالی کردن برای قیمت بنزین. شما حمله به مدارس دینی و نفرت از روحانیت حاکم را می بینید. جوانها به دنبال جامعه سکولار و حکومت غیر دینی هستند. و اینکه جمعیت پیرتر شده و با این جمعیت نمی توان انقلاب کرد خنده دار است. آقای خمینی ۸۴ ساله بود که رهبری انقلاب اسلامی را به دست گرفت.
    اگر فرصتی داشتید و کتابهای دانشگاهی مربوط به تحرکات اجتماعی و انقلابها را میخوانید میدیدید در واقع شرایط برای یک انقلاب برای استقرار دموکراسی در ایران آماده میشود و اجتناب ناپذیر است. مردم منتظر ضعیفتر شدن رژیم هستند تا کار را یک سره کنند و تحریم ها با همین هدف طراحی شده است. خامنه ای برای ترساندن مردم و القای این تصور که رژیم قوی است و تشجیع سپاهیها و بسیجیها هر روز انها را پیش خود برده و تعریف و تمجید میکند و وعده سرخرمن زمین و ثروتهای آنرا به آنها میدهد تا حمایت از رژیم را ترک نکنند. اما این پروسه فرار از بالا شروع شده (به تغییرات کابینه ها توجه کنید) و تشدید خواهد شد. با پیچیده تر شدن وضع که ممکن است با اعاده تحریم های بین المللی پیش آید دیگر روسیه و چین هم کمکی نخواهند کرد و ای بسا آنها هم مدتها است از ادامه حیات رژیم نا امید شده اند . مطمئن باشید تهدید خامنه ای و امثال شما که رژیم قوی است کسی را نمی ترساند. رژیم هنوز میتواند صدها و بلکه هزاران نفر را بکشد اما بنظر میرسد خیزش اواخر آبان تعیین کننده بود و توپ را در مسیری بی بازگشت به جریان انداخته است. بی خود نیست که تنها اشخاصی چون علم الهدا و نمایند خامنه ای در سپاه و امثال آنها از او حمایت میکنند. بسیاری سعی میکنند بتدریج از خامنه ای فاصله بگیرند. حتی رییسی هم احتیاط به خرج میدهد چون میداند فردای پیروزی انقلاب چه چیزی در انتظار او و همکارانش مانند پور محمدیها و اژه ای ها است. از میر حسین موسوی یاد بگیرید که وقایع اخیر را به ۱۷ شهریور رژیم گذشته تشبیه کرد و بنظر میرسد تشبیهی منطقی است.

  14. من موندم چرا جمهوری اسلامی به امثال ابراهیم نبوی، بهنود و گنجی میگه اپوزیسیون ؟؟؟؟!!!!!!
    به نظر شما به فرض محال اگر جمهوری اسلامی ،بدون خشونت یک انتخابات آزاد برگزار کنه که گزینه ها ،رژیم جمهوری اسلامی و یک حکومت مثل سوئد باشه ،امثال نبوی کدوم رو انتخاب میکنند؟
    جواب :حکومت اسلامی

  15. آقا یه پدیده تاریخی مثل انقلاب مثل زایمان می مونه که اگر ۹ ماه ۹ روز ۹ ساعت و ۹ دقیقه آن سپری شود با فراهم آمدن همه شرایط که الان شاهد هستیم روی خواهد داد و دست من و شما هم نیست کشوری که تهی شده از احزاب، سندیکا ،ان جی او و.. بلا اشک یه جامعه ی شورشی و انقلابی خواهد شد

  16. در تمام این سالها از خرداد ۷۶ که ملت ایران به صورت دسته جمعی تصمیم گرفت به خاتمی رای بده تا فردای ۲۵ خرداد ۸۸که به صورت خود جوش بیرون ریختن تا اعتراضات ۹۶ و آبان ۹۸ همه ی اینها ملت بدون رهبر تصمیم به حرکت گرفتن (البته اینها فقط نمونه هست ) و هیچ وقت نه تحت تاثیر تهدیدات حکومت بودن نه تشویق به اصطلاح اپوزیسیون به قول آقای آرش فرض اولیه شما کاملا اشتباه هست آقای نبوی کمی واقع بین باشید

  17. سلام جناب نبوی،

    ممنون میشم در مورد طرح «اسب تروا» هم که چندین سال پیش برای تظاهرات پیشنهاد کردید هم کمی صحبت کنید!!!

    پیشنهاد میشه به همون کار طنز نویسی که در اون تبحر دارید بپردازید!

  18. عرض کردم و نوشتم که مردم اعتراض معمول می کنند و حکومت اون رو رادیکالیزه می کنه و به شورش تبدیل و بعد سرکوب می کنه، و همزمان عده ای طرح براندازی می دن، در نشریات بیرون ایران دهها مقاله وجود داره که نشون می ده آقایون اپوزیسیون تا چه حد دوست دارند این حرکت ها به براندازی تبدیل بشه.

  19. یکی از دوستان من که همکار من در نشریه حلزون بوده و یک هزارم جرایم مرا انجام نداده، به ایران رفته و به ۲۵ سال زندان محکوم شده، من چطوری بروم حکومت را نصیحت کنم؟

  20. آقای نبوی فرض غلطی در این مطلب داره که اعتراضات فقط به تحریک اپوزیسیون رخ میده و گناه این خونها بر گردن اونها هم هست.ظاهرا ایشون ملت را اینقدر صغیر و مقلد فرض کردند که برای شوریدن بر مرگ تدریجی خود و مصیبت هایی که گرفتارشند حتما باید از اونور آب هل داده بشن.ظاهرا سالهای دور از وطن روی تحلیل های خود ایشون هم بی تاثیر نبوده

  21. جناب آقای نبوی
    انقلاب همچون یک بهمن یا سیل مهیب است که بنیانگذار آن حکومت استبدادی مستقر است، هیچکس توان کند کردن یا جلو گیری از آن یا سرعت بخشیدن به آنرا ندارد، شرایط نباید به گونه ای می شد که انقلابی در شرف وقوع باشد که متاسفانه یا خوشبختانه با رهبری مستبد مستقر (خامنه ای) در شرف وقوع است. تنها جنگ خارجی می تواند مدتی انقلاب را به تاخیر اندازد که جمهوری اسلامی چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سرمایه اجتماعی توان جنگ ندارد و آمریکا و اسرائیل هم زیرک تر از آن هستند که با حکومتی که پایه هایش به شدت لرزان است وارد جنگ شوند.
    ضمنا جمهوری اسلامی را تا حد خدایی بالا نبرید، بله مبارزه بدون خشونت بهتر از خشونتگرایی است ولی به نظر چندین دور اعتراض دیگر همانند آبان ۹۸ لازم است تا به اعتراض و اعتصاب مدنی بدون خشونت میلیونی برسیم.

  22. ممنونم از زیتون.
    و ممنونم از ابراهیم نبوی. بیشتر حرفهایش، حرف حساب است. به مذاق و درک من هم مناسب در می آید.
    اگر میخواهیم دموکراسی و حقوق بشر داشته باشیم، با هر دم بیل بازی نمیشود. و الا لات ها و دزدها و مزدوران و …میدان دار حرکت های مردمی میشوند. کسانی که غارت بانک میکنند و حمله به پلیس، با افراد حکومتی و ظلمه، فرقی ندارند.
    پشتیبانی از دموکراسی و حقوق بشر، یک کار فرهنگی، اجتماعی، سیاسی است.
    کمتر آدم فرهیخته ای با این اهداف، به بانک حمله میکند و شهر را به آتش میکشد.
    بله تظاهرات میکند، کتک میخورد،دستگیر میشود، چه بسا شکنجه و زندان میشود، اما قالتاق بازی در نمی آورد.
    پس به محرومانمان، از هر طریق کمک کنیم. بخصوص ایرانیان دردمند خارج نشین، از طرق مختلف، و …
    و فرصت طلبانه از اعتراض صنفی، مالی، پولی، حرف های سیاسی نزنیم. …
    حرف سیاسی بزنیم، ولی سر جایش. یعنی میتینگ سیاسی تشکیل دهیم. بطور دموکراتیک، در خارج! ببینیم میتوانیم دور هم نشسته و برنامه ای را توافق کنیم؟؟؟ مدیر پیدا کنیم، سازمان اجتماعی و مردمی شکل دهیم؟ بعد ادعا های گنده ی سیاسی بکنیم.
    و الا بهترین شانس و ضامن بقای حکومت فعلی، همین اپوزیسیون بی خاصیت، جاه طلب، فرصت طلب، بی برنامه، و بلکه بی فرهنگ خارج نشین است که اهل حرف است و شعار و خوش گذرانی، الا قلیلی که متاسفانه کاری از دستشان بر نمی آید، الا سخنرانی در جمعی سی نفره، تازه اگر مدعیانی دیگر(از آزادی خواهان!) آنجا دعوایی راه نیندازند و آنجا را به اغتشاش نکشند!

  23. باز این افراد که مدت ها سکوت کرده بودند برای دفاع اومدن جلو تا مردم رو بفریبند. شرم تو فرهنگ اینها وجود ندارد.

  24. جناب نبوی

    شما که خود در زمره جوانان انقلابی سابق و پیرمردهای فعال اجتماعی فعلی هستید چرا تا بحال پاسخی به این سوال خود نیافته اید:
    “راهی برای جلوگیری از کشتار اندیشیده نشده باشد”

    شما الآن باید راه حل ارائه دهید…

    شما در سابق با بعضی از حاکمان و مدیران فعلی ارتباط داشته اید و آنها را از نزدیک میشناسید…آیا بهتر نیست پادرمیانی کنید تا کشتار بیشتری رخ ندهد؟

    چرا با آنها از مبانی انقلاب و مبانی اعتقادات سابق ایشان سخن نمی گویید؟….تعهدات سابق آنها را به آنها یادآوری و برای جوانان نقل کنید…

    آیا حاکمان فعلی برداشت دینی خاصی داشتند و امروزه از آن عدول کرده اند؟ آیا در برداشت سابق و امروز آنها اشتباهی دیده و میبینید….چرا از ایشان رویگردان شدید؟ همان اختلافات را بیان کنید…شاید برای جوانان درس عبرت و روشنگری باشد…

    شاید خودتان امروزه به نتایج بسیار متفاوتی رسیده اید برای ما بیان بفرمایید…

    با تکیه بر ریشه ها راه حل روشن میشود…معلوم میگردد چه کسانی تیشه به ریشه میزنند…و معلوم میشود چه کسانی ریشه ندارند…

  25. دوباره این حکومت مافیایی مردم فلاکت زده را به شدت سلاخی کرد و عده‌ای به توجیه این وضعیت می پردازند. فقدان رهبری مقبول مانع واکنش خودجوش جوانان بی آینده نمی شود. بروید به خامنه‌ای و همدستان تبهکارش موعظه کنید که اندکی از قساوت دست بردارند و کشور را به نابودی نکشند. حتما مردم باید مطابق موعظه تکراری شما درانتخابات آینده تحت نظارت جنتی شرکت کنند که وضعیت از این بدتر نشود!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »