امسال آذر زودتر از راه رسید. هنوز آبان نگذشته بود که آذر آمد. آذری را میگویم که تحریمها و حرامخواریها به جان بیطاقت مردم افکند و آنان را به خیابانها فرستاد تا گلوله آتشین بستانند و جان شیرین در بازند. آذری را میگویم که گرانی بنزین بر افروخت و رخت و تخت محرومان را سوخت. معرکهای که ملکالموت دران عجب چالاک بود، جان میستاند و خون میافشاند.
امّا خدا گریست. ما هم گریستیم. آخر او این جانها را به عبث نیافریده بود. مگر او نبود که به پیامبرش داوود گفت دستان تو خون ریختهاند و شایسته ساختن معبد نیستند؟ ( تورات: کتاب ملوک.ابن عربی: فصوص الحکم.فصّ داودی)
میبینم که اینک آن جانهای از قفس رهیده در آغوش خداوندند. خدایا عزیزانشان هم محتاج نوازش تواند، مهربانیت را از آنان دریغ مدار. خدایا قاتلان هم مستوجب عقوبت تو اند، غضبت را بر آنان فروبار.
آنچه بر ایران رفت شورشی کلان و گران بود اما انقلاب نبود، پیشانقلاب هم نبود،. ارتجاع سلطانی و تروریسم آلبانی، «آن زال سپید ابرو واین مام سیه پستان»، سرخاب رخ و عنّاب لب را از جای دیگر طلب کنند که اینجا جز خون جوانان چیزی بر سنگفرش نیست.
حکّام جائر و سنگدل ایران هم اشتباه شاه را تکرار نکنند و آزموده را دوباره نیازمایند و تا مجالی برای توبه باقیست توبه کنند و دست از خونریزی بردارند و با خلق ستمدیده و آزرده و تبعیضکشیده و اشتلمشنیده و جوانباخته از درِ آشتی در آیند و در مقابل خلق نرمشی قهرمانانه و مهربانانه کنند و نصرت را با ارعاب نخرند و امنیّت را به بهای استبداد نفروشند و آزادی و عدالت را که حق مردم است از آنان دریغ ندارند و نعمت ثروت و قدرت را عادلانه توزیع کنند، به رسانهها و انتخابات آزاد تمکین کنند، اسیران سیاسی و محصوران دلیر را رها کنند و ریههای جامعه را از هوای رهایی پرکنند و به صدای مردم که صدای خداست، گوش بسپارند. مدّاحان را از خود برانند و حقگویان را قدر نهند و بر صدر بنشانند. قبای خواجگی از تن بدر کنند و کفش و دستار خدمت بپوشند. دشمنهراسی را چندان فربه نکنند که جا را بر دوستان تنگ کند، مرهمی بر جراحات مردم نهند و حقوقشان را بپردازند تا دلها آرام گیرد و غبار از جانها بر خیزد، تا طعمه راهزنان نشوند و بیگانه بدخواه را به خانه و خرگاه خود راه ندهند.
آنچه رخ داد انقلاب نبود اما میتواند به انقلاب بدل شود.
به حکام مستبد و نامعتمد باید گفت شمارا به خدا راهها را چنان نبندید که راهی جز انقلاب باز نماند که در آن صورت هیچ طَرَفی از آن طُرفی نخواهد بست، نه غالبان و نه مغلوبان. میدانم که دشمنان در کمیناند و اتاقهای فکر و ارتشهای نیرومند و اندیشههای اهریمنی و مزدوران خنجرگذار و رسانههای حقپوش و باطلفروش بسیار دارند و تا تئوکراسی و اتوکراسی برقرار ست آتش طمعشان فروزانست. چرا دموکراسی را نمیآزمایید؟ چرا رهبران مستبدّ دیگر در آستین میپرورانید؟ چهل سال آزمودن کافی نیست؟
هرچه آدمیان خیرخواه و وطندوست و خدمتگزار و خردورز و شریف بود از گردونه مدیریت کشور بیرون افکندید و حالا که کارد به استخوان رسیده باز هم از کارد بهدستان در حل مشکلات یاری میجویید؟
حلقه کوران به چه کار اندرید؟ / دیدهبان را در میانه آورید
از عاقلان دلیر و دردشناسان بصیر مدد بجویید نه فقط نظامیان و سپاهیان. این دوای تلخِ مالیخولیای ستبر شماست.
با روحانیان ارشد چه میتوانم گفت جز این که چون دیگر غیرتمندان خرقه ناموس و نام بدرند و احرام کعبه غیرت بر بندند و آب شفقتی بر آتش خشم و رنج مردم فروریزند و آتش نقدی به سوی مستبدان حاکم بگشایند. آخر پسندیده نیست که خلقی بیدارند و شما در خواب.
ماهی و مرغ دوش نخفت از فغان / من وان شوخ دیده بین که سر از خواب بر نکرد
با مدیریت کلان ایالات متحده امریکا هم سخنی و سفارشی دارم. وقتی من از زندگی در ایران محروم و ممنوع شدم این کشور را برای سکونت برگزیدم، اینک سالهاست در این جا ساکنم و از مزیّت شهروندی برخوردارم. در دانشگاههای مختلف تدریس کردهام و از مردمسالاری و حقمداری سخن بسیار گفتهام و خصوصا دستگاه قضای این کشور را بسیار ستودنی یافتهام.
همزمان حکومت ایران را به سبب ستمگری و استبداد روحانی و تبعیض و نقض حقوق بشر و سلب آزادی و شکنجه و فتل مخالفان نقدهای بُرنده و گزنده کردهام و خود به عقوبتهای بسیار دچار شدهام. با اینهمه نمیتوانم دریابم که دولت ایالات متحده برای برانداختن حاکمان ظالم چرا به مردم ایران ظلم میکند؟ و برای کندن یک خاربُن چرا گلستانی را پرپر میکند؟ و اصلا چرا خار کنی و باغبانی؟ ایران را رها کنید تا رها شود.
پیمانشکنی نزد ما ایرانیان نکوهیدهترین رفتارست و به آن نامردی و نامردمی میگوییم. شکستن عهد برجام زخمی بر غرور ایرانیان و لکّه سیاهی بر دفتر سیاست امریکا نهاد. روا نیست مردم ما هم از حاکمان خود جفا ببینند هم از کسانی که مدّعیاند در کنار مردم ایران ایستادهاند.
میدانم که ارتجاع سلطانی و تروریسم آلبانی از حامیان این عهدشکنی بودهاند، امّا دولت مردان امریکا بدانند که آنان مشاورانی امین نیستد و با طناب تاییدشان از چاه سیاست آب تدبیر نمیتوان کشید. بازخوانی و بازاندیشی سیاست امریکا در قبال ایران و خاور میانه راهی به رهاییست. عزم پرزیدنت بر نیفروختن آتش جنگی دیگر در آن خطّه، رایحهای انسانی دارد. آیا میتوان منتظر تصمیمهای دیگری ازین دست بود؟
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست/ کلاهداری و آئین سروری داند
وفا وعهد نکو باشد ار بیاموزی / وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
عبدالکریم سروش
آذر ماه ۱۳۹۸ هجری خورشیدی
16 پاسخ
جناب سروش
با سلام. اظهار نظر شما در مورد خیزش آبانماه هموطنانمان در حد انتظار نبود. یعنی از شما، به عنوان یک چهره شاخص نو اندیش دینی، ک ظاهرا دغدغه های اجتماعی هم دارد، انتظار بیشتری می رفت. در واقع شما نشان دادید که اطلاع زیادی از “نظریه های انقلاب” در علوم انسانی ندارید. بهتر است یا در این موارد اظهار نظر نکنید یا قبل از اظهار نظر این نظریه ها را مطالعه کنید. از جامعه شناسان و فلاسفه سیاسی تا اقتصادانان سیاسی نظریه های جالبی در مورد انقلابهای سیاسی-اجتماعی، دلایل و شرایط وقوع آنها ارایه کرده اند. برخی از آنها حتی انقلاب ۵۷ ایران را هم بررسی کرده اند.
در هر حال فاجعه ای که ۴۰ سال حکومت اسلامی مبتنی بر نظریه قلابی “ولایت فقیه” در ایران به وجود آورده است شرایط غیر قابل تحملی را در کشور ایجاد کرده است. مردم بتدریج متقاعد شده اند که بدون یک انقلاب (به معنی تغییر ساختارهای سیاسی-اجتماعی که میتواند با خشونت هم همراه باشد) این شرایط قابل اصلاح نیست. در واقع رهبری داهیانه آقای خمینی (که جنابعالی او را بهترین رهبر سیاسی ایران در طی قرون دانستید) و ادامه مشعشانه این رهبری توسط آقای خامنه ای بی سواد، لجوج و کینه توز وضعیت را به جایی رسانده که باید به حال این ملت گریه کرد (همانطور که خود خامنه ای پیش بینی کرده بود).
زیرا شرایط بنیادی برای انقلاب در حال شکل گیری است و رژیم هم نشان داده است که اصلاح پذیر نیست (وگرنه شما اکنون احتمالا در ایران بودید و آقای خاتمی هم ممنوع التصویر نبود و غیره) و نمی تواند این روند نامطلوب را متوقف و معکوس کند. در این وضعیت نابسامان حوادثی مانند افزایش ناگهانی قیمت بنزین یا موارد مشابه می توانند جرقه ای شوند تا آتش در خرمن (آماده اشتعال) هستی ملت افکنند و شورش هایی در گیرد که رژیم را پایین بکشد و یا در صورت مقاومت قوای سرکوبگر ایران را به کام جنگ داخلی فرو برد.
در ضمن عدم امضاء نامه جمعی از نواندیشان دینی (شامل آقای دکتر سروش دباغ) که در محکومیت این سرکوبهای خونین صادر شد از سوی شما از یکسو و نیز خطاب شما به رهبران سیاسی آمریکا و غرب در بیانیه اخیرتان این شائبه را ایجاد می کند که جنابعالی مقام و جایگاهی خاص برای خود در بین نخبگان ایرانی قایل هستید، بطوری که نام خود را در کنار سایر نو اندیشان دینی نمی گذارید یا از موضعی شخصی رهبران غرب را مورد خطاب قرار میدهید. امیدوارم اینطور نباشد چرا که میتوانید مطمئن باشید در ایران (و احیانا خاورمیانه) دوره اسلام سیاسی گذشته است و جوانان اصولا دیگر توجه و اعتمادی به نظریه پردازان دینی (اعم از نو اندیش و سنتی) ندارند و اگر هم خود را به لحاظ سیاسی اصلاح طلب میدانید که حتما شعار اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمام است ماجرا را شنیده اید. پس بهتر است کمی از برج عاج خود پایین بیایید و اگر میخواهید در ایران بعد از رژیم ارتجاعی کنونی جایگاهی داشته باشید با مردم همراهی کنید و مانند میر حسین موسوی با صداقت و شفافیت صحبت برانید و در بیانیه هایتان موضع سیاسی خود را با استفاده از کلمات و عبارات پر طمطراق و دو پهلو پنهان نسازید و شفاف و صریح بگویید که در کجا ایستاده اید.
مقدمه:«از عاقلان دلیر و دردشناسان بصیر مدد بجویید نه فقط نظامیان و سپاهیان.»
نتیجه: از نظامیان بهره بگیرید و از عاقلان و دلیران و دردشناسان و اهل بصیرت نیز(مانند جناب اقای دکتر سروش )
بالاخره حرف مارتین بوبر را بپذیریم که خدا در خسوف است، یا آنها که میگویند خدا در کسوف است؟
یا حرف مدعیان وحی را؟
دست از سر خدای مظلوم بردارید. به نام خدا و برای خدا، نه شعار بدهید و نه علیه او.
کسی را لعن و نفرین نکنید، چون آقای سروش میگوید. ولی آنها که او مجوز داد و گفت را، میتوانید برایشان لعن نامه بفرستید.
چرا این همه یک بام و دو هوا؟
چه مبارزه ای ایشان با ترامپ و استکبار جهانی راه انداخته! خیلی شجاعانه و مهربانانه و روشنفکرانه!
متاسفانه افرادی مثل آقای سروش از این میترسن که بعد از انقلاب دوستان اصلاح طلبشون کامل از سپهر سیاسی کشور حذف بشوند.
مسیر شعار و خواسته های مردم به سمتی که باب میل آقای سروش باشه حرکت نمیکنه.
هرچه رنج در دنیا بوده و هست ، منشاء آن همین تفکر خداباوری است.
عموم آنهایی که دست به کشتار عقیدتی زدند (منهای کمونیستها) همه در توهم انجام دستورات خداوند بودند.
استاد گرانقدرم: دنیا و حیاتِ در آن، بدون خدا هم میتواند زیبا باشد
انسانی تر و بدون مالیخولیای اجرای دستوراتش
متأسفانه درکِ آقایِ سروش از سیاست همسطحِ درکِ سعدی از سیاست است: نصیحتِ ملوکان و امرِبهمعروف و نهی از منکر! کسی باید فیلسوفِ ما را بیدار کند که قرنهاست از پندنامهنویسی به سبکِ سعدی گذشته است.
خودِ آقایِ سروش بهتر از هرکسی میداند که کارل پوپر فاشیسمِ آلمان را نصیحت نکرد که آدم نکشد و جهان راه نیندازد!
یکی از ایرادهایِ اصلاحطلبیِ وطنی این است که درسِ اصلاحات را در مکتبِ سروش آموخت و نه مستقیماً از خودِ پوپر. گمان میکرد که چون سروش مدافع و مروج آرایِ پوپر در فلسفهىِ علم است، پس فلسفهیِ سیاسیِ او را نیز بهدرستی منعکس میکند. آنچه سروش دربارهی اصلاح و انقلاب میگوید، همان چیزی نیست که پوپر در این باب گفته است.
بازهم کامنت هارا سانسور کنید تا شاید زندگی براتون امن و امان به نظر بیاد ولی وجود دارند. امثال اقای سروش باید بگویند آقای خامنه ای باسوادتراست یا آقای خمینی.
احسنت جناب استاد. از انقلاب هیچ طرف سود نخواهد برد. نه غالبان و نه مغلوبان.
سخنان دکتر سروش جامع و کامل بود بخصوص نکاتی که در باب ظلم آمریکا به ایران در ارتباط با فشارهای اقتصادی آمریکا بر مردم مظلوم ایران و نقض پیمان برجام که زمینه را برای وضعیت سخت و دشوار زندگی مردم فراهم کرد. خوب است متفکران و روشنفکران دینی کشور ما که در کشورهای غربی زندگی می کنند، با فشار بر آمریکا و اروپا و نقد عملکردهای نادرست شان، آنها را به بازگشت از راه غلط که سالها بلکه قرنها در کشورهای ضعیف اجرا می کنند، آگاه سازند. آزادی و دموکراسی را نمی توان با زور بر کشوری تحمیل کرد. باید تدریجاً و با فرهنگ سازی و آگاهی بخشیدن و احساس نیاز در مردم، این حق را در مردم ایجاد کرد. ترامپ با تکرار راه ناصواب فشار بر مردم، در راه کمک به مردم گام بر نمی دارد. آگاهان باید به او گوشزد کنند که دست از این حرکت ظالمانه بردارد. راه اصلاحات تدریجی در ایران، با فشارهای ظالمانۀ ترامپ و همکاری سایر کشورهای غربی، به عقب رفت و شاید فراموش شد. کشورهای غربی خوب است مقداری هم به فکر استقلال اتحادیه اروپا از سلطۀ آمریکا باشند تا بتوانند خودشان برای منافع خویش تصمیم بگیرند.
خدا گریست؟ خدا گریست؟ خب از گریه خدا مارا چه حاصل؟ نه جناب دکتر خدا نگریست بلکه همانگونه که ماتین بوبر گفت او در خسوف است ، خدا گریست حال چه کنیم دست دعا براریم دعا که خلاف ذات خداشناسی است با اوصاف خدا نمیخواند از افلاطون ارسطو تا ملا صدرا در توجیه آن در مانده اند پس گریه او به چکار ما میاید ، فرمودید این اعتراضات انقلاب نبود ولی میتواند زمینه انقلاب باشد و به شدت نصیحت کردید که حاکمان کاری کنند انقلاب در نگیرد و البته چندی قبل هم هشدار دادید مراقب باشید انقلابی به وجود نیاید مانده ام این همه اصرار و ترس شما از بروز انقلاب در ایران چیست؟اول به اصرارتان بپردازیم ، مگر نمیگویید و معتقد نیستید که انقلاب کردنی نیست بلکه شدنی است مگر نمیگویید انقلاب را کسی نمیکند بلکه انقلاب میشود خب اگر به وقت آن برسیم و بشود نه کسی کرده نه انجام آن با کسی بوده پس هرگاه به قول مارکس این سیب برسد چیده خواهد شد ، حتما خواهید گفت منظورم آن است انگونه رفتار نکنند تا زمینه انقلاب شدن به وجود بیاید خب پس بازهم کسی کارهایی میکند و انقلاب میشود اما به فرض دلیلتان درست و انشالله کاری کردن که انقلاب بشود خب این همه ترس شما از چیست ؟ آیا از این نخواهد بود که در این انقلاب شریک نخواهید بود؟حتما میگویید نتیجه انقلاب خرد ورزی نیست و بعد آن تبعاتی دارد که همش موجب خسران است و اشارت میدهید به انقلاب ۵۷ جناب سروش چرا شما که میگیید گول فشنهای زمانه خود را نخورید هنوز در فشن ۴۱ سال قبل مانده ایید ، چه کسی گفته پیروزان انقلاب این دوره اگر البته انقلاب بشود رسم خمینی پیش میگیرند؟ که گفته رسم تعطیلی دانشگاه ها را پیش میگیرند؟ که گفته رسم روخانی و اجباری کردن حجاب پیش میگیرند ؟ که گفته رسم حذف رقبا پیش میگیرند؟ مگر قرار شما بر قصاص قبل از جنایت است چرا تصور نمیکنید این ملت از وقایع ۴۰ سال قبل درس خوب و درست گرفته و حتی سردار سلیمانی را همچون مرد دانا ، عالم ، حکیم و فیلسوف و فقیه شما یعنی خمینی که رحیمی و نصیری بر بامی اعدام کرد اعدامش نخواهند کرد ، چرا از انقلاب می ترسید مگر در فرانسه ۵ انقلاب نشد تا دموکراسی بنا شد؟ مگر در روسیه دو بار نشد که حال همین دموکراسی نیم بند را دارند؟ یا همین ترکیه مگر انقلاب علیه عثمانی نبود ؟ خب در ایران هم ۳ بار شده و حالا اینجاییم چرا برای رهایی از این توتالیتر موجود انقلاب نشه ؟ شما در امریکا نشسته اید ولی من در ایران هستم سن من زیاد نیست البته کم هم نیست با این جماعت حاکم کار کرده ام مانند شما بازجویی هم شده ام اما به شما قول میدهم و به قول من شک نکنید خدا را به شهادت میگیرم این سخنم صد در صد صحیح است که اگر دست یک آدم عادی را بگیرید وبخواهید از او که جای خامنه ایی بنشیند شک نکنید بهتر مملکت را اداره خواهد کرد هر که را شما بگویید که برجای هر مسولی بنشیند حتی بجای شخص روحانی ، بهتر عمل خواهد کرد خب وقتی اینگونه است چرا از انقلاب بترسیم؟ آقای دکتر مطمئن باشید هر جماعتی بر سر کار بیاید قطعا از اینها بدتر عمل نخواهد کرد .
اما حرف آخر ، مگر برای براندازی حکومتها بیش از ۴ مسیر وجود دارد؟۱.اصلاحات و رفرم
۲. کودتا
۳. حمله کشور خارجی
۴. انقلاب
اگر راه دیگری هست بفرمایید یاد بگیریم قطعا هر ادم عاقلی و دانایی بخواهد انتخاب کند گزینه اول انتخاب اوست و ما همه خود را عاقل و دانا میدانیم اما شما لطف کنید ۳ دلیل نه خیلی زیاد است دو دلیل نه اینهم زیاد است شما فقط یک دلیل بیاورید که این حکومت اصلاح پذیر است من همه حرفهای خود را پس میگیرم
امکان اصلاح وجود ندارد چون شما با حتی یک حکومت دینی روبرو نیستید شما با یک ایدولوژی به نام ولایت فقیه طرف هستید مثل ایدلوژی کمونیست در شوروی سابق شما نمیتوانید یک ساختار ایدولوژیک را اصلاح کنید همانطور که در شوروی نشد در کره شمالی نمیشه در چین نمیشه در کوبا نمیشه اینها فقط وقتی آن ایدولوژی سرنگون شود راه برای همه چی از جمله اصلاحات باز میشود
نه این حکومت اصلاح نمشود یعنی امکان ندارد که بشود درست مثل ان میماند به سلمانی بروم و مرد سلمانی چنان اصلاح مرا خراب کند که به هر سلمانی دیگری رجوع کنم بگوید این سر و مو قابل اصلاح نیست چون چنان خراب کرده که باید از ته بتراشید تا مجدد موهایتان سبز شود
یا انکه بره ایی را جلوی گرگی گرسنه قرار دهید و بگویید اصلاحش کرده ام بره را نمیخورد ، عزیز من ذات گرگ دریدن بره است و از این نظر اصلاح پذیر نخواهد بود
ما منتظر دلیل شما بر اصلاح پذیری این حکومت هستیم
اما شاید بگویید اصلاحات ارام ارام جلو میرود و باید صبور بود ، خب تا کی؟ ۲۰۰ سال خوبه ، ۴۱ سال گذشت بدتر شده است یا بهتر نشانه ایی بدهید از بهبود شاید بتوان ۲۰۰ سال را پذیرفت جناب دکتر ۲۰۰ سال که هیچ ۱۰۰ هم بگید به نوه من هم میوه آن نخواهد رسید و به فرض به فرض بعد ۱۰۰ سال هم بشود که نخواهد شد قبای بعد از عید بدرد گل منار میخورد
خب ماند ۳ راه دیگر حمله خارجی که صد در صد رد میشود بدون هیچ شکی کودتا هم که از اول با ایجاد سپاه پاسداران اتفاق افتادن ان را در ارتش به زیر صفر رسانده اند تازه اگر امکانش هم بود این هم راه مناسبی نیست
میماند انقلاب خب چه کنیم این را هم که شما البته از روی خیرخواهی و بسیاری در داخل ایران از روی منفعت طلبی و ترس از دست دادن موقعیت و جایگاهشان ما را از انجامش میترسانید و می ترسانند
نتیجه : دندمان نرم چشمان کور بسوزیم و بسازیم خودمان و فرزندانمان و نسلهای بعدمان
نمیدانم حال که اینگونه است به نظر خداوند حق دارد که بگرید چون عصر معجزات تمام شده و کاری از او برنمیخیزد و ما هم که از ترس انقلاب نباید کاری برای خودمان بکنیم
پس ای خدای کریم گریه کن گریه کن و البته یادت باشد ما هم راهی جز گریه کردن نداریم پس در جریان باش باهم میگرییم به جای انکه به حال هم بگرییم
والسلام
مدتهای مدیدی بود که در انتظار مقاله ای از جناب دکتر سروش بودم لیکن با این مقاله نا امیدم کرد!
آنجا که از ترویسم آلبانی سخن گفته! آقا مجاهدین در این کشور پایگاهی ندارند زیرا نسلی که مجاهدین را می شناختند رو به انقراض هست واین نسل رو به انقراض کمترین توجه ای به مجاهدین رجوی چه مسعودش و چه رئیس جمهور خود خوانده اش مریم…ندارند و جوانان که اصلا و ابدا”…! گویا شما وآقای کدیور هنوز باور نکردید که مردم از از اصلاح طلبی هم گذر کرده اند!
و…نصیحت به کی؟ کو گوش شنوا؟
به نظر می آید دکتر سروش برای فردای ایران خرقه ی رهبری برای خود دوخته اند و به اشاره ی واضح به امریکا می گوید در این سه آلترناتیو پیش رو، بین مجاهدین خلق، رضا پهلوی، و روشن فکری دینی، دسته ی آخر قابل اعتماد تر است. به نظر بنده، هر سه دسته قصد قیمومیت و کوچک کردن مردم ایران را دارند.
بنده بارها دکتر سروش را از نزدیک دیده ام و در وجنات و رفتارها، ایشان را بسیار مشابه آیت الله خمینی، در یکدندگی و تکروی، در انسان نادوستی، و در تکبر دیده ام.
تنها دعایم به درگاه پروردگار این است، که آینده ی ایران را در دستان مردم قرار دهد، نه تروریست آلبانی، نه ارتجاع سلطانی، نه صوفی گری موذی تشنه ی قدرت.
الهی آمین.
آقای سروش به نظر شما ایت… خمینی با سواد ترین رهبر ایران بوده است یا ایت … خامنه ای؟ مسایل این روزها رو که نگاه میکنیم ایت…خامنه ای بوده. نظر شما چیست؟
شما از کجا میدانید که خدا هم گریست؟ خدای عالم با انهمه قدرت از پس چند تا اخوند بر نمیایید لذا به گریستن متوسل میشود. چه ارزشی دارد این خدا که ظلم را میبیند ، ساکت است و اما گاه همراه با جناب سروش گریه میکند.
افرین بر این پاک مرد راستن حقیقت گو، ای کاش حکام ستمگر ونابخرد این سرزمین ادم شوند
انجام توصیه های جناب سروش به حاکمیت مساوی است با مرگ حکومت ، این حکومت پلی برای بازگشت باقی نگذاشته است ، تنها راه باقیمانده برای حاکمیت محو خامنه ای و سپس انتخاباتی ازاد برای انتخاب خبرگان و تغییر قانون اساسی و حذف اصل مترقی ولایت فقیه است !
دیدگاهها بستهاند.